شهدای ایران:امروز یکسال است که برجام بین ایران و 5+1 اجرایی شده است. هرچند مسئولان ما از چندماه زودتر مشغول انجام تمامی تعهداتشان بودند و در اصل 27 دی 1394، روز شروع اجرای تعهدات دشمن است.
اکنون با گذشت یکسال از آن روز، بهتر و دقیقتر میتوان به نقد برجام نشست و حقیقت و ماهیت آن را ارزیابی کرد. همه دادهها و ستاندههای برجام پس از یکسال کاملا روشن است و دیگر هیچ نقطه مبهمی وجود ندارد تا کسی منتقدان را به بیاطلاعی از آن یا عجول بودن و منتظر نماندن برای نمایان شدن آثار عملی برجام متهم کند.(هرچند که همچون هشت سند محرمانه خارج از برجام که اخیرا منتشر شد، ممکن است در آینده اسناد تعهدآور دیگری هم منتشر شود و نشان دهد که تیم ایرانی، بیش از آنچه اعلام شده، متعهد گردیده است!)
برای نیل به این هدف، بهترین کار مقایسه بین وعدههای پیش از برجام و همچنین وضعیت معیشتی آن روز با وعدههای پسا برجام و وضع معیشتی امروز است.
پیش از برجام روز و شبی نبود که در فضیلت مذاکرات سخنی گفته نشود و به ناحق، رفع همه مشکلات به آن نسبت داده نشود. با آنکه رئیسجمهور محترم در آستانه انتخابات، حدود 20 درصد از مجموع مشکلات کشور را ناشی از تحریمها و 80 درصد را ناشی از سوء مدیریت دولت دهم میدانست، اما ناگهان و پس از پیروزی در انتخابات، همه چیز تغییر کرد تا آنجا که آقایان روحانی « بهبود هوا و فراوانی آب و منابع آبی» را هم منوط به برجام کردند!
در آن زمان، اطرافیان رئیسجمهور اعداد و ارقامی از پولهای بلوکه شده ایران ارائه میکردند که هیچکس را یارای مخالفت با آن نبود. مسابقه اعداد دروغین به آنجا رسید که اعلام شد ایران 180 میلیارد دلار پول بلوکه شده دارد! و یکی از مشاوران رئیسجمهور اعلام کرد هر روز تاخیر در اجرای برجام 170 میلیون دلار به کشور زیان وارد میکند و اندکی بعد، یکی از مجیزگویان، مطمئن شد که کسی به کسی نیست و هر دروغی برای تسلیم کشورمان جایز است، پس عدد را به سه میلیارد دلار زیان روزانه رساند!
آن روز هرچه منتقدان گفتند این دروغها فریب افکار عمومی است، به جهنم حواله شدند و توهین شنیدند!
برای راستیآزمایی آنچه آن روز ادعا میشد،چارهای نبود جز صبر و سکوت و منتظر ماندن.گرچه این انتظار هزینههای بسیاری برای کشور داشت، اما هیچ گزیر وگریزی از آن نبود و حالا به نظر میرسد با آن هزینه هنگفت و جبرانناپذیر، حقیقت رخ نمایانده و دیگر هیاهو و عوامفریبی، چاره کار نیست.
اکنون، سامانه هستهای کشورمان به وضعیتی رسیده که با نبودنش فرقی ندارد! آنقدر این وضعیت تکان دهنده و شوکآور است که آمریکاییها نمیتوانند خوشحالی زایدالوصف خود را پنهان کنند. آنها - و از جمله اوباما در نطق پایانیاش- تا کنون چند بار با غرور و شادی از «توقف برنامه هستهای ایران بدون شلیک حتی یک گلوله» به عنوان دستاوردی بزرگ یاد کردهاند. وضع صنعت هستهای و سانتریفیوژها به جایی رسیده که اگر به زبان عامیانه، عدهای اوراقچی قرار بود برای آن تصمیم بگیرند، بعید بود که بدتر از وضع کنونی شود!
اما ممکن است هنوز کسانی باشند که دروغهای آن روزها را در گوش مردم زمزمه کنند و بگویند:«اصلا هر بلایی به سر هستهای آمد مهم نیست! اصلا هستهای اهمیتی ندارد، بهتر است هستهای نباشد، اما مردم زندگی بهتری داشته باشند»!
