آزاده هشت سال دفاع مقدس با گرامی داشت یاد همرزم خود حاج احمد قاسمی در یادداشتی آورده: خوب به یاد دارم در تقسیم کردن نان به دوستان آزاده که معمولا شب ها توسط خودروهای ایفا آورده می شد هیچگاه سهم بیشتری برای خود در نظر نگرفت و وقتی در یکی از شب ها با اعتراض نگهبان های عراقی روبرو شده بود که چرا به عنوان مسئول آسایشگاه نان بیشتری برای خود دریافت نمی کنی؟
به گزارش شهدای ایران، احمد دواتگر رزمنده مازندرانی و نویسنده دفاع مقدس که این روزها در غم از دست دادن دوست و همرزم شهیدش احمد قاسمی متاثر است، متن یادداشتی را در این خصوص به دفتر خبرگزاری دفاع مقدس مازندران ارسال نمود که در ادامه می آید:
با خبر شدیم دوست عزیز و همراه دوران اسارتمان جناب آقای احمد آقا قاسمی از بچه های لشگر همیشه قهرمان ۴۱ ثارالله به دلیل ایست قلبی به دوستان همرزم شهیدش پیوست.
حاج احمد را بچه های قسمت یک اردوگاه ۱۲ تکریت خوب می شناسند همان قسمتی که غالب اسرای دوست داشتنی بسیجی در تک فاو و شلمچه در این قسمت نگهداری می شدند.
حاج احمد قاسمی از دوستان باصفای زاهدانی که مانند دیگر عزیزان این شهر و استان، صفا و صمیمیت خاص خودش را داشت.
قاسمی عزیز ما یا همان حاج احمد کونگ فو کار آسایشگاه ۷ که برای مدت کوتاهی بر خلاف میل باطنی خود مسئولیت این آسایشگاه را بر عهده داشت آسایشگاهی که روبروی آسایشگاه ۸ قرار داشته و تا آنجا که در خاطرم باقی مانده است وقتی درب این دو آسایشگاه البته به ظاهر آسایشگاه باز می شد به دلیل عرض کم آن نگهبان های بعثی با کابل های برق به جان بچه هایی که در حال خروج از آسایشگاه بودند، می افتادند.
احمد آقای ما بارها در مسیر این کابل ها قرار گرفت تا بچه های آسایشگاهش کمتر اذیت شوند.
خوب به یاد دارم در تقسیم کردن نان به دوستان آزاده که معمولا شب ها توسط خودروهای ایفا آورده می شد هیچگاه سهم بیشتری برای خود در نظر نگرفت و وقتی در یکی از شب ها با اعتراض نگهبان های عراقی روبرو شده بود که چرا به عنوان مسئول آسایشگاه نان بیشتری برای خود دریافت نمی کنی؟ در جواب آن ها که قصدشان ایجاد تفرقه میان بچه ها بود، فرمود من یک اسیرم و فرقی با دیگر اسرا ندارم چرا بایستی نسبت به دیگر اسرا نان بیشتری به بهانه اینکه مسئول آسایشگاه هستم، برداشت نمایم من همان مقدار سهمیه را دریافت می کنم که دیگران نیز همان مقدار سهمشان هست.
این در حالی بود که اگر خدا را در نظر نمی گرفت می توانست جدا از همان دو عدد نان ساندویجی یا همان سمون که یکی برای شام و دیگری نیز برای صبحانه در نظر می گرفتند (و هیچ وقت یک آزاده با آن دو سمون سیر نمی شد) برای خود در نظر بگیرد.
اقدامات اعتراضی وی تا آنجا پیش رفت که سرانجام مورد خشم عراقی ها قرار گرفت و ضمن شکنجه از سوی بعثی ها از مسئولیت آسایشگاه نیز کنار گذاشته شد و از آن زمان به بعد با خشم نگهبان های عراقی روبرو گردید لذا بارها به دلیل قوانین من درآوردی که نگهبان های عراقی آن را تنظیم کرده بودند، مورد اذیت و آزار قرار گرفت.
