آیا نباید تردید کرد که بیتوجهی به مشکلات مردم و دامن زدن به آن عمدی بوده و جریان خزنده و مرموز از این مشکلآفرینی عمدی انگیزه خاصی داشته و هدف مشخصی را دنبال میکند؟!
شهدای ایران: حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
1- آنچه در یادداشت پیشروی خواهد آمد اگرچه در نگاه اول فقط یک «احتمال» است ولی این احتمال با استناد به برخی از شواهد و قرائن موجود پدید آمده است و از آنجا که موضوع آن با آینده و سرنوشت کشور گره خورده است، نمیتوان و نباید از کنار آن به آسانی عبور کرد و عواقب ناگواری را که در پی خواهد داشت، نادیده گرفت. شواهدی که به آن اشاره خواهیم کرد از یک توطئه خطرناک حکایت میکند که شناسنامه بیرونی دارد و یک جریان مرموز داخلی با نفوذ در برخی از مراکز تصمیمساز و سیاستپرداز نظام، مأموریت اجرای آن را برعهده گرفته است. این احتمال، اگر به واقعیت نزدیک باشد- که اینگونه به نظر میرسد- هوشیاری و برخورد مشترک مردم و مسئولان با آن به اندازهای ضروری است که نباید از امروز به فردا موکول شود. اما قبل از طرح موضوع، اشاره به این نکته لازم به نظر میرسد که به یقین رسانههای وابسته به جریان نفوذ از داخل و خارج کشور تلاش میکنند این هشدار را ناشی از «توهم توطئه» قلمداد کرده و به برخوردهای سیاسی و جناحی نسبت بدهند تا از میدان دید و توجه خارج شود که باید گفت؛ برفرض که حق با شما باشد و این هشدار را یک برخورد سیاسی و جناحی بدانید! ولی درباره مستندات و شواهدی که ارائه میشود چه میگوئید؟ خدا رحمت کند مرحوم احسان طبری را که وقتی به عنوان یکی از برجستهترین نظریهپردازان اردوگاه جهانی مارکسیسم، زبان و قلم به نفی مارکسیسم گشود، رسانههای هردو بلوک غرب و شرق- آن روز- ادعا کردند جمهوری اسلامی ایران به او آمپولی تزریق کرده است که هر چه را به وی دیکته میشود، بر زبان میآورد! و مرحوم طبری در پاسخ گفته بود؛ بر فرض که چنین آمپولی وجود داشته باشد و به من نیز تزریق کرده باشند! ولی درباره استدلالها و اسنادی که در نفی مارکسیسم ارائه میکنم چه میگوئید؟! آمپول که سند و استدلال تولید نمیکند!
و اما درباره احتمال مورد اشاره گفتنی است که؛
2- نیم نگاهی به مشکلات مردم که طی سه سال و چند ماه گذشته با آن روبرو بوده و همهروزه نیز بردامنه آن افزوده شده است بیندازید. وجود بسیاری از این مشکلات طبیعی نیست ولی یک جریان مرموز که در برخی از مراکز تصمیمساز و سیاستپرداز نظام نفوذ کرده است، نه فقط اقدام مؤثری برای برطرف کردن مشکلات مورد اشاره انجام نمیدهد، بلکه پیدایش و افزایش دامنه آن را طبیعی و عادی نیز معرفی میکند! به عنوان مثال، بیکاری، رکود، افزایش لگام گسیخته قیمتها، قاچاق، تحریمها، فساد اقتصادی، تعطیلی نزدیک به 60 درصد کارگاههای تولیدی و برخی از کارخانجات بزرگ صنعتی و... عرصه را بر تودههای مردم که صاحبان اصلی انقلاب و نظام هستند همه روزه تنگتر میکند و در همان حال، جریان مرموز مورد اشاره که برخی از افراد آن سابقه وطنفروشی در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را در کارنامه خود دارند و در بخشهایی از مراکز تصمیمساز نظام خزیدهاند نه فقط به هیچ یک از راهحلهای مؤثر و تجربه شده برای مقابله با این مشکلات و ناهنجاریها توجهی نمیکنند بلکه هر انتقادی را در مخالفت با دولت معرفی کرده و منتقدان را با انواع تهمتها و ناسزاها مینوازند! قاچاق کالا تولیدکنندگان داخلی را به ورشکستگی کشانده، کارگاهها و کارخانهها را از رمق انداخته ولی از یکسو شاهد اقدام موثری برای مقابله با این پدیده پلشت نیستیم و از سوی دیگر واردات بیرویه اقلام غیرضروری نیز بر دامنه آن افزوده است. واردات دستهبیل، سنگپا، شانه، گیره، گلوبرگ مصنوعی، آب پنیر، آدامس، خاک اره، خلال چوب کبریت، مداد تراش، جوراب، شامپو، عینک آفتابی، قرقره و... از جمله اقلام وارداتی هستند که از سوی گمرک اعلام شده است. کدامیک از این اقلام در کشور تولید نمیشود؟ در حالی که عدم اشتغال به اذعان رئیسجمهور محترم یکی از اصلیترین مشکلاتی است که مردم با آن روبرو هستند، جریان یاد شده با خیال راحت و به گونهای که انگار چنین مشکلی وجود خارجی ندارد، اصرار دارد که تمامی پروژهها و پیمانها و سفارشات ریز و درشت را به خارجیها بسپارد. کترینگ قطارهای مسافربری (تهیه غذا برای مسافران) را به یک شرکت اتریشی واگذار میکند، ساخت آزاد راه شمال را با تاکید بر معماری اسلامی! به یک شرکت ایتالیایی میسپارد، با انعقاد قراردادهای کلان، شرکت خودروسازی پژو سیتروئن را که در حال ورشکستگی بود نجات میدهد و کارکنان اعتصابی آن را به کار بازمیگرداند. در حالی که کارخانجات کشتیسازی کشورمان با تخصص برجسته و تجربه مثالزدنی در حال ورشکستگی است، سفارش ساخت 10 کشتی را به کرهجنوبی میدهد. دیروز فرمانده قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) که از عقد این قرارداد به شدت متعجب شده بود، از رئیسجمهور خواست که این قرارداد را لغو کند و گفت؛ ما در صنعت کشتیسازی شرکتهای بزرگی مثل صدرا را داریم که تجربه ساخت اقیانوسپیمای 113 هزار تنی «افراماکس» را در 22 ماه در کارنامه خود دارد. سردار عبداللهی میافزاید؛ ما حاضریم با ایجاد کنسرسیومی از شرکتهای داخلی چون صدرا و ایزائیکو و... این قرارداد را برای ساخت 10 فروند کشتی اجرا کنیم. از سوی دیگر حمید رضائیان مدیرعامل بزرگترین مجتمع کشتیسازی با شنیدن این خبر نمیتواند از گریه خود در مقابل خبرنگاران خودداری کند و میگوید؛ در حالی که 5300 کارگر و مهندس این مجتمع بیکار ماندهاند و توان بالایی در ساخت کشتی و تعمیر سکوها و دکلهای نفتی دارند، چرا باید ساخت 10 کشتی به کرهجنوبی سپرده شود!
ماجرای قراردادهای نفتی نیز حال و هوای مشابهی دارد که شرح آن به درازا میکشد و درباره برجام - که اکنون دستاندرکاران آن نیز اعتراف میکنند دستاورد آن تقریبا هیچ بوده است - پیشاز این گزارشهایی داشتهایم و از تکرار آن پرهیز میکنیم. چرا که امروزه معلوم شده است تمامی آن بزرگنماییهای قبلی نظیر آفتاب تابان! معجزه قرن! فتح الفتوح! و... فقط آرزوهای بربادرفته دولت محترم بوده و کلاهگشادی که برخی از مشاوران بر سر ملت گذارده بودند و سه سال و چند ماه از فرصت و امکانات مردم و نظام را دود کردهاند و به هوا فرستادهاند و همین چند روز پیش بود که اعتراف کردند، برای عبور از سد افکار عمومی برجام را بزک میکردهاند! و...
3- اکنون به ماجرای خطرناکی که در آغاز به عنوان یک احتمال از آن یاد کردیم و موضوع اصلی یادداشت پیشروی است بازمیگردیم و این پرسش را پیش میکشیم که کدام انسان عاقل و برخوردار از کمترین هوش و درک اجتماعی - و نه الزاما اقتصادی - میتواند باور کند که تمامی این بیتوجهیها به حل مشکلات مردم طبیعی! و عادی بوده و هست؟! و چگونه میتوان پذیرفت که برخی از مسئولان با وجود اطلاع از راهکارهای موثر و تجربه شده نه فقط دست به کمترین اقدامی برای مقابله با معضلات مورد اشاره نزدهاند، بلکه آشکارا بر دامنه آن نیز افزودهاند؟! و کوتاه سخن آن که؛ آیا نباید تردید کرد که بیتوجهی به مشکلات مردم و دامن زدن به آن عمدی بوده و جریان خزنده و مرموز یاد شده از این مشکلآفرینی عمدی انگیزه خاصی داشته و هدف مشخصی را دنبال میکند؟! اگر مشکلآفرینی این جریان خزنده و نفوذی را عمدی بدانیم که شواهد فراوانی از عمدی بودن آن حکایت میکند، سؤال بعدی آن است که چرا؟! بخوانید!
