به گزارش شهدای ایران، روزهای پایانی آبان امسال زنی میانسال با حضور در شعبه چهارم دادیاری دادسرای ناحیه 34 تهران از راننده خودروی تیبا به اتهام کیف قاپی شکایت کرد.
شاکی به قاضی میروکیلی گفت: شب حادثه در حال بازگشت به خانهام بودم که احساس کردم فردی در تعقیبم است. همین که سرم را چرخاندم، راننده خودروی تیبا دستش را به سمت کیفم انداخت تا آن را سرقت کند. در مقابل سارق مقاومت کردم اما او دستبردار نبود و مرا تا مسافتی روی زمین کشید. داخل کیفم گوشی تلفن همراه و 40 هزارتومان بود.
همزمان با این شکایت، با دستور دادیار پرونده متهم تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و دستگیر شد. متهم برای ادامه تحقیقات به شعبه چهارم دادیاری نزد قاضی میروکیلی منتقل شد و در تحقیقات قضایی گفت: من دو سالی شیشه مصرف میکردم و دیگر انگیزهای برای ادامه زندگی نداشتم. یک سال پیش به طور اتفاقی با دختری که دوست صمیمی خواهرم بود آشنا شدم. در پی این آشنایی دلباخته او شدم وانگیزهای برای ترک اعتیاد پیدا کردم.
وی افزود: او در مدت یک سال به من خیلی کمک کرد تا اعتیادم را ترک کنم. بعد به خواستگاری دختر مورد علاقهام رفتم وبه اوقول دادم دیگر هیچوقت به سمت اعتیاد نروم. عقد کردیم و سه ماه پیش به خانه بخت رفتیم. خودرویی خریدیم. صبحها همسرم با این خودرو بهعنوان سرویس مدرسه کار میکرد و بعد از ظهرهاتا شب من با همان خودرو کار میکردم. زندگیمان خوب پیش میرفت تا اینکه چند هفته پیش دوباره وسوسه مصرف شیشه سراغم آمد. آن شب با پولی که از مسافرکشی بهدست آورده بودم، شیشه خریده و مصرف کردم. مانده بودم با چه رویی به خانه بازگردم. تصمیم عجیبی گرفتم و در خیابان با دیدن یک زن میانسال، کیفش را سرقت کرده و او را تا مسافتی روی زمین کشیدم. وقتی به خانه رسیدم 40 هزار تومان را بهعنوان خرجی به همسرم دادم. حتی تلفن همراه شاکی را بهعنوان هدیه به او دادم. خواهرم به موضوع شک کرد و چندبار از من خواست خود را به پلیس تسلیم کنم که ترسیدم و سرانجام دستگیر شدم.