شهدای ایران:«جوگیر شدن» مربوط به سن و سال یا صرفا محدود به افراد عادی جامعه نیست، بلکه بعضی اوقات در میان چهره های سیاسی بیش از همه خود را نشان می دهد. در روزهایی که برجام به «جو» اصلی فضای سیاسی کشور تبدیل می شود، برخی در این جو تلاش می کنند تا خود نشان دهند، و روز دیگر هم که هاشمی رفسنجانی فوت می کند، با همان حالت درصددند تا کلامی ماندگار از تازه گذشته بیان کنند تا مبادا از قافله ثناگویان متوفی عقب بمانند.
به گزارش رجانیوز، به جرئت می توان گفت که فوت مرحوم هاشمی یکی از اتفاقات مهم در تاریخ جمهوری اسلامی بود. شخصیتی که در طول عمر سیاسی خود فراز و نشیب های گوناگونی را پشت سر گذاشت و روزی لقب «عالیجناب سرخپوش» را دریافت کرد و چند سال بعد از سوی همان افراد به «روشن کننده مشعل اعتدال» ملقب شد. شخصیتی که در بسیاری از رویداد های تاریخ معاصر رد پایی از او برجای مانده است. همین مساله هم باعث شد تا درگذشت هاشمی رفسنجانی بیش تر از همیشه مورد توجه قرار گیرد. اما این بارهم مانند مواقع مشابه، اهمیت موضوع نتوانست مقابل اظهارات غیر معمول برخی از چهره های سیاسی بایستد تا شاید قدری واقع بینانه سخن بگویند.
این بار هم شیوه ورود برخی از چهره های سیاسی به درگذشت ناگهانی هاشمی رفسنجانی مشابهت زیادی با اتفاقات مشابه داشت. رویکردی که چاره ای نیست تا برای جذابیت بیشتر دست به دامن کارنامه تراشی شد و از ویژگی هایی حرف زد که با واقعیت فاصله زیادی دارد. اما این رویکرد در میان اصولگرایان بیش از همه قابل تعجب بود. حالا که تب و تاب اخبار و حواشی مربوط به فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی گذشته است، برای ثبت در تاریخ جملات برخی اصولگرایان در این مدت را مرور کنیم:
1. ابورترابی در برنامه تلوزیونی«حالا خوشید» : آقای هاشمی نقش مهمی در خاموش کردن فتنه 88 داشت.
2. ولایتی در برنامه تلوزیونی «این شبها»: آیتالله هاشمی رفسنجانی خود یک امیرکبیر بلکه بالاتر از آن بود.
3. ضرغامی در «کانال تلگرام شخصی» خود: آیت الله هاشمی «در هر شرایطی» با دفاع از اصل نظام، ولایت فقیه و شخص رهبری معظم انقلاب ، بدخواهان را دچار یاس و نومیدی می کرد.
4 . سید مهدی طباطبایی در برنامه تلوزیونی «این شبها»: من آیتالله هاشمی را شهید میدانم، شهید حتماً نباید با شمشیر کشته شود، کسی در که در طلب حق باشد، شهید است. ایشان را به اندازه 4 شهید میدانم.
5. امامی کاشانی در خطبه های نماز جمعه 24 دی: تشییع هاشمی رفسنجانی، تشییع علم، انقلاب، اسلام و احترام به انبیا و اوصیا بود ولو اینکه برخی به این موضوع توجه نکنند اما پشت پرده و واقعیت اصلی همین است!
این اظهارات را باید در کنار شیوه اطلاع رسانی صدا و سیما قرار داد. فوت هاشمی رفسنجانی اتفاق کمی نبود، لذا طبیعی است که صدا و سیما با تمام قوت ابعاد مختلف بعد از این اتفاق را پوشش خبری بدهد ولی وقتی کار به «تحریف» تاریخ برسد و به یکباره هاشمی به یک «قدیس» بی اشتباه در تاریخ انقلاب تبدیل شود، باید نگران شد. حالا که تب و تاب فوت هاشمی رفسنجانی به پایان رسیده است و شوک ناگهانی از فوت هاشمی رفسنجانی تمام شده است، زمان خوبی است تا به قضاوت در باره شیوه مواجهه با چنین اتفاقاتی پرداخت.
شکی نیست که فوت هاشمی رفسنجانی یکی از اتفاقات مهم در تاریخ انقلاب بود، همین مساله نیز لزوم توجه صدا و سیما به این مساله را نشان می دهد. از سوی دیگر نقش هاشمی رفسنجانی در برخی از رویداد های تاریخ معاصر نیز علت اظهار نظر چهره های سیاسی در این موضوع را واضح می کند. اما آن چه که نمی تواند توجیهی داشته باشد لقب ها و توصیف های غیر واقعی از شخصیت هاشمی رفسنجانی بلافاصله بعد از فوت هاشمی است. درست است که هاشمی رفسنجانی در عمر سیاسی خود فراز و نشیب های گوناگونی را پشت سر گذاشته است و می توان پذیرفت که در لحظات اولیه بعد از خبر درگذشت هاشمی نیاز نیست که بخش های تاریک و مبهم زندگی هاشمی به مخاطبان یادآوری شود، اما این دلیلی نیست که پرده ای بر حقیقت کشیده شود و از ویژگی هایی سخن گفت که هرگز کسی حتی فرزندانش او را با آن مشخصات نمی شناخته است. احساساتی شدن نزدیکان به هاشمی امری است که میتوان آن را درک کرد اما مشکل دقیقا از جایی شروع می شود که این احساسات مبنایی برای قضاوت کارنامه هاشمی می گردد. وقتی که پای احساسات به میان بیاید، هاشمی رفسنجانی به عنوان کسی یاد می شود که نقش مهمی در خاموش کردن فتنه 88 داشته است! در حالی که این حجم از تحریف تاریخ نه کمکی به هاشمی می کند و نه انقلاب، بلکه اعتبار کسی را که این سخنان را بر زبان آورده است در چشم مخاطبان کمرنگ می کند.
اما در کنار اظهارات دور معماز واقعیت و احساسی برخی از چهره های سیاسی، صدا و سیما نیز در چنین مواقعی معمولا درگیر جو ایجاد شده در جامعه می شود. رسانه ای که قرار است کارکردی آموزش گونه داشته باشد و به عنوان دانشگاهی عمومی از آن استفاده گردد درست در برهه های مهم و رویدادهای تاثیر گذار کارکرد خود را فراموش کرده یا اینکه در میان فضا سازی ایجاد شده رسالت خود را به درستی تشخیص نمی دهد. مساله ای که پیش از این در برجام خود را نشان داد. درست در زمانی که نیاز بود فضایی منطقی و عقلایی برای بررسی آن چه که به دست آمده بود فراهم شود، صدا و سیما نیز پا به میدان گذاشت تا پایکوبی هایی که نتیجه ای جز ایجاد گرد و غبار بر گرد برجام نداشت را رنگ و بویی دیگر پیدا کند.
لذا وقتی اصلی ترین رسانه
کشور در حساس ترین برهه ها زیگزاگی و دوگانه عمل می کند، اولین اثرش
اعتبار زدایی از آن رسانه و دومین اثرش دوگانه تربیت کردن افکار عمومی و
مردم است و فقط مردمی که دوگانه تربیت می شوند هر 8 سال یکبار انتخاب هایی
متناقض با انتخاب قبلی خود انجام می دهند؛ ازسوی دیگر این امر موجب می شود
فضای احساسی برجامعه حاکم شود. فضایی که نتنها کمکی به اگاهی جامعه نمی کند
بلکه برخی از چهره های سیاسی را نیز در بیان مطالب غیر واقعی و احساسی
تحریک می کند.
*رجانیوز