4- این یک قاعده شناخته شده و یک اصل پذیرفته شده است که هرگاه مردم با مشکلات پیدرپی روبرو شوند و در همان حال شاهد بیتوجهی مسئولان در مقابله با آن مشکلات باشند به طور طبیعی دو برداشت در ذهن و اندیشه آنان شکل میگیرد. اول آن که مسئولان و دستاندرکاران نمیتوانند با مشکلات مقابله کنند و دوم این که؛ نمیخواهند مشکلات را از سر راه بردارند، و در هر دو حالت نتیجه یکسان است و آن، این که، مسئولان و دستاندرکاران موجود، باید کنار گذارده شوند.
حالا به نکته مورد نظر نزدیک شدهایم و پرسش بعدی میتواند به گرهگشایی از ماجرا کمک کند. پرسش این است که آیا جریان خزنده مورد اشاره از اصل و قاعده یاد شده بیخبر است و نمیداند که نتیجه مشکلآفرینی برای مردم، سلب اعتماد آنان و احساس نیاز شدید به برکناری دستاندرکاران مشکلآفرین است؟ پاسخ این پرسش به یقین منفی است و نمیتوان باور کرد آنان که عمداً مشکل میآفرینند از بیاعتباری خود نزد مردم و افکار عمومی بیخبرند، بنابراین سؤال بعدی آن است که این جریان خزنده چرا علیرغم آگاهی از این نتیجه، کماکان به مشکلآفرینی ادامه میدهد؟! هدف اصلی جریان نفوذی را دقیقا در همین نقطه باید جستوجو کرد. بخوانید!
5- جریان نفوذ اگرچه با حاشیهسازیهای پیدرپی تلاش میکند افکار عمومی را از مسائل اصلی دور کند و مثلا به جلوگیری از اجرای فلان کنسرت و یا لغو سخنرانی فلان نماینده مجلس و دهها مسئله دمدستی دیگر بکشاند ولی پرتاب این نارنجکهای دودزا و بمبهای صوتی از نوع اقدامات پیرامونی و برای خالی نبودن عریضه است! مأموریت جریان خزنده نفوذ، انکار مشکلات نیست بلکه استفاده از تاکتیک «غرق مصنوعی» است. در این تاکتیک که پیش از این هم مروری گذرا بر آن داشتهایم و آمریکاییها در زندان گوانتانامو و انگلیسیها در زندان ابوغریب از آن استفاده کردهاند، زندانی را در حالتی قرار میدهند که احساس میکند تا چند لحظه دیگر، غرق میشود. در این حالت که زندانی همه راهها را به روی خود بسته میبیند، زندانبان، آنچه را که در پی آن است به عنوان تنها راه نجات پیشروی او میگذارد و زندانی برای نجات از غرق شدن به آن چنگ میزند! توضیح آن که، جریان خزنده با افزایش عمدی مشکلات تلاش میکند مردم را به این تصور و تلقی برساند که همه راهها به روی آنان بسته است و آیندهای تاریک و آکنده از مشکلات پیدرپی در انتظار آنهاست. یعنی دقیقا، چیزی شبیه همان غرق مصنوعی! در این حالت است که تسلیم در مقابل آمریکا و تن دادن به خواستههای دشمن را به عنوان «کلید» این قفل بسته معرفی میکند! به بیان دیگر، همه مشکلات را ناشی از اصرار و پافشاری ملت و نظام بر اصول و مبانی اسلام و انقلاب قلمداد میکند و البته فقط آن بخش از اصول و مبانی که مانع غارتگری حریف و باعث ذلت و بردگی ملت است و نه اصول و مبانی دیگری که با سلطه دشمن کاری ندارد. به قول «گری سیک» مشاور امنیتی اسبق آمریکا؛ ما با نماز و روزه مردم ایران کاری نداریم، آنقدر نماز بخوانند و تسبیح بگردانند که پیشانی و نوک انگشتانشان ضخیم شود. آنچه با آن مخالفیم تکیه آنان بر عقایدی است که مانع همراهی ایران با آمریکا - بخوانید بردگی و ذلت و تن دادن به غارتگری آمریکا- است، نظیر آنچه در رژیم طاغوت بود.
