به لحاظ شخصی ارادت و محبت بزرگی میان من و حضرت امام خامنهای وجود دارد. این ارادت هیچ ارتباطی به مسائل سیاسی ندارد. بلکه ریشه در سرشت و منش شخصیتی ایشان دارد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم، فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران در اولین شماره خود به سراغ بشار اسد رئیس جمهور سوریه رفته و در مصاحبهای تفصیلی به بررسی تحولات سوریه پرداخته است.
بخش دوم و پایانی متن کامل این مصاحبه ارائه میشود.
سوال: یکی از معماهایی که شاید نتوان آسان آن را فهمید مسئله ارتش سوریه است. گفته میشود 80 درصد ارتش سوریه از اهل تسنن هستند لیکن حاکمیت در سوریه در دست طایفه علوی است. تلاشهای زیادی برای نفوذ در صنوف ارتش سوریه صورت گرفته، پولهای زیادی برای تخریب روحیه فرماندهان ارتش هزینه شده است تا از این رهگذر سازمان ارتش را دچار فروپاشی کنند. برخی تصور میکنند به دلیل تفاوتهای مذهبی زمینه این فروپاشی در ارتش نیز وجود دارد. از طرفی جنگ، در 5 سال اخیر توان ارتش را دچار فرسایش نموده است. در وضعیت کنونی افقی برای پایان این جنگ هم در آینده نزدیک دیده نمیشود. علیرغم همه این مسائل میبینیم که این ارتش در میدان پایدار است و علاوه بر آن سوریه توانسته است نیروی کمکی مردمی به استعداد یکصد تا یکصد و پنجاه هزار نفر را تجهیز کند. مایلم بدانم راهبرد و راهکاری را که برای حفظ یکپارچگی و توانمندیهای ارتش و نیروهای مردمی به کار گرفتهاید چیست؟
بشار اسد: ما به این پایداری نرسیدهایم، این پایداری وجود دارد مسئله اساسی این موضوع همان چیزی است که بدان اشاره نمودید. اینکه آیا طائفهگری وجود دارد یا خیر؟ این همان معیار است لذا جنگ رسانهای از آغاز در خارج (بر اساس وجود تقابل طائفی) شکل گرفته است.
سوال: حتی اگر دارای بعد فرقهای نباشد، طرفداران نگاه فرقهای با پرداختن بدان درصدند به این درگیریها جلوه فرقهای دهند.
بشار اسد: درست است. بر این اساس اگر معادلات در چارچوب نگاه آنها استمرار مییافت و ارتش بر اساس نگاه آنها متکی بر نظام فرقهای شکل گرفته بود و از فرقه خاصی حمایت میکرد، حتما پس از چند ماه دچار فروپاشی میشد. این ارتش یارای استقامت نداشت و ... در حالی که وضعیت برخلاف آن است. از سوی دیگر ما همواره در سوریه با نشان دادن واقعیتها، سوژهها و رویکردهای تبلیغاتی مخالفین را خنثی میکنیم. در اینجا واقعیتهایی وجود دارد. شما میتوانید بروید و از ترکیب دولت سوریه اطلاع پیدا کنید. خواهید دید که همه در آن مشارکت دارند. در ارتش سوریه نیز تمامی فرقهها حضور دارند و مهمتر از آن اگر به آمار شهدای ارتش که در این جنگ به شهادت رسیدهاند توجه کنید، خواهید دید درصد بالایی از تمامی فرق در آن وجود دارد. علاوه بر آن کسانی که از نظر سیاسی از حکومت حمایت و دفاع میکنند از فرق و مذاهب مختلف هستند همانطور که معارضان سیاسی دولت نیز از طوایف مختلف میباشند. حتی اگر معارضان دست نشانده مقیم خارج که در راستای منافع آمریکا یا ترکیه با عربستان عمل میکنند را نیز ملاحظه کنید، میبینید آنها نیز از همه فرقهها هستند. مسئله این است که چه کسی نگاه ملی و علاقه به کشور دارد یا اینکه تمایلات ملی ندارد. بنابراین میگویم استراتژی دشمن سعی در ایجاد وضعیت فرقهای است ولی رویکرد طبیعی مردم بر این استراتژی غلبه دارد. اگر رویکردی فرقهای در سوریه به عنوان رویکردی عمومی وجود داشت ما به عنوان دولت در سوریه نمیتوانستیم در برابر آن اقدامی کرده و یک وضعیت غیر فرقهای بوجود آوریم ولی در این کشمکشها مشخص شد اساسا نگاه طائفی در میان مردم رواج ندارد. البته ما در برابر تبلیغاتی که به فرقهگری دامن میزند با رویکردهای ملی به مقابله پرداختهایم رویکردهایی که همگان را شامل شود زیرا کشور متعلق به همه است. کشوری که متعلق به یک طایفه باشد وجود ندارد. نمیتوان کشور را منحصر به یک طایفه یا یک گروه دانست. کشور یا متعلق به همه خواهد بود یا اصلا کشوری وجود نخواهد داشت. این همان چیزی است که ما در عرصه نظامی، خدمترسانی و در سایر زمینهها، مورد توجه قرار دادهایم. بر این اساس است که شهروندان سوری (علیرغم وجود برخی فساد یا کمکاری) احساس میکنند که این دولت متعلق به خودشان است این وضع موجود است و هیچگونه ارتباطی به مسئله فرقهگرایی ندارد.
سوال: فارغ از مسائل طائفی، آیا تلاشهای جاری برای به تحلیل کشاندن توان و ظرفیت ارتش و نیروهای نظامی، فقدان چشمانداز برای سرانجام جنگ و مسائلی از این دست به فرسایش و خستگی نیروهای دفاعی ارتش کمک نخواهد کرد؟
بشار اسد: هر جنگی باعث تضعیف دولت (هر دولتی که باشد)، اقتصاد و جامعه و همه چیز خواهد بود. این امری بدیهی است اما مشکل زمانی است که جامعه به این باور برسد که برنده جنگ نخواهد بود. ما در سوریه اعتقاد داریم در برابر دو گزینه قرار گرفتهایم. یا کشور ا از دست دهیم یا پیروز شویم. پس از گذشت 5 سال علیرغم خستگیهایی که اشاره کردید و وجود دارد و با آن زندگی میکنیم یک اراده و عزم وجود دارد که این ایستادگی نتیجه بخش خواهد بود. همچنین این ایمان نیز وجود دارد زمانی که دوستان و یا برادرانی از سایر کشورها و در پیشاپیش همه آنها ایران، در کنار ما قرار دارند به مردم این امید داده میشود که احساس تنهایی نکنند. غرب پایبند به اصول نیست ولی اکثریت جهان دارای اصول میباشند. کشورهایی هستند که از جرات حمایت کردن برخوردارند و کشورهای دیگر با شما هستند اما جرات حمایت ندارند. این همراهی و کمک، خستگی مردم سوریه را کاهش میدهد. همانطور که در آغاز گفتم، بخش اصلی خستگیهای موجود به تحریمهای جاری باز میگردد. تحریم اقتصادی چه بسا از جنگ نظامی موثرتر باشد. در اینجا نقش ایران پدیدار میشود. زمانی که ایران، خصوصا حضرت امام خامنهای از این تنگنا مطلع شدند، دستور حمایت اقتصادی از سوریه را صادر کردند. این اقدام باعث کاهش رنجها گردید. موضعگیریهای سیاسی و حمایت نظامی ایران نیز رنجها را کاهش داد. بنابراین درست است خستگی وجود دارد اما به دلیل برخورداری از عوامل داخلی و عوامل خارجی افق پیروزی نیز وجود دارد.