هرچند این دروغ، برخلاف نظر رئیسجمهور محترم است که وعده داده بود هم چرخ سانتریفیوژها میچرخد و هم چرخ زندگی مردم، اما آیا این ادعا، هنوز هم باورپذیر است!؟ هنوز هم میتوان مردم را بین دو قطبی موهوم «معیشت- هستهای» سرگردان کرد و حیات دنیوی آنها را گروگان گرفت!؟ میتوان به سخن وندی شرمن که راه بهبود معیشت ایرانیان و ارتباط آنها با دنیا(!) را برچیدن و اوراق کردن برنامه هستهای ایران دانسته بود باور کرد؟
حالا بیش از نیم قرن از تئوریزه شدن استراتژی «دروغ بزرگ» توسط گوبلز به تبعیت از هیتلر گذشته و بعید است کسی هنوز فریب آن تئوری را بخورد! آدولف هیتلر در کتاب «نبرد من» میگوید: «دروغ باید چنان عظیم باشد که هیچ کس باور نکند که «کسی آنقدر گستاخ است که بتواند چنین بیشرمانه حقیقت را تحریف کند»... در دروغ بزرگ همواره نیروی قابل باور بودن وجود دارد و مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور میکنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید، دیر یا زود آن را باور خواهند کرد.» بعدها گوبلز که این تئوری را در مقام تبلیغاتچی هیتلر اجرا میکرد این جمله تکان دهنده را گفت: «دروغ را به حدي بزرگ بگوييد كه هيچكس جرات و فكر تكذيب آن را نكند . بعضي مواقع دروغهايي ميگفتم كه خودم از آنها ميترسيدم.»
آیا انتظار این است که مردم، هنوز هم دروغهای آمریکا را باور کنند و به وعدههای آنها دلخوش شوند!؟
برای راستیآزمایی آن همه وعده پوچ، چیزی بهتر از مراجعه به چند آمار ساده و دمدستی وجود ندارد. آمارهایی که نشان میدهد دشمن در همه وعدههایش ناصادق بود و اعتماد به آنها از اول خطا بود.
1- به گزارش آمار مندرج در سایت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، در روز اجرای برجام،هر دلار آمریکا 3017 تومان معامله میشد. اما روز گذشته و یکسال پس از اجرای برجام، دلار در بازار ارز با چه قیمتی معامله میشد؟ برخلاف همه آن وعدهها، دیروز دلار به قیمت بیش از 3970 تومان معامله شد! یعنی برجام نه تنها نتوانست کمترین اثری در ثبات بازار و و افزایش ارزش پول ملی داشته باشد، بلکه حدود 30درصد از ثروت مردم را از بین برد! آیا مذاکره شد که به این نقطه برسیم!؟
2- افزون بر نرخ ارز، تقریبا همه ملزومات حیاتی و اصلی زندگی مردم افزایش قیمت قابل توجه و عجیبی داشته است. هرچند دولتمردان برخلاف توصیه مهم و فراموش نشدنی رئیسجمهور محترم که معیار تورم را جیب مردم اعلام کرده بود، میکوشند با توسل به جدول و نمودار و ... نام خود را در تاریخ به عنوان دولتی با تورم تک رقمی ثبت کنند، اما شکم مردم کاری به تاریخ ندارد و جیب آنها گواهی دیگری میدهد. وضع آنچنان است که امکان پنهان کردن هم وجود ندارد و روز گذشته بانک مرکزی رسما اعلام کرد قیمت گروه لبنیات از یکسال پیش تا کنون 7/1 درصد، برنج 45/7 درصد، حبوبات 22/5 درصد، گوشت قرمز 15/7 درصد، مرغ 30/4 درصد، قند و شکر 30/7 درصد، روغن نباتی 8/2 درصد گران شده است!
