موسوی به همراه فاطمه اختصاری که از جمله شاعران اصلی همکار با شاهین نجفی، خواننده مرتد بودند به دلیل اتهامات ضدامنیتی و مسائل اخلاقی محاکمه شدند ولی پیش از صدور حکم نهایی از ایران فرار کردند.
به گزارش شهدای ایران؛ موسوی به همراه فاطمه اختصاری که از جمله شاعران اصلی همکار با شاهین نجفی، خواننده مرتد بودند به دلیل اتهامات ضدامنیتی و مسائل اخلاقی محاکمه شدند ولی پیش از صدور حکم نهایی از ایران فرار کردند.
به گزارش مشرق، حال و روز اپوزیسیون خارجنشین که در سال 88 و یکی دو سال بعد ازآن با جولان در شبکههای مجازی و تخریب نظام جمهوری اسلامی و پس از آن هتاکی علیه مقدسات دینی ادامه حیات میدادند، بسیار خراب است. از عدهای که وطنفروشی را به حد تام و تمام رساندند و به «دانلد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا نامه نوشتند که مردم ایران را تحریم کنید، بگذریم به عناصر فتنهگری میرسیم که با پوشیدن لباس هنر و هنرمند دست به حمایت از توهینکنندگان به ائمه اطهار زدند که به شدت از سوی افکارعمومی ترد شدند.
یکی از این عناصر معلوم الحال سید مهدی موسوی است که شاعر شعرهای سخیف شاهین نجفی، خواننده هتاک بود که این روزها در یکی از کشورهای اروپایی حال و روز بدی را میگذراند و رویای زندگی در کشورهای مدرن و لیبرال را سرابی متوهمانه توصیف میکند که به گفته خودش رفتن به آنجا از چاله به چاه افتادن است.
صفحه اینستاگرام توانا بخشهایی از صحبتهای وی را که حاکی از پشیمانی مفرط این شاعر فتنهگر است اینگونه آورده است: «از روزهای ترکیه ام گله کنم و آن ماه های کشدار و معلق در جمهوری اسلامیِ اردوغان و مشکلات فرهنگی جامعه که یادآور ایران بود. یا از سرزمین تازه ام نروژ گله کنم که قرار بود یادآور رفاه و آرامش باشد برای فراموشی سختی های ایران اما چاهی است که از چاله به آن افتادهام.»
وی درباره سختی زندگی و گرانی شدید در نروژ میگوید: «برای من که همیشه با سفارش غذای ارزان از آشپزخانه ها یا خوردن غذا در رستوران های کوچک سیر می شده ام و وقتم را به جای آشپزی (که علاقه و تخصصی در آن ندارم) به ادبیات و هنر اختصاص می دادم مشکلات زندگی از مرحله ی اولی به نام سیر شدن شروع می شود و در مدرسه نروژی که حتی یک بوفه ی ارزان (یا حتی غیر ارزان) برای خرید خوراکی وجود ندارد ادامه پیدا می کند تا بفهمید که الان در جدول مازلو در کجا ایستاده ام!! بعد وارد فاز گرانی لباس و اتوبوس و پول برق (برای من که در ایران هر دو ماه پنج هزار تومان پول برق می دادم الان دادن حدود یک میلیون تومان فقط در یک ماه کمی شوکه کننده است) و اجاره و... می شویم تا یادم برود که من الان باید در دانشگاه ایران درس می دادم، من الان باید وقتم صرف تحقیق و نوشتن راجع به ادبیات فارسی در پژوهشگاه ها می شد، من الان باید قبل مرگم شعرهایم را بگویم و رمان هایم را بنویسم... حتما چند سال دیگر هم که زبان یاد گرفتم باید دکترای داروسازی ام را معادل سازی کنم و بروم دوباره چند سال درس بخوانم و بعد در یک داروخانه یا آزمایشگاه کار کنم تا حقوقی بگیرم و سیر شوم و شب به موقع بخوابم که صبح برای کار کردن زودتر بیدار شوم و بتوانم شکمم را سیر کنم ...
البته وی در این رنجنامه خود بیان نکرده که در ایران به جای رسیدگی به مواردی از جمله تدریس و پژوهش که امروز آرزویشان را با حسرت در دل دارد، به فتنهگری میپرداخته و با افعال ساختارشکنانه حلقهای به عنوان «ما شریم» را مدیریت میکرد که در شبکههای اجتماعی به تبلیغ بیبندوباری جنسی و انحرافات اخلاقی و تولید اشعار سیاسی در حمایت از فتنه گران می پرداخت.