سوال: به فساد در جامعه سوریه اشاره نمودید. البته این فساد، سنگینی و پیامدهای خود را بر مردم سوریه بر جای میگذارد. جنابعالی در چند مرحله روند اصلاحات در کشور را فعال کردید اما این روند در مسیر تحقق اهداف پیشرفت ملموسی نداشت. برنامه و طرح شما برای تحقق این اصلاحات و برداشتن این فشارها از دوش مردم سوریه که عنصر اساسی در این نبرد به شمار میروند چیست؟
بشار اسد: روند اصلاحات مانند ساختمانسازی است. تصور کنید در حال ساختن ساختمانی هستید و همزمان یک عده این بنا را تخریب میکنند. نمیتوان با این روش ساختمان ساخت. در گام اول باید منشاء تخریب را از بین برد. قطعا روند اصلاحات در سوریه به سبب جنگ جاری و وجود تروریسم، کند شده است. اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بدون برقراری ثبات، دستییافتنی نخواهد بود. ثبات زیرساخت هر فعالیتی رشد و تغییر مثبت است که دولتها انجام خواهند داد. فرق نمیکند این اقدام فراگیر یا محدود باشد یا برنامهای بلند مدت یا کودتاهمدت باشد. ثبات عنصر اساسی اینگونه فعالیتها است. ما بیش از 5 سال است که فاقد ثبات هستیم. اولویت ما در وضعیت کنونی در درجه اول از بین بردن تروریسم است. با وجود تروریسم نمیتوانیم هیچ برنامه یا ابتکاری را محقق سازیم. ثانیا زمانی که گامهای بزرگی در مسیر ضربه زدن به تروریسم برداشته شود همزمان گفتگوی سیاسی و اجتماعی آغاز میشود. من اجرای اصلاحات و شروع روند سیاسی را در مجموع یک پروژه میدانم زیرا گفتگو تنها میان احزاب و نیروهای سیاسی نیست. روند اصلاحات در کشور یک روند جامع است که مشارکت تمامی شهروندان سوری در آن الزام یاست و این شامل نیروهای سیاسی و مجموعههای اجتماعی میگردد. در این صورت است که میتوان سخن از نظام شایسته برای آینده سوریه و تعیین کم و کیف سیاستهای اقتصادی و اجتماعی کشور به میان آورد و در آن زمان وارد گفتگو از این نوع خواهیم شد. البته پس از خاتمه یافتن بحران کنونی که مرتبط با جنگ و تروریسم است با مسائل دیگری مواجه خواهیم شد و آن نسل جوانی است که آگاهی ملی و سیاسی او در خلال جنگ شکل گرفته است. بدون شکل جنگ تاثیرات بسیار بدی بر طیف وسیعی از سوریها، بویژه کودکان و جوانان داشته است. برخی از این جوانان در مناطق تحت تصرف تروریستها حضور دارند. اعتقاد افراطی و هابیت مبتنی بر خشونت، ترور و عدم پذیرش دیگران در اندیشگاه گروهی از جوانان رسوخ کرده است. این عده دیگر قادر به پذیرش پیشرفت نمیباشند. نمیتوانند با دموکراسی کنار بیایند و حاضر به پذیرش دیگران نیستند، زیرا دیگری را فرزند میهن نمیدانند و اصلا اینها هیچگونه احساس ملی ندارند. دیگرانی نیز هستند که دچار مشکلات روانی فراوانی شدهاند که این مشکلات بر دیدگاههای ملی آنها و باورشان به وطن اثر گذاشته است. در صورتی که خواهان پیشرفت باشیم به ناچار باید با این نمونهها کنار آمده و تعامل کنیم.
سوال: بحران جاری در سوریه از طریق یکی از دو راه حل نظامی (تحقق پیروزی برای یکی از دو طرف) یا گفتگوی سیاسی امکانپذیر خواهد بود. گفتگوی سیاسی نیازمند به رسمیت شناختن طرفهایی است که امکان گفتگوی با آنها وجود دارد. دولت آمریکا اعلام کرده است که به استثنای داعش و النصره بقیه گروههای مسلح معارض سیاسی بوده و شرایط مشارکت در گفتگوهای سیاسی را دارا هستند تعریفهای دیگری نیز از گروههای تروریستی ارائه شده است. تعریف جنابعالی از طرفهایی که میتوانند در آینده سوریه نقشآفرینی کنند چیست؟
بشار اسد: اولا، طرفی را که درباره آن صحبت میکنیم، باید به کشور اعتقاد داشته باشد و اولین اصل اعتقاد به کشور این است که افراد نباید وابسته به دیگران باشند. نباید مزدور یا دست نشانده بیگانگان باشند و نباید حامی گروهای تروریستی بوده یا با برداشتن سلاح به کشتار و ویرانگری دست خود را آلوده کنند اینگونه رفتارها اقدامات سیاسی یا رفتاری ملی به حساب نمیآید. اگر چنین شرایطی فراهم آید که تا این لحظه فراهم نشده است میتوان درباره گفتگوی سیاسی با این افراد سخن گفت. حقیقت آن است که گفتگوی سیاسی میتواند مشکلات سیاسی را مرتفع کند در حالی که چالش کنونی ما تا این لحظه سیاسی نیست. ما در گذشته بر اساس مطالبات گروهای معارض یا کسانی که خود را ابتدا معارض خواندند اصلاحات سیاسی را آغاز کردیم. قانون اساسی و سایر قوانین و هر چیزی را تغییر دادیم ولی از جانب آنها چیزی تغییر نکرد. برعکس هر چه ما تغییرات بیشتری انجام میدادیم، آنها بیشتر به سمت تروریسم روی آوردند. پرواضح است که مسائل سیاسی آنها صرفا بهانهای است برای در تنگنا قرار دادن دولت، چون آنها توقع دریافت پاسخ منفی از ما داشتند تا آن را علم نموده و عنوان کنند که به دلیل مخالفت حکومت سوریه با اصلاحات اعتراض شروع شده است در حالیکه اینگونه نیست.
