آنچه در ذیل می خوانید یادداشت این عالم ربانی به مناسبت ایام فاطمیه است.
ميزان عظمت و منزلت هر «روز» به اندازه فضيلت و بزرگى صاحب آن است؛ از اين روى ايامى كه متعلق به اهل بيت (عليهم السلام)مى باشد، شايسته والاترين تكريم ها و تعظيم هاست. در اين ميان، ايامى كه منسوب به حضرت صدّيقه طاهره (عليها السلام)مى باشد، سزاوار والاترين بزرگداشت هاست؛ چرا كه فاطمه (عليها السلام) در پيشگاه خداوند و در نزد فرشتگان، پيامبران، امامان و اولياى الهى، داراى مقامى بى بديل و منزلتى بس عظيم است.
او يگانه دختر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، تنها كفو على مرتضى (عليه السلام) ، مادر مهربان ائمه هُدى (عليهم السلام)و بزرگ ترين بانوى جهان اسلام؛ بلكه برترين بانوى عالم است:
مگو دختر! نه! تاج خلقت آباى روحانى *** مگو دختر! كه او سبع المثانى را بُوَد ثانى
مخوانش زن كه مردان خرد در وى به حيرانى *** مگر امّ الكتاب است اين بتول از وحى سبحانى.(1)
آرى، به فرموده ذريه فاطمه، تجليل از مقام فاطمه (عليها السلام) ؛ تكريم ايمان، تقوا، علم، ادب، شجاعت، ايثار، جهاد، شهادت و در يك كلام، مكارم اخلاق است؛ مكارم اخلاقى كه پدر بزرگوار آن بانو براى اتمام آن مبعوث شد.(2)
برپايى مراسم جشن و سرور در ايام ولادت اهل بيت(عليهم السلام) و نيز تشكيل محفل هاى سوگوارى در ايام شهادت آن بزرگواران، از جمله شعاير الهى است كه تعظيم و بزرگداشت آن، هم نشانه پاكى و تقواى قلوب است و هم تثبيت كننده آن: وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَاِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛(3) هر كه نشان هاى خداوند را بزرگ بدارد، آن از تقوا و پرهيزگارى دل هاست.
اساساً آنچه در اسلام شعاءر الهى و دينى معرفى شده، به سبب تأثير مطلوبى است كه در نفوس و اذهان مردم مى تواند داشته باشد. احترام و بزرگداشت شعاير، اثرى عميق در روح مردم برجاى مى نهد و اين از آن روى است كه يك تبليغ دسته جمعى، مى تواند از بسيارى تبليغ هاى انفرادى پراثرتر و كارى تر باشد.
يكى از واقعيت هاى روان شناسى اجتماعى اين است كه امور دسته جمعى و عمومى، چه حق باشد، چه باطل، تأثيرات عظيم و عميقى در اذهان و نفوس انسان ها بر جاى مى گذارد.(4)
تعظيم و بزرگداشت ياد و خاطره پيشوايان بى همتاى دين، از جهات پُرشمارى حايز اهميت است كه به مهم ترين آنها در اين مقام، اشارتى مى كنيم:
طراوات بخش ايمان دين باوران
يادآورى گفتار و رفتار خدايى اهل بيت عصمت و طهارت، همچون جوى هاى سرشارى است كه در جان مؤمنان روان مى گردد و باغستان انديشه و گلستان دل هاى ايشان را آبيارى نموده، به آن شادابى و سرزندگى مى بخشد و افسردگى و پژمردگى را از آن مى ستُرَد.
آرى، همين مجالس ذكر و ياد اهل بيت (عليهم السلام) است كه احساسات دينى ما را زنده نگه مى دارد و آن را به بالندگى و كمال مى رساند.
پيامبر رحمت، محمد مصطفى(صلى الله عليه وآله) امت خويش را به برگزارى اين گونه مجالس و محافل تشويق مى نمايند و مى فرمايند: يكديگر را ملاقات كنيد و از احاديث ما بگوييد؛ چرا كه حديث ما جلابخش قلوب است. همانا دل ها، چونان شمشيرها، زنگار مى گيرند؛ جلا و صيقل دل ها به ذكر حديث است.(5)
بارى، زُداينده زنگارهاى غفلت از آينه هاى دل و جان ما، يادآورى گفتار و كردار بيان اهل بيت (عليهم السلام) مى باشد و بس؛ كسانى كه روحشان، سراسر جلوه نماى جمال و جلال الهى گرديده است.