3- اما عجیبترین دستاورد برجام را باید در حوزه فروش نفت و درآمد ناشی از آن دانست. فراموش نمیکنیم که رئیسجمهور محترم در آخرین گفتگوی مستقیم تلویزیونی خود با مردم، از افزایش چشمگیر فروش نفت خبر داد و رسما اعلام کرد «اگر برجام نبود، اکنون با فروش نفت تنها میتوانستیم حقوق کارمندانمان را بدهیم»! کاری نداریم که این سخن- همچون ادعای خالی بودن خزانه- دشمن را ذوقزده کرد و بلافاصله نوشتند: «تیم مذاکرهکننده اوباما، از چه اهرم مهمی غافل بوده است»! اما حتی در همین موضوع یعنی فروش نفت هم آمار خبر دیگری میدهد! بر اساس گزارش بانک مرکزی؛« درآمدهای حاصل از فروش نفت خام طی هشت ماه نخست امسال به 4/270 هزار میلیارد ریال رسید که حدود 45 درصد کمتر از مقدار پیشبینی شده در بودجه است.» اما مهمتر آنکه:«درآمد محقق از فروش نفت خام طی 8 ماهه امسال حدود 18 درصد کمتر از مقداری است که در مدت مشابه سال گذشته محقق شده بود»! باردیگر و با دقت بیشتر این قسمت آخر را بخوانید! از 27 دی 95 برجام اجرایی شده، همه تحریمها برداشته شده(!) درهای دنیا به روی ما باز شده(!) و... اما درآمد کشورمان از فروش مهمترین کالای ایرانی یعنی نفت، حدود یک پنجم کاهش پیدا کرده است! آیا باید آمار رسمی دولتی را باور کنیم یا اینهمه شعار بیمحتوا را!؟
4- افزون بر موارد فوق، نگاهی به وضعیت صنایع و همچنین وضعیت بیکاری در سال جاری گویای آن است که برجام چه دستاوردهای ملموسی در رشد و توسعه کشور داشته است! اکنون هزاران کارخانه و کارگاه بزرگ و کوچک تعطیل شده و کارگرانشان با بیکاری روزگار میگذرانند. در حالی که قرار بود با برجام، گشایش اقتصادی حاصل شود و به قول رئیسجمهور محترم«مردم چنان از در آمد سرشار برخوردار شوند که دیگر نیازی به این 45 هزار تومان یارانه نداشته باشند»!آیا در عالم واقع هم چنین شده است!؟
البته نمیتوان انکار کرد که در این مدت، دهها و صدها کمپانی و گروه اقتصادی به ایران آمدند و رفتند اما اینها همه مهمانی بود و قراردادی منعقد نشد! دولت محترم هم اشتغال ایجاد کرد،اما برای ایرباس و رنو و پژو نه برای جوان نخبه و بیکار ایرانی! در همین مدت دولت کوشید با نهایی کردن آی پی سی هرچه بیشتر پای شرکتهای انگلیسی و فرانسوی را به حوزه مهم و حیاتی نفت باز کند و آن را به حساب برجام بگذارد!
اکنون هیچ کس نیست که بتواند بر اساس واقعیت - نه مانند دولتمردان بر اساس شعار و توهین به منتقدان- به اندازه انگشتان یک دست برای برجام دستاورد حقیقی بشمارد! تازگی جملات جالبی بین برخی از مدافعان برجام رایج شده که میگویند: «برجام به همه اهدافش رسید به جز رفع تحریمهای بانکی»! که فارغ از نادرست بودن قسمت اول جمله، قسمت دوم به تنهایی برای اینکه بگوییم دستاورد برجام «تحقیقا هیچ» بوده کافی است. این سخن همانند آن است که بگوییم فلان شخص کاملا صحیح و سالم است، فقط قلبش از کار افتاده و مرده است!
واقعیتهای برجام بیش از آنچه دولتمردان میگویند و پیش از آنچه در این نوشتار آمده، برای مردم ملموس و روشن است و با اقدامات نمایشی مثل جشن هواپیمای ایرباس- که حقیقتا نماد تحقیر عزت یک ملت در برابر جهانیان است و نمایشی شبیه دستیابی قبایل بدوی به یکی از مظاهر دانش جهانی- نمیتوان آن را موفق و مطلوب جلوه داد.
اکنون آش آنقدر شور شده که حتی نزدیکترین افراد به دولت هم نمیتوانند از دستاورد برجام دفاع کنند و ترجیح میدهند با گفتن مطایباتی مثل اینکه برجام سایه جنگ را از سر ما برطرف کرد یا ما با برجام صلحطلب بودن خود را به دنیا ثابت کردیم و ... برای این درخت بیثمر، دستاوردسازی کنند.
آنها یادشان رفته که اصل و اساس مذاکرات، برای رفع تحریمها بود و رئیسجمهور محترم بارها و بارها بر آن تاکید و با صدای بلند اعلام کرد: «تمامی تحریمها در همان روز اجرا یک مرتبه لغو و بیاثر خواهد شد»!
باید از کسی که مدعی است برجام برای رفع تحریم نبوده پرسید؛ اگر مذاکرات برای این هدف نبود، اصلا چرا رفتید و کجا رفتید!؟ آیا هدف چند دید و بازدید و چند عکس یادگاری بود!؟
بهتر است پس از چند سال دویدن به دنبال سراب و بزک چهره دشمن،کمی هم به داخل نگاه کرد و با عذرخواهی از مردم، راه تقویت توان ملی از مسیر اقتصاد مقاومتی را دنبال کرد.
