مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: همهاش حرف از بدها نیست که مرتباً بگوییم همسایه بد است. آدمی خوب است خودش را هم یک نگاه بکند. هر حُسنی که در بیرون دیدید یک نگاه در خانه خود بکنید. هر عیبی هم دیدید یک نگاهی به داخل خانه بکنید.
به گزارش شهدای ایران، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: همهاش حرف از بدها نیست که مرتباً بگوییم همسایه بد است. آدمی خوب است خودش را هم یک نگاه بکند. هر حُسنی که در بیرون دیدید یک نگاه در خانه خود بکنید. هر عیبی هم دیدید یک نگاهی به داخل خانه بکنید، مبادا در خانه آدم، چنان چیزی باشد. مایهاش یک استغفار است. خداوند کسی را که به خانه خودش نگاه کند دوست دارد. هر وقت هم جمالی، ادبی، اخلاصی، صفایی، وفایی، شجاعتی، سخاوتی... در کسی دیدی، خودت را هم یک نگاه بکن. اگر دیدی خودت هم داریف خدا را شکر میکنی. ضرر نمیکنی. هرچه در بیرون دیدی عبرت بگیر و در خانه، در قلب و نفس خود نگاهی بکن. اینها راه و وسیله نجات و هدایت و رشد است. خیلی هم سریع است.
خداوند به بنده یک امیدی داده است که موجب میشود زیاد با شما صحبت کنم و نا امید نشوم، اگرچه تقریباً جای ناامیدی هست. امّا صورتاً مایوس نکرده است و نمیکند. اما نگذاریم خدای ناکرده محروم بمانیم و بهره نبریم. خداوند خیلی به من امید داده است. اولاً کلام مال خودش است. خودش برای من و شما خیر خواسته است و میخواهد با من و شما ور برود و چون خودش میخواهد، قادر است که یک شبه کار ما را بسازد. من به این امید هستم. والا میدانی که از این شهر به آن شهر، در صورت ظاهر خیلی راه است. همانطور که خیلی نزدیک است، خیلی هم دور است. آیا چنین نیست؟ میان ما و عالم امر یک شیشه بیشتر فاصله نیست. اگر شیشه را بشکنیم خیلی نزدیک است. اگر شیشه را نشکنیم، هزار سال، ده هزار سال، صدهزار سال هم باز بس نیست. به قدر یک نخ است. اگر هیچ توجه نکنیم که این شیشه را بشکنیم و در صدد برنیاییم که این نخ و پرده و حجاب را برداریم، خوب است چند هزار سال در آن بمانیم؟ یک میلیون سال؟ ده میلیون سال؟ هرچه بگوییم باز هم کم است. وقتی که در صدد پاره کردن آن نباشیم و در ذهنمان هیچ نقشهای نباشد و قصدمان این نباشد، باید پشت این پرده مرتباً تشنگی بخوریم و آب هم آن طرف باشد. ولو اینکه آب آب هم کنیم.
*کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 117
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
خداوند به بنده یک امیدی داده است که موجب میشود زیاد با شما صحبت کنم و نا امید نشوم، اگرچه تقریباً جای ناامیدی هست. امّا صورتاً مایوس نکرده است و نمیکند. اما نگذاریم خدای ناکرده محروم بمانیم و بهره نبریم. خداوند خیلی به من امید داده است. اولاً کلام مال خودش است. خودش برای من و شما خیر خواسته است و میخواهد با من و شما ور برود و چون خودش میخواهد، قادر است که یک شبه کار ما را بسازد. من به این امید هستم. والا میدانی که از این شهر به آن شهر، در صورت ظاهر خیلی راه است. همانطور که خیلی نزدیک است، خیلی هم دور است. آیا چنین نیست؟ میان ما و عالم امر یک شیشه بیشتر فاصله نیست. اگر شیشه را بشکنیم خیلی نزدیک است. اگر شیشه را نشکنیم، هزار سال، ده هزار سال، صدهزار سال هم باز بس نیست. به قدر یک نخ است. اگر هیچ توجه نکنیم که این شیشه را بشکنیم و در صدد برنیاییم که این نخ و پرده و حجاب را برداریم، خوب است چند هزار سال در آن بمانیم؟ یک میلیون سال؟ ده میلیون سال؟ هرچه بگوییم باز هم کم است. وقتی که در صدد پاره کردن آن نباشیم و در ذهنمان هیچ نقشهای نباشد و قصدمان این نباشد، باید پشت این پرده مرتباً تشنگی بخوریم و آب هم آن طرف باشد. ولو اینکه آب آب هم کنیم.
*کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 117
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی