روحاني در انتخابات پيش رو با چالشهاي جدي مواجه است؛ چالشهايي كه ناشي از عمل نكردن به وعدههايي است كه در ايام انتخابات رياست جمهوري گذشته ارائه كرد و حالا همين بدعهدي او در عمل به وعدههايش باعث شده كه چالشهايي جدي در انتخابات پيش روي رياستجمهوري گريبانگير او شود.
شهدای ایران:روحاني
در انتخابات پيش رو با چالشهاي جدي مواجه است؛ چالشهايي كه ناشي از عمل
نكردن به وعدههايي است كه در ايام انتخابات رياست جمهوري گذشته ارائه كرد و
حالا همين بدعهدي او در عمل به وعدههايش باعث شده كه چالشهايي جدي در
انتخابات پيش روي رياستجمهوري گريبانگير او شود.
اين يك واقعيت است كه روحاني بخشی از موفقيت خود در انتخابات رياستجمهوري 92 را مديون حمايتهاي اصلاحطلباني است كه در خشكسالي كانديدا و چهره، مجبور شدند بر موج او سوار شوند و رأي خود و هوادارانشان را در سبد فردي بريزند كه سابقهاي اصولگرايي داشت. اصلاحطلبان در آن روزها حاضر به پذيرش ريسكي بزرگ شدند، چراكه تنها كانديداي خود را به رغم ميلش مجبور به كنارهگيري به نفع روحاني كردند تا شايد پيروزي وي بتواند زمينهساز بازگشتشان به بدنه حاكميت را فراهم كند؛ پيشبينيای كه از قضاي روزگار درست از آب درآمد و روحاني در آن سال پيروز انتخابات شد كه اگر نميشد شرايط براي اصلاحطلباني كه پس از وقايع سال 88، جزو طردشدگان صحنه سياسي كشور بودند، بغرنجتر از هر زمان ديگر ميشد؛ بغرنج شايد تا حد سرنوشت نهضت آزادي. . . .
اما چرخش روزگار، اينگونه رقم خورد تا روحاني پيروز انتخابات نام بگيرد و آن سرنوشت براي جريان حامياش شكل نگيرد.
آغاز فشارها به روحاني
درست پس از روزهاي پيروزي روحاني بود كه فشارهاي متعدد اين جريان براي گرفتن سهم خود از دولت آغاز شد؛ فشارهايي كه روحاني حاضر نبود زير بار آن برود و علاقه نداشت شعار خود در خصوص دولت اعتدالي را در همان روزهاي نخست روي كار آمدنش با چالش مواجه كند، اگرچه در نهايت هسته تصميمگير اطراف رئيسجمهور، حاضر به پذيرش بخشي از خواستههاي اين جريان شدند و تعدادي از كرسيهاي دولت را به چهرههاي اين جريان سپردند.
سهگانه ناكام اصلاحطلبان
اما اين پايان خواستههاي اصلاحطلبان نبود و آنان در مراحل مختلف خواستههايي جديد را مطرح ميكردند؛ خواستههايي كه باعث اعتراضهاي تلويحي روحاني به اين جريان نيز شد و در نهايت اين زمينه را فراهم كرد كه اصلاحطلبان در مجامع عمومي رسماً رأي روحاني را متعلق به خود بدانند و حتي برخي از آنان نيز تصميم بگيرند حمايت خود را از وي بازپس بگيرند. اما در اين بين اصلاحطلبان سه خواسته اصلي از روحاني داشتند كه وي تاكنون هيچ اقدامي در خصوص اين سه خواسته انجام نداده و همين موضوع زمينهساز خشم آنان را فراهم آورده است:
خواسته اول موضوع رفع حصر است؛ خواستهاي كه مانيفست اصلي جريان اصلاحات است و حتي به يك شعار كليدي در ايام انتخابات رياستجمهوري و مجلس تبديل شده بود. اگرچه آنها هيچگاه نخواستند اين واقعيت را براي افكار عمومي روشن سازند كه پيگيري رفع حصر به هيچ عنوان جزو اختيارات رئيسجمهور نيست اما بايد پذيرفت روحاني با نپذيرفتن اين خواسته و سردواندن اصلاحطلبان در اين حوزه از طريق وعدههاي ووعید باعث شده حناي آنان پيش هوادارانشان عملاً رنگي نداشته باشد.