این قصه اگرچه سر دراز دارد و باز هم به ابعاد دیگری از آن خواهیم پرداخت ولی کوتاه سخن آن که جریان مرموز و نفوذ کرده در برخی از مراکز تصمیمساز و سیاستپرداز نظام، پروژه آمریکایی- اسرائیلی تسلیم ایران و مردم این مرز و بوم به آمریکا را دنبال میکند و این، دقیقا همان وطنفروشی است که در فتنه آمریکایی - اسرائیلی 88 در پی آن بود و ناکام ماند.
گفتنی است کیهان در آن مقطع نیز چندماه قبل از شکلگیری فتنه، ضمن مقایسه فرمول کودتاهای مخملی با حرکت جریان فتنه، تمامی مراحل بعدی فتنه، نظیر انتخاب رنگ، تشکیل کمیته صیانت از انتخابات و... را قبل از وقوع پیشبینی و اعلام کرده و خبر داده بود که انتخابات فقط یک بهانه است و فتنهگران براندازی نظام را دنبال میکنند. به عنوان مثال در تیتر اول کیهان چهارشنبه 20 خرداد 88 - 3 روز قبل از انتخابات - آمده بود «این هشدار را جدی بگیرید؛ آخرین پرده سناریوی افراطیون، آشوب پس از شکست» است و... آن هنگام نیز برخی از افراد موجه و دلسوز به کیهان خرده میگرفتند که البته بعد از شروع فتنه به اشتباه خود پی بردند و تعدادی از آنان، پوزش خواستند.
و امروز هم تمامی شواهد و قرائن موجود که به برخی از آنها اشاره کردیم از توطئه جدیدی خبر میدهد که وطنفروشی گویاترین واژه برای معرفی آن است.
1- آنچه در یادداشت پیشروی خواهد آمد اگرچه در نگاه اول فقط یک «احتمال» است ولی این احتمال با استناد به برخی از شواهد و قرائن موجود پدید آمده است و از آنجا که موضوع آن با آینده و سرنوشت کشور گره خورده است، نمیتوان و نباید از کنار آن به آسانی عبور کرد و عواقب ناگواری را که در پی خواهد داشت، نادیده گرفت. شواهدی که به آن اشاره خواهیم کرد از یک توطئه خطرناک حکایت میکند که شناسنامه بیرونی دارد و یک جریان مرموز داخلی با نفوذ در برخی از مراکز تصمیمساز و سیاستپرداز نظام، مأموریت اجرای آن را برعهده گرفته است. این احتمال، اگر به واقعیت نزدیک باشد- که اینگونه به نظر میرسد- هوشیاری و برخورد مشترک مردم و مسئولان با آن به اندازهای ضروری است که نباید از امروز به فردا موکول شود. اما قبل از طرح موضوع، اشاره به این نکته لازم به نظر میرسد که به یقین رسانههای وابسته به جریان نفوذ از داخل و خارج کشور تلاش میکنند این هشدار را ناشی از «توهم توطئه» قلمداد کرده و به برخوردهای سیاسی و جناحی نسبت بدهند تا از میدان دید و توجه خارج شود که باید گفت؛ برفرض که حق با شما باشد و این هشدار را یک برخورد سیاسی و جناحی بدانید! ولی درباره مستندات و شواهدی که ارائه میشود چه میگوئید؟ خدا رحمت کند مرحوم احسان طبری را که وقتی به عنوان یکی از برجستهترین نظریهپردازان اردوگاه جهانی مارکسیسم، زبان و قلم به نفی مارکسیسم گشود، رسانههای هردو بلوک غرب و شرق- آن روز- ادعا کردند جمهوری اسلامی ایران به او آمپولی تزریق کرده است که هر چه را به وی دیکته میشود، بر زبان میآورد! و مرحوم طبری در پاسخ گفته بود؛ بر فرض که چنین آمپولی وجود داشته باشد و به من نیز تزریق کرده باشند! ولی درباره استدلالها و اسنادی که در نفی مارکسیسم ارائه میکنم چه میگوئید؟! آمپول که سند و استدلال تولید نمیکند!
