به گزارش شهدای ایران، مصطفی اسدیکرم 35 ساله کارمند و حسابدار شرکتی بود. او بعد از 9 ماه چشمانتظاری، صاحب پسری به نام متین شد. فقط 22 روز بود که طعم پدرش شدن را چشیده بود. دنیای او و همسر جوانش شده بود متین. زمانی که شب از شرکت به خانه بازمیگشت، ساعتها کنار پسرش مینشست و غرق بوسهاش میکرد. او هنوز قد کشیدن متین را ندیده بود. بابا گفتن او را نشنیده بود. حسرت خندیدن و راه رفتن پسر کوچولویش به دلش ماند.
صبح شنبه بودکه مصطفی یک دل سیر پسرش را نگاهش کرد و پس از خداحافظی از همسرش، به سمت شرکت به راه افتاد. غروب همان روز و پس از پایان کار و جمع کردن وسایلش، کیف پولش را باز کرد و با دیدن عکس متین، لبخندی زد و آن را دوباره بست. سوار سرویس شد و به سمت خانهاش در یکی از محلههای شهر فردیس به راه افتاد. ساعت 8 شب بود که از سرویس پیاده شد و به سمت خانهاش حرکت کرد. در همین موقع راننده پژوآردی که بسرعت در حرکت بود و انگار کسی را نمیدید، با او تصادف کرد و متواری شد.
صدای مهیب تصادف سکوت محله را شکست. مردم سراسیمه به سمت او آمدند. مرد جوان غرق در خون کف خیابان افتاده بود. مردی با اورژانس تماس گرفت و با آمدن آمبولانس، مرد مصدوم به بیمارستان مدنی کرج منتقل شد. او در حال انتقال به اتاق عمل بیمارستان بود که زنگ تلفن همراهش به صدا درآمد. زمانی که پرستار گوشی را پاسخ داد، زن جوانی سراغ شوهرش را میگرفت.
پرستار به او گفت که شوهرش تصادف کرده است. زن جوان با شنیدن این جمله دنیا بر سرش آوار شد. پسرش را بغل کرد و با خانواده همسرش تماس گرفت و همراه آنها راهی بیمارستان شد.
شوهرش روی تخت بیمارستان آرام خوابیده بود و پزشکان در تلاش برای نجاتش بودند تا این که دو روز پیش پزشکان اعلام کردند او مرگ مغزی شده و دیگر امیدی به بازگشت وی به زندگی نیست.
این خانواده تصمیم مهم زندگی خود را گرفتند و اجازه دادند اعضای بدن او به بیماران اهدا و نویدبخش زندگی بیمارانی شود که سالهاست با مرگ دست و پنجه نرم میکردند.
پیکر این پدر فداکار به بیمارستان سینای تهران منتقل و قلب، دو کلیه، کبد و بافتهای نسوج بدن او به بیماران پیوند زده شد.
هرچند مصطفی همسر و پسر 22 روزهاش را تنها گذاشت، اما فداکاری او تا ابد در یاد و قلب پسر کوچولویش میماند و به پدر قهرمانش افتخار میکند.
برادر مصطفی میگوید: من و برادرم با هم همکار بودیم. تا همین سه ماه پیش که در یک محله زندگی میکردیم، با هم به شرکت میرفتیم و بازمیگشتیم. برادرم تازه پدر شده و پسرش متین فقط 22 روز از بهار زندگیاش گذشته بود که تقدیر این گونه رقم خورد. من 12 سال پیش کارت اهدای عضو گرفتم و حتی وصیت کردم در صورت مرگ مغزی، اعضای بدنم را به بیماران اهدا کنند.
وی افزود: اما تقدیر طور دیگری رقم خورد و انگار قسمت این بود که برادرم اهداکننده مهربانی باشد. زمانی که پزشکان گفتند برادرم مرگ مغزی شده و دیگر امیدی به بازگشت او به زندگی نیست، چند روزی سکوت کردم. نمیتوانستم در این مورد چیزی بگویم. سرانجام ماجرا را بازگو کردم و خانوادهام و نیز همسرش تصمیم گرفتند اعضای بدن او را به بیماران اهدا کنند.
دیروز پیکر مصطفی تشییع و در قطعه نامآوران بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد.
*جام جم