خواسته دوم اصلاحطلبان رياست عارف بر مجلس بود. اين جريان سياسي به واسطه آنچه فداكاري عارف در انتخابات رياستجمهوري عنوان ميكردند، به دنبال اين پروژه بودند كه در پناه حمايتهاي دولت، عارف را به رياست مجلس برسانند و يكي از كليديترين پستهاي كشور را به خود اختصاص دهند اما روحاني در آخرين لحظات با چرخش به نفع رقيب قدرتمند عارف در مجلس، دومين خواسته اساسي اصلاحطلبان را ناكام باقي گذاشت تا چالشي تازه با آنها ايجاد كند.
در نهايت سومين خواسته اصلاحطلبان، موجسواری روی خواستههای مردم با هدف بهبود وضع معیشت پس از برجام بود اما عدمتحقق وعدههاي غرب در موضوع برجام باعث شد دولت در موضوع بهبود وضعيت معيشت نيز با اشكالات زيادي مواجه شود و اصلاحطلبان را در انتخابات پيش رو در خصوص اين شعار خلع سلاح كند.
اعتراض استراتژيست اصلاحات به روحاني
حال روحاني در حالي دست رد به سينه اصلاحطلبان در مورد اين سه خواسته زده كه به نظر ميرسد، در اردوگاه اين جريان، مباحث بر سر خواستن يا نخواستن وي بالا گرفته است. اگرچه به نظر ميرسد اين جريان حداقل در انتخابات سال 96 هيچ چهره تأثيرگذاري كه بتواند پايگاه رأي روحاني را به خود اختصاص دهد، در اختيار ندارد، اما آنها اين موضوع را به روحاني يادآور ميشوند كه حتي اگر در انتخابات پيش رو بار ديگر از وي حمايت كنند، نه به واسطه موفقيتهاي وي بلكه به واسطه نداشتن يك آلترناتيو مناسب است؛ موضوعي كه ميتواند زمينه فشارهاي آتي در خصوص پيگيري اهدافشان را فراهم كند. در همين ارتباط روز گذشته محمدرضا تاجيك، استراتژيست ارشد جريان اصلاحات در گفتوگويي با روزنامه شرق عملاً بر اين موضوع مهر تأييد زد.
تاجيك در اين گفتوگو عنوان كرده است: «بيترديد نميتوان فرض كرد كه قبلاً براساس يك ديالوگ گفتماني دو جريان به يك اشتراكاتي رسيدند و اين اشتراكات باعث ائتلاف آنها شد. نه چنين مجالي بود و نه چنين نشستهايي برقرار شد و نه اينكه اساساً طرف مقابل تصويري از گفتمان خود داشت. اين گفتمان زاييده شرايط انتخابات است كه بههرحال بايد يك جريان براي خود نامي دستوپا ميكرد و اين نام هم اعتدال انتخاب شد، بنابراين هيچ پروسه و پروژه ائتلافي مبتني بر اشتراكات گفتماني وجود نداشته است بلكه در يك شرايط تاريخي بالاخره امر بر اين واقع شد كه براي ممانعت از يك غيرمشترك اين ائتلاف صورت بگيرد و صورت گرفت. اين امكانپذير بود كه فرداي پس از انتخابات و استقرار دولت، آن نكات سلبي تبديل به نكات ايجابي بشود اما متأسفانه تلاشي دراينزمينه صورت نگرفت و به اقتضاي قدرت و سياست فاصله در برخي جاها نسبت به جريان اصلاحات زيادتر شد. به نظرم اين شرايط، شرايط شكنندهاي است. قبلاً هم گفتهام تنها شانس آقاي روحاني فقدان آلترناتيو است يا وجود ديگري كه جاذبه ايجاد نميكند بلكه دافعه ايجاد ميكند. اين مسئله باز ممكن است كه در انتخابات آتي اصلاحطلبان را به جريان اعتدالي گره بزند اما معنا و مفهومش اين نيست كه دقيقاً در دقايق گفتماني اينها داراي يك فهم و درك هستند و در مشي و منش اجتماعي، فرهنگي و سياسي داراي جغرافياي مشتركي هستند. من چنين فرضي ندارم. اگر بخواهم عريانتر بگويم خيلي جاها بين جريان كارگزاران و جريان اصلاحطلبي اصيل - نه جريان اصلاحطلبي دولتيشده و نه جرياني كه حيات و ممات خود را در عرصه قدرت كلان تعريف ميكند- جغرافياي متمايز وسيعي وجود دارد و در جاهاي مختلف خود را نشان ميدهد. با اين حال، من معتقد نيستم كه به علت وجود اين جغرافيا، بايد دستها از هم جدا شود.»
