من همیشه با این موضوع مسئلهدارم که زن موفق را زنی بدانیم که بهطور مثال صاحب شرکت بزرگی و یا راننده کامیون است؛ این مشاغل زنانه نیستند، حتی یک زن اگر نیاز مالی هم داشته باشد این مشاغل باروح او سازگار نیست زن روح والا و عاطفه بالایی دارد که باید با آنیک نسل را تربیت کند و وقتی ما این مهم را از او بگیریم و او را در ورطه و فضای تلخی قرار دهیم.
شهدای ایران:هادی حاجتمند از آن دسته کارگردانهای انقلابی است که امسال با اثر «اشنوگل» و با موضوع شهدای غواص، مهمان جشنواره فیلم فجر بود، او اکنون بهعنوان سینماگر جوان و متعهد با نگاهی دغدغهمند به آثار جشنواره فیلم فجر و سینما در حوزه زن میپردازد
فضای عمومی سینمای ایران درزمینه پرداختن به موضوع راهبردی زن را چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه فضای روشنفکری و فضای موجود در سینما، اشتباهی را در حوزه زن مرتکب شده و دانسته یا ندانسته نسبت به زن اجحاف میکنند، بهطور مثال در ماجرای دیه این مقوله بهخوبی نمایان میشود. اسلام از این طریق از زن حمایت کرده است اما فضای فمینیستی و روشنفکری که سالهاست در حوزه زن وجود داشته، دانسته و یا نادانسته در حال از بین بردن این حقایق هستند.
یکی از موضوعات مهم در حوزه زن، مسئله فمینیسم است، جشنواره امثال تا چه اندازه در نمایش و یا عدم نمایش آثاری با این مضمون حرکت کرد؟
جملهای را وزیر ارشاد اسلامی نقل کرده بودند که من یکسری از فیلمهای فمینیستی را از جشنواره بیرون کشیدم. ولی به عقیده من یکسری از فیلمها با مضامین فمینیستی را نتوانستند از جشنواره بیرون بکشند و یا اصلاً آن آثار را فمینیستی نمیدانستند. در همین رابطه من فیلمی دیدم که به بهانه پرداختن به اهداء عضو کاملاً مفاهیم فمینیستی را در خود داشت و در آن زنان به شکل ناجوانمردانهای خرج زندگی را میدانند؛ و یا نمایش خودکشی دختری که ناخواسته باردار شده بود و همچنین مردانی که ظالمانه زندگی میکردند، شخصیتهای مثبت در این فیلمها عمدتاً زن بودند، شخصیتهایی که ما با آنها همذات پنداری میکردیم ولی همه زنان در معرض ظلم و اجحاف قرارگرفته و به شکل اغراقآمیزی گرفتار ظلمها و سیاستهای جامعه بودند، این فضا، فضایی است که اگر ما در آن حرف بزنیم به ندانستن متهم میشویم. درحالیکه فضای زنانه جامعه ما، اگر حتی به این شکل هم باشد ما باید آن را بازگردانیم و اصلاحش کنیم که البته جامعه ما در این قواره به نمایش گذاشتهشده، نیست.
بهعنوان سینماگر، چنین نگاه تلخ به زن در سینمای ایران را ناشی از چه علل و عواملی میدانید؟
من همیشه با این موضوع مسئلهدارم که زن موفق را زنی بدانیم که بهطور مثال صاحب شرکت بزرگی و یا راننده کامیون است؛ این مشاغل زنانه نیستند، حتی یک زن اگر نیاز مالی هم داشته باشد این مشاغل باروح او سازگار نیست زن روح والا و عاطفه بالایی دارد که باید با آنیک نسل را تربیت کند و وقتی ما این مهم را از او بگیریم و او را در ورطه و فضای تلخی قرار دهیم که نیازمند جسم و روحیه مردانه است برحق او اجحاف کردهایم ولی اشکال اصلی که من آن را متوجه سینما در حوزه زن میدانم، درزمینه دانستههای کارگردانان است، آنها عمدتاً در حوزه معارف ناآگاه هستند، این افراد باید بدانند که اصل حجاب برای زن و اصل حقوقی که در اسلام برای زن وجود دارد چیست، وقتی من بهعنوان سینماگر این موضوع راندانم و فقط ابزار یا آچاری به نام سینما در دست داشته باشم اشتباه میکنم و بهجای آنکه جراحی درستی انجام دهم، اشتباهی میکنم که نتیجه آن فاجعهبار خواهد بود، من واقعاً برای سینما متأسفم زیرا یکی از بزرگترین اجحافها در سینمای ایران به زن میشود.