دل هاى مُرده و افسرده بر اثر دنياگرايى ها، شهوت جويى ها، جاه طلبى ها و... در پى يادآورى احاديث اهل بيت و سيره عملى ايشان جان تازه اى مى يابد، و بانشاط و پرتوان در سير به سوى حق، سرعت مى گيرد. امام صادق(عليه السلام)مى فرمايند: همانا احاديث ما، قلب ها را زنده مى گرداند.(6)
به هر ميزان كه ارتباط قلبى و عملى ما با اين خاندان پرعظمت كاهش يابد، ايمان ما به خاموشى و دل هاى ما به پژمردگى مى گرايد؛ از اين روى بايد بكوشيم كه اين مايه حيات و دَم جان فزا را هرچه عميق تر در روح خويش و جان جامعه بدميم.
تقويت ارتباط قلبى با پيشوايان(عليهم السلام)
رمز سعادت و موفقيت شيعيان در دنيا و آخرت ، رابطه قلبى و روحى با اهل بيت(عليهم السلام) و توسل مداوم به ساحت مقدس ايشان است؛ از اين روى مجالس و محافل مذهبى مى بايد ايجادگر آن رابطه هاى عميق روحى و تقويت كننده اين توسل ها و اتصال هاى ژرف معنوى باشد.
علامه طباطبايى به نقل از استاد اخلاق و عرفانشان، مرحوم آيت الله قاضى(رحمه الله)مى فرمودند: اگر من به چيزى رسيده ام، در سايه قرآن و توسل به سيدالشهدا رسيده ام.
آرى، راز پيروزى در سير و سلوك به سوى حق و رمز ايمنى از آفات دنيا و آخرت، توجه و توسل مداوم به اهل بيت (عليهم السلام)، آن مقتدايان حق جويى، است. با تقويت رابطه قلبى و روحى با آن بزرگواران و توجه مدام به وجود مقدس ايشان، به ويژه در سايه توجه به ساحت مقدس مولايمان ولى عصر ارواحنا فداه، مى توانيم بدان مقام نايل آييم كه همواره مشمول عنايت هاى ويژه و دعاهاى خالصانه آن حضرات باشيم.
اگر آدمى به سوى اين پناه گاه هاى امن الهى بگريزد و از ايشان پناه جويد و خويش را وقف و فناى ايشان گرداند، به تدريج به ايشان نزديك و نزديك تر مى شود تا آن جا كه با وجود مقدس ايشان پيوند روحى مى يابد. اين توجه و پناه جويى، بايد با پذيرش ايمانى و عملى گفتار و كردار ايشان همراه شود تا آن پيوند والاى روحى به دست آيد وگرنه توسل بدون عمل، فايده چندانى نخواهد داشت.
توسل حقيقى، در واقع پيوند قطره اى است ناچيز به اقيانوسى بى كران از عظمت، معنويت و نورانيت؛ مصون كننده انسان است در مقابل همه آفات و بلاهاى دنيا و آخرت؛ سدّ سديدى است در مقابل وسوسه هاى شياطين جنى و انسى؛ تبديل كننده احساس تنهايى و وحشت است به اُنس و يگانگى و وحدت؛ روشنى بخش دل هاست و زمينه ساز نورافشانى براى ديگران.
محبت افروزى در قلوب شيعيان
وابستگى هاى عميق قلبى و عاطفى به اهل بيت (عليهم السلام) همچون سپرى پولادين، بيمه كننده فرد و جامعه در برابر گناهان، آلودگى هاى اخلاقى و فسادهاى اجتماعى است.
پاى بندى به مظاهر مذهبى و بزرگداشت شعاير الهى، بر انگيزنده و استوار كننده عواطف پاك و مقدس نسبت به خاندان پيامبر مى باشد؛ همان عواطف مقدسى كه از جانب خداوند در مقام اجر رسالت بر همه مسلمانان واجب گرديده است: قُلْ لاَ أَسْئَلُكُمْ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُربَى؛(7) بگو من هيچ پاداشى بر رسالتم نمى خواهم؛ جز دوست داشتن نزديكانم (اهل بيتم).
با دقت در اخبار متواترى مانند حديث ثقلين، حديث سفينه و امثال آنها كه شيعه و سنى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)روايت كرده اند؛ رواياتى كه مردم را براى فهم كتاب خدا و درك حقايق آن و شناسايى اصول و فروع دين به اهل بيت (عليهم السلام)ارجاع داده است، هيچ شكى باقى نمى ماند كه مراد از وجوب عشق و مودت اهل بيت به عنوان اجر رسالت، اين بوده است كه اين عشق و محبت را وسيله اى براى ارجاع هميشگى مردم به ايشان قرار دهد تا اهل بيت در هر جا و هر زمان، مرجع تقليد علمى و عملى مردم قرار گيرند. پس اين مودتى كه اجر رسالت معرفى شده، لازمه استمرار رسالت است كه منافع اين اجر عايد خود بشر مى شود نه عايد رسول و عترت او.(8)
اما محبت و مودتى كه در ازاى اجر رسالت بر همه ما واجب شده است، داراى مراتبى گوناگون مى باشد.