و اما درباره احتمال مورد اشاره گفتنی است که؛
2- نیم نگاهی به مشکلات مردم که طی سه سال و چند ماه گذشته با آن روبرو بوده و همهروزه نیز بردامنه آن افزوده شده است بیندازید. وجود بسیاری از این مشکلات طبیعی نیست ولی یک جریان مرموز که در برخی از مراکز تصمیمساز و سیاستپرداز نظام نفوذ کرده است، نه فقط اقدام مؤثری برای برطرف کردن مشکلات مورد اشاره انجام نمیدهد، بلکه پیدایش و افزایش دامنه آن را طبیعی و عادی نیز معرفی میکند! به عنوان مثال، بیکاری، رکود، افزایش لگام گسیخته قیمتها، قاچاق، تحریمها، فساد اقتصادی، تعطیلی نزدیک به 60 درصد کارگاههای تولیدی و برخی از کارخانجات بزرگ صنعتی و... عرصه را بر تودههای مردم که صاحبان اصلی انقلاب و نظام هستند همه روزه تنگتر میکند و در همان حال، جریان مرموز مورد اشاره که برخی از افراد آن سابقه وطنفروشی در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را در کارنامه خود دارند و در بخشهایی از مراکز تصمیمساز نظام خزیدهاند نه فقط به هیچ یک از راهحلهای مؤثر و تجربه شده برای مقابله با این مشکلات و ناهنجاریها توجهی نمیکنند بلکه هر انتقادی را در مخالفت با دولت معرفی کرده و منتقدان را با انواع تهمتها و ناسزاها مینوازند! قاچاق کالا تولیدکنندگان داخلی را به ورشکستگی کشانده، کارگاهها و کارخانهها را از رمق انداخته ولی از یکسو شاهد اقدام موثری برای مقابله با این پدیده پلشت نیستیم و از سوی دیگر واردات بیرویه اقلام غیرضروری نیز بر دامنه آن افزوده است. واردات دستهبیل، سنگپا، شانه، گیره، گلوبرگ مصنوعی، آب پنیر، آدامس، خاک اره، خلال چوب کبریت، مداد تراش، جوراب، شامپو، عینک آفتابی، قرقره و... از جمله اقلام وارداتی هستند که از سوی گمرک اعلام شده است. کدامیک از این اقلام در کشور تولید نمیشود؟ در حالی که عدم اشتغال به اذعان رئیسجمهور محترم یکی از اصلیترین مشکلاتی است که مردم با آن روبرو هستند، جریان یاد شده با خیال راحت و به گونهای که انگار چنین مشکلی وجود خارجی ندارد، اصرار دارد که تمامی پروژهها و پیمانها و سفارشات ریز و درشت را به خارجیها بسپارد. کترینگ قطارهای مسافربری (تهیه غذا برای مسافران) را به یک شرکت اتریشی واگذار میکند، ساخت آزاد راه شمال را با تاکید بر معماری اسلامی! به یک شرکت ایتالیایی میسپارد، با انعقاد قراردادهای کلان، شرکت خودروسازی پژو سیتروئن را که در حال ورشکستگی بود نجات میدهد و کارکنان اعتصابی آن را به کار بازمیگرداند. در حالی که کارخانجات کشتیسازی کشورمان با تخصص برجسته و تجربه مثالزدنی در حال ورشکستگی است، سفارش ساخت 10 کشتی را به کرهجنوبی میدهد. دیروز فرمانده قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) که از عقد این قرارداد به شدت متعجب شده بود، از رئیسجمهور خواست که این قرارداد را لغو کند و گفت؛ ما در صنعت کشتیسازی شرکتهای بزرگی مثل صدرا را داریم که تجربه ساخت اقیانوسپیمای 113 هزار تنی «افراماکس» را در 22 ماه در کارنامه خود دارد. سردار عبداللهی میافزاید؛ ما حاضریم با ایجاد کنسرسیومی از شرکتهای داخلی چون صدرا و ایزائیکو و... این قرارداد را برای ساخت 10 فروند کشتی اجرا کنیم. از سوی دیگر حمید رضائیان مدیرعامل بزرگترین مجتمع کشتیسازی با شنیدن این خبر نمیتواند از گریه خود در مقابل خبرنگاران خودداری کند و میگوید؛ در حالی که 5300 کارگر و مهندس این مجتمع بیکار ماندهاند و توان بالایی در ساخت کشتی و تعمیر سکوها و دکلهای نفتی دارند، چرا باید ساخت 10 کشتی به کرهجنوبی سپرده شود!
