اظهارات مدیر ارشد اجرایی شرکت توتال بدین معناست که با توجه به برنامههای دولت ترامپ، اگر تغییری در نحوه تعامل آمریکا با ایران اتفاق بیفتد، آنها مجبور به اطاعت از آمریکا هستند و نمیتوانند نسبت به اجرای قرارداد توسعه فاز 11 پارس جنوبی پایبند باشند. به همین دلیل، به جرات میتوان گفت که برخلاف تصور مدیران ارشد وزارت نفت، هنوز خبری از فعالیت جدی شرکت توتال برای توسعه فاز 11 پارس جنوبی نیست و این در حالی است که تنها سه ماه از زمان امضای موافقتنامه اصولی بین کنسرسیومی بین المللی به رهبری این شرکت فرانسوی و ایران برای توسعه این فاز پارس جنوبی میگذرد.
18 آبان ماه امسال، موافقتنامه اصولی (HOA) طرح توسعه فاز 11 پارس جنوبی به ارزش 4.8 میلیارد دلار میان شرکت ملی نفت ایران و کنسرسیومی متشکل از شرکتهای توتال فرانسه، شرکت ملی نفت چین (CNPC) و شرکت پتروپارس امضا شد. توتال رهبری کنسرسیوم پروژه توسعه این فاز پارس جنوبی را بر عهده دارد و سهم این شرکت فرانسوی در این کنسرسیوم ٥٠,١ درصد، سهم شرکت چینی CNPC ٣٠ درصد و سهم شرکت پتروپارس ١٩.٩ درصد خواهد بود.
البته اظهارات مدیر ارشد اجرایی شرکت توتال درباره وضعیت حضور این شرکت در پروژه توسعه فاز 11 پارس جنوبی، پیامهای مهم دیگری هم دارد:
الف- احتمال تعویق مجدد توسعه فاز 11 پارس جنوبی: امضای موافقتنامه اصولی با شرکت توتال برای توسعه فاز 11 پارس جنوبی به این معناست که این پروژه برای این شرکت فرانسوی کنار گذاشته شده است و به آن انحصار داده شد تا اگر نخواست این فاز را توسعه بدهد یا توافق حاصل نشد، ایران با شرکت دیگری وارد مذاکره شود. بنابراین در صورت ایجاد تغییرات جدیدی در نحوه تعامل آمریکا با ایران در دولت ترامپ، احتمال زیادی وجود دارد که ابهام جدی در نحوه تعامل ایران با شرکت توتال در پروژه توسعه فاز 11 پارس جنوبی بوجود بیاید و توسعه مرزی ترین فاز پارس جنوبی بار دیگر ماهها و حتی سالها به تاخیر بیفتد.
البته این اولین بار نیست که توتال به مانع مهمی در راه توسعه فاز 11 پارس جنوبی تبدیل می شود. در سال 79 نیز توافقنامهای بین ایران و شرکت توتال برای توسعه این فاز پارس جنوبی امضا شده بود. اما با وجود پیگیریهای ایران، این توافقنامه با بهانهگیریهای مداوم این شرکت فرانسوی در موضوعاتی مانند رقم قرارداد هیچ گاه تبدیل به قرارداد نشد و توسعه مرزیترین فاز پارس جنوبی، 8 سال به تاخیر افتاد. نهایتا در سال 87، توتال اعلام کرد که ریسک سرمایهگذاری در ایران بسیار زیاد است و ما سرمایهگذاری را در این کشور متوقف میکنیم و رسما از صنعت نفت و گاز ایران خارج شد؛ اتفاقی که در صورت افزایش سخت گیری های دولت ترامپ در نحوه تعامل شرکت های خارجی با ایران، احتمالا بار دیگر رخ خواهد داد. نتیجه تعلل طولانی مدت توتال در توسعه فاز 11 پارس جنوبی، عقب افتادگی شدید ایران از قطر در توسعه مرزی ترین فاز پارس جنوبی است که کاهش فشار گاز در این فاز را به دنبال داشت و هزینه استفاده از سکوی تقویت فشار گاز در این فاز را به کشور تحمیل کرده است.
ب- پایان رویای عدم بازگشت تحریم ها در صورت استفاده از IPC: برخی از مدیران ارشد وزارت نفت بارها در پاسخ به منتقدان مدل جدید قراردادهای نفتی و در توجیه امتیازات فراوانی که در قالب این مدل قراردادی برای شرکتهای خارجی در نظر گرفته بودند، بیان میکردند قصد داریم با دادن این امتیازات، این شرکتها را به پای میز امضای قرارداد توسعه میادین نفتی و گازی در قالب IPC بکشانیم و در صورتی که این قراردادها به امضا رسیده و وارد مرحله اجرایی شود؛ نه تنها فرایند اجرایی آنها در صورت بازگشت مجدد تحریمها، متوقف نخواهد شد بلکه امضای قراردادهای IPC آن قدر برای شرکتهای خارجی جذاب است که شرکتهای امضا کننده این قراردادها، تلاش خواهند کرد جلوی بازگشت مجدد تحریمها بر ضد ایران در صنایع نفت و گاز را بگیرند تا پروژههای خود در کشورمان را از دست ندهند.
با این وجود، همانطور که انتظار میرفت و کارشناسان بارها تذکر داده بودند؛ این تحلیل برخی از مدیران ارشد وزارت نفت درباره ظرفیتهای گسترده IPC در زمینه جلوگیری از بازگشت تحریمها، با واقعیت تطابق نداشت و اجرای مدل جدید قراردادهای نفتی توسط شرکت های خارجی مانند سایر مدل های قراردادی به شدت وابسته به وضعیت تحریم هاست.
در کنار موارد فوق، باید بار دیگر این موضوع را متذکر شد که تمامی این اتفاقات در حالی میافتد که وزارت نفت همچنان در برابر انتقادات کارشناسان و رسانه ها درباره بازگشت مجدد شرکت بدسابقه توتال به صنعت نفت و گاز کشورمان بخصوص پارس جنوبی سکوت اختیار کرده است. زنگنه و همکارانش در وزارت نفت قصد دارند توسعه مرزی ترین فاز پارس جنوبی یعنی فاز 11 و همچنین کلیه اطلاعات محرمانه این میدان به عنوان بزرگترین میدان مشترک گازی ایران را بدون هیچ زحمتی در اختیار شرکتی قرار دهند که اتفاقا در توسعه بخش قطری این میدان مشترک گازی، بیش از سه دهه شریک قطریها بوده و هست. آنهم با مدل قراردادی به مراتب جذاب تر از ایران یعنی مدل قراردادی مشارکت در تولید. با توجه به این وضعیت، بدیهی است که شرکت توتال از اطلاعات کسب شده در طرف ایران، برای افزایش تولید در سمت قطر استفاده کند تا اهداف مشترک این شرکت فرانسوی با این کشور محقق شود و مخزن پارس جنوبی به سود قطر خالیتر گردد و سهم ایران از گاز این میدان مشترک را کاهش دهد. جالب اینجاست که کارنامه توتال در توسعه پارس جنوبی در دو دهه اخیر هم موید این نکته است که این شرکت فرانسوی حافظ منافع قطریهاست و حاضر نیست منافع بلندمدت و به مراتب جذاب تر خود در بخش قطری این میدان مشترک گازی را به نفع ایران نادیده بگیرد.