*حسین شمسیان
اکنون با گذشت یکسال از آن روز، بهتر و دقیقتر میتوان به نقد برجام نشست و حقیقت و ماهیت آن را ارزیابی کرد. همه دادهها و ستاندههای برجام پس از یکسال کاملا روشن است و دیگر هیچ نقطه مبهمی وجود ندارد تا کسی منتقدان را به بیاطلاعی از آن یا عجول بودن و منتظر نماندن برای نمایان شدن آثار عملی برجام متهم کند.(هرچند که همچون هشت سند محرمانه خارج از برجام که اخیرا منتشر شد، ممکن است در آینده اسناد تعهدآور دیگری هم منتشر شود و نشان دهد که تیم ایرانی، بیش از آنچه اعلام شده، متعهد گردیده است!)
برای نیل به این هدف، بهترین کار مقایسه بین وعدههای پیش از برجام و همچنین وضعیت معیشتی آن روز با وعدههای پسا برجام و وضع معیشتی امروز است.
پیش از برجام روز و شبی نبود که در فضیلت مذاکرات سخنی گفته نشود و به ناحق، رفع همه مشکلات به آن نسبت داده نشود. با آنکه رئیسجمهور محترم در آستانه انتخابات، حدود 20 درصد از مجموع مشکلات کشور را ناشی از تحریمها و 80 درصد را ناشی از سوء مدیریت دولت دهم میدانست، اما ناگهان و پس از پیروزی در انتخابات، همه چیز تغییر کرد تا آنجا که آقایان روحانی « بهبود هوا و فراوانی آب و منابع آبی» را هم منوط به برجام کردند!
در آن زمان، اطرافیان رئیسجمهور اعداد و ارقامی از پولهای بلوکه شده ایران ارائه میکردند که هیچکس را یارای مخالفت با آن نبود. مسابقه اعداد دروغین به آنجا رسید که اعلام شد ایران 180 میلیارد دلار پول بلوکه شده دارد! و یکی از مشاوران رئیسجمهور اعلام کرد هر روز تاخیر در اجرای برجام 170 میلیون دلار به کشور زیان وارد میکند و اندکی بعد، یکی از مجیزگویان، مطمئن شد که کسی به کسی نیست و هر دروغی برای تسلیم کشورمان جایز است، پس عدد را به سه میلیارد دلار زیان روزانه رساند!
آن روز هرچه منتقدان گفتند این دروغها فریب افکار عمومی است، به جهنم حواله شدند و توهین شنیدند!
برای راستیآزمایی آنچه آن روز ادعا میشد،چارهای نبود جز صبر و سکوت و منتظر ماندن.گرچه این انتظار هزینههای بسیاری برای کشور داشت، اما هیچ گزیر وگریزی از آن نبود و حالا به نظر میرسد با آن هزینه هنگفت و جبرانناپذیر، حقیقت رخ نمایانده و دیگر هیاهو و عوامفریبی، چاره کار نیست.
اکنون، سامانه هستهای کشورمان به وضعیتی رسیده که با نبودنش فرقی ندارد! آنقدر این وضعیت تکان دهنده و شوکآور است که آمریکاییها نمیتوانند خوشحالی زایدالوصف خود را پنهان کنند. آنها - و از جمله اوباما در نطق پایانیاش- تا کنون چند بار با غرور و شادی از «توقف برنامه هستهای ایران بدون شلیک حتی یک گلوله» به عنوان دستاوردی بزرگ یاد کردهاند. وضع صنعت هستهای و سانتریفیوژها به جایی رسیده که اگر به زبان عامیانه، عدهای اوراقچی قرار بود برای آن تصمیم بگیرند، بعید بود که بدتر از وضع کنونی شود!
اما ممکن است هنوز کسانی باشند که دروغهای آن روزها را در گوش مردم زمزمه کنند و بگویند:«اصلا هر بلایی به سر هستهای آمد مهم نیست! اصلا هستهای اهمیتی ندارد، بهتر است هستهای نباشد، اما مردم زندگی بهتری داشته باشند»!
