تهران - ایرنا - 11 سال از عروج آسمانی و ملکوتی سردار سرلشکر پاسدار حاج احمد کاظمی، سردار عاشورایی روزهای سرد عملیات کربلای 5 در روز 19 دی 1384 می گذارد، همان سردار بصیر سپاه اسلام که درون آدمها نه ظاهر آنان را می دید.
شهدای ایران:نوشتن از سرداری سبز پوش سپاه اسلام که رهبر معظم انقلاب اسلامی از آخرین دیدارش با این شهید والامقام چنین روایت می کنند؛ قلمی توانا، تفکری دقیق، دلی آگاه و نگاهی عمیق و بصیر می خواهد، سرداری که از تبار عاشورائیان زمان و تربیت یافته گان مکتب پیر جماران حضرت امام خمینی( رضوان اللَّه تعالی علیه) بود.
حضرت آیتالله امام خامنهای(مدظله العالی) در خصوص این دیدار در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه در روز 21 دی 1384 چنین فرموده اند: دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی این که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته ی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: انشاء اللَّه خبر من را هم به تان بدهند!
فاصلهی بین مرگ و زندگی، فاصله ی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاء اللَّه دارند. همه خدا را ملاقات می کنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضیها واقعاً روسفید خدا را ملاقات می کنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.
** نگاهی گذار به زندگی شهید حاج احمد کاظمی
سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی در سال 1337 در شهرستان نجف آباد از توابع استان اصفهان در خانواده ای مومن و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت(ع) دیده به جهان گشود.
او که ایمان به خدا و عشق به خاندان نبوت و محبت به ائمه اطهار(ع) را از کودکی آموخته بود با شروع حرکت های توفنده انقلاب اسلامی در جریان این حرکت الهی قرار گرفت و هم صدا با مردم متعهد و انقلابی نجف آباد در همه صحنه های مبارزه با رژیم ستمشاهی و طاغوت زمان حضوری فعال و تاثیرگذار داشت.
این شهید سرافراز سپاه پاسداران در آغازین روزهای تجاوز دشمن به سوی جبهه های دفاع از حریم کشور و دین شتافت و در این عهد خود تا آخرین لحظه وفادار ماند.
این سردار دلاور همانند سایر فرماندهان دفاع مقدس، اسوه و الگوی جهاد در خطوط مقدم بود و در این راه چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت، بدن زخمی این سردار دلاور حکایتی از مقاومت ایثارگرانه او به یادگار داشت.
جراحت های فراوان از ناحیه پا و دست که منجر به قطع انگشت دست وی شده بود گویای ایثار و جانفشانی اش در راه حفظ از انقلاب اسلامی و دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی بود.
این فرمانده دلاور از سال 1359 با حضور در برابر شرارت ضد انقلاب در کردستان حرکت جهادی خود را آغاز کرد و تا دفع فتنه و شرارت دشمنان نظام و انقلاب اسلامی در کردستان ماند.
سردار شهید حاج احمد کاظمی، یادگار صادق و راستین سرداران شهید باکری، زین الدین، همت و بقایی براستی ذره ای از شمیم دلنشین آن سرداران شهید بود و آرزوی شهادت، جزیی از آمال و ادعیه آن یار سفر کرده بود.
وی پس از پایان جنگ تحمیلی نیز به مدت هفت سال به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) برای حفظ دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و دفاع مقدس در مناطق عملیاتی باقی ماند.
سردار سبز پوش و فاتح دفاع مقدس سردار سرلشکر پاسدار حاج احمد کاظمی به پاس رشادت های خود موفق به دریافت سه مدال فتح از دست مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا شده بود.
این سردار سرافراز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سیر فرماندهی خود را چنان استوار و با صلابت طی کرد که قدرت فرماندهی و تدبیر وی زبانزد خاص و عام بود.
سردار شهید کاظمی از تاریخ یک آذر 1359 تا 10 مهر 1360 فرمانده جبهه «فیاضیه» بود و به پاس رشادت در دفاع از اسلام و انقلاب و دفع تجاوز دشمن به فرماندهی لشکر نجف اشرف اصفهان منصوب شد.
