دختر شهید عباس بابایی از ورودش به عرصه هنر و کارگردانی و همچنین خاطراتش از دوران کودکی و پدرش میگوید.
به گزارش شهدای ایران، سلما بابایی دختر شهید بابایی که این روزها مجموعه «دیدار در آشیانه» به کارگردانی وی در شبکه امید روی آنتن است در گفتگو با خبرنگار مهر درباره دوران کودکی خود و خاطراتی که از پدر دارد، گفت: من هم مانند بچه های دوران خودمان خیلی خاطرات زیادی از زمان کودکی ندارم و خیلی مسایل از ذهن من بیرون آمده است به خصوص از پدر چیز زیادی در ذهنم نیست و این مساله به این دلیل است که ایشان بیشتر اوقات در مناطق جنگی بودند و ما اصلا پدر (شهید بابایی) را نمی دیدیم اما برخی اوقات وقتی در خواب بودیم حس می کردیم که پدر بالای سرمان است و ما را نوازش می کرد و می بوسید.
وی ادامه داد: کمی که بزرگتر شدم بابا برای نماز صبح من را بیدار می کرد و بعد از نماز سوره یاسین را با هم می خواندیم. دوران کودکی ما بیشتر با مادرم سپری می شد اما زمان هایی را به یاد دارم که ما مشکلی داشتیم و پدر کنار ما حاضر می شد.
بابایی تصریح کرد: با توجه به اینکه دخترها وابستگی بیشتری به پدرها دارند من هم علاقه زیادی به پدرم داشتم. من در دوران کودکی شیطنت های زیادی می کردم اما هیچ گاه پدرم من را دعوا نکرد ولی با نگاه او می فهمیدم که کارم اشتباه بوده است ولی آنقدر مهربان بود که بعد از چند دقیقه من را در آغوش می گرفت و سعی می کرد از دلم در بیاورد. برای من و برادرهایم نگاه بابا خیلی مهم بود و همیشه تلاش داشتیم که ایشان از دست ما ناراحت نشوند.
وی عنوان کرد: در دوران کودکی پدر به گونه ای با ما رفتار می کرد که زمان هایی که نبودند جبران شود و در حین بازی کردن به ما آموزش های لازم را می دادند، به طور مثال یک روز برادرهایم در حیاط شلوغ می کردند و وقتی پدر وارد خانه شد مادر به او اعتراض کرد که برو ببین بچه ها چه کار انجام می دهند، اما بعد از چند دقیقه مادرم شاهد این بود که پدر هم در کنار پسرها به خاک بازی مشغول است و زمانی که تعجب مادر را دید گفت بچه ها باید با خاک آشنا شوند چون ما قرار است به همین خاک برویم.
بابایی افزود: در تمام مدتی که پدرم نبود من شاهد این بودم که مادر سختی های زیادی را متحمل می شد. یکی از خصوصیات جالب پدرم این بود که هر چه به مراتب بالاتر می رسید سعی می کرد متواضع تر باشد و از امکانات کمتری استفاده کند و همین امر باعث می شد من مادری را ببینم که تمام بار زندگی بر دوش او بود اما پدرم به گونه ای رفتار می کرد که مادرم همیشه از وی راضی بود و اعتراضی نمی کرد. من معتقدم اگر راهی برای پدرم هموار شد مادرم بود که کمک کرد.
دختر شهید بابایی گفت: پدر علاقه داشت رضایت ما را جلب کند به همین خاطر رفتاری را انجام می داد که ما از او ناراحت نشویم. به یاد دارم یک بار یک تلویزیون رنگی درب منزل ما آوردند و ما با کلی ذوق مشغول دیدن «پسر شجاع» بودیم که پدر وارد خانه شد و از آنجایی که مایل نبود امکانات دولتی را استفاده کند من و پسرها را صدا کرد و گفت من را بیشتر دوست دارید یا تلویزیون را؟ و ما گفتیم شما را بیشتر دوست داریم که در ادامه پدر گفتند که خانواده ای هستند که پدرشان شهید شده و بچه هایش تلویزیون ندارند اگر به من اجازه بدهید من این تلویزیون رنگی را برای آنها ببرم که ما هم با رضایت کامل گفتیم که ببرید.