اما بدن مقاوم و ایمان قوی او هیچگاه در مقابل ضرب و شتم وحشیانه بعثی ها کم نیاورده تا جائیکه حسرت به زبان نیاوردن آه و ناله را همواره در دل عراقی ها زنده نمود.
یاد و نام حاج احمد آقای قاسمی همواره گرامی باد
*دفاع پرس
با خبر شدیم دوست عزیز و همراه دوران اسارتمان جناب آقای احمد آقا قاسمی از بچه های لشگر همیشه قهرمان ۴۱ ثارالله به دلیل ایست قلبی به دوستان همرزم شهیدش پیوست.
حاج احمد را بچه های قسمت یک اردوگاه ۱۲ تکریت خوب می شناسند همان قسمتی که غالب اسرای دوست داشتنی بسیجی در تک فاو و شلمچه در این قسمت نگهداری می شدند.
حاج احمد قاسمی از دوستان باصفای زاهدانی که مانند دیگر عزیزان این شهر و استان، صفا و صمیمیت خاص خودش را داشت.
قاسمی عزیز ما یا همان حاج احمد کونگ فو کار آسایشگاه ۷ که برای مدت کوتاهی بر خلاف میل باطنی خود مسئولیت این آسایشگاه را بر عهده داشت آسایشگاهی که روبروی آسایشگاه ۸ قرار داشته و تا آنجا که در خاطرم باقی مانده است وقتی درب این دو آسایشگاه البته به ظاهر آسایشگاه باز می شد به دلیل عرض کم آن نگهبان های بعثی با کابل های برق به جان بچه هایی که در حال خروج از آسایشگاه بودند، می افتادند.
احمد آقای ما بارها در مسیر این کابل ها قرار گرفت تا بچه های آسایشگاهش کمتر اذیت شوند.
خوب به یاد دارم در تقسیم کردن نان به دوستان آزاده که معمولا شب ها توسط خودروهای ایفا آورده می شد هیچگاه سهم بیشتری برای خود در نظر نگرفت و وقتی در یکی از شب ها با اعتراض نگهبان های عراقی روبرو شده بود که چرا به عنوان مسئول آسایشگاه نان بیشتری برای خود دریافت نمی کنی؟ در جواب آن ها که قصدشان ایجاد تفرقه میان بچه ها بود، فرمود من یک اسیرم و فرقی با دیگر اسرا ندارم چرا بایستی نسبت به دیگر اسرا نان بیشتری به بهانه اینکه مسئول آسایشگاه هستم، برداشت نمایم من همان مقدار سهمیه را دریافت می کنم که دیگران نیز همان مقدار سهمشان هست.
این در حالی بود که اگر خدا را در نظر نمی گرفت می توانست جدا از همان دو عدد نان ساندویجی یا همان سمون که یکی برای شام و دیگری نیز برای صبحانه در نظر می گرفتند (و هیچ وقت یک آزاده با آن دو سمون سیر نمی شد) برای خود در نظر بگیرد.
اقدامات اعتراضی وی تا آنجا پیش رفت که سرانجام مورد خشم عراقی ها قرار گرفت و ضمن شکنجه از سوی بعثی ها از مسئولیت آسایشگاه نیز کنار گذاشته شد و از آن زمان به بعد با خشم نگهبان های عراقی روبرو گردید لذا بارها به دلیل قوانین من درآوردی که نگهبان های عراقی آن را تنظیم کرده بودند، مورد اذیت و آزار قرار گرفت.
اما بدن مقاوم و ایمان قوی او هیچگاه در مقابل ضرب و شتم وحشیانه بعثی ها کم نیاورده تا جائیکه حسرت به زبان نیاوردن آه و ناله را همواره در دل عراقی ها زنده نمود.
یاد و نام حاج احمد آقای قاسمی همواره گرامی باد
*دفاع پرس