الف- جریان اول ائتلاف نیروهای وابسته به شبکه جهانی «القاعده» بودند. گروه آنان نام «امارت اسلامی عراق» را یدک میکشید و بنیانگذاز آن «احمد فاضل الخلایله» ملقب به «ابومصعب الزرقاوی» بود، که مدتها پیش از حمله عراق و پس از شکست شوروی در افغانستان، گروهک تروریستی موسوم به «توحید و جهاد» را بنیانگذاری کرده بود؛ اما یک سال پس از حمله آمریکا، با شبکه جهانی القاعده بیعت کرد و امیر القاعده در عراق شد. این گروه بارها با حمله به مواضع آمریکاییها و نیروهای نزدیک به آنان، به نیروهای آمریکایی تلفات وارد کردند؛ اما در آن سو نیز مانند تمام گروههای سلفی دیگر که عموما پیرو فقه وهابیت هستند، بارها اقدام به حملات تروریستی و بمبگذاری علیه شیعیان کردند، که در جریان این حملات صدها تن از شیعیان شهید و مجروح شدند.
ب- جریان دوم برخلاف جریان اول که از طریق مراکز مختلف رسانهای بهویژه اینترنت، اقدام به پخش عملیاتهای خود میکردند، ترجیح داد که هیچ نامی از خود منتشر نکند. این جریان متشکل از گروههای مسلح و مبارز شیعه بود، که برخی از آنان نظیر سازمان بدر (سپاه بدر) شناختهشده بودند و بسیاری دیگر کاملا ناشناخته بودند. این گروههای مبارز شیعه در شهرهایی با اکثریت شیعه که تحت اشغال نیروهای آمریکایی و انگلیسی قرار داشتند، اقدام به حملات غافلگیرانه بهخصوص کمینهای انفجاری کرده و از نیروهای غربی تلفات میگرفتند؛ اما به جز یک یا دو گروه، دیگر نیروهای وابسته به این جریان هیچ فیلم یا بیانیهی رسمی که نشاندهنده فعالیتها، اقدامات و یا حتی هویتشان منتشر نمیکردند.
این عملیاتها به مدت چند سال از سوی دو گروه بهخصوص جریان دوم ادامه داشت، تا اینکه آمریکاییها تصمیم گرفتند در سال 2011 (1390) خاک عراق را ترک کنند. درست در همین زمان بود که آتش فتنه در سوریه شلعهور شد و دولتهای مخالف حکومت سوریه و محور مقاومت، از طریق دو کشور ترکیه و اردن و با واسطهگری مالی عربستان و قطر، اقدام به ارسال کمکهای نقدی و تسلیحاتی برای نیروهای معارض بشار اسد کردند و طی ماههای نخست اعتراضات، بسیاری از نقاط کشور سوریه به دست تروریستها افتاد. هنوز مدت کوتاهی از قدرتگیری معارضین سابق و تروریستهای فعلی نگذشته بود، که طی یک حمله انفجاری که مقابل درب ورودی زندان معروف «ابوغریب» در استان الانبار صورت گرفت، تعداد قابل توجهی از فرماندهان القاعده که شامل حداقل 500 مجرم و عمده آنها از تروریستهای کهنهکار القاعده بودند، موفق به فرار شدند و بخش قابل توجهی از آنها به تشکیل شاخه القاعده در سوریه که با نام «جبهه نصرت اهل شام» یا همان «جبهه النصره» کمکهای قابل توجه کردند.
با این وجود، اوضاع به این منوال باقی نماند و اختلافاتی میان نیروهای القاعده در سوریه و عراق باعث شد که نیروهای عراقی و تعداد قابل توجهی از نیروهای سوری و خارجی نزدیک به جبهه النصره، از شاخه سوری القاعده جدا شده و ابتدا با اعلام تأسیس «امارت اسلامی عراق و شام» و سپس «دولت اسلامی عراق و شام» اقدام به حمله به مواضع دیگر گروهها کنند.
در کمال تعجب، نیروهای گروهک موسوم به دولت اسلامی عراق و شام، که «داعش» لقب گرفت، با قدرت قابل توجهی اقدام به پیشروی و تصرف مراکز تحت کنترل «ارتش آزاد سوریه»، «جبهه اسلامی» و «جبهه النصره» کردند و بخش قابل توجهی از خاک سوریه را تحت کنترل خود درآوردند. با این وجود هنوز مأموریتهای تروریستی این گروه در خاک عراق مانند سوریه نبود، تا اینکه پس از به تصرف درآوردن نقاط قابل توجهی در اطراف مرزهای سوریه و عراق بهویژه در حومه شهر دیرالزور، نیروهای تروریست داعش در اواخر بهار 1393 حملات گستردهای را به داخل خاک عراق آغاز کردند، که هدف اصلی آنها فراهم کردن شرایط برای رسیدن به بغداد بود و در همین مسیر موفق شدند که شهر بزرگ «موصل» مرکز استان مرزی نینوا در شمال غربی عراق را به تصرف درآورند.