هرچند این دروغ، برخلاف نظر رئیسجمهور محترم است که وعده داده بود هم چرخ سانتریفیوژها میچرخد و هم چرخ زندگی مردم، اما آیا این ادعا، هنوز هم باورپذیر است!؟ هنوز هم میتوان مردم را بین دو قطبی موهوم «معیشت- هستهای» سرگردان کرد و حیات دنیوی آنها را گروگان گرفت!؟ میتوان به سخن وندی شرمن که راه بهبود معیشت ایرانیان و ارتباط آنها با دنیا(!) را برچیدن و اوراق کردن برنامه هستهای ایران دانسته بود باور کرد؟
حالا بیش از نیم قرن از تئوریزه شدن استراتژی «دروغ بزرگ» توسط گوبلز به تبعیت از هیتلر گذشته و بعید است کسی هنوز فریب آن تئوری را بخورد! آدولف هیتلر در کتاب «نبرد من» میگوید: «دروغ باید چنان عظیم باشد که هیچ کس باور نکند که «کسی آنقدر گستاخ است که بتواند چنین بیشرمانه حقیقت را تحریف کند»... در دروغ بزرگ همواره نیروی قابل باور بودن وجود دارد و مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور میکنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید، دیر یا زود آن را باور خواهند کرد.» بعدها گوبلز که این تئوری را در مقام تبلیغاتچی هیتلر اجرا میکرد این جمله تکان دهنده را گفت: «دروغ را به حدي بزرگ بگوييد كه هيچكس جرات و فكر تكذيب آن را نكند . بعضي مواقع دروغهايي ميگفتم كه خودم از آنها ميترسيدم.»
آیا انتظار این است که مردم، هنوز هم دروغهای آمریکا را باور کنند و به وعدههای آنها دلخوش شوند!؟
برای راستیآزمایی آن همه وعده پوچ، چیزی بهتر از مراجعه به چند آمار ساده و دمدستی وجود ندارد. آمارهایی که نشان میدهد دشمن در همه وعدههایش ناصادق بود و اعتماد به آنها از اول خطا بود.
1- به گزارش آمار مندرج در سایت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، در روز اجرای برجام،هر دلار آمریکا 3017 تومان معامله میشد. اما روز گذشته و یکسال پس از اجرای برجام، دلار در بازار ارز با چه قیمتی معامله میشد؟ برخلاف همه آن وعدهها، دیروز دلار به قیمت بیش از 3970 تومان معامله شد! یعنی برجام نه تنها نتوانست کمترین اثری در ثبات بازار و و افزایش ارزش پول ملی داشته باشد، بلکه حدود 30درصد از ثروت مردم را از بین برد! آیا مذاکره شد که به این نقطه برسیم!؟
2- افزون بر نرخ ارز، تقریبا همه ملزومات حیاتی و اصلی زندگی مردم افزایش قیمت قابل توجه و عجیبی داشته است. هرچند دولتمردان برخلاف توصیه مهم و فراموش نشدنی رئیسجمهور محترم که معیار تورم را جیب مردم اعلام کرده بود، میکوشند با توسل به جدول و نمودار و ... نام خود را در تاریخ به عنوان دولتی با تورم تک رقمی ثبت کنند، اما شکم مردم کاری به تاریخ ندارد و جیب آنها گواهی دیگری میدهد. وضع آنچنان است که امکان پنهان کردن هم وجود ندارد و روز گذشته بانک مرکزی رسما اعلام کرد قیمت گروه لبنیات از یکسال پیش تا کنون 7/1 درصد، برنج 45/7 درصد، حبوبات 22/5 درصد، گوشت قرمز 15/7 درصد، مرغ 30/4 درصد، قند و شکر 30/7 درصد، روغن نباتی 8/2 درصد گران شده است!
