چقدر هدف ارزش داشت که وقتی ابیعبدالله(ع) به آن اهداف الهیهشان رسیدند، مرحوم مجلسی(ره) در جلد چهل و پنج بحارالانوار نقل میکنند که وقتی شمر، لبه تیز خنجرش را به زیر گلو گذاشت و شروع به کشیدن کرد هنوز امام، دو سه نفس حیات داشتند که لبخند زدند، یعنی در کمال خوشحالی از اینکه وظیفهشان را کنار پروردگار برای دین و برای مردم انجام دادند، خوشحال بودند. این به معنای پایداری در کنار هدف، و استقامت و صبر برای هدف است.
شهدای ایران: بخش ذیل یکی از جلسات اخلاقی استاد انصاریان است که راجع به اهمیت "صبر" پرداحته است.
استاد انصاریان به بیان ویژگیهای شیعه زنده پرداخت و گفت: شیعه زنده، همه عمر و کارش، فعالیتش، تلاشش، در دو بخش است که یکی عبادت الله به معنای جامع مطلب است، و یکی هم خدمت به خلق الله است. اگر شما به احوالات اصحاب ائمه طاهرین(ع) از امیرمؤمنان تا امام دوازدهم(ع) که چهار نایب خاص داشتند، ملاحظه و مطالعه کنید، مشاهده خواهید کرد که تمامشان آدمهایی زنده و اهل عبادت الله و اهل خدمت به خلق الله بودند.
این مفسر برجسته قرآن کریم یادآور شد: این شیعه زنده، عاقل، فهمیده که اگر نامش را درست بگویم، سقر ابن ابی دلف است، میگوید: وجود مبارک امام هادی(ع) را که متوکل عباسی به سامرا تبعید کرد، در چنین فضایی، یک شیعه بلند میشود و به قصد دیدن وجود مبارک امام دهم به سامرا میآید. خیلی روحیه و شجاعت میخواهد. وی میگوید: وقتی آمدم، فهمیدم که امام پیش یکی از دربانهای متوکل حبس است و ظاهراً محبوس متوکل ملاقاتکننده ندارد، آمدم پیش دربان متوکل نشستم، گفت برای چه آمدهای؟ گفتم: آمدم پیش تو که تو را ببینم و مقداری با همدیگر صحبت کنیم.
وی افزود: شیعه فهمیده است و میفهمد کارش را چه وقتی انجام بدهد، موقعیتشناس و عاقل است، کارش، کار چوبانداز نیست، زبانش هم زبان آزادی نیست. خلوت که شد، گفت که دوباره برای چی آمدی؟ گفتم زیارت حضرتعالی میروم. حرفهایمان را که با هم زدیم، گفت: نه تو آدمی نیستی که به زیارت من آمده باشی، تو آمدی برای زیارت مولای خودت، گفتم مولای من متوکل است، من مولای دیگری ندارم. گفت: نمیخواهد پیش من تقیه کنی، مولای تو امام هادی(ع) است که مولای من هم هست چون من هم عقیده تو هستم اما حالا آمدم کارمند این دولت شدم.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم تأکید کرد: حتماً آدمی که ارادتمند به اهل بیت(ع) است و میآید کارمند دولت متوکل میشود، کارمندیاش هدفدار است، کارمندیاش فقط گره به حقوق ماهیانه ندارد، و از این کارمندها، تاریخ زیاد داشته که یکی از این کارمندها، کارمندی است که قرآن به احترامش یک سوره نازل کرده است.
استاد انصاریان ادامه داد: مؤمن آلفرعون، یک کارمند درباری بود و همین آدم سبب نجات جان حضرت موسی(ع) در دو جا شد. یکی آن وقتی که در خلوتی شهر بنا به آیات سوره قصص، حضرت موسی برای دفاع از آن مرد بنیاسرائیلی، یک مشتی به آن مرد غبطی کافر بتپرست زد و مرد، دیگر دید راه برگشتش به دربار بسته است، نرفت شب را به صبح رساند و فردا دوباره دید همین بنیاسرائیلی گیر یک فرعونی دیگر افتاده حالا در آیاتش ظرافتها و دقایق بسیار مهمی هست که باید نشست و درآورد.
استاد انصاریان اظهار کرد: همین مرد، پنهان آمد و حضرت موسی(ع) را پیدا کرد و گفت که کاخ حکم اعدامت را داده و من از تو میخواهم از این شهر برو و موسی رفت. این یک بار بود که میگویند همین مؤمن آلفرعون بوده، یک بار هم در درگیری بعد از نبوت، موسی ابن عمران با فرعون بود که قصد کردند ایشان را بکشند. ایشان یک پیشنهاد خیلی جالبی را داد که موسی ابن عمران کشته نشد.
این مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: یک عدهای بودند که میرفتند کارمند دولتها میشدند، فقط برای اینکه به داد مردم برسند، نه برای جیب پر کردن، نه برای شکم خودشان و نه به خاطر صندلی، بلکه مقدسترین هدف را داشتند؛ مثل علی ابن یقطین، که شیعه بودنش را پنهان کرد تا زمانی که نخست وزیریاش تمام شد و یکی هم همین آدمی که در دستگاه متوکل بود. حالا تاریخ همه زوایای زندگی مؤمن آلفرعون یا علی ابن یقطین یا این سقر ابن ابی دلف را نقل نکرده که ما بدانیم اینها چه خدماتی یا به شیعه یا به مؤمنین، یا به مردم مظلوم و ناتوان کردند ولی هر انسانی میتواند در طلبه شدنش، در وکیل شدنش، در صندلیدار شدنش و در پولدار شدنش، هدف مقدسی را انتخاب کند و از این هدف هم تا آخر عمرش فاصله نگیرد.
استاد انصاریان با اشاره به اهمیت توجه به صبر و استقامت در قرآن کریم عنوان کرد: این که خداوند متعال، نزدیک صد و سه بار در قرآن مجید مسئله صبر و ایستادگی و استقامت را مطرح کرده، برای همینطور جاهاست که من یک هدف مقدسی را برای خودم انتخاب میکنم، در کنار این هدف ممکن است فشارهایی ببینم و خستگیها و رنجهایی برایم ایجاد شود یا زحمتهایی برایم تولید شود یا مردم نهایتاً قدردانی نکنند، و ارزش به کارم ندهند.این روحیه صبر باید از ابتدای جوانی تقویت بشود که به قول امیرالمؤمنین(ع) انسان، تبدیل به انسان بشود.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم تأکید کرد: مسخره کردنها، تهمتها، دروغها، رنجها و گرفتاریها، آدم را وادار به عقبنشینی از آن هدف نکند. چقدر هدف ارزش داشت که وقتی ابیعبدالله(ع) به آن اهداف الهیهشان رسیدند، مرحوم مجلسی(ره) در جلد چهل و پنج بحارالانوار نقل میکنند که وقتی شمر، لبه تیز خنجرش را به زیر گلو گذاشت و شروع به کشیدن کرد هنوز امام، دو سه نفس حیات داشتند که لبخند زدند، یعنی در کمال خوشحالی از اینکه وظیفهشان را کنار پروردگار برای دین و برای مردم انجام دادند، خوشحال بودند. این به معنای پایداری در کنار هدف، و استقامت و صبر برای هدف است.
وی افزود: در بسیاری جاها هم فقط ائمه(ع) چنان که در روایات شریف اصول کافی آمده است برای لو نرفتنمان در بعضی جاها که لو رفتن ممکن است خطر جانی داشته باشد یا خطر کمتر از خطر جانی نیست، یک سپری به نام تقیه را دست ما دادند؛ یعنی انجام کار در کمال پنهانی از دشمن، تقیه به معنای بیکار نشستن و انجام کار را حواله کردن به روزگار و به آمدن امام عصر(عج) نیست، تقیه یعنی همه مسئولیتها را انجام دادن. اگر زیر نظر دشمن هستم، بروم زیر سپر تقیه و پنهانکاری که دشمن برنامهام را نفهمد، که گیر نیفتم.
این مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: حالا اگر یک جایی دیگر تقیه نباید بشود و اصول الهی در خطر است، اینجا دیگر باید مثل میثم تمار و حجر ابن عدی و رشید حجری، تن به جان دادن داد، برای اینکه دیگر جای تقیه نیست و دشمنان میخواهند ریشه توحید، نبوت یا ولایت را بکنند، که اینجا خداوند اجازه به مقاتله میدهد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اگر خورد کردن خطر بستگی به این پیدا کرد که جانتان را مایه بگذارید، اینجا دیگر عیبی ندارد.
استاد انصاریان با اشاره به آیه «إِنَّ اَلَّذِينَ قٰالُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ثُمَّ اِسْتَقٰامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ أَلاّٰ تَخٰافُوا وَ لاٰ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» ﴿فصلت ، 30﴾، اظهار کرد: مرگ اگر بیاید، یک قطعه خانه، یک مغازه و لباسهایم را از من میگیرد و در مقابل این گرفتهها به من یک زندگی جاوید و به تعبیر قرآن کریم «عیشة راضیه» میدهد، یک زندگی است که در آن زندگی، انسان از آن کمال رضایت را دارد و هیچ نگرانی و ناراحتی ندارد.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم در پایان گفت: کلاً اگر مردم نگاهشان به هر چیزی، از جمله به کسب، به علم، به زن و بچه، به رفت و آمد، به معاشرت، به پول دادن و به پول گرفتن، نگاه قرآنی باشد، زندگی با امنیت، راحت، و بیدردسری خواهند داشت. حالا ممکن است یکی برای آدم ایجاد دردسر کند، خب او گناه میکند، او دلش میخواهد بار خودش را سنگین کند و در قیامت با آن بار سنگین به جهنم برود، به من که ضرری نمیزند.