سوال: یک نوع دوگانگی در سیاستهای آمریکا وجود دارد از یک سو آمریکا خود را مدعی روند گفتگو و راه حل سیاسی معرفی میکند و از سوی دیگر با هرگونه آشتی یا مصالحه در سوریه مخالف است (به عنوان مثال، اتخاذ مواضع منفی از سوی آمریکا درباره مصالحه میان دولت و نیروهای مسلح در داریا). از نظر جنابعالی چنانچه برخی از گروههای مسلح سلاح خود را بر زمین گذارند آیا گفتگوی سیاسی با آنان ممکن است؟
بشار اسد: در خصوص دوگانگی سیاستهای ایالات متحده آمریکا باید گفت که این روش آنها است همزمان از دو ابزار استفاده میکند بهرهگیری از گروههای ترویستی برای به زانو درآوردن دولت سوریه و دستیابی به اهداف خود و استفاده از ابزار سیاسی برای وادار کردن ما به عقبنشینی در حقیقت هر دو روش؟ یک هدف را دنبال میکند. آمریکا اگر از طریق حمایت از تروریستها نتواند اهداف خود را محقق کند به روشهای سیاسی روی میآورد و در صورت ناکامی از دریافت امتیاز سیاسی از ما به رویکردهای تروریستی در داخل سوریه دامن میزند. از این رو است که شاهدیم هر گاه مذاکرات ژنو در وادار کردن سوریه به عقبنشینی در برابر گروههای ترویستی و حامیان خارجی آنها ناکام میماند، اقدامات تروریستی در داخل سوریه گسترش مییابد. آنها ما را بین اعدام با گلوله یا دار زدن مخیر میکنند، انتخاب با شماست ولی هر دو گزینه نتیجه واحد دارد. این روش ایالات متحده آمریکا است بنابراین مسئله عجیبی نیست همواره تاکتیک آمریکا این بوده است نه اینکه فقط معیارهای دوگانه داشته باشد بلکه بر اساس منافع خود معیارهای سهگانه چهارگانه، پنجگانه و چنانچه هزار منفعت داشته باشد آماده است از معیارهای هزارگانه هم استفاه کند.
درباره امکان گفتگو با گروهای مسلحی که حاضرند سلاح خود را بر زمین گذارند پاسخ ما مثبت است این رویکردی است که تاکنون اتخاذ کردهایم هر کس که مصمم به کنار گذاشتن سلاح خود بوده مورد عفو و بخشش کامل قرار دادیم. ما در این خصوص تا حدی از خود انعطاف نشان دادیم. حتی قانون را نادیده گرفتیم. قانون تروریستها را به خاطر اقدامات تروریستی نمیبخشد. با این حال در راستای منافع مردم و جلوگیری از خونریزی بیشتر این افراد را مورد عفو قرار دادیم.
سوال: افراد را مورد بخشش قرار میدهید یا سازمانها را نیز مورد عفو قرار خواهید داد؟
بشار اسد: ما افراد را مورد بخشش قرار میدهیم با سازمانهای تروریستی گفتگو نمیکنیم با افراد گفتگو میکنیم.
سوال: برخی معتقدند در منطقه ما دو جهتگیری اصلی وجود دارد یکی منازعات و جنگهای داخلی است که بین کشورها و مجموعههای مسلمانان جریان دارد در این چارچوب عربستان سعودی بر ضد سوریه و یمن یا مرم بحرین فعال است. دیگری نیز تلاش آمریکا است که با دامن زدن به تقابل خونین در درون جوامع اسلامی تمدن و ظرفیت کشورهای اسلامی را در برابر تمدن غربی به چالش میکشد به نظر جنابعالی این منازعات تا چه اندازه منافع آمریکا را محقق میسازد؟
بشار اسد: در دوران کنونی، من به چیزی که برخورد تمدنها نامیده میشود اعتقاد ندارم. ما در دون تمدنی واحدی به نام تمدن بشری زندگی میکنیم چالش در بین جریانها وجود دارد. چه بسا طیفهای فرهنگی با یکدیگر به رقابت برخاسته باشند. (اگر اینگونه باشد) میتوانیم بگوییم که رقابت آنها امری طبیعی است. لیکن آن چیزی که ما با آن مواجه هستیم یک منازعه سیاسی است که به آن عنوان منازعه تمدنی داده شده است. همانگونه که گفتم اختلافات دینی و فرقهای در دروان معاصر منشاء سیاسی دارد و ریشهدار نیست در اینجاست که بازی غرب نهفته است بدون شکل میتوانیم بگوییم ما با معضل بزرگی به نام برخورد هویتها مواجه هستیم. این معضل در منطقه عربی، جهان اسلام یا شاید در کشورهای جهان سوم وجود دارد. شما در ایران هویت اسلامی داشته و به نژاد فارسی نیز تعلق دارید. ما نیز وابسته اسلام و متعلق به قومیت عربی هستیم. این امری اطبیعی است چیزی که غرب در این میان انجام میدهد تلاش برای تقویت یکی از این عناصر هویتی در برابر دیگری است. از آنجا که هویت این ملتها تثبیت نشده و در بین جوامع ما چالشهای ضعیفی وجود دارد غرب در صدد تقویت آنها و القای آن است که هویت اسلامی با هویت فارسی یا عربی در تضاد است و به دنبال آن مشکلات داخلی از طریق تنش میان گرایشها ایجاد میکند چرا غرب به دنبال این گونه مشکل آفرینیها است؟ زیرا مانع اساسی غرب برای بسط همینه خود در کشورها، قوی بودن احساس هویت در میان مردم است زمانی که شما به یک عقیده وابسته هستید این اعتقاد به شما کمک میکند تا مسائل را به صورت روشن تر درک نمایید. این اعتقاد و ایمان است که شما را نیرومند و ثابتقدم میکند اما اگر هویت خود را از دست دادید و احساس وابستگی به هیچ هویتی اعم از اسلامی، فارسی یا عربی نداشته باشید انگیزهای نیز برای دفاع نخواهید داشت و در برابر هر خواسته غربی مشکلی نخواهید داشت، زیرا برای خود حقی قائل نیستید زیرا حقوق با هویت مرتبط است و کشور نیز با هویت مرتبط است. در اینصورت میتوان گفت بازی غرب طی قرن گذشته، هدف قرار دادن هویتها است. در همین چارچوب آنها به چالش سنی و شیعه دامن میزنند یا اخیرا به منازعه عربی - کردی پرداختهاند همانطور که در عراق به چنین چالشی دامن زدهاند و در گذشته نیز در مرحلهای چالش اسلامی - مسیحی را مورد توجه قرار داده بودند یا حداقل ترس از دیگری را در طرف مقابل بوجود آوردند. وقتی چنین مازعاتی پدید آوردند هویتها کوچک، محدود، ناسازگار و بیتاثیر خواهد شد. در این صورت است که آنها میتوانند به اهداف خود دست یابند. در پاسخ به سوال شما میگویم که ما در این منطقه وارد هرگونه منازعهای که شویم به صورت غیرمستقیم به منافع غرب خدمت کردهایم. منازعه فکری درباره هر موضوع یک حق طبیعی است لیکن اختلاف به معنی خودداری از گفتگو با یکدیگر نیست باید گفتگو را ادامه دهیم و هر طرف سعی کند دیگران را به لحاظ فکری متقاعد نماید. این روش پسندیدهای است.
سوال: آیا به نظر شما امکان ممانعت از دستیابی آمریکا و رژیم صهیونیستی به اهدافشان از رهگذر دامن زدن به بحران در منطقه وجود دارد؟
بشار اسد: آری؛ وقتی اهمیت پذیرش دیگری را بدانیم و آماده باشیم در عین اختلاف، یکدیگر را به رسمیت بشناسیم، یعنی ما و شما فرزندان یک تمدن خواهیم بود ملتی واحد، کشوری واحد و حکومتی واحد خواهیم داشت، در این هنگام باور خواهیم نمود که مشکلی وجود نخواهد داشت. ولی وقتی من شما را خطای مطلق دانستم و خود را صحیح مطلق انگاشتم و بر خود لازم دانستم که شما را حذف کنیم در این هنگام است که وارد درگیری شدهایم. صرفنظر از مطلب فوق باید بگویم که گفتگو و اختلاف، امری پسندیده مثبت و ارزشمند است. شما در ایران از چنین ارزشی برخوردار هستید و ما نیز در سوریه از آن برخورداریم و این چیزی است که افقهای گسترده برای تبادل اندیشه و در نتیجه پیشرفت و توسعه پدید خواهد آورد. شما در ایران گامهای بلندی در زمینههای علمی و در راس آن در زمینه هستهای برداشتهاید. اگر در ایران آزاداندیشی وجود نداشت به چنین دستاوردهای علمی نائل نمیشدید زیرا این دو مسئله کاملا با یکدیگر مرتبط هستند. بنابراین من معتقدم اختلاف تا زمانی به حذف طرف مقابل منجر نشود مفید و سودمند است در غیر این صورت ویرانگر خواهد بود.