وی ادامه داد: این خصوصیات اخلاقی پدر بعد از بزرگتر شدنم برایم بیشتر آشکار شد و من بیشتر پدرم را شناختم، من کتاب «پرواز بی نهایت» را که درباره شهید بابایی است در عرض یک شبانه روز خواندم و سعی می کردم هر چند وقت یک بار گریزی به این کتاب بزنم چون فکر می کردم نیاز دارم هنوز از پدرم مطالب جدید بدانم تا اینکه آقای صمدی خواستند سریال «شوق پرواز» را بسازند. من به ایشان گفتم ای کاش ابعاد شخصیتی پدر گسترده تر نمایش داده می شد که آقای صمدی در جواب من گفتند که نمی شود تمام شخصیت ایشان را نمایان کنیم زیرا شاید برای عوام مردم قابل درک نباشد. اما من این موضوع را نمی پذیرم زیرا شهید بابایی یک آدمی بود مانند ما و امکان خطا و اشتباه داشت و وقتی این گونه شخصیتی کامل برای همه به خصوص نوجوانان نشان داده شود، آنها با خود می گویند عباس بابایی توانسته روی نفس خودش کار کند و با آن مبارزه کند.
بابایی تصریح کرد: اگر بخواهم از بین پدر یا مادر یک نفر را به عنوان الگوی زندگی خودم معرفی کنم باید بگویم خصوصیات اخلاقی و رفتاری پدر در مادرم هم خلاصه شده بود و بعد از شهادت ایشان همان گونه که پدرم می خواست مادرم راه او را پیش گرفت اما من می دانم که هیچگاه نمی توانم به پای پدر و مادرم برسم. البته باید گفت کار مادر بیشتر قابل اهمیت است زیرا او بود که راه و نام پدرم را زنده نگه داشت و این مساله نتیجه لطف خدا و ایثار و درایت مادر بود که با تمام سختی های پیش رو باعث شد نام و فرزندان شهید بابایی به انحراف کشیده نشود.
«دیدار در آشیانه» را برای نوجوانان ساختم
دختر شهید بابایی در ادامه با اشاره به فعالیت های هنری خود و ساختن مجموع «دیدار در آشیانه» گفت: من از زمانی که دیپلم گرفتم علاقه به کار بازیگری داشتم اما در آن زمان خیلی روی خوشی با این رشته نشان داده نمی شد. خانواده ها حساسیت داشتند که بچه هایشان در دبیرستان ریاضی و یا تجربی بخوانند و من هم مانند بیشتر دختران هم سن خودم به سمت هنر نرفتم و رشته تجربی را خواندم اما این مساله باعث نشد که علاقه ام به هنر کم شود اما به خاطر شرایط و جوی که نسبت به بازیگری وجود داشت مادرم خیلی رضایت ندادند که من به سمت این حرفه بروم.
وی افزود: این مسایل گذشت تا اینکه یک روز با خودم گفتم من باید فعالیتی در زمینه هنر داشته باشم. روزها در مورد این مساله فکر کردم و گفتم من بازیگر نمی شوم اما می توانم فیلم بسازم چون من آدمی نیستم که به عنوان بازیگر بنشینم تا یک نفر بیاید و من را انتخاب کند. از همین موقع بود که در دوره های فیلمسازی و کارگردانی شرکت کردم.
بابایی عنوان کرد: من اینقدر به کلاس های کارگردانی علاقه مند بودم که هر هفته یک فیلم جدید می ساختم تا جایی که یک بار استاد کلاس گفتند شما آرشیو دارید؟ که خیلی من ناراحت شدم و گفتم من هر هفته تلاش می کنم و کار می سازم. اواخر دوره بود که اعلام کردند که می توانیم برای جشنواره «رویش» فیلم بسازیم و من اولین نفری بودم که اعلام آمادگی کردم و کار تقریبا ۱۵ دقیقه ای «دیوار» را ساختم که در جشنواره شرکت کرد.
وی ادامه داد: خوشبختانه در آن زمان کسی من را به اسم دختر شهید بابایی نمی شناخت و فیلم من در جشنواره جایزه ای نبرد اما شروع خوبی برایم بود چون پس از آن کار فیلمسازی را به صورت جدی شروع کردم و آقای علی اکبر صالحی به عنوان رییس وقت سازمان انرژی اتمی اولین کسی بود که به من اعتماد کرد و به من سفارش کار«سانتریفیوژ سلامت» را داد.
بابایی گفت: کار بعدی من به سفارش نیروی هوایی بود، البته خودم اقدام کردم و نزد فرمانده نیروی هوایی رفتم و پیشنهاد دادم در مورد شهدای نیروی هوایی که کمتر مطرح شده اند کار بسازم. خیلی ها توقع داشتند من در مورد پدر خودم فیلم بسازم که در پاسخ به آنها گفتم شهید بابایی به اندازه کافی به مردم معرفی شده و وظیفه ما این است که شخصیت شهدای دیگر را به جامعه نشان دهیم.
بابایی بیان کرد: بعد مینی سریال ۵ قسمتی «طعمه» را ساختم که به عنوان تله فیلم «هم پرواز» از شبکه یک رسانه ملی پخش شد و برای بار دوم من مستند «سانتریفیوژ سلامت۲» را به نمایش در آوردم، و در آخر هم مجموعه «دیدار در آشیانه» بود.
دختر شهید بابایی درباره مجموعه «دیدار در آشیانه» مطرح کرد: شروع ساخت «دیدار در آشیانه» از آنجایی بود که آقای جوادی گفتند رهبر انقلاب علاقه مند هستند که مجموعه ای از زندگی و ابعاد شخصیتی خلبان های پیشکسوت ساخته شود که در همان جا من و همکارم طرحی را مطرح کردیم و مورد استقبال قرار گرفت و کار به صورت جدی شروع شد.
بابایی ادامه داد: این مجموعه انگیزه خوبی برای نوجوانان بود زیرا قرار بود از شبکه امید پخش شود. اصل کار برای نوجوانان بود زیرا خلبان در کنار هواپیمای تخصصی خودش در کنار چند نوجوان خاطرات خود را از زمان جنگ تعریف می کند؛ هدف کار ترغیب جوانان به سمت خلبانی بود و مهمتر از آن متوجه می شدند چه آدم های بزرگی بودند که جنگ را پیش بردند.
وی در پایان گفت: من اطلاعی ندارم که گزارش این کار به سمع رهبر انقلاب رسیده است یا خیر اما مطمئن هستم ایشان حتما از این کار خوشحال می شوند زیرا با شناختی که از ایشان دارم کارهای دفاع مقدس برایشان جذابیت دارد. در «دیدار در آشیانه» ما چیزی را به نوجوان القا نمی کنیم بلکه وقایع جنگ تحمیلی را بازخوانی می کنیم و باید گفت این مجموعه بر اساس واقعیت است و من فکر می کنم مورد استقبال قرار می گیرد چون نیت ما خیر بود.
مجموعه ۲۶ قسمتی «دیدار در آشیانه» با موضوع خلبانان حاضر در دوران دفاع مقدس ساعت ۲۱ روزهای یکشنبه و سه شنبه در شبکه امید روی آنتن میرود.
وی ادامه داد: کمی که بزرگتر شدم بابا برای نماز صبح من را بیدار می کرد و بعد از نماز سوره یاسین را با هم می خواندیم. دوران کودکی ما بیشتر با مادرم سپری می شد اما زمان هایی را به یاد دارم که ما مشکلی داشتیم و پدر کنار ما حاضر می شد.
بابایی تصریح کرد: با توجه به اینکه دخترها وابستگی بیشتری به پدرها دارند من هم علاقه زیادی به پدرم داشتم. من در دوران کودکی شیطنت های زیادی می کردم اما هیچ گاه پدرم من را دعوا نکرد ولی با نگاه او می فهمیدم که کارم اشتباه بوده است ولی آنقدر مهربان بود که بعد از چند دقیقه من را در آغوش می گرفت و سعی می کرد از دلم در بیاورد. برای من و برادرهایم نگاه بابا خیلی مهم بود و همیشه تلاش داشتیم که ایشان از دست ما ناراحت نشوند.
وی عنوان کرد: در دوران کودکی پدر به گونه ای با ما رفتار می کرد که زمان هایی که نبودند جبران شود و در حین بازی کردن به ما آموزش های لازم را می دادند، به طور مثال یک روز برادرهایم در حیاط شلوغ می کردند و وقتی پدر وارد خانه شد مادر به او اعتراض کرد که برو ببین بچه ها چه کار انجام می دهند، اما بعد از چند دقیقه مادرم شاهد این بود که پدر هم در کنار پسرها به خاک بازی مشغول است و زمانی که تعجب مادر را دید گفت بچه ها باید با خاک آشنا شوند چون ما قرار است به همین خاک برویم.