ماجرای قراردادهای نفتی نیز حال و هوای مشابهی دارد که شرح آن به درازا میکشد و درباره برجام - که اکنون دستاندرکاران آن نیز اعتراف میکنند دستاورد آن تقریبا هیچ بوده است - پیشاز این گزارشهایی داشتهایم و از تکرار آن پرهیز میکنیم. چرا که امروزه معلوم شده است تمامی آن بزرگنماییهای قبلی نظیر آفتاب تابان! معجزه قرن! فتح الفتوح! و... فقط آرزوهای بربادرفته دولت محترم بوده و کلاهگشادی که برخی از مشاوران بر سر ملت گذارده بودند و سه سال و چند ماه از فرصت و امکانات مردم و نظام را دود کردهاند و به هوا فرستادهاند و همین چند روز پیش بود که اعتراف کردند، برای عبور از سد افکار عمومی برجام را بزک میکردهاند! و...
3- اکنون به ماجرای خطرناکی که در آغاز به عنوان یک احتمال از آن یاد کردیم و موضوع اصلی یادداشت پیشروی است بازمیگردیم و این پرسش را پیش میکشیم که کدام انسان عاقل و برخوردار از کمترین هوش و درک اجتماعی - و نه الزاما اقتصادی - میتواند باور کند که تمامی این بیتوجهیها به حل مشکلات مردم طبیعی! و عادی بوده و هست؟! و چگونه میتوان پذیرفت که برخی از مسئولان با وجود اطلاع از راهکارهای موثر و تجربه شده نه فقط دست به کمترین اقدامی برای مقابله با معضلات مورد اشاره نزدهاند، بلکه آشکارا بر دامنه آن نیز افزودهاند؟! و کوتاه سخن آن که؛ آیا نباید تردید کرد که بیتوجهی به مشکلات مردم و دامن زدن به آن عمدی بوده و جریان خزنده و مرموز یاد شده از این مشکلآفرینی عمدی انگیزه خاصی داشته و هدف مشخصی را دنبال میکند؟! اگر مشکلآفرینی این جریان خزنده و نفوذی را عمدی بدانیم که شواهد فراوانی از عمدی بودن آن حکایت میکند، سؤال بعدی آن است که چرا؟! بخوانید!
4- این یک قاعده شناخته شده و یک اصل پذیرفته شده است که هرگاه مردم با مشکلات پیدرپی روبرو شوند و در همان حال شاهد بیتوجهی مسئولان در مقابله با آن مشکلات باشند به طور طبیعی دو برداشت در ذهن و اندیشه آنان شکل میگیرد. اول آن که مسئولان و دستاندرکاران نمیتوانند با مشکلات مقابله کنند و دوم این که؛ نمیخواهند مشکلات را از سر راه بردارند، و در هر دو حالت نتیجه یکسان است و آن، این که، مسئولان و دستاندرکاران موجود، باید کنار گذارده شوند.
حالا به نکته مورد نظر نزدیک شدهایم و پرسش بعدی میتواند به گرهگشایی از ماجرا کمک کند. پرسش این است که آیا جریان خزنده مورد اشاره از اصل و قاعده یاد شده بیخبر است و نمیداند که نتیجه مشکلآفرینی برای مردم، سلب اعتماد آنان و احساس نیاز شدید به برکناری دستاندرکاران مشکلآفرین است؟ پاسخ این پرسش به یقین منفی است و نمیتوان باور کرد آنان که عمداً مشکل میآفرینند از بیاعتباری خود نزد مردم و افکار عمومی بیخبرند، بنابراین سؤال بعدی آن است که این جریان خزنده چرا علیرغم آگاهی از این نتیجه، کماکان به مشکلآفرینی ادامه میدهد؟! هدف اصلی جریان نفوذی را دقیقا در همین نقطه باید جستوجو کرد. بخوانید!