سوال: اجازه دهید مقداری از مباحث قبل فاصله بگیریم و به موضوعی دیگر بپردازیم. عربستان سعودی به بهانههایی هر چند نادرست از 17 ماه پیش تجاوز به خاک یمن را آغاز کرده و تاکنون به اهداف اعلام شدهاش دست نیافته است و علاوه بر آن مرزهای جنوبی خود را در معرض خطر قرار داده است. این کشور در کنار جنگ یمن در برابر اراده مردم بحرین نیز ایستاده است. همچنین بر ضد ایران فضاسازی نموده و وارد روند عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی شده است. به نظر جنابعالی این رفتارهای عربستان به چه تاثیری بر منابسات جهان اسلام و کشورهای عربی خواهد داشت؟
بشار اسد: تاثیر چندانی ندارد زیرا این تغییر واقعی نیست و یک تغییر ظاهری است. روابط عربستان با رژیم صهیونیستی فقط از صورت پنهان خارج شده و به شکل علنی و آشکار در آمده است. این روابط بیش از 5 دهه است که وجود دارد تاریخ آن به پیش از سال 1967 باز میگردد ما معتقدیم اولین پیامده همکاری میان عربستان و اسرائیل، جنگ سال 1976 است که هدف آن در آن زمان ضربه زدن به عبدالناصر بود. ضرورتی نبوده است این دیدارها مستقیم باشد چه بسا از طریق آمریکاییها اینگونه هماهنگهای به عمل آید. پنهان بودن موضوع نیز میتواند خواسته آمریکا یا سعودی باشد. در هر حال روشهای مختلفی برای حفظ این ارتباط وجود داشته و عملا در همین چارچوب، هماهنگیها به عمل آمده است. طرحی را که ملک عبدالله پادشاه عربستان به عنوان یک ابتکار عربی برای حل و فصل معادله فلسطین در سال 2002 ارائه کرد نیز در همین چارچوب بود. پیش از آن نیز ملک فهد در سال 1981 با هدف بیرون راندن مقاومت فلسطنی از لبنان، طرحی را ارائه نمود. پس ارتباط سعودی با این رژیم از قبل نیز بوده تنها تفاوت در این است که کارهای اعلام نشده قبلی به صورت آشکار و علنی تعقیب میشود.
سوال: ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم عربستان با رژیم سعودی برای نخبگان جهان اسلام قابل فهم و درک است، اما از نظر افکار عمومی عربستان کشوری است یا جایگاه مهم که مدیریت حرمین شریفین و قبله مسلمانان را برعهده دارد. اکنون افکار عمومی مسلمانان در برابر این واقعیت قرار گرفته است که یک کشور اسلامی و مهم مانند عربستان، در حال عادیسازی روابط خود با اسرائیل است. این مسئله چه تاثیری برجای خواهد گذاشت؟
بشار اسد: از نظر من این مسئله تاثیر مثبتی خواهد داشت. زیرا نخبگانی که تاکنون اعتقاد داشتند آل سعود در خدمت حرمین هستند، به این باور رسیدهاند که آنها در حقیقت به حرمین خدمت نمیکنند، بلکه به آمریکا که حرم بزرگتری برای آنها محسوب میشود خدمت میکنند. واقعیت موضوع این است طیف گسترده مسلمانان در جهان که از این رویکرد مطلع نیستند باید با این واقعیت آشنا شوند. چه چیزی باعث تغییر ناگهانی عربستان شد؟ آیا عربستان در گذشته دشمن اسرائیل بود که با تغییر ناگهانی به دوستی برای این رژیم تبدیل شده است؟ یا اینکه مناسبات آنها در گذشته بوده ولی اینها از علنی شدن آن احساس خجالت داشتند؟ اولین سوالی که آلسعود در برابر افکار مسلمانان با آن مواجه هستند این است که اگر آنها از حرمین حمایت میکنند تاکنون چه قدمی در خصوص حمایت از مسجدالاقصی برداشتهاند؟ چطور با اسرائیل که همواره (در گذشته و حال) به هر مناسبتی سعی در تخریب و فروپاشی مسجدالاقصی دارد تا به جای آن هیکل (سلیمان) را بسازد، رابطه برقرار میکنند؟ عربستان تاکنون در این زمینه چه کرده است؟ هیچگونه اقدامی را انجام نداده است. حتی یک موضعگیری هم علیه اسرائیل نداشتهاند. این همان حقیقت است این همان بخش مثبتی است که باید بدان توجه کنیم. از رهگذر رویکرد عربستان، طیفهای وسیعی از جهان اسلام به واقعیتها پی خواهند برد. البته افکار عمومی در ابتدا دچار شوک خواهد شد. لیکن باید با صراحت سخن گفته و به مسلمانان بگوییم چبزی که دارید میبینید در گذشته نیز وجود داشته است. تازگی ندارد لیکن مردم نسبت به آن آگاهی نداشتند شاید نخبگان سیاسی این واقعیتها را میدانستند لیکن حالا نوبت شماست تا حقیقت را بدانید اگر در گذشته ما این حرفها را میگفتیم آنها میگفتند این سخن صحیح نیست زیرا آنها خادم حرمین هستند با این که سخنان احساساتی درباره آنها گفته میشد. لیکن امروز دیگر جایی برای انکار حقایق باقی نمانده است.
سوال: برخی معتقدند که عربستان با تحریک دیگران وارد جنگ در یمن شد تا ظرفیتهای عربستان را به تحلیل ببرند؟ همانگونه که ترکیه را هوشمندانه برای حضور نظامی در جرابلس تحریک کرده تا توانمندیهایش را به چالش کشند. به نظر جنابعالی به لحاظ راهبردی مداخله نظامی ترکیه چه تاثیری بر وضعیت و آینده سوریه بر جای خواهد گذاشت؟
بشار اسد: اولا شاید بکار بردن واژه درگیر نمودن در اینجا دقیق نباشد. به یک دلیل ساده، ما شخصی را که از خرد و استقلال رای برخوردار باشد وادار به انجام کاری میکنیم او را در جهت خواسته خواد قانع میکنیم. دادهها و اطلاعات نادرستی به وی میدهیم و به این طریق او درگیر مسئله میشود. ولی وقتی از عربستان و ترکیه صحبت میکنیم آنها کشورهایی وابسته به آمریکا میباشند آمریکا به آنها دستور میدهد و آنها اجرا میکنند اما در مورد ترکیه سالهاست که اردوغان خواهان دخالت در سوریه است لیکن به او اجازه این کار را نمیدادند در حال حاضر چون به او اجازه دادند وارد جرابلس شد.
