به هر تقدیر، به نظر میرسد اغلب انتقادات طیف اصلاحطلب از دولت حسن روحانی جنبه تاکتیکی دارد و به احتمال زیاد تا ماههای نزدیک به انتخابات از سوی افراد شاخص این جریان تکرار خواهد شد. باید منتظر ماند و دید آیا اصولگرایان از این بلاتکلیفی طرف مقابل، در جهت وحدت استفاده میکنند یا بر عکس، این بلاتکلیفی، مخدری میشود تا گروههای مختلف اصولگرا همچنان بر طبل خودمداری بکوبند؟
شهدای ایران:«آيا اصلاحطلبان ميتوانند مسئوليت ناکارآمدي موجود و شعارهاي بر زمين مانده را برعهده بگيرند؟ جملات و گفتار رتوريک در فرمايشات رئيسجمهور دردي از مردم نااميد، دانشجويان ستارهدار، مطالبات اقوام و گروههاي اتنيکي، روزنامهنگاران و فارغالتحصيلان بيکار دوا نميکند. اگر اصولگرايان معتدل حتي در همين ماههاي باقيمانده به يک ائتلاف فراگير برسند و کانديدايي با جَنَم سياسي و اندکي کاريزما به ميدان بياورند احتمالا بتوانند انتخابات را به دور دوم بکشانند.»
اینها بخشی از انتقادات تند و تیز ابراهیم اصغرزاده به عملکرد دولت حسن روحانی در گفتوگو با روزنامه آفتاب یزد بود. انتقاداتی که حوزههای مختلف اعم از اقتصاد، فرهنگ، مسائل و حقوق اجتماعی، سیاست داخلی و سیاست خارجی را دربرمیگیرد و مطرح شدن آنها حاکی از آن است که حسن روحانی نتوانسته انتظارات اصلاحطلبان را آنچنان که باید و شاید برآورده کند.
این انتقادات را از دو منظر میتوان مورد تحلیل قرار داد:
الف) مقابله با اصولگرایان:
با جدی و فراگیر شدن بحث وحدت در میان احزاب و گروههای اصولگرا، هراس از رأیآوری آنان در انتخابات 96، باعث شده که اصلاحطلبان به فکر چاره بوده و با طرح صریح اشکالات دولت تلاش کنند چماق انتقادات را از دست اصولگرایان بربایند. این کار میتواند شدت مخالفتها و انتقادات رقبا به دولت را کاهش دهد و به عنوان سپری در مقابل تهاجم آنان عمل کند.
سخن گفتن از ضعف دولت در برخورد با حقوقهای نجومی، مبارزه با فساد و رکود که این روزها نقل محافل منتقدان دولت است و انتقاد به سياستهاي نئوليبرالی دولت که در دوره اصلاحات خود پرچمدار آن بودهاند، میتواند در این راستا ارزیابی شود.
ب) حفظ شخصیت مستقل اصلاحات در مقابل اعتدالگرایی:
اصغرزاده در این مصاحبه چندین بار با نام بردن از «اصلاحطلبی» و «اصلاحطلبان» گوشزد میکند که اصلاحات امری متمایز از اعتدالگرایی است و بدنه اجتماعی خاص خود را دارد؛ از جمله میگوید: «تداوم اين روند براي اصلاحطلبان و انديشه اصلاحطلبي تهديدي بالقوه بهشمار ميآيد و امکان دارد آنها بدنه اجتماعي خودشان را بهزودي از دست بدهند.» یا بخش دیگری از صحبتهای او که ناتوانی دولت را بهدلیل نداشتن برنامه میداند و خاطرنشان میکند «خيلي از دوستان اصلاحطلب معتقدند دولت، استراتژي مشخصي براي توضيح و تأثير بر افکار عمومي ندارد.»
هدف از برجسته کردن این تمایز، مقدمهچینی برای دو مورد زیر تلقی میشود:
1. فشار بر روحانی برای گرفتن امتیازات بیشتر در دور بعد
در صورتی که اصلاحطلبان به این نتیجه برسند که تا آخر بر سر حمایت از روحانی پایدار بمانند، در صورت پیروزی وی در انتخابات 96، این انتقادات میتواند به عنوان فشار برای گرفتن امتیازات و مناصب بیشتر قلمداد شود؛ چرا که در دور اول دولت روحانی آنان انتظار داشتند وزارت خارجه و وزارت کشور را به دست آورند؛ اما نه تنها به هیچیک دست نیافتند، بلکه وزارت کشور در مواردی مثل ماجرای مینو خالقی علیه آنان عمل کرد.
