«ما شاهدیم که دلار بعد از چند ماه به چندین برابر قیمت افزایش پیدا میکند؛ مشکل کجاست؟ مشکل عدم مشورت، خودشیفتگی، عدم استفاده از ابزار علمی برای اداره کشور و بیثباتیهاست».
به گزارش شهدای ایران، روزنامه وطن امروز نوشت:«ما شاهدیم که دلار بعد از چند ماه به چندین برابر قیمت افزایش پیدا میکند؛ مشکل کجاست؟ مشکل عدم مشورت، خودشیفتگی، عدم استفاده از ابزار علمی برای اداره کشور و بیثباتیهاست».
اگر روزی روزگاری، وقت و فرصتی باشد و کسی بخواهد در میان سخنرانیها و قولهایی که حسن روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی بر زبان رانده است جستوجو کند به نکات بامزهای خواهد رسید که هر کدام از آنها میتواند سوژه یک یادداشت، عنوان یک پایاننامه یا حتی جانمایه یک تلهفیلم مفرح برای ظهرهای جمعه باشد اما شخصا بعید میدانم هیچیک از آنها همچون جمله بالا بتواند به شکل جامع و مانع اوضاع این روزهای دولت جناب روحانی را بعد از
4 سال توصیف کند، تقریبا در جمله بالا هیچ لفظ اضافهای وجود ندارد و انصافا عدم مشورت، خودشیفتگی، عدم استفاده از ابزار علمی برای مدیریت کشور و بیثباتی
4 پایه اصلی مدیریت به سبک روحانی است که در این 3 سال و اندی در روح و روان مدیریت کشور تهنشین شده و تبدیل به فرهنگ شده است.
اگر از سر خودشیفتگی و با نگاه عاقلاندرسفیه با منتقدان مساله توافق هستهای برخورد و با عجله سعی نمیشد عوض همه کمکاریها و بهجای یک توافق خوب، استراتژی توافق به هر قیمتی را اجرا کرد، امروز به نقطه تقریبا هیچ نمیرسیدیم؛ امروز که جمعی از اقتصاددانان معتقدند افزایش قیمت دلار کاملا طبیعی و ریشه جهش در قیمت دلار برقرار بودن تحریمهای بانکی است و در نقطهای قرار داریم که دولت نفت میفروشد اما قادر به گرفتن پول آن به طور طبیعی نیست و دلار در بانکهای خارجی که هنوز قفل تحریم بر آنهاست انباشته شده و با دستاورد تقریبا هیچ بانکی، دسترسی بانک مرکزی به دلار روز به روز کمتر میشود.
اگر در بعد مشورتپذیری، دولت تنها به حلقه چند نفره مشاوران امنیتی و اساتید عملیات روانی بسنده نمیکرد و حرف همه دلسوزان انقلاب را میشنید و اندکی به کار میبست امروز شاهد چنین اوضاعی نبودیم. اگر نسخه خطرناک مشاورانی که دولت را بهجای حرکت در ریل اصلی مسائل کشور یعنی اقتصاد و مقابله با فساد به سمت و سوی ایجاد حاشیههای درجه چند میکشانند کنار گذاشته میشد و مردم و گروههای سیاسی اندک همتی در مسیر حل مشکلات اصلی کشور با نگاه به توانمندیهای داخلی میدیدند، حتما اوضاع اقتصادی کشور و شرایط اجتماعی دولت اینگونه نبود.
اگر از ابزار و روشهای علمی برای مدیریت عرصه اقتصاد استفاده میشد و بهجای کنترل دستوری تورم و حاکم کردن رکود بر کشور، تولید رونق پیدا میکرد امروز برای دولت جناب روحانی رکورد بالاترین نرخ بیکاری در سالهای پس از انقلاب ثبت نمیشد، شکاف و اختلاف طبقاتی به نقطه اوج خود نمیرسید و در 3 سال آغازین دولت عدد ضریب جینی به 37/0 نمیرسید و در سال 95 و در یک سالگی برجام که دولت قول هر روز یک گشایش را داده بود به رکورد دست نیافتنی 399/0 نمیرسید و سهم 10 درصد ثروتمند جامعه به
10 درصد فقیر به نسبت افسانهای 72/9 نمیرسید و رقم نقدینگی در عرض 2 سال با افزایش به رقمی بیش از 900 هزار میلیارد نمیرسید تا صدای هاشمیرفسنجانی هم به نقد بلند شود و فنر نقدینگی چنان کشیده نمیشد که فعالان بازار هر لحظه منتظر در رفتن آن و سونامی قیمتها در بازار باشند.