سوال: چرا به او اجازه دادند؟
بشار اسد: به اعتقاد من به او اجازه داده شد زیرا که آمریکاییها همواره سعی در پیچیده نمودن اوضاع دارند چرا که هر چه شرایط پیچیدهتر گردد آنها بیشتر میتوانند روی تضادهای موجود مانور بدهند افزایش تضاد میان ترکیه و کردها باعث شکایت بردن ترکیه به آمریکا علیه کردها خواهد شد. کردها نیز به منظور برخورداری حمایت به سمت آمریکا خواهند رفت و از ترکها شکایت خواهند کرد. اگر اختلافی میان کردها و عربها نیز وجود داشته باشد هر دو نزد آمریکا خواهند رفت. منطق آمریکا بر اصل اختلاف انداختن و حکومت کردن، استوار است. هر چه بیشتر به اختلاف میان مردم دامن بزنند بهتر میتواند روی تضادها سرمایهگذاری کنند این همان چیزی است که در منطقه ما پیگیری میکنند. در شرایط کنونی، ورود ترکیه به خاک سوریه، اوضاع را پیچیده میکند. در مجموع ترکیه بازیگری آمریکایی است و مهرهای از مهرههای سیاست آمریکا به حساب میآید که در راستای منافع و با دستور آمریکا و طبق میل آن نقشآفرینی میکند. ترکیه از جمله ابزارهایی است که با نزدیک شدن به زمان حل و فصل نهایی در سوریه در جهت اجرای طرح آمریکا به کار گرفته خواهد شد.
سوال: برخی معتقدند کودتای اخیر در ترکیه با حمایت یا اطلاع آمریکا انجام شده است. از این رو کارخ سفید با چراغ سبز برای ورود نظامی ترکیه به جرابلس، در صدد اعطای امتیاز و جبران برآمده است. جنابعالی در این زمینه چگونه فکر میکنید؟
بشار اسد: این در حد یک تحلیل است. دادههای دقیقی در این زمینه وجود ندارد. لیکن بر اساس منطق آمریکا چنین مسائلی رخ میدهد. آمریکاییها به هیچ اصلی پایبند نیستند آنها بر اساس دیدگاه ماکیاولی که «هدف وسیله را توجیه میکند» رفتار میکنند. نکته عجیبی وجود ندارد و این سخن غیرممکن نیست. نمیتوانیم قاطعانه آن را تایید یا رد کنیم.
سوال: جناب آقای رئیس جمهور در سخنان خود کرارا به مسائل آرمانی، مصالح کشور و هویت ملی اشاره نمودید. این در حالیست که رهبران کشورهایی مانند ترکیه، سعودی و آمریکا نسبت به استمرار و بقاء جنابعالی بر مسند حاکمیت در سوریه مشکل دارند. در صورتی که آنها مواضع خود را تغییر دهند آیا امکان وجود خواهد داشت با آنها وارد پروسه مذاکره برای آینده سوریه شوید؟
بشار اسد: اولین هدفی که ما دنبال میکنیم جلوگیری از ریخته شدن خون شهروندان سوری است. در این چارچوب (به دور از مسائل احساسی) هر اقدامی که ما را به این هدف نزدیک کند را به کار خواهیم بست میگویم به دور از اصولی چون جلوگیری از خونریزی خود یک اصل، بلکه بزرگترین و مهمترین اصل و هدف ما است. اگر چه همکاری با تروریستها کار درستی نیست ولی اگر گفتگو با آنها مانع خونریزی شود و اصل بزرگتر را تامین کند باید بدان تن داد. البته تعامل و گفتگو با آنها به معنای اعتماد داشتن به آنها نیست. اینها افرادی فاقد اخلاق هستند حتی اگر هزار بار با آنها بنشینیم، باز هم آنان را مجرم، منافق و فاقد اخلاق میدانیم. این یک امر ثابت است. لیکن در داد و ستد سیاسی هدف سیاسی هر مقام و مسئولی، دستیابی به منافع مردم است. اگر در تعامل با این کشورها مصلحتی برای مردم وجود داشته باشد، به آن خواهیم پرداخت. از سوی دیگر لازم است همواره میان مردم و دولتها فرق قائل شویم. مردم ترکیه علیرغم تمام دروغهایی که در رسانههای این کشور از سوی دار و دسته اردوغان و کشورهای خلیج (فارس) بدان دامن زده شد، حقیقتا موضع خصمانه علیه سوریه اتخاذ نکرده است. و گاه و بیگاه میشنویم برخی مسئولان و نمایندگان مجلس و شخصیتهای مردمی به اردوغان هجوم آورده و انتقاد میکنند و مسئولیت پیدایش بحران سوریه را متوجه او میدانند. اگر ما با مسئول یک کشور ملاقات کنیم این به معنای آن نیست که به خاطر شخص وی با او ملاقات کردهایم بله با او ملاقات میکنیم چون او کانال ارتباطی با مردم است. همواره باید این را مد نظر داشته باشم که روابط سوریه و ترکیه در وهله اول، مردمی باشد زیرا مسئولین میآیند و میروند مهم آن است که روابط ملتها باقی بماند. نباید دچار اشتباه شویم نباید اجازه دهیم دشمنی میان دولتها به دشمنی میان ملتها تبدیل شود.
سوال: سوریه تاوان حمایت و دفاع از آرمان فلسطین را می پردازد، آیا جنگ 5 سال در سوریه بر حمایت شما از فلسطین و گروهای مقاومت فلسطینی تاثیرگذار بوده است؟
بشار اسد: از نظر سیاسی تاثیری نداشته است. ما همچنان بر روی مواضع گذشته (5 سال قبل) خود هستیم. در عین حال نمیتوانیم تاثیرات جنگ و لغزشهای گروهی که خود را فلسطینی مینامند را نادیده بگیریم. آنها به جای قدرشناسی از سوریه به دلیل ایستادگی در کنارشان، به نفع تروریستها موضعگیری کردند. بدون شک این مسائل بر مواضع مردم که غالبا احساساتی هستند تاثیرگذار است. بویژه آنکه ملت سوریه در حمایت از این آرمان، بهای گزافی را پرداخته و از امنیت و نان سرسفره خود در این زمینه مایه گذاشته است. اما در مقابل واکنش این عده برخلاف توقع، در حمایت از تروریستها شکل گرفته است. برخی از آنها اسلحه خود را سمت شهروندان سوری که برای آرمان فلسطین از خودگذشتگی داشته، نشانه میروند و علاوه بر آن از طرحهای اسرائیل علیه مردم سوریه نیز حمایت کردند. تمام این رفتارها موثر است. ولی به نظر من این تاثیرات عاطفی، موقت و زودگذر است و به سبب فشارهای ناشی از جنگ بوجود آمده است. با پایان یافتن بحران، مردم نیز به حالت عادی بازخواهند گشت و به شکل صحیح، طبیعی و با افق باز، خواهند اندیشید، بویژه آنکه افرادی را که از آنها نام بردم و اقدامات آنها بازگو کردم مردم و آرمان فلسطین را نمایندگی نمیکنند. آنها افرادی بیش نیستند و همواره آرمان بزرگتر از افراد هستند. من نگرانی از این جهت ندارم. اما به لحاظ سیاسی، همانطور که گفتم همچنان بر روی مواضع قبلی خود هستیم.