به دنبال آن فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع) و معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه از جمله مسئولیت هایی بود که این سردار دلاور به عهده گرفت و چه زیبا و مقتدرانه آنها را اداره کرد.
از سال 1379 فرماندهی نیروی هوایی سپاه به این فرمانده رشید و قهرمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپرده شد که مدت بیش از پنج سال این امر ادامه داشت تا در تاریخ 29 مرداد 1384بنا بر پیشنهاد سردار سرلشکر پاسدار «سید یحیی صفوی» فرمانده وقت کل سپاه، سردار حاج احمد کاظمی به فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شد.
مقام معظم رهبری در حکم انتصاب سردار شهید کاظمی به عنوان فرماندهی نیروی زمینی سپاه، او را سرداری شجاع و کارآمد و با سوابق روشن به ویژه در دوران دفاع مقدس معرفی فرمودند.
آرزوی خدمت برای اسلام و اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی و نیز حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی از آرزوهای این سردار دلاور بود و پیوستن به کاروان پر فیض شهدا دعای هر روزه اش بود که پذیرش دعا از سوی خدای حکیم و پیوست به خیل شهدا از صدق گفتار و اخلاص او و همرزمان شهیدش حکایت داشت.
** چهار تصویر فرمانده کل سپاه از مجاهدت های خاموش حاج احمد کاظمی
تصویر اول: مرحله دوم عملیات بیت المقدس است. دشمن با تمام قوا و نیرو سایهی کینه انداخته است روی سر بچهها. خط، یک لحظه آرام نمی گیرد و از شدت آتش سنگین دشمن، زمین به لرزش افتاده است و تمام فضا پر است از خاک و دود و بوی مشمئزکننده باروت و خون همه جا را گرفته است.
نیروها چاره ای ندارند جز اینکه فشار دشمن را تحمل کنند و دم بر نیارند. قرارگاه، مقاوم ترین نیروها را برای حفظ خط انتخاب کرده است و البته احمد و تیپ ۸ نجف اشرف، هم از صبورترین نیروها.
احمد با سر باند پیچی شده در خط حضور دارد و از نیروها بازدید میکند. عمق خستگی در چشمهایش هویداست. از صبح که مجروح شد هر چه اصرار کردیم به عقب برگردد حاضر نشد. اول که ترکش به صورتش اصابت کرد بیهوش شد اما یکدفعه به هوش آمد و گفت مرا به جلو برگردانید. ترکشی که میهمان احمد شده خیلی عمیق است اما هیچ کس حریف احمد نیست. وقتی تصمیم به کاری میگیرد هیچ کس نمیتواند جلودارش شود بالاخره با یک نفربر که از عملیات قبلی غنیمت گرفته بود به جلو بر میگردد به کنار نیروهایش.
تصویر دوم: در همه جا و در کلاسیک ترین ارتشهای جهان، در هنگامه جنگ، فرماندهان باید چندین کیلومتر عقب تر از خط مقدم به هدایت نیروها بپردازند. اما احمد هیچ وقت خود را اسیر این اصول نکرد.هیچ وقت نخواست و نتوانست که در بحبوحه ی عملیات، دور از فرزندش باشد، چرا که با بچهها انس و الفت خاصی داشت. نمیدانم در عملیات رمضان بوده ای یا نه؟ اصلاً چیزی از آن شنیده ای؟ وضعیت خیلی نابی برای تیپ و لشکرهای عمل کننده بوجود آمده بود. لحظات به سختی میگذشت. ارتباط یگان ها با یکدیگر قطع شده بود. صحنه روز عاشورا تداعی میشد. احمد در آن بحبوحهی گلوله باران دشمن با یک جیپ به خط میرود و پانصد متر پشت خاکریز اول به زیر ماشین میرود تا بتواند در آن شرایط سخت آب و هوایی با نیروهایش صحبت کند. با اینکه در عملیات رمضان به اهداف اصلی نرسیدیم؛ اما تیپ ۸ نجف اشرف جزو نیروهایی بود که توانست از مواضع دشمن عبور کند و فاتح میدان گردد.