استاد انصاریان به بیان ویژگیهای شیعه زنده پرداخت و گفت: شیعه زنده، همه عمر و کارش، فعالیتش، تلاشش، در دو بخش است که یکی عبادت الله به معنای جامع مطلب است، و یکی هم خدمت به خلق الله است. اگر شما به احوالات اصحاب ائمه طاهرین(ع) از امیرمؤمنان تا امام دوازدهم(ع) که چهار نایب خاص داشتند، ملاحظه و مطالعه کنید، مشاهده خواهید کرد که تمامشان آدمهایی زنده و اهل عبادت الله و اهل خدمت به خلق الله بودند.
این مفسر برجسته قرآن کریم یادآور شد: این شیعه زنده، عاقل، فهمیده که اگر نامش را درست بگویم، سقر ابن ابی دلف است، میگوید: وجود مبارک امام هادی(ع) را که متوکل عباسی به سامرا تبعید کرد، در چنین فضایی، یک شیعه بلند میشود و به قصد دیدن وجود مبارک امام دهم به سامرا میآید. خیلی روحیه و شجاعت میخواهد. وی میگوید: وقتی آمدم، فهمیدم که امام پیش یکی از دربانهای متوکل حبس است و ظاهراً محبوس متوکل ملاقاتکننده ندارد، آمدم پیش دربان متوکل نشستم، گفت برای چه آمدهای؟ گفتم: آمدم پیش تو که تو را ببینم و مقداری با همدیگر صحبت کنیم.
وی افزود: شیعه فهمیده است و میفهمد کارش را چه وقتی انجام بدهد، موقعیتشناس و عاقل است، کارش، کار چوبانداز نیست، زبانش هم زبان آزادی نیست. خلوت که شد، گفت که دوباره برای چی آمدی؟ گفتم زیارت حضرتعالی میروم. حرفهایمان را که با هم زدیم، گفت: نه تو آدمی نیستی که به زیارت من آمده باشی، تو آمدی برای زیارت مولای خودت، گفتم مولای من متوکل است، من مولای دیگری ندارم. گفت: نمیخواهد پیش من تقیه کنی، مولای تو امام هادی(ع) است که مولای من هم هست چون من هم عقیده تو هستم اما حالا آمدم کارمند این دولت شدم.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم تأکید کرد: حتماً آدمی که ارادتمند به اهل بیت(ع) است و میآید کارمند دولت متوکل میشود، کارمندیاش هدفدار است، کارمندیاش فقط گره به حقوق ماهیانه ندارد، و از این کارمندها، تاریخ زیاد داشته که یکی از این کارمندها، کارمندی است که قرآن به احترامش یک سوره نازل کرده است.
استاد انصاریان ادامه داد: مؤمن آلفرعون، یک کارمند درباری بود و همین آدم سبب نجات جان حضرت موسی(ع) در دو جا شد. یکی آن وقتی که در خلوتی شهر بنا به آیات سوره قصص، حضرت موسی برای دفاع از آن مرد بنیاسرائیلی، یک مشتی به آن مرد غبطی کافر بتپرست زد و مرد، دیگر دید راه برگشتش به دربار بسته است، نرفت شب را به صبح رساند و فردا دوباره دید همین بنیاسرائیلی گیر یک فرعونی دیگر افتاده حالا در آیاتش ظرافتها و دقایق بسیار مهمی هست که باید نشست و درآورد.
استاد انصاریان اظهار کرد: همین مرد، پنهان آمد و حضرت موسی(ع) را پیدا کرد و گفت که کاخ حکم اعدامت را داده و من از تو میخواهم از این شهر برو و موسی رفت. این یک بار بود که میگویند همین مؤمن آلفرعون بوده، یک بار هم در درگیری بعد از نبوت، موسی ابن عمران با فرعون بود که قصد کردند ایشان را بکشند. ایشان یک پیشنهاد خیلی جالبی را داد که موسی ابن عمران کشته نشد.
این مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: یک عدهای بودند که میرفتند کارمند دولتها میشدند، فقط برای اینکه به داد مردم برسند، نه برای جیب پر کردن، نه برای شکم خودشان و نه به خاطر صندلی، بلکه مقدسترین هدف را داشتند؛ مثل علی ابن یقطین، که شیعه بودنش را پنهان کرد تا زمانی که نخست وزیریاش تمام شد و یکی هم همین آدمی که در دستگاه متوکل بود. حالا تاریخ همه زوایای زندگی مؤمن آلفرعون یا علی ابن یقطین یا این سقر ابن ابی دلف را نقل نکرده که ما بدانیم اینها چه خدماتی یا به شیعه یا به مؤمنین، یا به مردم مظلوم و ناتوان کردند ولی هر انسانی میتواند در طلبه شدنش، در وکیل شدنش، در صندلیدار شدنش و در پولدار شدنش، هدف مقدسی را انتخاب کند و از این هدف هم تا آخر عمرش فاصله نگیرد.
استاد انصاریان با اشاره به اهمیت توجه به صبر و استقامت در قرآن کریم عنوان کرد: این که خداوند متعال، نزدیک صد و سه بار در قرآن مجید مسئله صبر و ایستادگی و استقامت را مطرح کرده، برای همینطور جاهاست که من یک هدف مقدسی را برای خودم انتخاب میکنم، در کنار این هدف ممکن است فشارهایی ببینم و خستگیها و رنجهایی برایم ایجاد شود یا زحمتهایی برایم تولید شود یا مردم نهایتاً قدردانی نکنند، و ارزش به کارم ندهند.این روحیه صبر باید از ابتدای جوانی تقویت بشود که به قول امیرالمؤمنین(ع) انسان، تبدیل به انسان بشود.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم تأکید کرد: مسخره کردنها، تهمتها، دروغها، رنجها و گرفتاریها، آدم را وادار به عقبنشینی از آن هدف نکند. چقدر هدف ارزش داشت که وقتی ابیعبدالله(ع) به آن اهداف الهیهشان رسیدند، مرحوم مجلسی(ره) در جلد چهل و پنج بحارالانوار نقل میکنند که وقتی شمر، لبه تیز خنجرش را به زیر گلو گذاشت و شروع به کشیدن کرد هنوز امام، دو سه نفس حیات داشتند که لبخند زدند، یعنی در کمال خوشحالی از اینکه وظیفهشان را کنار پروردگار برای دین و برای مردم انجام دادند، خوشحال بودند. این به معنای پایداری در کنار هدف، و استقامت و صبر برای هدف است.
وی افزود: در بسیاری جاها هم فقط ائمه(ع) چنان که در روایات شریف اصول کافی آمده است برای لو نرفتنمان در بعضی جاها که لو رفتن ممکن است خطر جانی داشته باشد یا خطر کمتر از خطر جانی نیست، یک سپری به نام تقیه را دست ما دادند؛ یعنی انجام کار در کمال پنهانی از دشمن، تقیه به معنای بیکار نشستن و انجام کار را حواله کردن به روزگار و به آمدن امام عصر(عج) نیست، تقیه یعنی همه مسئولیتها را انجام دادن. اگر زیر نظر دشمن هستم، بروم زیر سپر تقیه و پنهانکاری که دشمن برنامهام را نفهمد، که گیر نیفتم.
این مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: حالا اگر یک جایی دیگر تقیه نباید بشود و اصول الهی در خطر است، اینجا دیگر باید مثل میثم تمار و حجر ابن عدی و رشید حجری، تن به جان دادن داد، برای اینکه دیگر جای تقیه نیست و دشمنان میخواهند ریشه توحید، نبوت یا ولایت را بکنند، که اینجا خداوند اجازه به مقاتله میدهد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اگر خورد کردن خطر بستگی به این پیدا کرد که جانتان را مایه بگذارید، اینجا دیگر عیبی ندارد.
استاد انصاریان با اشاره به آیه «إِنَّ اَلَّذِينَ قٰالُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ثُمَّ اِسْتَقٰامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ أَلاّٰ تَخٰافُوا وَ لاٰ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» ﴿فصلت ، 30﴾، اظهار کرد: مرگ اگر بیاید، یک قطعه خانه، یک مغازه و لباسهایم را از من میگیرد و در مقابل این گرفتهها به من یک زندگی جاوید و به تعبیر قرآن کریم «عیشة راضیه» میدهد، یک زندگی است که در آن زندگی، انسان از آن کمال رضایت را دارد و هیچ نگرانی و ناراحتی ندارد.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم در پایان گفت: کلاً اگر مردم نگاهشان به هر چیزی، از جمله به کسب، به علم، به زن و بچه، به رفت و آمد، به معاشرت، به پول دادن و به پول گرفتن، نگاه قرآنی باشد، زندگی با امنیت، راحت، و بیدردسری خواهند داشت. حالا ممکن است یکی برای آدم ایجاد دردسر کند، خب او گناه میکند، او دلش میخواهد بار خودش را سنگین کند و در قیامت با آن بار سنگین به جهنم برود، به من که ضرری نمیزند.