5- جریان نفوذ اگرچه با حاشیهسازیهای پیدرپی تلاش میکند افکار عمومی را از مسائل اصلی دور کند و مثلا به جلوگیری از اجرای فلان کنسرت و یا لغو سخنرانی فلان نماینده مجلس و دهها مسئله دمدستی دیگر بکشاند ولی پرتاب این نارنجکهای دودزا و بمبهای صوتی از نوع اقدامات پیرامونی و برای خالی نبودن عریضه است! مأموریت جریان خزنده نفوذ، انکار مشکلات نیست بلکه استفاده از تاکتیک «غرق مصنوعی» است. در این تاکتیک که پیش از این هم مروری گذرا بر آن داشتهایم و آمریکاییها در زندان گوانتانامو و انگلیسیها در زندان ابوغریب از آن استفاده کردهاند، زندانی را در حالتی قرار میدهند که احساس میکند تا چند لحظه دیگر، غرق میشود. در این حالت که زندانی همه راهها را به روی خود بسته میبیند، زندانبان، آنچه را که در پی آن است به عنوان تنها راه نجات پیشروی او میگذارد و زندانی برای نجات از غرق شدن به آن چنگ میزند! توضیح آن که، جریان خزنده با افزایش عمدی مشکلات تلاش میکند مردم را به این تصور و تلقی برساند که همه راهها به روی آنان بسته است و آیندهای تاریک و آکنده از مشکلات پیدرپی در انتظار آنهاست. یعنی دقیقا، چیزی شبیه همان غرق مصنوعی! در این حالت است که تسلیم در مقابل آمریکا و تن دادن به خواستههای دشمن را به عنوان «کلید» این قفل بسته معرفی میکند! به بیان دیگر، همه مشکلات را ناشی از اصرار و پافشاری ملت و نظام بر اصول و مبانی اسلام و انقلاب قلمداد میکند و البته فقط آن بخش از اصول و مبانی که مانع غارتگری حریف و باعث ذلت و بردگی ملت است و نه اصول و مبانی دیگری که با سلطه دشمن کاری ندارد. به قول «گری سیک» مشاور امنیتی اسبق آمریکا؛ ما با نماز و روزه مردم ایران کاری نداریم، آنقدر نماز بخوانند و تسبیح بگردانند که پیشانی و نوک انگشتانشان ضخیم شود. آنچه با آن مخالفیم تکیه آنان بر عقایدی است که مانع همراهی ایران با آمریکا - بخوانید بردگی و ذلت و تن دادن به غارتگری آمریکا- است، نظیر آنچه در رژیم طاغوت بود.
این قصه اگرچه سر دراز دارد و باز هم به ابعاد دیگری از آن خواهیم پرداخت ولی کوتاه سخن آن که جریان مرموز و نفوذ کرده در برخی از مراکز تصمیمساز و سیاستپرداز نظام، پروژه آمریکایی- اسرائیلی تسلیم ایران و مردم این مرز و بوم به آمریکا را دنبال میکند و این، دقیقا همان وطنفروشی است که در فتنه آمریکایی - اسرائیلی 88 در پی آن بود و ناکام ماند.
گفتنی است کیهان در آن مقطع نیز چندماه قبل از شکلگیری فتنه، ضمن مقایسه فرمول کودتاهای مخملی با حرکت جریان فتنه، تمامی مراحل بعدی فتنه، نظیر انتخاب رنگ، تشکیل کمیته صیانت از انتخابات و... را قبل از وقوع پیشبینی و اعلام کرده و خبر داده بود که انتخابات فقط یک بهانه است و فتنهگران براندازی نظام را دنبال میکنند. به عنوان مثال در تیتر اول کیهان چهارشنبه 20 خرداد 88 - 3 روز قبل از انتخابات - آمده بود «این هشدار را جدی بگیرید؛ آخرین پرده سناریوی افراطیون، آشوب پس از شکست» است و... آن هنگام نیز برخی از افراد موجه و دلسوز به کیهان خرده میگرفتند که البته بعد از شروع فتنه به اشتباه خود پی بردند و تعدادی از آنان، پوزش خواستند.
و امروز هم تمامی شواهد و قرائن موجود که به برخی از آنها اشاره کردیم از توطئه جدیدی خبر میدهد که وطنفروشی گویاترین واژه برای معرفی آن است.
اين رونددر بنياد شهيد هم به عينه مشخص است .عدم رسيدگي به ايثارگران بصورت وسيع و بارز هويداست و کاملا قابل فهم و درک است که اين شيوه (عدم توجه به ايثارگران )بطور کرم وار و مرموز به پيش ميرود و تا کي برملا شود خدا بهتر ميداند