تعمد احتمالی درزمینه فیلمهای ارائهشده در قالب نمایش تفکر غربی-فمینیستی چه آثاری را میتواند متوجه جامعه کند؟
آدمهایی در سینمای ما حاضرند که به جهت فنی و تکنیکی بزرگ بهحساب میآیند، این افراد یک سری نظریاتی دارند که حتی آن را بر اسلام ترجیح میدهند و موقعیتی را ایجاد میکنند که در این موقعیت اصل اسلام زده میشود، یکی از این کارگردانان فیلمی بانام «هیس دخترها فریاد نمیزنند» دارد، در این فیلم به دختری هتک حرمت میشد و او به همین علت مرتکب قتلی میشود که به این واسطه میخواهد قصاص شود؛ سؤالی که مطرح میشود این است که در جامعه ما چند میلیونیم این اتفاق میافتد؟ چقدر جایگاه پرداختن به این موضوع را در سینما داریم که چند میلیارد تومان برای ساخت و نمایش آن هزینه کنیم؟
امسال فیلمی در مورد پروند ناصر محمدخانی ساخته بودند، اصلاً دلیل فرهنگی تولید این اثر را متوجه نمیشوم، ما متأسفانه در حوزه فرهنگی خودمان، استراتژی فرهنگی نداریم، باید ببینیم استراتژی انقلاب ما در حوزههای گوناگون چیست؟ آیا واقعاً استراتژی ما این است که در فیلمی مثل «یادم تو را فراموش» زنی را با عشوهگری هرچه تمام میبینیم که زندگی مرد را به هم میریزد؟ اصلاً چرا باید این فیلم دیده شود و چرا باید به این پرونده تلخ نگاه شود و بعد نگاه ما در داستان به شبی است که این زن را میخواهند اعدام کنند، درهرصورت دو زن مقتول میشوند، یک زنی به دلیل قتل زن دیگر قصاص میشود و زن مقتول به این دلیل قربانی میشود که همسرش درگیر ماجرای عاطفی با زن دیگری است، ما در این فیلم مرد ناراحتی را میبینیم که این مرد با ظاهر کاملاً موجه به همسر خود بیوفایی کرده و به دلیل عدم تعهد زندگیاش درگیر ماجرای پیچیدهای شده است، این موضوع ناشی از این است که ما استراتژی فرهنگی نداریم، یک سینماگر وقتی میخواهد مردم را با خودش همراه کند، آنقدر به یک شخصیت نزدیک میشود که مردم او را دوست داشته، ما به شخصیتی در فیلم آنقدر نزدیک شدیم که مردم به او در طی داستان فیلم علاقهمند میشوند و وقتی در جریان فیلم میخواهند او را در اثر قتل زنی دیگر اعدام کنند همه مقصر داستان باز متوجه بی تعهدی و بیوفایی یک مرد میشود. ماجرا، ماجرایی است که رسماً به اسم دفاع از حقوق و جایگاه زن او را خرد میکنند؛ چه کسی هست که نداند فمینیسم در جهان در حال تخریب زن است بالاخره ما دارای شخصیت زن الگوی هستیم، حضرت زهرا(س) بهعنوان الگوی زن نمونه مسلمان در اوج فضای سیاسی و تأثیرگذاری در فضای اجتماعی است و همچنین مادری است که تاریخ بشریت را متحول کرد و این مهم با حفظ شرایط وجودش اتفاق افتاد، متأسفانه در فضای هنر ما متوجه این موضوع نیستیم، در سیره حضرت مشاهده میکنیم وقتی ایشان با حضرت امیرالمونین(ع) تقسیم مسئولیت کردند فرمودند کارهای منزل مختص ایشان و مشغلههای بیرون منزل را حضرت علی بر عهده بگیرند، ولی در حوزه اجتماعی نیز تأثر گذار هستند بهگونهای که در دفاع از حریم ولایت ایشان اولین نفر هستند.