2. مطرح کردن گزینهای دیگر برای جایگزینی روحانی
پیش از این زمزمههایی از گوشه و کنار مبنی بر عبور از روحانی مطرح شده بود؛ به عنوان نمونه، چند ماه قبل صادق زیباکلام گفته بود: «شاید بهتر باشد که روحانی اعلام کند که من رسالتی داشتم به نام برجام که آن را انجام دادم؛ بنابراین در تکلیفی که مردم بر عهده من گذاشتند موفق بودم و دیگر علاقهای به کاندیدا شدن ندارم و شخصی را به مردم معرفی کنند.»
اکنون البته شرایط عوض شده، اما همان خواسته با توجیه دیگری قابل طرح است. با روی کار آمدن ترامپ، با توجه به رویکرد منفی او به برجام، پیشبینی میشود بخشی از آرای روحانی در انتخابات سال 96 ریزش پیدا کند؛ در این شرایط، کاهش سبد آرای روحانی در مقابل تک کاندیدای اصولگرایان در صورت رسیدن به وحدت، اهرم فشاری است که به خوبی میتواند داشتن نیمنگاهی به افراد دیگر و راضی کردن روحانی به کنارهگیری را توجیه کند.
علاوه بر این، با توجه به اینکه حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود در سال 92، حل مسئله حصر را به عنوان یکی از شعارهای خود مطرح کرد، این مسئله به مطالبه اصلی اصلاحطلبان تبدیل شده؛ بنابراین به نتیجه نرسیدن آن، عامل دیگری برای فشار بر روحانی محسوب میشود؛ چنانکه اصغرزاده گفت: «اينکه اصلاحطلبان دوباره بتوانند گروههاي اجتماعي سرخورده و ناراضي را به سمت صندوق راي و حمايت روحاني جلب کنند، نيازمند چشمانداز روشن، شعارهاي جديد و برنامه شفافتري است که قرار است در دولت دوم روحاني پياده شود. اگر اين چشمانداز باورپذير نباشد، در انتخابات کار کانديداي ما گره خواهد خورد.»
روشن است که موضعگیریهای فعلی اصلاحطلبان در حمایت از روحانی و مطرح کردن او به عنوان کاندیدای اصلی خود در سال 96، نمیتواند دلیلی بر ثابتماندن آنان بر این موضع تا زمان انتخابات پنداشته شود؛ چرا که هنوز نوعی بلاتکلیفی در اردوی اصلاحات وجود دارد.
به هر تقدیر، به نظر میرسد اغلب انتقادات طیف اصلاحطلب از دولت حسن روحانی جنبه تاکتیکی دارد و به احتمال زیاد تا ماههای نزدیک به انتخابات از سوی افراد شاخص این جریان تکرار خواهد شد. باید منتظر ماند و دید آیا اصولگرایان از این بلاتکلیفی طرف مقابل، در جهت وحدت استفاده میکنند یا بر عکس، این بلاتکلیفی، مخدری میشود تا گروههای مختلف اصولگرا همچنان بر طبل خودمداری بکوبند؟
*الف
اینها بخشی از انتقادات تند و تیز ابراهیم اصغرزاده به عملکرد دولت حسن روحانی در گفتوگو با روزنامه آفتاب یزد بود. انتقاداتی که حوزههای مختلف اعم از اقتصاد، فرهنگ، مسائل و حقوق اجتماعی، سیاست داخلی و سیاست خارجی را دربرمیگیرد و مطرح شدن آنها حاکی از آن است که حسن روحانی نتوانسته انتظارات اصلاحطلبان را آنچنان که باید و شاید برآورده کند.
این انتقادات را از دو منظر میتوان مورد تحلیل قرار داد:
الف) مقابله با اصولگرایان:
با جدی و فراگیر شدن بحث وحدت در میان احزاب و گروههای اصولگرا، هراس از رأیآوری آنان در انتخابات 96، باعث شده که اصلاحطلبان به فکر چاره بوده و با طرح صریح اشکالات دولت تلاش کنند چماق انتقادات را از دست اصولگرایان بربایند. این کار میتواند شدت مخالفتها و انتقادات رقبا به دولت را کاهش دهد و به عنوان سپری در مقابل تهاجم آنان عمل کند.
سخن گفتن از ضعف دولت در برخورد با حقوقهای نجومی، مبارزه با فساد و رکود که این روزها نقل محافل منتقدان دولت است و انتقاد به سياستهاي نئوليبرالی دولت که در دوره اصلاحات خود پرچمدار آن بودهاند، میتواند در این راستا ارزیابی شود.