تصویر سوم: روز پنجم عملیات کربلای ۵ است و همگی فرماندهان درگیر عملیات هستند. در منطقه پنج ضلعی روی رودخانه پل نو است؛ و زیر پل، سنگر فرماندهی لشکر ۸ نجف.آتش دشمن آنقدر سنگین است که جای سالمیروی زمین پیدا نمیشود. دشمن به معنای واقعی زمین را با خمپاره شخم میزند. به همراه احمد به خط رفتیم و قرار بود در سنگر او جلسه ای انجام گیرد. شب قبل از آن نیروهای حاجی یک خاکریز مهمیآنجا زده بودند و ما برای دیدن آن به خط رفتیم. آن جا بود که یک خمپاره کنار ما به زمین خورد. خیلیها شهید شدند و زخمی.اما الحمدالله احمد آسیبی ندید. این قضیه برای من بیشتر شبیه به معجزه بود. آنجا بود که فهمیدم احمد باید زنده بماند و گرنه چه جور میشود کسی از آغاز جنگ در جبهه حضور داشته باشد و همیشه در خط مقدم، اما آُسیب جدی نبیند. اینها همه نشانه است.
تصویر چهارم: جنگ تمام شده بود و همه در اوضاع نابسمان بعد از جنگ به دنبال سازندگی اند و توسعه و آرامش. اما کردستان هنوز منطقهی ناامن کشور بود.ما هر سال به صورت متوسط در این منطقه 200 شهید میدادیم. قضیه کردستان برای همه از جمله فرماندهی کل قوا غیرقابل تحمل شده بود. در آن سال ها بنده فرمانده نیروی زمینی سپاه بودم، آقا مرا خواستند و گفتند: باید برای کردستان یک فکر جدی کرد و آن زمان بود که بنده، احمد را پیشنهاد دادم. آقا به من گفتند پس تکلیف لشکرشان چه میشود؟ من از قبل میدانستم که آقا با اینکه کسی بیش از یک مسئولیت داشته باشد مخالف است، اما احمد استثناء بود. وقتی موضوع با احمد در میان گذاشته شد، خیلی استقبال کرد. رفت ارومیه و شد فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع). آخر هفتهها هم میآمد اصفهان و به لشکر سر می زد.
دربارهی اینکه احمد چه کارهایی در کردستان کرد؛ دیگران زیاد صحبت کرده اند. من نمیخواهم راجع به آن شجاعتها و دلیریها حرفی بزنم. تصویری که همیشه در ذهنم حک شده است و پاک نمیشود، لبخند احمد است وقتی حکم ماموریت به ارومیه را گرفت.
مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا در پیام خود بمناسبت شهادت سردار سرلشکر پاسدار احمد کاظمی فرمودند:«در تدبیر و قدرت فرماندهی او در طول جنگ هشت ساله کارهای بزرگی انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می کشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرک پیشقدم می گشت. اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را در حین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است.»
این شهید والامقام سپاه که فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود در تاریخ 19 دی 1384 به همراه سردارانی همچون سردارسرتیپ پاسدار«سعید مهتدی جعفری» فرمانده لشکر27محمد رسول الله(ص)، سردارسرتیپ پاسدار«سعید سلیمانی» معاون عملیات نیروی زمینی سپاه، سردارسرتیپ پاسدار«نبیالله شاهمرادی» ،معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه،سردارسرتیپ پاسدارخلبان «عباس کربندی مجرد» ، فرمانده پایگاه هوایی قدر نیروی هوایی سپاه، سردارسرتیپ پاسدار«غلامرضا یزدانی»، فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه درسانحه هوایی سقوط یک فروندهواپیمای نظامی (جت فالکون) به دیدار حق شتافت و آسمان شد.
در آن سانحه ، سردار سرتیپ پاسدار«صفدر رشادی»، معاون طرح وبرنامه نیروی زمینی سپاه، سردارسرتیپ پاسدارخلبان«احمد الهامی نژاد»، فرمانده دانشکده پروازی نیروی هوایی سپاه، سردارسرتیپ دوم پاسدار«حمید آذینپور»، رئیس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه، سرهنگ پاسدار «مرتضی بصیری» ، مهندس پرواز و برادرپاسدار «محسن اسدی» نیز حضورداشتند و به شهادت رسیدند.