به طور كلى براى محبت از نظر شدت و ضعف، مى توان سه مرتبه قايل شد:
* مرتبه ضعيف كه مقتضى نزديك شدن به محبوب در شرايط عادى است ؛ ولى هيچ نوع فداكارى و از خودگذشتگى در آن وجود ندارد؛
* مرتبه متوسط كه افزون بر ميل نزديك شدن، مقتضى فداكارى در راه محبوب مى باشد؛ ولى تا حدى كه با منافع كلى و مصالح اساسى شخصى مزاحمت نداشته باشد؛
* مرتبه شيفتگى و خودباختگى كه مُحبّ از هيچ نوع فداكارى در راه محبوب دريغ نمى كند و كمال لذت خود را در تبعيت از اراده، صفات و اطوار او مى بيند؛ بلكه اوج لذت خويش را در تعلق وجودى و فناى خود در او مى داند. اين مرتبه محبت، نشانه هايى دارد كه يكى از آنها اظهار خشوع و كرنش در برابر محبوب است و نشانه ديگرش آن است كه خواست محبوب را بر همه چيز و بر همه كس، بدون هيچ قيد و شرط، مقدم مى دارد.(9)
مودت حقيقى نسبت به پيامبر و اهل بيت پاك نهادش آن است كه تبعيت كامل و بى چون و چرا از ايشان حاصل شود و كمال سعادت و لذت، فناى كامل در وجود ايشان دانسته شود ؛ به گونه اى كه همه صفات و اطوار آنان در وجود محبّ تجلى يابد.
فناى درايشان، فناى در خداست؛ چرا كه ايشان فناى در خدا گرديده اند و تجلى گاه كامل انوار عظمت الهى اند. اينان آينه تمام نماى اسما و صفات بارى شده اند و مظهر كامل ذات بى همتاى خدايى. ايشان به مقامى رسيده اند كه از خدايشان جدا نيستند: لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بيْنَها اَِّلا اَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ، فَتْقُها رَتْقُها وَ بِيَدِكَ بَدْوءُها مِنْكَ وَعَوْدُها إِلَيْكَ؛(10) ميان تو و آنها هيچ جدايى نيست؛ جز اين كه ايشان بندگان و آفريدگان تو هستند و تدبير آنها به دست تو و آغاز و فرجامشان به سوى توست.
آرى، اهل بيت (عليهم السلام) داراى چنان مقام عالى و بى نظيرى هستند كه گويى در مرز مقام وجوبى قرار گرفته اند. كارهايى كه خدا مى كند از آنان سر مى زند؛ با اين تفاوت كه خدا به طور استقلالى و آنان ظلّى و به اذن و مشيّت خداوند انجام مى دهند.
عشق به ايشان، عين عشق به خداست: مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللّه،(11) و تنها راه مطمئن در وصول به قرب الهى، اقتداى كامل علمى و عملى به ايشان مى باشد: مَنْ أَرادَ اللّهَ بَدَءَ بِكُمْ.(12)
اين عشق مقدس هرچه بيشتر اوج يابد، استقامت و ثبات قدم بيشترى در راه دين دارى به ارمغان مى آورد؛ به شرط آن كه اين شور و عشق پاك، با شعور و بصيرت و معرفت همراه گردد.
جامى از زلال كوثر:آيت الله محمد تقى مصباح يزدى
كتابنامه
1. امام خمينى(رحمه الله) آداب الصلوة.
2. رّبانى، محمدرض؛ آيينه ايزدنُما.
3. حرّ عاملى؛ اثبات الهداة.
4. طبرسى، احمدبن على؛ الاحتجاج.
5. شوشترى، نورالله؛ احقاق الحق.
6. انصارى، محمدعلى؛ اختران ادب.
7. مصباح يزدى، محمدتقى؛ اخلاق در قرآن.
8. مفيد؛ الارشاد.
9. كلينى؛ اصول كافى.
10. طبرسى، فضل بن حسن؛ اعلام الورى.
11. صدوق؛ الامالى.
12. طوسى؛ الامالى.