سوال: شاهد بودیم که جنابعالی در ماه رمضان با برخی از سربازان در جبهههای جنگ و در شرایط سخت و در مناطقی که درگیری در آنجاها به شدت ادامه داشت دیدار کرده و با آنها افطار کردید جنابعالی به عنوان نماد سوریه که در معرض هر سوء قصدی نیز قرار دارید چرا چنین خطر میکنید؟
بشار اسد: اولا من به عنوان رئیس جمهوری، فرمانده کل ارتش و نیروهای مسلح وظیفه خود میدانم در حد امکان در کنار نیروهای مسلح حضور یابم. ثانیا، حضور من شاید برای چند ساعت در چند دیدار با آنها باشد لیکن آنها هفتهها و ماهها در این مناطق حضور دارند. چیزی که من انجام میدهم به مراتب ناچیزتر از کاری است که آنها برای کشور انجام میدهند. اما در خصوص خطرات احتمالی آن باید بگویم این موضوع را همواره به من گوشزد میکنند و پاسخ من نیز آن است که به مشیت و تقدیر الهی اعتقاد دارم این امر بدیهی است. هنگامی که قرار باشد اجل میآید اما آنچه مهمتر است این که در این مسئله من از نظامیها درس گرفتهام. تاکنون دیدارهای بسیاری از مناطق جنگی داشتهام اما در دیداری که بدان اشاره کردید از یکی از نظامیان که اسلحه در دست داشت و با فاصله کمی (کمتر از یکصد متر) از تروریستها در خط اول آتش ایستاده بود سوال کردم چرا از کلاه استفاده نمیکند ناخودآگاه و با آرامش خاصی پاسخ داد که خداوند خودش نگاهدارنده است. از طرفی وقتی ابعاد جنگ روانی دشمن را مدنظر قرار میدهیم پیداست آنها اهداف مختلفی را تعقیب میکنند که مهمترین آنها ایجاد رعب در دلهای ما است. در مقابل من همواره و در همه دیدارهایی که انجام میدهم این پیام را منتقل میکنم که آنها نه در روز اول و نه امروز پس از 5 سال نتوانستند حتی برای یک لحظه ترس را در وجود ما ایجاد کنند و ما هرگز نمیهراسیم.
سوال: واقعا چرا نمیهراسید؟
بشار اسد: کسی که حامل یک آرمان عادلانه است چرا باید از یک تروریست و مزدور بترسد؟ این غیرمنطقی است او باید بترسد چرا که مزدور برای پول میجنگد و من برای کشورم مبارزه میکنم. نقطه اتکا و اعتماد من والاتر است . من از ناحیه مردم حمایت میشویم اما چه کسی او را حمایت میکند؟ او مردم را میکشد بنابراین مردم با او نیستند. وقتی اینگونه است چرا باید ترس را به خود راه دهیم؟ وقتی مردم با تو هستند و همزمان نیز خدا با تو هست نباید ترسید. اگر خداوند برای این کشور فروپاشی را رقم زده بود، تاکنون همه چیز در کشور فروپاشیده بود این در حالی است که کشور پس از گذشت 5 سال مستحکم ایستاده و فرو نریخته است. بر اساس منطق اقتصادی هیچ کشوری قادر نیست با وجود چنین جنگی بیش از 5 سال پایداری کند. بر اساس منطق محاسبات، ممکن است یک سال یا دو سال پایداری کند، اما مقاومت 5 ساله منطبق بر این منطق نیست. تمام اصول اقتصادی و روانی و منطقی فروریخته است. از این رو غرب تاکنون به تجزیه و تحلیل مشغول است و به هیچ نتیجهای هم نمیرسد نمیداند چه اتفاقی افتاده است. از این رو است که میگویم دائما عوامل الهی وجود دارد.
سوال: به دور از فضای رسانهای و آنچه در تبلیغات بدان دامن زده میشود مایلم بپرسم آیا در این 5 سال براستی شاهد کمک و نصرت خداوندی بودهاید؟
بشار اسد: طبیعی است که اینگونه نقشآفرینی الهی را در یک لحظه معین نبینید. وقتی سلسله حوادث را به طور پیاپی مشاهده میکنید که چگونه شگفتیهای خارج از قدرت بشری رقم میخورد اینجاست که میگوییم اراده خداوند در کارها دخالت دارد. به دلیل این وضعیت است که همواره گفتهام و میگویم خداوند نگهدارنده سوریه است. من از 10 سال قبل این مسئله را متذکر شدم و اکنون به اثبات رسیده است. وقتی که مشاهده شود قواعد منطقی و علمی یکی پس از دیگری فرو میریزند، چه چیزی برجا میماند؟ جنبههای معنوی و خدایی باقی میماند اینجاست که واقعا به اراده خداوند در کارها اعتراف خواهید نمود. در این زمینه بعد مهمتری نیز وجود دارد وقتی فردی را میبینید که میداند به سوی مرگ میرود اگر از او سوال کنید دنبال چه چیزی است (این نمونه ها را در موارد متعدد دیدهام) پاسخ میدهد که خواهان شهادت است. با اینکه میداند به سوی مرگ میرود، از قدرت و توان بالایی برای جنگیدن تا سرحد شهادت برخوردار است. این چه معنایی دارد؟ این حقیقتی فراتر از انسانیت است. یعنی هنگامی که قهرمانیهای بزرگ را از سوی برخی مشاهده میکنید، اطمینان خواهید یافت که این فرد از توان الهی برخوردار شده تا بتواند پایدرای کند. البته تمامی این چیزها است که قدرت الهی را به شما نشان میدهد.
سوال: سالها است که جنابعالی و سوریه همپینانان ایران هستید، مایلم سوال کنم آیا این همپیمانی از تفکر راهبردی شخص آقای بشار اسد سرچشمه میگیرد؟ یا آنکه میراثی است که از سوی مرحوم حافظ اسد، رئیس جمهوری فقید سوریه برای شما به ارث گذاشته شده است؟
بشار اسد: سوال دقیقی است. بالاخره من در منزل فرزند ایشان بودهام. تردیدی نیست انسان چیزهایی را از پدرش میآموزد و حتی در دوران بزرگی تشخیص این است که چه چیزی را از پدر آموختهای، کار دشواری است. لزومی ندارد چیزی که فرا گرفتهاید، ایده خاصی باشد. چه بسار روش اندیشین را از او فرا گرفته باشید ما در منزل پدری درباره مسائل سیاسی صحبت نمیکردیم من حتی برای یک بار هم از پدرم درباره مواضعش در خصوص ایران (دهه هشتاد میلادی در کنار ایران ایستاده بودیم) سوال نکردیم. در عین حال مواضع او در داخل منزل برای ما از طریق رسانهها سخنرانیها و مواضع سیاسی که به عنوان رئیس جمهوری داشت، قابل درک بود و بیش از هر کس دیگری امکان ایجاد ارتباط میان آن دو برای ما وجود داشت. بنابراین اگر منظور از اثرگذاری، تاثیر در نحوه اندیشیدن و نگاههای راهبردی کلان باشد بر این باورم که این امری بدیهی است. البته نمیتوان همه ابعاد آن را به دقت ترسیم کنم ولی قدر مسلم آن است که چنین تاثیری وجود داشته است. اما جنبه دیگر هم نیز وجود دارد که مرتبط با دیدگاههای راهبردی من درباره وضعیت سوریه است. نمیتوان درباره وضعیت سیاست در سوریه بدون توجه به تحولات پیرامونی سخن گفت بویژه کشورهایی که دارای بیشترین تاثیر در سوریه هستند حالا در این چارچوب بخواهیم به شکل بیطرفانه صحبت کنم به نحوی که گویی بین من و ایرانیها رابطه ویژهای وجود نداشته باشد، سوال میکنم آیا ایران بر وضعیت سوریه اثرگذار است یا خیر؟ هنگامی که درباره مسئله فلسطین، لبنان و رابطه با غرب سخن میگوییم و در حالیکه سوریه از سوی غرب مورد هدف واقع شده است آیا ایران به عنوان یک کشور میتواند بر تمامی این پروندهها اثرگذار باشد؟ بر این اساس ما در سوریه به روابط با ایران در سطح راهبردی نیازمندیم. اینکه این رابطه چگونه و تا چه سطحی باشد اینها مربوط به جزئیات است. لیکن در مجموع میتوان گفت ایران کشوری تاثیرگذار است و بنابراین ما نیازمند رابطه با آن هستیم.