*جوان
اين يك واقعيت است كه روحاني بخشی از موفقيت خود در انتخابات رياستجمهوري 92 را مديون حمايتهاي اصلاحطلباني است كه در خشكسالي كانديدا و چهره، مجبور شدند بر موج او سوار شوند و رأي خود و هوادارانشان را در سبد فردي بريزند كه سابقهاي اصولگرايي داشت. اصلاحطلبان در آن روزها حاضر به پذيرش ريسكي بزرگ شدند، چراكه تنها كانديداي خود را به رغم ميلش مجبور به كنارهگيري به نفع روحاني كردند تا شايد پيروزي وي بتواند زمينهساز بازگشتشان به بدنه حاكميت را فراهم كند؛ پيشبينيای كه از قضاي روزگار درست از آب درآمد و روحاني در آن سال پيروز انتخابات شد كه اگر نميشد شرايط براي اصلاحطلباني كه پس از وقايع سال 88، جزو طردشدگان صحنه سياسي كشور بودند، بغرنجتر از هر زمان ديگر ميشد؛ بغرنج شايد تا حد سرنوشت نهضت آزادي. . . .
اما چرخش روزگار، اينگونه رقم خورد تا روحاني پيروز انتخابات نام بگيرد و آن سرنوشت براي جريان حامياش شكل نگيرد.
آغاز فشارها به روحاني
درست پس از روزهاي پيروزي روحاني بود كه فشارهاي متعدد اين جريان براي گرفتن سهم خود از دولت آغاز شد؛ فشارهايي كه روحاني حاضر نبود زير بار آن برود و علاقه نداشت شعار خود در خصوص دولت اعتدالي را در همان روزهاي نخست روي كار آمدنش با چالش مواجه كند، اگرچه در نهايت هسته تصميمگير اطراف رئيسجمهور، حاضر به پذيرش بخشي از خواستههاي اين جريان شدند و تعدادي از كرسيهاي دولت را به چهرههاي اين جريان سپردند.
سهگانه ناكام اصلاحطلبان
اما اين پايان خواستههاي اصلاحطلبان نبود و آنان در مراحل مختلف خواستههايي جديد را مطرح ميكردند؛ خواستههايي كه باعث اعتراضهاي تلويحي روحاني به اين جريان نيز شد و در نهايت اين زمينه را فراهم كرد كه اصلاحطلبان در مجامع عمومي رسماً رأي روحاني را متعلق به خود بدانند و حتي برخي از آنان نيز تصميم بگيرند حمايت خود را از وي بازپس بگيرند. اما در اين بين اصلاحطلبان سه خواسته اصلي از روحاني داشتند كه وي تاكنون هيچ اقدامي در خصوص اين سه خواسته انجام نداده و همين موضوع زمينهساز خشم آنان را فراهم آورده است:
خواسته اول موضوع رفع حصر است؛ خواستهاي كه مانيفست اصلي جريان اصلاحات است و حتي به يك شعار كليدي در ايام انتخابات رياستجمهوري و مجلس تبديل شده بود. اگرچه آنها هيچگاه نخواستند اين واقعيت را براي افكار عمومي روشن سازند كه پيگيري رفع حصر به هيچ عنوان جزو اختيارات رئيسجمهور نيست اما بايد پذيرفت روحاني با نپذيرفتن اين خواسته و سردواندن اصلاحطلبان در اين حوزه از طريق وعدههاي ووعید باعث شده حناي آنان پيش هوادارانشان عملاً رنگي نداشته باشد.
خواسته دوم اصلاحطلبان رياست عارف بر مجلس بود. اين جريان سياسي به واسطه آنچه فداكاري عارف در انتخابات رياستجمهوري عنوان ميكردند، به دنبال اين پروژه بودند كه در پناه حمايتهاي دولت، عارف را به رياست مجلس برسانند و يكي از كليديترين پستهاي كشور را به خود اختصاص دهند اما روحاني در آخرين لحظات با چرخش به نفع رقيب قدرتمند عارف در مجلس، دومين خواسته اساسي اصلاحطلبان را ناكام باقي گذاشت تا چالشي تازه با آنها ايجاد كند.
