علیرضا بهشتی ادامه داد: «قبل از انقلاب مادرم تصمیم گرفت که گواهی نامه رانندگی بگیرد. یادم هست که پدرم به مادرم خیلی کمک کرد و می نشستند و با یکدیگر آیین نامه را می خواندند و زمانی هم که تمرین رانندگی می کرد برای خیلی ها در آن زمان باعث تعجب بود اما آقای بهشتی از رانندگی کردن مادرم استقبال می کرد.
به
گزارش شهدای ایران ، علیرضا بهشتی با بیان اینکه کانون خانواده ما انصافا
کانون گرمی بود، گفت: «مادرم محور گرم کردن خانه بود. مادرم یک مهمانخانه
جدا در این خانه داشت که به سلیقه خودش چیده بود و آقای بهشتی هم کتابخانه
اش را محل رفت و آمدِ مهمانانش قرار داده بود. آقای بهشتی برای مادرم حقوق
ماهانه ای در نظر گرفته بود و پرداخت می کرد و مرحوم مادرم استقلال نسبی هم
در مسائل مالی برای خودش داشت. بابا معتقد بود به زن علاوه بر نقش مادری و
همسری باید به عنوان یک زن به مثابه یک زن هم احترام گذاشته شود. به خاطر
همین هم به مادرم تاکید داشت که مدام در خانه نماند و زندگی خصوصیش را
داشته باشد. ما هیچ وقت پدر و مادر را از هم جدا نمی دیدیم و به هر دو به
یک میزان احترام می گذاشتیم.»
علیرضا بهشتی ادامه داد: «قبل از انقلاب مادرم تصمیم گرفت که گواهی نامه رانندگی بگیرد. یادم هست که پدرم به مادرم خیلی کمک کرد و می نشستند و با یکدیگر آیین نامه را می خواندند و زمانی هم که تمرین رانندگی می کرد برای خیلی ها در آن زمان باعث تعجب بود اما آقای بهشتی از رانندگی کردن مادرم استقبال می کرد. آقای بهشتی اول یک ماشین رامبلر دست دوم داشت اما اواخر حکومت شاه بود که دولت اعلام کرد پژوهای 504 وارد میکند. بابا هم یک پژوی ۵۰۴ ال خریداری کرد و این اولین ماشین نویی بود که سوار می شدیم. مادرم هم همیشه در ماشین در صندلی جلو می نشست که به عنوان همسر یک روحانی در آن زمان موضوع رایجی نبود.»
دختر شهید بهشتی هم درباره رابطه پدر و مادرش می گوید؛ ««رابطه پدر و مادرم رابطه ای توامان با عشق و احترام بود.» محبوب سادات این را می گوید و ادامه می دهد: «آن ها همراه همدیگر بودند، مادرم در جریان فعالیت های پدرم بود و پدرم هم از کارهای مادرم در خانه و بیرون از خانه باخبر بود. یادم هست که ظرف شستن در خانه ما نوبتی بود و این به ابتکار پدرم بود تا همه کارها به عهده مادرم نباشد. خود پدرم هم نوبتش را رعایت می کرد و خیلی هوای مادرم را داشت. خانه پر از گل و گیاه بود و پدر همیشه به مادرم می گفتند که صفای هر چمن ازروی باغبان پیدا است. چون مادرم به گل و گیاه خیلی علاقه داشت. پدرم تقید داشت که غذا را به همراه خانواده صرف کند، ما را دور هم جمع می کرد و برایمان شعر می خواند.»
علیرضا بهشتی ادامه داد: «قبل از انقلاب مادرم تصمیم گرفت که گواهی نامه رانندگی بگیرد. یادم هست که پدرم به مادرم خیلی کمک کرد و می نشستند و با یکدیگر آیین نامه را می خواندند و زمانی هم که تمرین رانندگی می کرد برای خیلی ها در آن زمان باعث تعجب بود اما آقای بهشتی از رانندگی کردن مادرم استقبال می کرد. آقای بهشتی اول یک ماشین رامبلر دست دوم داشت اما اواخر حکومت شاه بود که دولت اعلام کرد پژوهای 504 وارد میکند. بابا هم یک پژوی ۵۰۴ ال خریداری کرد و این اولین ماشین نویی بود که سوار می شدیم. مادرم هم همیشه در ماشین در صندلی جلو می نشست که به عنوان همسر یک روحانی در آن زمان موضوع رایجی نبود.»
دختر شهید بهشتی هم درباره رابطه پدر و مادرش می گوید؛ ««رابطه پدر و مادرم رابطه ای توامان با عشق و احترام بود.» محبوب سادات این را می گوید و ادامه می دهد: «آن ها همراه همدیگر بودند، مادرم در جریان فعالیت های پدرم بود و پدرم هم از کارهای مادرم در خانه و بیرون از خانه باخبر بود. یادم هست که ظرف شستن در خانه ما نوبتی بود و این به ابتکار پدرم بود تا همه کارها به عهده مادرم نباشد. خود پدرم هم نوبتش را رعایت می کرد و خیلی هوای مادرم را داشت. خانه پر از گل و گیاه بود و پدر همیشه به مادرم می گفتند که صفای هر چمن ازروی باغبان پیدا است. چون مادرم به گل و گیاه خیلی علاقه داشت. پدرم تقید داشت که غذا را به همراه خانواده صرف کند، ما را دور هم جمع می کرد و برایمان شعر می خواند.»