بابایی افزود: در تمام مدتی که پدرم نبود من شاهد این بودم که مادر سختی های زیادی را متحمل می شد. یکی از خصوصیات جالب پدرم این بود که هر چه به مراتب بالاتر می رسید سعی می کرد متواضع تر باشد و از امکانات کمتری استفاده کند و همین امر باعث می شد من مادری را ببینم که تمام بار زندگی بر دوش او بود اما پدرم به گونه ای رفتار می کرد که مادرم همیشه از وی راضی بود و اعتراضی نمی کرد. من معتقدم اگر راهی برای پدرم هموار شد مادرم بود که کمک کرد.
دختر شهید بابایی گفت: پدر علاقه داشت رضایت ما را جلب کند به همین خاطر رفتاری را انجام می داد که ما از او ناراحت نشویم. به یاد دارم یک بار یک تلویزیون رنگی درب منزل ما آوردند و ما با کلی ذوق مشغول دیدن «پسر شجاع» بودیم که پدر وارد خانه شد و از آنجایی که مایل نبود امکانات دولتی را استفاده کند من و پسرها را صدا کرد و گفت من را بیشتر دوست دارید یا تلویزیون را؟ و ما گفتیم شما را بیشتر دوست داریم که در ادامه پدر گفتند که خانواده ای هستند که پدرشان شهید شده و بچه هایش تلویزیون ندارند اگر به من اجازه بدهید من این تلویزیون رنگی را برای آنها ببرم که ما هم با رضایت کامل گفتیم که ببرید.
وی ادامه داد: این خصوصیات اخلاقی پدر بعد از بزرگتر شدنم برایم بیشتر آشکار شد و من بیشتر پدرم را شناختم، من کتاب «پرواز بی نهایت» را که درباره شهید بابایی است در عرض یک شبانه روز خواندم و سعی می کردم هر چند وقت یک بار گریزی به این کتاب بزنم چون فکر می کردم نیاز دارم هنوز از پدرم مطالب جدید بدانم تا اینکه آقای صمدی خواستند سریال «شوق پرواز» را بسازند. من به ایشان گفتم ای کاش ابعاد شخصیتی پدر گسترده تر نمایش داده می شد که آقای صمدی در جواب من گفتند که نمی شود تمام شخصیت ایشان را نمایان کنیم زیرا شاید برای عوام مردم قابل درک نباشد. اما من این موضوع را نمی پذیرم زیرا شهید بابایی یک آدمی بود مانند ما و امکان خطا و اشتباه داشت و وقتی این گونه شخصیتی کامل برای همه به خصوص نوجوانان نشان داده شود، آنها با خود می گویند عباس بابایی توانسته روی نفس خودش کار کند و با آن مبارزه کند.
بابایی تصریح کرد: اگر بخواهم از بین پدر یا مادر یک نفر را به عنوان الگوی زندگی خودم معرفی کنم باید بگویم خصوصیات اخلاقی و رفتاری پدر در مادرم هم خلاصه شده بود و بعد از شهادت ایشان همان گونه که پدرم می خواست مادرم راه او را پیش گرفت اما من می دانم که هیچگاه نمی توانم به پای پدر و مادرم برسم. البته باید گفت کار مادر بیشتر قابل اهمیت است زیرا او بود که راه و نام پدرم را زنده نگه داشت و این مساله نتیجه لطف خدا و ایثار و درایت مادر بود که با تمام سختی های پیش رو باعث شد نام و فرزندان شهید بابایی به انحراف کشیده نشود.
«دیدار در آشیانه» را برای نوجوانان ساختم
دختر شهید بابایی در ادامه با اشاره به فعالیت های هنری خود و ساختن مجموع «دیدار در آشیانه» گفت: من از زمانی که دیپلم گرفتم علاقه به کار بازیگری داشتم اما در آن زمان خیلی روی خوشی با این رشته نشان داده نمی شد. خانواده ها حساسیت داشتند که بچه هایشان در دبیرستان ریاضی و یا تجربی بخوانند و من هم مانند بیشتر دختران هم سن خودم به سمت هنر نرفتم و رشته تجربی را خواندم اما این مساله باعث نشد که علاقه ام به هنر کم شود اما به خاطر شرایط و جوی که نسبت به بازیگری وجود داشت مادرم خیلی رضایت ندادند که من به سمت این حرفه بروم.
