به گزارش شهدای ایران، ساعت 18 دهم اردیبهشت 93 زن سی و شش سالهای هراسان به کلانتری 150 تهرانسر مراجعه کرد و اظهار داشت توسط پسر جوانی مورد سرقت قرار گرفته است.
وی افزود: مدتی قبل با پسری به نام شاهرخ آشنا شدم و او با اصرار مرا سوار بر پراید سبز رنگش کرد، شاهرخ از من پرسید شغلت چیست و من به او گفتم لباسفروش هستم او شماره تلفنم را از من خواست، در ابتدا شمارهام را به او ندادم اما وی مدعی بود که میتواند با دسته چک برایم از بازار جنس بگیرد به همین خاطر شماره تلفنم را به او دادم.
وي ادامه داد: آن روز پس از خداحافظي به خانه رفتم تا اينكه چند روز بعد شاهرخ با من تماس گرفت. او به بهانه اينكه ميخواهد مرا به توليدي لباس يكي از آشنايانش ببرد با من قرار گذاشت. از سوي ديگر از من خواست تا طلاهايم را همراهم بياورم تا پس از آن به مغازهاش رفته و طلاهايم را با طلاهاي جديد عوض كنيم. ميگفت اين كار هزينهاي ندارد و من هم از همهجا بيخبر هرچه طلا داشتم با خود بردم.
دختر جوان گفت: در طول مسير شاهرخ مدعي شد كه به من علاقهمند شده و قصد ازدواج دارد. او ابتدا مرا به يك توليدي پوشاك برد و پس از آن در راه مغازهاش بوديم كه به بهانه خريد آبميوه مقابل مغازهاي توقف كرد و بعد از آن با2ليوان آبميوه برگشت. دختر جوان گفت: وقتي آبميوه را خوردم دچار سرگيجه شديدي شدم و از حال رفتم. وقتي بههوش آمدم در بيابانهاي جنوب تهران بودم. آنجا بود كه متوجه شدم شاهرخ مرا مورد آزار و اذيت قرار داده و تمام طلاها و گوشی تلفنم را دزديده است. ارزش اموال سرقتیام تقریبا 90 میلیون ریال بود.
پس از طرح شکایت زن جوان تیمی از مأموران اداره آگاهی برای دستگیری شاهرخ دست به کار شدند و در ابتدای تحقیقات با ردیابی تلفن همراه سرقتی موفق به شناسایی زن جوانی به نام «پروانه» شدند.
پروانه پس از دستگیری به ماموران گفت: مدتی قبل زمانی که قصد داشتم از منزلم به محل کار بروم با شاهرخ در خیابان آشنا شدم و شاهرخ اصرار داشت که شماره تلفنم را از من بگیرد، من هم به خاطر اینکه آبرویم در خیابان نرود مجبور شدم شماره تلفنم را به شاهرخ بدهم و آن روز ارتباط ما قطع شد اما از فردای آشنایی شاهرخ مدام تماس میگرفت و میگفت طلافروش است، سرانجام شاهرخ مجدداً با من قرار گذاشت و به او گفتم نمیخواهم با هم ارتباط داشته باشیم و همچنین گفتم تلفنم خراب است، اما شاهرخ دستبردار نبود و تلفن همراهی را به من داد و نمیدانستم که تلفن سرقتی است.
با کشف این سرنخ مأموران برای دستگیری شاهرخ وارد عمل شدند اما تلاشها اثربخش نبود، همچنین مشخص شد شاهرخ به جرم سرقت پروندهای در یکی از شعبات دادسرای ناحیه 34 تهران در حال رسیدگی دارد و در آن پرونده نیز تاکنون دستگیر نشده است.
سرانجام مدتی قبل مشخص شد شاهرخ که در زندان رجاییشهر در حبس بود، شناسایی و به اداره آگاهی منتقل شد، شاهرخ در اداره آگاهی با پروانه و شاکی سرقت مواجهه حضوری شدند و در اظهاراتش به ماموران گفت: به خاطر جرم اول خودم نزدیک دو ماه در آگاهی بودم و بعد زندان رفتم، من شاکی را نمیشناسم و اظهاراتش را قبول ندارم ، اظهارات شاهرخ در حالی مطرح شد که شاکی پرونده و پروانه شاهرخ را شناختند اما وی همچنان منکر سرقت از زن جوان بود.
شاهرخ پیش از ظهردیروز به شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل و سرانجام به سرقت از زن جوان اعتراف کرد.
وی در اظهاراتش به علی وسیله ایرد موسی بازپرس پرونده گفت: زن جوان را با آبمیوه مسموم و تلفن همراهش را سرقت کردم، پس از آن با پروانه آشنا شدم و تلفن همراه سرقتی از زن جوان را به پروانه دادم.
شاهرخ درباره یکی دیگر از سرقتهایش که از زن جوان دیگری در عبدلآباد انجام شده بود به بازپرس گفت: برای خرید به عبدلآباد رفته بودم که با زن جوانی آشنا شدم حدود یک ما از آشناییام با او میگذشت و در نهایت تلفن همراه و مقداری طلا از او سرقت کردم.
پس از اظهارات شاهرخ وی به دستور علی وسیله ایرد موسی برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره آگاهی قرار گرفت و بازپرس پرونده از شهروندان خواست در صورتی که از تاریخ 4 مرداد 93 به قبل بدین شیوه مورد سرقت قرار گرفتهاند به پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران و یا شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34 تهران مراجعه کنند.
*تسنیم