بحث ایران را کنار بگذاریم چه چیزی باعث شد تا رابطه با ترکیه را در دستورکار قرار دهیم؟ (در حالیکه چنین رابطهای در زمان ریاست جمهوری حافظ اسد بین دو کشور وجود نداشته است) بر اساس همان منطق! باید ببینیم ترکیه چه تاثیری (مثبت یا منفی) در سوریه دارد: اگر رابطه خوبی با آن برقرار شود سود میبریم و این اتفاقی که در فاصله سالهای 2004- 2011 رخ داد اما وقتی اردوغان تصمیم گرفت آن را به یک روند منفی تبدیل کند، بهای گزافی پرداختیم. بنابراین صرف نظر از اینکه چه کسی رئیس است باید نگاه راهبردی در (برقراری مناسبات) داشته باشیم. رئیس جمهور حافظ اسد رفت. روزی فرا خواهد رسید که من هم میروم. باید بدانیم روابط با کشورها مبتنی بر احساسات پایهگذاری نمیشود. این مناسبات باید بر واقعیتها پایهریزی شود. اگر ایران کشوری تاثیرگذار است، شما به رابطه با آن نیازمندید. اگر فرض کنیم ایران خدای ناکرده یک روز مانند ترکیه نقشی منفی در سوریه ایفا کند، در این صورت باید با آن وارد گفتگو شویم لیکن خوشبختانه ایران دارای نقش مثبت است. ما باید ترکیه را نیز به طرف ایفای نقش مثبت (مشابه نقشی که ایران دارد) سوق دهیم. من مسائل را اینگونه میبینم.
سوال: با توجه به رویکردهای جمهوری اسلامی ایران شاهد آن هستیم که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) نظر و محبت ویژهای نسبت به شخص جنابعالی دارد. اولا این نظر را چگونه تفسیر مینمایید؟ ثانیا: نظر شما نسبت به مقام معظم رهبری چیست؟
بشار اسد: اولا، به لحاظ شخصی ارادت و محبت بزرگی میان من و حضرت امام خامنهای وجود دارد. این ارادت هیچ ارتباطی به مسائل سیاسی ندارد. بلکه ریشه در سرشت و منش شخصیتی ایشان دارد. تواضع، فروتنی و احترامی که از آن برخوردارند باعث میشود که نسبت به ایشان علاقه پیدا کرده و با او روابط شخصی برقرار کنید حتی اگر این رابطه خارج از چارچوب سیاست باشد از سوی دیگر در چارچوب معادلات سیاسی، ایشان شخصیتی وافادار هستند. ایشان وفاداری ایران نسبت به مواضع سوریه را به نمایش گذاشتهاند. سوریه از معدود کشورهایی است که در سالهای دهه هشتاد میلادی در کنار ایران ایستاده است. مردم ایران وفادارند و حضرت امام خامنهای مستقیما در موارد عدیدهای این وفاداری را ابراز داشتهاند. بحرانهای جاری نیز باعث استحکام و افزایش همبستگی و این نگاه راهبردی شده است. زیرا در مشکلات وفادرایها جلوه میکنند، جنبه سوم متعلق به ایشان آن است که ایشان یک شخصیت راهبردی بزرگ است. این بحران ثابت کرد که ایشان از آغاز مسائل را همانگونه که بود میدیدند (من نیز با همان دقت میدیدم) با اینکه من در داخل سوریه زندگی میکنم و ایشان در جایی دیگر، ایشان دادهها و اطلاعات خود را از ارگانهای دولت به دست میآورد و من اینجا در میان شهروندان زندگی میکنم. با این حال ایشان از هفتههای آغازین بحران دقیقا میدانستند که چه چیزی در حال وقوع است. اگر بخواهیم درباره ایشان صحبت کنیم (نمیخواهم درباره ایشان مدیحهسرایی کنم زیرا روحیه ستایشگری ندارم) باید واقعیتها را بگوییم تا در تاریخ ثبت شود، ایشان حوادث را اینگونه به روشنی میدید از نظر شخصی و از منظر راهبردی، ایشان جایگاه بزرگی در سطح تاریخ منطقه برای خود احراز کردهاند.
سوال: از سعه صدر شما متشکرم، در صورتی که پیامی برای نخبگان و جامعه ایرانی داشته باشید از آن استقبال میکنیم.
بشار اسد: آنچه که در درجه اول برای من مهم است مراتب درود، محبت و تشکر خود را به مردم ایران ابراز بدارم. چرا که هر تصمیم سیاسی که رهبری یا دولت ایران، رئیس جمهور جناب آقای روحانی و پیش از آن رئیس جمهور جناب آقای احمدینژاد در آغاز بحران اتخاذ نمودهاند یا هر اقدامی را انجام دادهاند اعم از موضعگیری سیاسی یا اقدام اقتصادی یا حمایت نظامی به هر نحو که باشد برآیند توافق و اراده مردم ایران، مبتنی بر حمایت از سوریه است و این مشارکت مستقیم تمامی شهروندان ایران اعم از فقیر، متوسط و ثروتمند است که با امکانات خود به حمایت از سوریه در برابر تروریسم پرداختهاند من فرصت این مصاحبه را برای ابراز سپاس تقدیر شهرندان سوری از این نقشآفرینی مردم و رهبری ایران مغتنم میشمارم.
بخش دوم و پایانی متن کامل این مصاحبه ارائه میشود.