این فقدان استراتژی فرهنگی در سینما بهویژه با نمایش آثاری که در خلال گفتگو اشاره کردید را چگونه میتوان جبران کرد؟
مسئله ما فیلمسازهایی است که با این محور مهم رابطه ندارند، البته این به معنای بخشنامه کردن این تعالیم نیست، تجربه ثابت کرده فیلمهای بخشنامهای موفق نیستند، ما باید اجازه دهیم قلب فیلمساز بر اساس معیارهایی مانند معیار زندگی حضرت زهرا(س) بتپد و از او بخواهیم برای زن فیلم بسازد، این جریان درست مقابل جریان جاری در سینمای ماست که زنی را درنهایت وضعیت سیاهی و تلخی اجبارآمیزی قرار میدهند و در این وضعیت اجبارآمیز اتفاقاتی روی میدهد که اصل اسلام و حکم اسلامی را زیر سؤال ببرند، این مسائل مهمی است که سینمای ما به آن نگاه نمیکند.
بهعنوان سؤال پایانی آیا میتوان گفت در این مقطع ما در پاییز سینما ایران در پرداختن به مفاهیم حوزه زن و خانواده قرار داریم؟
ما نهتنها در حوزه زن، بلکه در یک سلسله از حوزههای اجتماعی دچار نشخوار کردن تفالههای روشنفکری غرب شدهایم، ما نهتنها در حوزه زن، بلکه در سایر حوزههای اجتماعی با این سینمایی که قطار آن روشن است بهجایی نمیرسیم ما رسماً نیاز داریم پلی بزنیم و سینما را به معارف اصلی خود برگردانیم؛ زیرا جهانبینی انقلابی و اسلامی ما جهانبینی است که میتواند دنیا را نجات دهد واقعاً نگاهی که به زن در سینمای ما شده نگاه بدی است و این نگاه، نگاه زمستان سیاهی است که اتفاق افتاده است و هیچ حرف جدیدی برای گفتن ندارد جز اینکه میخواهند بعضی از زنانی که عقده اجتماع رادارند فریاد بزنند که علاقه دارند در جامعه و در قالب مشاغل و جایگاههای نامتعارف باشند، کسی مانع این حضور نیست منتهی مسئله، مسئله سینما است و سینما میخواهد فرهنگ را اصلاح کند.
*شما
فضای عمومی سینمای ایران درزمینه پرداختن به موضوع راهبردی زن را چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه فضای روشنفکری و فضای موجود در سینما، اشتباهی را در حوزه زن مرتکب شده و دانسته یا ندانسته نسبت به زن اجحاف میکنند، بهطور مثال در ماجرای دیه این مقوله بهخوبی نمایان میشود. اسلام از این طریق از زن حمایت کرده است اما فضای فمینیستی و روشنفکری که سالهاست در حوزه زن وجود داشته، دانسته و یا نادانسته در حال از بین بردن این حقایق هستند.
یکی از موضوعات مهم در حوزه زن، مسئله فمینیسم است، جشنواره امثال تا چه اندازه در نمایش و یا عدم نمایش آثاری با این مضمون حرکت کرد؟
جملهای را وزیر ارشاد اسلامی نقل کرده بودند که من یکسری از فیلمهای فمینیستی را از جشنواره بیرون کشیدم. ولی به عقیده من یکسری از فیلمها با مضامین فمینیستی را نتوانستند از جشنواره بیرون بکشند و یا اصلاً آن آثار را فمینیستی نمیدانستند. در همین رابطه من فیلمی دیدم که به بهانه پرداختن به اهداء عضو کاملاً مفاهیم فمینیستی را در خود داشت و در آن زنان به شکل ناجوانمردانهای خرج زندگی را میدانند؛ و یا نمایش خودکشی دختری که ناخواسته باردار شده بود و همچنین مردانی که ظالمانه زندگی میکردند، شخصیتهای مثبت در این فیلمها عمدتاً زن بودند، شخصیتهایی که ما با آنها همذات پنداری میکردیم ولی همه زنان در معرض ظلم و اجحاف قرارگرفته و به شکل اغراقآمیزی گرفتار ظلمها و سیاستهای جامعه بودند، این فضا، فضایی است که اگر ما در آن حرف بزنیم به ندانستن متهم میشویم. درحالیکه فضای زنانه جامعه ما، اگر حتی به این شکل هم باشد ما باید آن را بازگردانیم و اصلاحش کنیم که البته جامعه ما در این قواره به نمایش گذاشتهشده، نیست.