ب) حفظ شخصیت مستقل اصلاحات در مقابل اعتدالگرایی:
اصغرزاده در این مصاحبه چندین بار با نام بردن از «اصلاحطلبی» و «اصلاحطلبان» گوشزد میکند که اصلاحات امری متمایز از اعتدالگرایی است و بدنه اجتماعی خاص خود را دارد؛ از جمله میگوید: «تداوم اين روند براي اصلاحطلبان و انديشه اصلاحطلبي تهديدي بالقوه بهشمار ميآيد و امکان دارد آنها بدنه اجتماعي خودشان را بهزودي از دست بدهند.» یا بخش دیگری از صحبتهای او که ناتوانی دولت را بهدلیل نداشتن برنامه میداند و خاطرنشان میکند «خيلي از دوستان اصلاحطلب معتقدند دولت، استراتژي مشخصي براي توضيح و تأثير بر افکار عمومي ندارد.»
هدف از برجسته کردن این تمایز، مقدمهچینی برای دو مورد زیر تلقی میشود:
1. فشار بر روحانی برای گرفتن امتیازات بیشتر در دور بعد
در صورتی که اصلاحطلبان به این نتیجه برسند که تا آخر بر سر حمایت از روحانی پایدار بمانند، در صورت پیروزی وی در انتخابات 96، این انتقادات میتواند به عنوان فشار برای گرفتن امتیازات و مناصب بیشتر قلمداد شود؛ چرا که در دور اول دولت روحانی آنان انتظار داشتند وزارت خارجه و وزارت کشور را به دست آورند؛ اما نه تنها به هیچیک دست نیافتند، بلکه وزارت کشور در مواردی مثل ماجرای مینو خالقی علیه آنان عمل کرد.
2. مطرح کردن گزینهای دیگر برای جایگزینی روحانی
پیش از این زمزمههایی از گوشه و کنار مبنی بر عبور از روحانی مطرح شده بود؛ به عنوان نمونه، چند ماه قبل صادق زیباکلام گفته بود: «شاید بهتر باشد که روحانی اعلام کند که من رسالتی داشتم به نام برجام که آن را انجام دادم؛ بنابراین در تکلیفی که مردم بر عهده من گذاشتند موفق بودم و دیگر علاقهای به کاندیدا شدن ندارم و شخصی را به مردم معرفی کنند.»
اکنون البته شرایط عوض شده، اما همان خواسته با توجیه دیگری قابل طرح است. با روی کار آمدن ترامپ، با توجه به رویکرد منفی او به برجام، پیشبینی میشود بخشی از آرای روحانی در انتخابات سال 96 ریزش پیدا کند؛ در این شرایط، کاهش سبد آرای روحانی در مقابل تک کاندیدای اصولگرایان در صورت رسیدن به وحدت، اهرم فشاری است که به خوبی میتواند داشتن نیمنگاهی به افراد دیگر و راضی کردن روحانی به کنارهگیری را توجیه کند.
علاوه بر این، با توجه به اینکه حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود در سال 92، حل مسئله حصر را به عنوان یکی از شعارهای خود مطرح کرد، این مسئله به مطالبه اصلی اصلاحطلبان تبدیل شده؛ بنابراین به نتیجه نرسیدن آن، عامل دیگری برای فشار بر روحانی محسوب میشود؛ چنانکه اصغرزاده گفت: «اينکه اصلاحطلبان دوباره بتوانند گروههاي اجتماعي سرخورده و ناراضي را به سمت صندوق راي و حمايت روحاني جلب کنند، نيازمند چشمانداز روشن، شعارهاي جديد و برنامه شفافتري است که قرار است در دولت دوم روحاني پياده شود. اگر اين چشمانداز باورپذير نباشد، در انتخابات کار کانديداي ما گره خواهد خورد.»
روشن است که موضعگیریهای فعلی اصلاحطلبان در حمایت از روحانی و مطرح کردن او به عنوان کاندیدای اصلی خود در سال 96، نمیتواند دلیلی بر ثابتماندن آنان بر این موضع تا زمان انتخابات پنداشته شود؛ چرا که هنوز نوعی بلاتکلیفی در اردوی اصلاحات وجود دارد.
به هر تقدیر، به نظر میرسد اغلب انتقادات طیف اصلاحطلب از دولت حسن روحانی جنبه تاکتیکی دارد و به احتمال زیاد تا ماههای نزدیک به انتخابات از سوی افراد شاخص این جریان تکرار خواهد شد. باید منتظر ماند و دید آیا اصولگرایان از این بلاتکلیفی طرف مقابل، در جهت وحدت استفاده میکنند یا بر عکس، این بلاتکلیفی، مخدری میشود تا گروههای مختلف اصولگرا همچنان بر طبل خودمداری بکوبند؟
*الف