یاد و نام سردار سرلشکر پاسدار حاج احمد کاظمیو فرماندهان نیروی زمینی سپاه (شهدای عرفه) برای همیشه در بلندای تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گرامی و نامشان مستدام باد.
*ایرنا
حضرت آیتالله امام خامنهای(مدظله العالی) در خصوص این دیدار در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه در روز 21 دی 1384 چنین فرموده اند: دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی این که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته ی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: انشاء اللَّه خبر من را هم به تان بدهند!
فاصلهی بین مرگ و زندگی، فاصله ی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاء اللَّه دارند. همه خدا را ملاقات می کنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضیها واقعاً روسفید خدا را ملاقات می کنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.
** نگاهی گذار به زندگی شهید حاج احمد کاظمی
سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی در سال 1337 در شهرستان نجف آباد از توابع استان اصفهان در خانواده ای مومن و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت(ع) دیده به جهان گشود.
او که ایمان به خدا و عشق به خاندان نبوت و محبت به ائمه اطهار(ع) را از کودکی آموخته بود با شروع حرکت های توفنده انقلاب اسلامی در جریان این حرکت الهی قرار گرفت و هم صدا با مردم متعهد و انقلابی نجف آباد در همه صحنه های مبارزه با رژیم ستمشاهی و طاغوت زمان حضوری فعال و تاثیرگذار داشت.
این شهید سرافراز سپاه پاسداران در آغازین روزهای تجاوز دشمن به سوی جبهه های دفاع از حریم کشور و دین شتافت و در این عهد خود تا آخرین لحظه وفادار ماند.
این سردار دلاور همانند سایر فرماندهان دفاع مقدس، اسوه و الگوی جهاد در خطوط مقدم بود و در این راه چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت، بدن زخمی این سردار دلاور حکایتی از مقاومت ایثارگرانه او به یادگار داشت.
جراحت های فراوان از ناحیه پا و دست که منجر به قطع انگشت دست وی شده بود گویای ایثار و جانفشانی اش در راه حفظ از انقلاب اسلامی و دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی بود.
این فرمانده دلاور از سال 1359 با حضور در برابر شرارت ضد انقلاب در کردستان حرکت جهادی خود را آغاز کرد و تا دفع فتنه و شرارت دشمنان نظام و انقلاب اسلامی در کردستان ماند.
سردار شهید حاج احمد کاظمی، یادگار صادق و راستین سرداران شهید باکری، زین الدین، همت و بقایی براستی ذره ای از شمیم دلنشین آن سرداران شهید بود و آرزوی شهادت، جزیی از آمال و ادعیه آن یار سفر کرده بود.
وی پس از پایان جنگ تحمیلی نیز به مدت هفت سال به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) برای حفظ دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و دفاع مقدس در مناطق عملیاتی باقی ماند.
سردار سبز پوش و فاتح دفاع مقدس سردار سرلشکر پاسدار حاج احمد کاظمی به پاس رشادت های خود موفق به دریافت سه مدال فتح از دست مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا شده بود.
این سردار سرافراز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سیر فرماندهی خود را چنان استوار و با صلابت طی کرد که قدرت فرماندهی و تدبیر وی زبانزد خاص و عام بود.
سردار شهید کاظمی از تاریخ یک آذر 1359 تا 10 مهر 1360 فرمانده جبهه «فیاضیه» بود و به پاس رشادت در دفاع از اسلام و انقلاب و دفع تجاوز دشمن به فرماندهی لشکر نجف اشرف اصفهان منصوب شد.
به دنبال آن فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع) و معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه از جمله مسئولیت هایی بود که این سردار دلاور به عهده گرفت و چه زیبا و مقتدرانه آنها را اداره کرد.
از سال 1379 فرماندهی نیروی هوایی سپاه به این فرمانده رشید و قهرمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپرده شد که مدت بیش از پنج سال این امر ادامه داشت تا در تاریخ 29 مرداد 1384بنا بر پیشنهاد سردار سرلشکر پاسدار «سید یحیی صفوی» فرمانده وقت کل سپاه، سردار حاج احمد کاظمی به فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شد.
مقام معظم رهبری در حکم انتصاب سردار شهید کاظمی به عنوان فرماندهی نیروی زمینی سپاه، او را سرداری شجاع و کارآمد و با سوابق روشن به ویژه در دوران دفاع مقدس معرفی فرمودند.
آرزوی خدمت برای اسلام و اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی و نیز حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی از آرزوهای این سردار دلاور بود و پیوستن به کاروان پر فیض شهدا دعای هر روزه اش بود که پذیرش دعا از سوی خدای حکیم و پیوست به خیل شهدا از صدق گفتار و اخلاص او و همرزمان شهیدش حکایت داشت.
** چهار تصویر فرمانده کل سپاه از مجاهدت های خاموش حاج احمد کاظمی
تصویر اول: مرحله دوم عملیات بیت المقدس است. دشمن با تمام قوا و نیرو سایهی کینه انداخته است روی سر بچهها. خط، یک لحظه آرام نمی گیرد و از شدت آتش سنگین دشمن، زمین به لرزش افتاده است و تمام فضا پر است از خاک و دود و بوی مشمئزکننده باروت و خون همه جا را گرفته است.
نیروها چاره ای ندارند جز اینکه فشار دشمن را تحمل کنند و دم بر نیارند. قرارگاه، مقاوم ترین نیروها را برای حفظ خط انتخاب کرده است و البته احمد و تیپ ۸ نجف اشرف، هم از صبورترین نیروها.
احمد با سر باند پیچی شده در خط حضور دارد و از نیروها بازدید میکند. عمق خستگی در چشمهایش هویداست. از صبح که مجروح شد هر چه اصرار کردیم به عقب برگردد حاضر نشد. اول که ترکش به صورتش اصابت کرد بیهوش شد اما یکدفعه به هوش آمد و گفت مرا به جلو برگردانید. ترکشی که میهمان احمد شده خیلی عمیق است اما هیچ کس حریف احمد نیست. وقتی تصمیم به کاری میگیرد هیچ کس نمیتواند جلودارش شود بالاخره با یک نفربر که از عملیات قبلی غنیمت گرفته بود به جلو بر میگردد به کنار نیروهایش.
تصویر دوم: در همه جا و در کلاسیک ترین ارتشهای جهان، در هنگامه جنگ، فرماندهان باید چندین کیلومتر عقب تر از خط مقدم به هدایت نیروها بپردازند. اما احمد هیچ وقت خود را اسیر این اصول نکرد.هیچ وقت نخواست و نتوانست که در بحبوحه ی عملیات، دور از فرزندش باشد، چرا که با بچهها انس و الفت خاصی داشت. نمیدانم در عملیات رمضان بوده ای یا نه؟ اصلاً چیزی از آن شنیده ای؟ وضعیت خیلی نابی برای تیپ و لشکرهای عمل کننده بوجود آمده بود. لحظات به سختی میگذشت. ارتباط یگان ها با یکدیگر قطع شده بود. صحنه روز عاشورا تداعی میشد. احمد در آن بحبوحهی گلوله باران دشمن با یک جیپ به خط میرود و پانصد متر پشت خاکریز اول به زیر ماشین میرود تا بتواند در آن شرایط سخت آب و هوایی با نیروهایش صحبت کند. با اینکه در عملیات رمضان به اهداف اصلی نرسیدیم؛ اما تیپ ۸ نجف اشرف جزو نیروهایی بود که توانست از مواضع دشمن عبور کند و فاتح میدان گردد.