در نهايت سومين خواسته اصلاحطلبان، موجسواری روی خواستههای مردم با هدف بهبود وضع معیشت پس از برجام بود اما عدمتحقق وعدههاي غرب در موضوع برجام باعث شد دولت در موضوع بهبود وضعيت معيشت نيز با اشكالات زيادي مواجه شود و اصلاحطلبان را در انتخابات پيش رو در خصوص اين شعار خلع سلاح كند.
اعتراض استراتژيست اصلاحات به روحاني
حال روحاني در حالي دست رد به سينه اصلاحطلبان در مورد اين سه خواسته زده كه به نظر ميرسد، در اردوگاه اين جريان، مباحث بر سر خواستن يا نخواستن وي بالا گرفته است. اگرچه به نظر ميرسد اين جريان حداقل در انتخابات سال 96 هيچ چهره تأثيرگذاري كه بتواند پايگاه رأي روحاني را به خود اختصاص دهد، در اختيار ندارد، اما آنها اين موضوع را به روحاني يادآور ميشوند كه حتي اگر در انتخابات پيش رو بار ديگر از وي حمايت كنند، نه به واسطه موفقيتهاي وي بلكه به واسطه نداشتن يك آلترناتيو مناسب است؛ موضوعي كه ميتواند زمينه فشارهاي آتي در خصوص پيگيري اهدافشان را فراهم كند. در همين ارتباط روز گذشته محمدرضا تاجيك، استراتژيست ارشد جريان اصلاحات در گفتوگويي با روزنامه شرق عملاً بر اين موضوع مهر تأييد زد.
تاجيك در اين گفتوگو عنوان كرده است: «بيترديد نميتوان فرض كرد كه قبلاً براساس يك ديالوگ گفتماني دو جريان به يك اشتراكاتي رسيدند و اين اشتراكات باعث ائتلاف آنها شد. نه چنين مجالي بود و نه چنين نشستهايي برقرار شد و نه اينكه اساساً طرف مقابل تصويري از گفتمان خود داشت. اين گفتمان زاييده شرايط انتخابات است كه بههرحال بايد يك جريان براي خود نامي دستوپا ميكرد و اين نام هم اعتدال انتخاب شد، بنابراين هيچ پروسه و پروژه ائتلافي مبتني بر اشتراكات گفتماني وجود نداشته است بلكه در يك شرايط تاريخي بالاخره امر بر اين واقع شد كه براي ممانعت از يك غيرمشترك اين ائتلاف صورت بگيرد و صورت گرفت. اين امكانپذير بود كه فرداي پس از انتخابات و استقرار دولت، آن نكات سلبي تبديل به نكات ايجابي بشود اما متأسفانه تلاشي دراينزمينه صورت نگرفت و به اقتضاي قدرت و سياست فاصله در برخي جاها نسبت به جريان اصلاحات زيادتر شد. به نظرم اين شرايط، شرايط شكنندهاي است. قبلاً هم گفتهام تنها شانس آقاي روحاني فقدان آلترناتيو است يا وجود ديگري كه جاذبه ايجاد نميكند بلكه دافعه ايجاد ميكند. اين مسئله باز ممكن است كه در انتخابات آتي اصلاحطلبان را به جريان اعتدالي گره بزند اما معنا و مفهومش اين نيست كه دقيقاً در دقايق گفتماني اينها داراي يك فهم و درك هستند و در مشي و منش اجتماعي، فرهنگي و سياسي داراي جغرافياي مشتركي هستند. من چنين فرضي ندارم. اگر بخواهم عريانتر بگويم خيلي جاها بين جريان كارگزاران و جريان اصلاحطلبي اصيل - نه جريان اصلاحطلبي دولتيشده و نه جرياني كه حيات و ممات خود را در عرصه قدرت كلان تعريف ميكند- جغرافياي متمايز وسيعي وجود دارد و در جاهاي مختلف خود را نشان ميدهد. با اين حال، من معتقد نيستم كه به علت وجود اين جغرافيا، بايد دستها از هم جدا شود.»
*جوان