وی افزود: این مسایل گذشت تا اینکه یک روز با خودم گفتم من باید فعالیتی در زمینه هنر داشته باشم. روزها در مورد این مساله فکر کردم و گفتم من بازیگر نمی شوم اما می توانم فیلم بسازم چون من آدمی نیستم که به عنوان بازیگر بنشینم تا یک نفر بیاید و من را انتخاب کند. از همین موقع بود که در دوره های فیلمسازی و کارگردانی شرکت کردم.
بابایی عنوان کرد: من اینقدر به کلاس های کارگردانی علاقه مند بودم که هر هفته یک فیلم جدید می ساختم تا جایی که یک بار استاد کلاس گفتند شما آرشیو دارید؟ که خیلی من ناراحت شدم و گفتم من هر هفته تلاش می کنم و کار می سازم. اواخر دوره بود که اعلام کردند که می توانیم برای جشنواره «رویش» فیلم بسازیم و من اولین نفری بودم که اعلام آمادگی کردم و کار تقریبا ۱۵ دقیقه ای «دیوار» را ساختم که در جشنواره شرکت کرد.
وی ادامه داد: خوشبختانه در آن زمان کسی من را به اسم دختر شهید بابایی نمی شناخت و فیلم من در جشنواره جایزه ای نبرد اما شروع خوبی برایم بود چون پس از آن کار فیلمسازی را به صورت جدی شروع کردم و آقای علی اکبر صالحی به عنوان رییس وقت سازمان انرژی اتمی اولین کسی بود که به من اعتماد کرد و به من سفارش کار«سانتریفیوژ سلامت» را داد.
بابایی گفت: کار بعدی من به سفارش نیروی هوایی بود، البته خودم اقدام کردم و نزد فرمانده نیروی هوایی رفتم و پیشنهاد دادم در مورد شهدای نیروی هوایی که کمتر مطرح شده اند کار بسازم. خیلی ها توقع داشتند من در مورد پدر خودم فیلم بسازم که در پاسخ به آنها گفتم شهید بابایی به اندازه کافی به مردم معرفی شده و وظیفه ما این است که شخصیت شهدای دیگر را به جامعه نشان دهیم.
بابایی بیان کرد: بعد مینی سریال ۵ قسمتی «طعمه» را ساختم که به عنوان تله فیلم «هم پرواز» از شبکه یک رسانه ملی پخش شد و برای بار دوم من مستند «سانتریفیوژ سلامت۲» را به نمایش در آوردم، و در آخر هم مجموعه «دیدار در آشیانه» بود.
دختر شهید بابایی درباره مجموعه «دیدار در آشیانه» مطرح کرد: شروع ساخت «دیدار در آشیانه» از آنجایی بود که آقای جوادی گفتند رهبر انقلاب علاقه مند هستند که مجموعه ای از زندگی و ابعاد شخصیتی خلبان های پیشکسوت ساخته شود که در همان جا من و همکارم طرحی را مطرح کردیم و مورد استقبال قرار گرفت و کار به صورت جدی شروع شد.
بابایی ادامه داد: این مجموعه انگیزه خوبی برای نوجوانان بود زیرا قرار بود از شبکه امید پخش شود. اصل کار برای نوجوانان بود زیرا خلبان در کنار هواپیمای تخصصی خودش در کنار چند نوجوان خاطرات خود را از زمان جنگ تعریف می کند؛ هدف کار ترغیب جوانان به سمت خلبانی بود و مهمتر از آن متوجه می شدند چه آدم های بزرگی بودند که جنگ را پیش بردند.
وی در پایان گفت: من اطلاعی ندارم که گزارش این کار به سمع رهبر انقلاب رسیده است یا خیر اما مطمئن هستم ایشان حتما از این کار خوشحال می شوند زیرا با شناختی که از ایشان دارم کارهای دفاع مقدس برایشان جذابیت دارد. در «دیدار در آشیانه» ما چیزی را به نوجوان القا نمی کنیم بلکه وقایع جنگ تحمیلی را بازخوانی می کنیم و باید گفت این مجموعه بر اساس واقعیت است و من فکر می کنم مورد استقبال قرار می گیرد چون نیت ما خیر بود.
مجموعه ۲۶ قسمتی «دیدار در آشیانه» با موضوع خلبانان حاضر در دوران دفاع مقدس ساعت ۲۱ روزهای یکشنبه و سه شنبه در شبکه امید روی آنتن میرود.
*مهر