آنها حمله گستردهای نیز به سمت سامرا ساماندهی کردند، که به دلیل مقاومت نیروهای مدافع حرمین مطهر عسکریین(ع) تلاششان ناکام ماند. با این وجود پیشروی نیروهای داعش ادامه یافت و در محور جنوبی، شهرهای فلوجه و الرمادی و در محور شمالی، شهرهای مهمی نظیر تکریت، به اشغال تروریستهای داعشی درآمدند، تا جایی که نیروهای داعش ضمن تصرف بخش عمدهای از نواحی عراق، به سمت مرکز این کشور یعنی بغداد پیشروی کرده و از طرف دیگر با تداوم پیشروی در قسمت شمالی، به سمت شرق مخصوصا در استانهای «دیاله» و «صلاحالدین»، خود را به سمت مرزهای هدف اصلی خود یعنی ایران نزدیکتر کردند.
در این بین و با هوشیاری مرجع عالیقدر و زعیم حوزه علمیه نجف اشرف، حضرت آیتالله سیدعلی سیستانی (حفظهالله) و فتوای ایشان مبنی بر وجوب شرعی مقابله نیروهای آماده اعم از نظامی و مردمی با تروریستهای تکفیری دشمن رسول الله (ص) و خاندان ایشان، کلید تأسیس جنبش مردمی موسوم به «بسیج مردمی» (الحشد الشعبي) زده شد. اگرچه درست این است که عنوان کنیم تعداد قابل توجهی از فرماندهان بسیج مردمی، از نیروهایی بودند که چه در زمان اشغالگری صدام در عراق و چه در زمان تهدید حرمهای مقدس شیعی در سوریه علیه تکفیری های داعش و القاعده و نیروهای به ظاهر معتدلتر از آنان اما همگون با آنان در کشتار و ترور، امتحان خود را به خوبی پس داده بودند.
نکته جالب توجه این بود که فتوای آیتالله سیستانی نهفقط مورد استقبال گسترده شیعیان قرار گرفت، بلکه تعداد قابل توجهی از اهل سنت که هم برای مرجعیت شیعه احترام قائل بودند و هم به دنبال مبارزه با تروریستهایی که به نام اسلام به جنگ اسلام آمده بودند نیز به صفوف بسیج مردمی پیوستند و پس از دیدن آموزشهای مورد نیاز و کسب تجربه و مهارت، در بسیاری از عملیاتهای پیروزمندانه بسیج مردمی، از «جرف النصر» (جرف الصخر) و «آمرلی» گرفته تا «تکریت» و «فلوجه» مشارکت کردند.
بسیاری از این نیروها امروز و پس از دو سال و نیم از ورود وحشیانه داعش به خاک عراق و دیدن جنایات بسیار از این گروهک تروریستی نظیر فاجعه پایگاه هوایی «اسپایکر» در حومه تکریت و شهادت بیش از 1500 دانشجوی شیعه، در دروازههای موصل حضور دارند و در حال برداشتن آخرین گامها و شلیک آخرین گلولهها به سمت دشمن برای آزادسازی این شهر و نواحی اطراف آن بهعنوان آخرین سنگر داعش در داخل خاک عراق هستند.
مطمئنا عدهای تلاش میکنند بسیج مردمی را که از حمایت مادی و معنوی جمهوری اسلامی ایران برخوردار است، مزدور ایران نشان دهند و اقدام به تفرقهافکنی در جهت منافع دشمنان اسلام کنند؛ اما سخنان اخیر مقام معظم رهبری در دیدار با هیأت ائتلاف ملی عراق به رهبری سید عمار حکیم آب پاکی را بر دستشان ریخت. معظم له در این دیدار تاکید کردند که «مصالح عراق همان مصالح جمهوری اسلامی ایران است.» جز این هم نیست؛ زیرا فرهنگ بسیجی که در لبنان، عراق، سوریه و دیگر جنبشهای مقاومت اسلامی ضد استکباری جهان از دفاع مقدس ما الگو گرفتهاند، همان فرهنگ راستین اسلام و مکتب عاشوراست، که امروز به این شکل در میدان نبرد با مستکبران و مزدورانشان تجلی یافته است.
*دفاع پرس