این عنصر فتنهگر اما در این زمینه با ابراز عصبانیت از مردمی که روز 22 بهمن بازهم به خیابانها آمدند، اعتراض میکند و میگوید:«فکر میکنم تمام آنهایی که به اجبار از سرزمین خودشان آواره شده اند و همه چیزشان را برای همیشه از دست داده اند (حداقل خیلی چیزها را) از آنهایی که امروز در خیابان ها بودند طلبکارند.»
به گزارش مشرق، حال و روز اپوزیسیون خارجنشین که در سال 88 و یکی دو سال بعد ازآن با جولان در شبکههای مجازی و تخریب نظام جمهوری اسلامی و پس از آن هتاکی علیه مقدسات دینی ادامه حیات میدادند، بسیار خراب است. از عدهای که وطنفروشی را به حد تام و تمام رساندند و به «دانلد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا نامه نوشتند که مردم ایران را تحریم کنید، بگذریم به عناصر فتنهگری میرسیم که با پوشیدن لباس هنر و هنرمند دست به حمایت از توهینکنندگان به ائمه اطهار زدند که به شدت از سوی افکارعمومی ترد شدند.
یکی از این عناصر معلوم الحال سید مهدی موسوی است که شاعر شعرهای سخیف شاهین نجفی، خواننده هتاک بود که این روزها در یکی از کشورهای اروپایی حال و روز بدی را میگذراند و رویای زندگی در کشورهای مدرن و لیبرال را سرابی متوهمانه توصیف میکند که به گفته خودش رفتن به آنجا از چاله به چاه افتادن است.
صفحه اینستاگرام توانا بخشهایی از صحبتهای وی را که حاکی از پشیمانی مفرط این شاعر فتنهگر است اینگونه آورده است: «از روزهای ترکیه ام گله کنم و آن ماه های کشدار و معلق در جمهوری اسلامیِ اردوغان و مشکلات فرهنگی جامعه که یادآور ایران بود. یا از سرزمین تازه ام نروژ گله کنم که قرار بود یادآور رفاه و آرامش باشد برای فراموشی سختی های ایران اما چاهی است که از چاله به آن افتادهام.»
وی درباره سختی زندگی و گرانی شدید در نروژ میگوید: «برای من که همیشه با سفارش غذای ارزان از آشپزخانه ها یا خوردن غذا در رستوران های کوچک سیر می شده ام و وقتم را به جای آشپزی (که علاقه و تخصصی در آن ندارم) به ادبیات و هنر اختصاص می دادم مشکلات زندگی از مرحله ی اولی به نام سیر شدن شروع می شود و در مدرسه نروژی که حتی یک بوفه ی ارزان (یا حتی غیر ارزان) برای خرید خوراکی وجود ندارد ادامه پیدا می کند تا بفهمید که الان در جدول مازلو در کجا ایستاده ام!! بعد وارد فاز گرانی لباس و اتوبوس و پول برق (برای من که در ایران هر دو ماه پنج هزار تومان پول برق می دادم الان دادن حدود یک میلیون تومان فقط در یک ماه کمی شوکه کننده است) و اجاره و... می شویم تا یادم برود که من الان باید در دانشگاه ایران درس می دادم، من الان باید وقتم صرف تحقیق و نوشتن راجع به ادبیات فارسی در پژوهشگاه ها می شد، من الان باید قبل مرگم شعرهایم را بگویم و رمان هایم را بنویسم... حتما چند سال دیگر هم که زبان یاد گرفتم باید دکترای داروسازی ام را معادل سازی کنم و بروم دوباره چند سال درس بخوانم و بعد در یک داروخانه یا آزمایشگاه کار کنم تا حقوقی بگیرم و سیر شوم و شب به موقع بخوابم که صبح برای کار کردن زودتر بیدار شوم و بتوانم شکمم را سیر کنم ...
البته وی در این رنجنامه خود بیان نکرده که در ایران به جای رسیدگی به مواردی از جمله تدریس و پژوهش که امروز آرزویشان را با حسرت در دل دارد، به فتنهگری میپرداخته و با افعال ساختارشکنانه حلقهای به عنوان «ما شریم» را مدیریت میکرد که در شبکههای اجتماعی به تبلیغ بیبندوباری جنسی و انحرافات اخلاقی و تولید اشعار سیاسی در حمایت از فتنه گران می پرداخت.
این عنصر فتنهگر اما در این زمینه با ابراز عصبانیت از مردمی که روز 22 بهمن بازهم به خیابانها آمدند، اعتراض میکند و میگوید:«فکر میکنم تمام آنهایی که به اجبار از سرزمین خودشان آواره شده اند و همه چیزشان را برای همیشه از دست داده اند (حداقل خیلی چیزها را) از آنهایی که امروز در خیابان ها بودند طلبکارند.»