تصویر سوم: روز پنجم عملیات کربلای ۵ است و همگی فرماندهان درگیر عملیات هستند. در منطقه پنج ضلعی روی رودخانه پل نو است؛ و زیر پل، سنگر فرماندهی لشکر ۸ نجف.آتش دشمن آنقدر سنگین است که جای سالمیروی زمین پیدا نمیشود. دشمن به معنای واقعی زمین را با خمپاره شخم میزند. به همراه احمد به خط رفتیم و قرار بود در سنگر او جلسه ای انجام گیرد. شب قبل از آن نیروهای حاجی یک خاکریز مهمیآنجا زده بودند و ما برای دیدن آن به خط رفتیم. آن جا بود که یک خمپاره کنار ما به زمین خورد. خیلیها شهید شدند و زخمی.اما الحمدالله احمد آسیبی ندید. این قضیه برای من بیشتر شبیه به معجزه بود. آنجا بود که فهمیدم احمد باید زنده بماند و گرنه چه جور میشود کسی از آغاز جنگ در جبهه حضور داشته باشد و همیشه در خط مقدم، اما آُسیب جدی نبیند. اینها همه نشانه است.
تصویر چهارم: جنگ تمام شده بود و همه در اوضاع نابسمان بعد از جنگ به دنبال سازندگی اند و توسعه و آرامش. اما کردستان هنوز منطقهی ناامن کشور بود.ما هر سال به صورت متوسط در این منطقه 200 شهید میدادیم. قضیه کردستان برای همه از جمله فرماندهی کل قوا غیرقابل تحمل شده بود. در آن سال ها بنده فرمانده نیروی زمینی سپاه بودم، آقا مرا خواستند و گفتند: باید برای کردستان یک فکر جدی کرد و آن زمان بود که بنده، احمد را پیشنهاد دادم. آقا به من گفتند پس تکلیف لشکرشان چه میشود؟ من از قبل میدانستم که آقا با اینکه کسی بیش از یک مسئولیت داشته باشد مخالف است، اما احمد استثناء بود. وقتی موضوع با احمد در میان گذاشته شد، خیلی استقبال کرد. رفت ارومیه و شد فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع). آخر هفتهها هم میآمد اصفهان و به لشکر سر می زد.
دربارهی اینکه احمد چه کارهایی در کردستان کرد؛ دیگران زیاد صحبت کرده اند. من نمیخواهم راجع به آن شجاعتها و دلیریها حرفی بزنم. تصویری که همیشه در ذهنم حک شده است و پاک نمیشود، لبخند احمد است وقتی حکم ماموریت به ارومیه را گرفت.
مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا در پیام خود بمناسبت شهادت سردار سرلشکر پاسدار احمد کاظمی فرمودند:«در تدبیر و قدرت فرماندهی او در طول جنگ هشت ساله کارهای بزرگی انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می کشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرک پیشقدم می گشت. اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را در حین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است.»
این شهید والامقام سپاه که فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود در تاریخ 19 دی 1384 به همراه سردارانی همچون سردارسرتیپ پاسدار«سعید مهتدی جعفری» فرمانده لشکر27محمد رسول الله(ص)، سردارسرتیپ پاسدار«سعید سلیمانی» معاون عملیات نیروی زمینی سپاه، سردارسرتیپ پاسدار«نبیالله شاهمرادی» ،معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه،سردارسرتیپ پاسدارخلبان «عباس کربندی مجرد» ، فرمانده پایگاه هوایی قدر نیروی هوایی سپاه، سردارسرتیپ پاسدار«غلامرضا یزدانی»، فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه درسانحه هوایی سقوط یک فروندهواپیمای نظامی (جت فالکون) به دیدار حق شتافت و آسمان شد.
در آن سانحه ، سردار سرتیپ پاسدار«صفدر رشادی»، معاون طرح وبرنامه نیروی زمینی سپاه، سردارسرتیپ پاسدارخلبان«احمد الهامی نژاد»، فرمانده دانشکده پروازی نیروی هوایی سپاه، سردارسرتیپ دوم پاسدار«حمید آذینپور»، رئیس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه، سرهنگ پاسدار «مرتضی بصیری» ، مهندس پرواز و برادرپاسدار «محسن اسدی» نیز حضورداشتند و به شهادت رسیدند.
یاد و نام سردار سرلشکر پاسدار حاج احمد کاظمیو فرماندهان نیروی زمینی سپاه (شهدای عرفه) برای همیشه در بلندای تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گرامی و نامشان مستدام باد.
*ایرنا