بهعنوان سینماگر، چنین نگاه تلخ به زن در سینمای ایران را ناشی از چه علل و عواملی میدانید؟
من همیشه با این موضوع مسئلهدارم که زن موفق را زنی بدانیم که بهطور مثال صاحب شرکت بزرگی و یا راننده کامیون است؛ این مشاغل زنانه نیستند، حتی یک زن اگر نیاز مالی هم داشته باشد این مشاغل باروح او سازگار نیست زن روح والا و عاطفه بالایی دارد که باید با آنیک نسل را تربیت کند و وقتی ما این مهم را از او بگیریم و او را در ورطه و فضای تلخی قرار دهیم که نیازمند جسم و روحیه مردانه است برحق او اجحاف کردهایم ولی اشکال اصلی که من آن را متوجه سینما در حوزه زن میدانم، درزمینه دانستههای کارگردانان است، آنها عمدتاً در حوزه معارف ناآگاه هستند، این افراد باید بدانند که اصل حجاب برای زن و اصل حقوقی که در اسلام برای زن وجود دارد چیست، وقتی من بهعنوان سینماگر این موضوع راندانم و فقط ابزار یا آچاری به نام سینما در دست داشته باشم اشتباه میکنم و بهجای آنکه جراحی درستی انجام دهم، اشتباهی میکنم که نتیجه آن فاجعهبار خواهد بود، من واقعاً برای سینما متأسفم زیرا یکی از بزرگترین اجحافها در سینمای ایران به زن میشود.
تعمد احتمالی درزمینه فیلمهای ارائهشده در قالب نمایش تفکر غربی-فمینیستی چه آثاری را میتواند متوجه جامعه کند؟
آدمهایی در سینمای ما حاضرند که به جهت فنی و تکنیکی بزرگ بهحساب میآیند، این افراد یک سری نظریاتی دارند که حتی آن را بر اسلام ترجیح میدهند و موقعیتی را ایجاد میکنند که در این موقعیت اصل اسلام زده میشود، یکی از این کارگردانان فیلمی بانام «هیس دخترها فریاد نمیزنند» دارد، در این فیلم به دختری هتک حرمت میشد و او به همین علت مرتکب قتلی میشود که به این واسطه میخواهد قصاص شود؛ سؤالی که مطرح میشود این است که در جامعه ما چند میلیونیم این اتفاق میافتد؟ چقدر جایگاه پرداختن به این موضوع را در سینما داریم که چند میلیارد تومان برای ساخت و نمایش آن هزینه کنیم؟
امسال فیلمی در مورد پروند ناصر محمدخانی ساخته بودند، اصلاً دلیل فرهنگی تولید این اثر را متوجه نمیشوم، ما متأسفانه در حوزه فرهنگی خودمان، استراتژی فرهنگی نداریم، باید ببینیم استراتژی انقلاب ما در حوزههای گوناگون چیست؟ آیا واقعاً استراتژی ما این است که در فیلمی مثل «یادم تو را فراموش» زنی را با عشوهگری هرچه تمام میبینیم که زندگی مرد را به هم میریزد؟ اصلاً چرا باید این فیلم دیده شود و چرا باید به این پرونده تلخ نگاه شود و بعد نگاه ما در داستان به شبی است که این زن را میخواهند اعدام کنند، درهرصورت دو زن مقتول میشوند، یک زنی به دلیل قتل زن دیگر قصاص میشود و زن مقتول به این دلیل قربانی میشود که همسرش درگیر ماجرای عاطفی با زن دیگری است، ما در این فیلم مرد ناراحتی را میبینیم که این مرد با ظاهر کاملاً موجه به همسر خود بیوفایی کرده و به دلیل عدم تعهد زندگیاش درگیر ماجرای پیچیدهای شده است، این موضوع ناشی از این است که ما استراتژی