3- اما عجیبترین دستاورد برجام را باید در حوزه فروش نفت و درآمد ناشی از آن دانست. فراموش نمیکنیم که رئیسجمهور محترم در آخرین گفتگوی مستقیم تلویزیونی خود با مردم، از افزایش چشمگیر فروش نفت خبر داد و رسما اعلام کرد «اگر برجام نبود، اکنون با فروش نفت تنها میتوانستیم حقوق کارمندانمان را بدهیم»! کاری نداریم که این سخن- همچون ادعای خالی بودن خزانه- دشمن را ذوقزده کرد و بلافاصله نوشتند: «تیم مذاکرهکننده اوباما، از چه اهرم مهمی غافل بوده است»! اما حتی در همین موضوع یعنی فروش نفت هم آمار خبر دیگری میدهد! بر اساس گزارش بانک مرکزی؛« درآمدهای حاصل از فروش نفت خام طی هشت ماه نخست امسال به 4/270 هزار میلیارد ریال رسید که حدود 45 درصد کمتر از مقدار پیشبینی شده در بودجه است.» اما مهمتر آنکه:«درآمد محقق از فروش نفت خام طی 8 ماهه امسال حدود 18 درصد کمتر از مقداری است که در مدت مشابه سال گذشته محقق شده بود»! باردیگر و با دقت بیشتر این قسمت آخر را بخوانید! از 27 دی 95 برجام اجرایی شده، همه تحریمها برداشته شده(!) درهای دنیا به روی ما باز شده(!) و... اما درآمد کشورمان از فروش مهمترین کالای ایرانی یعنی نفت، حدود یک پنجم کاهش پیدا کرده است! آیا باید آمار رسمی دولتی را باور کنیم یا اینهمه شعار بیمحتوا را!؟
4- افزون بر موارد فوق، نگاهی به وضعیت صنایع و همچنین وضعیت بیکاری در سال جاری گویای آن است که برجام چه دستاوردهای ملموسی در رشد و توسعه کشور داشته است! اکنون هزاران کارخانه و کارگاه بزرگ و کوچک تعطیل شده و کارگرانشان با بیکاری روزگار میگذرانند. در حالی که قرار بود با برجام، گشایش اقتصادی حاصل شود و به قول رئیسجمهور محترم«مردم چنان از در آمد سرشار برخوردار شوند که دیگر نیازی به این 45 هزار تومان یارانه نداشته باشند»!آیا در عالم واقع هم چنین شده است!؟
البته نمیتوان انکار کرد که در این مدت، دهها و صدها کمپانی و گروه اقتصادی به ایران آمدند و رفتند اما اینها همه مهمانی بود و قراردادی منعقد نشد! دولت محترم هم اشتغال ایجاد کرد،اما برای ایرباس و رنو و پژو نه برای جوان نخبه و بیکار ایرانی! در همین مدت دولت کوشید با نهایی کردن آی پی سی هرچه بیشتر پای شرکتهای انگلیسی و فرانسوی را به حوزه مهم و حیاتی نفت باز کند و آن را به حساب برجام بگذارد!
اکنون هیچ کس نیست که بتواند بر اساس واقعیت - نه مانند دولتمردان بر اساس شعار و توهین به منتقدان- به اندازه انگشتان یک دست برای برجام دستاورد حقیقی بشمارد! تازگی جملات جالبی بین برخی از مدافعان برجام رایج شده که میگویند: «برجام به همه اهدافش رسید به جز رفع تحریمهای بانکی»! که فارغ از نادرست بودن قسمت اول جمله، قسمت دوم به تنهایی برای اینکه بگوییم دستاورد برجام «تحقیقا هیچ» بوده کافی است. این سخن همانند آن است که بگوییم فلان شخص کاملا صحیح و سالم است، فقط قلبش از کار افتاده و مرده است!
واقعیتهای برجام بیش از آنچه دولتمردان میگویند و پیش از آنچه در این نوشتار آمده، برای مردم ملموس و روشن است و با اقدامات نمایشی مثل جشن هواپیمای ایرباس- که حقیقتا نماد تحقیر عزت یک ملت در برابر جهانیان است و نمایشی شبیه دستیابی قبایل بدوی به یکی از مظاهر دانش جهانی- نمیتوان آن را موفق و مطلوب جلوه داد.
اکنون آش آنقدر شور شده که حتی نزدیکترین افراد به دولت هم نمیتوانند از دستاورد برجام دفاع کنند و ترجیح میدهند با گفتن مطایباتی مثل اینکه برجام سایه جنگ را از سر ما برطرف کرد یا ما با برجام صلحطلب بودن خود را به دنیا ثابت کردیم و ... برای این درخت بیثمر، دستاوردسازی کنند.
آنها یادشان رفته که اصل و اساس مذاکرات، برای رفع تحریمها بود و رئیسجمهور محترم بارها و بارها بر آن تاکید و با صدای بلند اعلام کرد: «تمامی تحریمها در همان روز اجرا یک مرتبه لغو و بیاثر خواهد شد»!
باید از کسی که مدعی است برجام برای رفع تحریم نبوده پرسید؛ اگر مذاکرات برای این هدف نبود، اصلا چرا رفتید و کجا رفتید!؟ آیا هدف چند دید و بازدید و چند عکس یادگاری بود!؟
بهتر است پس از چند سال دویدن به دنبال سراب و بزک چهره دشمن،کمی هم به داخل نگاه کرد و با عذرخواهی از مردم، راه تقویت توان ملی از مسیر اقتصاد مقاومتی را دنبال کرد.
*حسین شمسیان