امروز در یک سالگی برجام برای چرایی افزایش 800 تومانی قیمت دلار میتوان دلایل متعددی آورد؛ میتوان از کلان تا خرد دلالیهای عدهای متنفذ و همیشه در صحنه در حوزه ارز نوشت، میتوان از کمجانی و کممایگی دولت در اقتصاد گفت، میشود از برنامه دولت برای جبران کسری بوجه نوشت و شاید همه این عوامل در این افزایش قیمت موثر باشند اما به نظر میرسد مهمتر از همه اینها ابطال آدرس غلطی باشد که عدهای سعی کردند در این سالها به مردم نشان دهند.
پارسال همین موقعها بود که عدهای از مردم در خیابانها خوشحال از وعده هر روز یک گشایش پسابرجامی انتظار دلار هزار تومانی را میکشیدند اما از آن زمان تا کنون تقریبا به اندازه همان هزار تومان دلار افزایش قیمت پیدا کرده است! آن بندگان خدا تقصیری نداشتند؛ 2 سال و اندی گوش و چشمشان را هر کجا میچرخاندند از سخنرانی فلان مسؤول تا تحلیل روزنامههای زنجیرهای تا بیبیسی فارسی همه میگفتند راه صلاح و سعادت، بستن با کدخداست.
از طرفی گوششان به این حرفها بود از طرفی چشمشان به تماسهای تلفنی با آن پسرک مؤدب و باهوش و پیادهروی با آن وزیر خارجه رئالیست، خبر سرو غذای اتریشی در قطار را میشنیدند و وعده واردات مدیر از خارج. خب! چرا نباید به خیابان بریزند و «این پیروزی خجسته باد این پیروزی» سر بدهند؟ آن بندگان خدا تقصیری نداشتند، احتمالا الان هم تقصیری ندارند که بهجای خبر دلار 4 هزار تومانی باید حواسشان به مانور آزادی بیان آن نونماینده باشد و عکس با بوئینگ و تلاش دولت برای کنسرتدرمانی! اینها بیتقصیرند. مقصر آن کسانی هستند که در کاخ سرخ نشستهاند و حواسشان به همهچیز هست جز مسائل و مشکلات اصلی کشور!
اگر روزی روزگاری، وقت و فرصتی باشد و کسی بخواهد در میان سخنرانیها و قولهایی که حسن روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی بر زبان رانده است جستوجو کند به نکات بامزهای خواهد رسید که هر کدام از آنها میتواند سوژه یک یادداشت، عنوان یک پایاننامه یا حتی جانمایه یک تلهفیلم مفرح برای ظهرهای جمعه باشد اما شخصا بعید میدانم هیچیک از آنها همچون جمله بالا بتواند به شکل جامع و مانع اوضاع این روزهای دولت جناب روحانی را بعد از
4 سال توصیف کند، تقریبا در جمله بالا هیچ لفظ اضافهای وجود ندارد و انصافا عدم مشورت، خودشیفتگی، عدم استفاده از ابزار علمی برای مدیریت کشور و بیثباتی
4 پایه اصلی مدیریت به سبک روحانی است که در این 3 سال و اندی در روح و روان مدیریت کشور تهنشین شده و تبدیل به فرهنگ شده است.
اگر از سر خودشیفتگی و با نگاه عاقلاندرسفیه با منتقدان مساله توافق هستهای برخورد و با عجله سعی نمیشد عوض همه کمکاریها و بهجای یک توافق خوب، استراتژی توافق به هر قیمتی را اجرا کرد، امروز به نقطه تقریبا هیچ نمیرسیدیم؛ امروز که جمعی از اقتصاددانان معتقدند افزایش قیمت دلار کاملا طبیعی و ریشه جهش در قیمت دلار برقرار بودن تحریمهای بانکی است و در نقطهای قرار داریم که دولت نفت میفروشد اما قادر به گرفتن پول آن به طور طبیعی نیست و دلار در بانکهای خارجی که هنوز قفل تحریم بر آنهاست انباشته شده و با دستاورد تقریبا هیچ بانکی، دسترسی بانک مرکزی به دلار روز به روز کمتر میشود.