فرهنگی نداریم، یک سینماگر وقتی میخواهد مردم را با خودش همراه کند، آنقدر به یک شخصیت نزدیک میشود که مردم او را دوست داشته، ما به شخصیتی در فیلم آنقدر نزدیک شدیم که مردم به او در طی داستان فیلم علاقهمند میشوند و وقتی در جریان فیلم میخواهند او را در اثر قتل زنی دیگر اعدام کنند همه مقصر داستان باز متوجه بی تعهدی و بیوفایی یک مرد میشود. ماجرا، ماجرایی است که رسماً به اسم دفاع از حقوق و جایگاه زن او را خرد میکنند؛ چه کسی هست که نداند فمینیسم در جهان در حال تخریب زن است بالاخره ما دارای شخصیت زن الگوی هستیم، حضرت زهرا(س) بهعنوان الگوی زن نمونه مسلمان در اوج فضای سیاسی و تأثیرگذاری در فضای اجتماعی است و همچنین مادری است که تاریخ بشریت را متحول کرد و این مهم با حفظ شرایط وجودش اتفاق افتاد، متأسفانه در فضای هنر ما متوجه این موضوع نیستیم، در سیره حضرت مشاهده میکنیم وقتی ایشان با حضرت امیرالمونین(ع) تقسیم مسئولیت کردند فرمودند کارهای منزل مختص ایشان و مشغلههای بیرون منزل را حضرت علی بر عهده بگیرند، ولی در حوزه اجتماعی نیز تأثر گذار هستند بهگونهای که در دفاع از حریم ولایت ایشان اولین نفر هستند.
این فقدان استراتژی فرهنگی در سینما بهویژه با نمایش آثاری که در خلال گفتگو اشاره کردید را چگونه میتوان جبران کرد؟
مسئله ما فیلمسازهایی است که با این محور مهم رابطه ندارند، البته این به معنای بخشنامه کردن این تعالیم نیست، تجربه ثابت کرده فیلمهای بخشنامهای موفق نیستند، ما باید اجازه دهیم قلب فیلمساز بر اساس معیارهایی مانند معیار زندگی حضرت زهرا(س) بتپد و از او بخواهیم برای زن فیلم بسازد، این جریان درست مقابل جریان جاری در سینمای ماست که زنی را درنهایت وضعیت سیاهی و تلخی اجبارآمیزی قرار میدهند و در این وضعیت اجبارآمیز اتفاقاتی روی میدهد که اصل اسلام و حکم اسلامی را زیر سؤال ببرند، این مسائل مهمی است که سینمای ما به آن نگاه نمیکند.
بهعنوان سؤال پایانی آیا میتوان گفت در این مقطع ما در پاییز سینما ایران در پرداختن به مفاهیم حوزه زن و خانواده قرار داریم؟
ما نهتنها در حوزه زن، بلکه در یک سلسله از حوزههای اجتماعی دچار نشخوار کردن تفالههای روشنفکری غرب شدهایم، ما نهتنها در حوزه زن، بلکه در سایر حوزههای اجتماعی با این سینمایی که قطار آن روشن است بهجایی نمیرسیم ما رسماً نیاز داریم پلی بزنیم و سینما را به معارف اصلی خود برگردانیم؛ زیرا جهانبینی انقلابی و اسلامی ما جهانبینی است که میتواند دنیا را نجات دهد واقعاً نگاهی که به زن در سینمای ما شده نگاه بدی است و این نگاه، نگاه زمستان سیاهی است که اتفاق افتاده است و هیچ حرف جدیدی برای گفتن ندارد جز اینکه میخواهند بعضی از زنانی که عقده اجتماع رادارند فریاد بزنند که علاقه دارند در جامعه و در قالب مشاغل و جایگاههای نامتعارف باشند، کسی مانع این حضور نیست منتهی مسئله، مسئله سینما است و سینما میخواهد فرهنگ را اصلاح کند.
*شما