اگر در بعد مشورتپذیری، دولت تنها به حلقه چند نفره مشاوران امنیتی و اساتید عملیات روانی بسنده نمیکرد و حرف همه دلسوزان انقلاب را میشنید و اندکی به کار میبست امروز شاهد چنین اوضاعی نبودیم. اگر نسخه خطرناک مشاورانی که دولت را بهجای حرکت در ریل اصلی مسائل کشور یعنی اقتصاد و مقابله با فساد به سمت و سوی ایجاد حاشیههای درجه چند میکشانند کنار گذاشته میشد و مردم و گروههای سیاسی اندک همتی در مسیر حل مشکلات اصلی کشور با نگاه به توانمندیهای داخلی میدیدند، حتما اوضاع اقتصادی کشور و شرایط اجتماعی دولت اینگونه نبود.
اگر از ابزار و روشهای علمی برای مدیریت عرصه اقتصاد استفاده میشد و بهجای کنترل دستوری تورم و حاکم کردن رکود بر کشور، تولید رونق پیدا میکرد امروز برای دولت جناب روحانی رکورد بالاترین نرخ بیکاری در سالهای پس از انقلاب ثبت نمیشد، شکاف و اختلاف طبقاتی به نقطه اوج خود نمیرسید و در 3 سال آغازین دولت عدد ضریب جینی به 37/0 نمیرسید و در سال 95 و در یک سالگی برجام که دولت قول هر روز یک گشایش را داده بود به رکورد دست نیافتنی 399/0 نمیرسید و سهم 10 درصد ثروتمند جامعه به
10 درصد فقیر به نسبت افسانهای 72/9 نمیرسید و رقم نقدینگی در عرض 2 سال با افزایش به رقمی بیش از 900 هزار میلیارد نمیرسید تا صدای هاشمیرفسنجانی هم به نقد بلند شود و فنر نقدینگی چنان کشیده نمیشد که فعالان بازار هر لحظه منتظر در رفتن آن و سونامی قیمتها در بازار باشند.
امروز در یک سالگی برجام برای چرایی افزایش 800 تومانی قیمت دلار میتوان دلایل متعددی آورد؛ میتوان از کلان تا خرد دلالیهای عدهای متنفذ و همیشه در صحنه در حوزه ارز نوشت، میتوان از کمجانی و کممایگی دولت در اقتصاد گفت، میشود از برنامه دولت برای جبران کسری بوجه نوشت و شاید همه این عوامل در این افزایش قیمت موثر باشند اما به نظر میرسد مهمتر از همه اینها ابطال آدرس غلطی باشد که عدهای سعی کردند در این سالها به مردم نشان دهند.
پارسال همین موقعها بود که عدهای از مردم در خیابانها خوشحال از وعده هر روز یک گشایش پسابرجامی انتظار دلار هزار تومانی را میکشیدند اما از آن زمان تا کنون تقریبا به اندازه همان هزار تومان دلار افزایش قیمت پیدا کرده است! آن بندگان خدا تقصیری نداشتند؛ 2 سال و اندی گوش و چشمشان را هر کجا میچرخاندند از سخنرانی فلان مسؤول تا تحلیل روزنامههای زنجیرهای تا بیبیسی فارسی همه میگفتند راه صلاح و سعادت، بستن با کدخداست.
از طرفی گوششان به این حرفها بود از طرفی چشمشان به تماسهای تلفنی با آن پسرک مؤدب و باهوش و پیادهروی با آن وزیر خارجه رئالیست، خبر سرو غذای اتریشی در قطار را میشنیدند و وعده واردات مدیر از خارج. خب! چرا نباید به خیابان بریزند و «این پیروزی خجسته باد این پیروزی» سر بدهند؟ آن بندگان خدا تقصیری نداشتند، احتمالا الان هم تقصیری ندارند که بهجای خبر دلار 4 هزار تومانی باید حواسشان به مانور آزادی بیان آن نونماینده باشد و عکس با بوئینگ و تلاش دولت برای کنسرتدرمانی! اینها بیتقصیرند. مقصر آن کسانی هستند که در کاخ سرخ نشستهاند و حواسشان به همهچیز هست جز مسائل و مشکلات اصلی کشور!