سوال: یکی از معماهایی که شاید نتوان آسان آن را فهمید مسئله ارتش سوریه است. گفته میشود 80 درصد ارتش سوریه از اهل تسنن هستند لیکن حاکمیت در سوریه در دست طایفه علوی است. تلاشهای زیادی برای نفوذ در صنوف ارتش سوریه صورت گرفته، پولهای زیادی برای تخریب روحیه فرماندهان ارتش هزینه شده است تا از این رهگذر سازمان ارتش را دچار فروپاشی کنند. برخی تصور میکنند به دلیل تفاوتهای مذهبی زمینه این فروپاشی در ارتش نیز وجود دارد. از طرفی جنگ، در 5 سال اخیر توان ارتش را دچار فرسایش نموده است. در وضعیت کنونی افقی برای پایان این جنگ هم در آینده نزدیک دیده نمیشود. علیرغم همه این مسائل میبینیم که این ارتش در میدان پایدار است و علاوه بر آن سوریه توانسته است نیروی کمکی مردمی به استعداد یکصد تا یکصد و پنجاه هزار نفر را تجهیز کند. مایلم بدانم راهبرد و راهکاری را که برای حفظ یکپارچگی و توانمندیهای ارتش و نیروهای مردمی به کار گرفتهاید چیست؟
بشار اسد: ما به این پایداری نرسیدهایم، این پایداری وجود دارد مسئله اساسی این موضوع همان چیزی است که بدان اشاره نمودید. اینکه آیا طائفهگری وجود دارد یا خیر؟ این همان معیار است لذا جنگ رسانهای از آغاز در خارج (بر اساس وجود تقابل طائفی) شکل گرفته است.
سوال: حتی اگر دارای بعد فرقهای نباشد، طرفداران نگاه فرقهای با پرداختن بدان درصدند به این درگیریها جلوه فرقهای دهند.
بشار اسد: درست است. بر این اساس اگر معادلات در چارچوب نگاه آنها استمرار مییافت و ارتش بر اساس نگاه آنها متکی بر نظام فرقهای شکل گرفته بود و از فرقه خاصی حمایت میکرد، حتما پس از چند ماه دچار فروپاشی میشد. این ارتش یارای استقامت نداشت و ... در حالی که وضعیت برخلاف آن است. از سوی دیگر ما همواره در سوریه با نشان دادن واقعیتها، سوژهها و رویکردهای تبلیغاتی مخالفین را خنثی میکنیم. در اینجا واقعیتهایی وجود دارد. شما میتوانید بروید و از ترکیب دولت سوریه اطلاع پیدا کنید. خواهید دید که همه در آن مشارکت دارند. در ارتش سوریه نیز تمامی فرقهها حضور دارند و مهمتر از آن اگر به آمار شهدای ارتش که در این جنگ به شهادت رسیدهاند توجه کنید، خواهید دید درصد بالایی از تمامی فرق در آن وجود دارد. علاوه بر آن کسانی که از نظر سیاسی از حکومت حمایت و دفاع میکنند از فرق و مذاهب مختلف هستند همانطور که معارضان سیاسی دولت نیز از طوایف مختلف میباشند. حتی اگر معارضان دست نشانده مقیم خارج که در راستای منافع آمریکا یا ترکیه با عربستان عمل میکنند را نیز ملاحظه کنید، میبینید آنها نیز از همه فرقهها هستند. مسئله این است که چه کسی نگاه ملی و علاقه به کشور دارد یا اینکه تمایلات ملی ندارد. بنابراین میگویم استراتژی دشمن سعی در ایجاد وضعیت فرقهای است ولی رویکرد طبیعی مردم بر این استراتژی غلبه دارد. اگر رویکردی فرقهای در سوریه به عنوان رویکردی عمومی وجود داشت ما به عنوان دولت در سوریه نمیتوانستیم در برابر آن اقدامی کرده و یک وضعیت غیر فرقهای بوجود آوریم ولی در این کشمکشها مشخص شد اساسا نگاه طائفی در میان مردم رواج ندارد. البته ما در برابر تبلیغاتی که به فرقهگری دامن میزند با رویکردهای ملی به مقابله پرداختهایم رویکردهایی که همگان را شامل شود زیرا کشور متعلق به همه است. کشوری که متعلق به یک طایفه باشد وجود ندارد. نمیتوان کشور را منحصر به یک طایفه یا یک گروه دانست. کشور یا متعلق به همه خواهد بود یا اصلا کشوری وجود نخواهد داشت. این همان چیزی است که ما در عرصه نظامی، خدمترسانی و در سایر زمینهها، مورد توجه قرار دادهایم. بر این اساس است که شهروندان سوری (علیرغم وجود برخی فساد یا کمکاری) احساس میکنند که این دولت متعلق به خودشان است این وضع موجود است و هیچگونه ارتباطی به مسئله فرقهگرایی ندارد.
سوال: فارغ از مسائل طائفی، آیا تلاشهای جاری برای به تحلیل کشاندن توان و ظرفیت ارتش و نیروهای نظامی، فقدان چشمانداز برای سرانجام جنگ و مسائلی از این دست به فرسایش و خستگی نیروهای دفاعی ارتش کمک نخواهد کرد؟
بشار اسد: هر جنگی باعث تضعیف دولت (هر دولتی که باشد)، اقتصاد و جامعه و همه چیز خواهد بود. این امری بدیهی است اما مشکل زمانی است که جامعه به این باور برسد که برنده جنگ نخواهد بود. ما در سوریه اعتقاد داریم در برابر دو گزینه قرار گرفتهایم. یا کشور ا از دست دهیم یا پیروز شویم. پس از گذشت 5 سال علیرغم خستگیهایی که اشاره کردید و وجود دارد و با آن زندگی میکنیم یک اراده و عزم وجود دارد که این ایستادگی نتیجه بخش خواهد بود. همچنین این ایمان نیز وجود دارد زمانی که دوستان و یا برادرانی از سایر کشورها و در پیشاپیش همه آنها ایران، در کنار ما قرار دارند به مردم این امید داده میشود که احساس تنهایی نکنند. غرب پایبند به اصول نیست ولی اکثریت جهان دارای اصول میباشند. کشورهایی هستند که از جرات حمایت کردن برخوردارند و کشورهای دیگر با شما هستند اما جرات حمایت ندارند. این همراهی و کمک، خستگی مردم سوریه را کاهش میدهد. همانطور که در آغاز گفتم، بخش اصلی خستگیهای موجود به تحریمهای جاری باز میگردد. تحریم اقتصادی چه بسا از جنگ نظامی موثرتر باشد. در اینجا نقش ایران پدیدار میشود. زمانی که ایران، خصوصا حضرت امام خامنهای از این تنگنا مطلع شدند، دستور حمایت اقتصادی از سوریه را صادر کردند. این اقدام باعث کاهش رنجها گردید. موضعگیریهای سیاسی و حمایت نظامی ایران نیز رنجها را کاهش داد. بنابراین درست است خستگی وجود دارد اما به دلیل برخورداری از عوامل داخلی و عوامل خارجی افق پیروزی نیز وجود دارد.
سوال: به فساد در جامعه سوریه اشاره نمودید. البته این فساد، سنگینی و پیامدهای خود را بر مردم سوریه بر جای میگذارد. جنابعالی در چند مرحله روند اصلاحات در کشور را فعال کردید اما این روند در مسیر تحقق اهداف پیشرفت ملموسی نداشت. برنامه و طرح شما برای تحقق این اصلاحات و برداشتن این فشارها از دوش مردم سوریه که عنصر اساسی در این نبرد به شمار میروند چیست؟
بشار اسد: روند اصلاحات مانند ساختمانسازی است. تصور کنید در حال ساختن ساختمانی هستید و همزمان یک عده این بنا را تخریب میکنند. نمیتوان با این روش ساختمان ساخت. در گام اول باید منشاء تخریب را از بین برد. قطعا روند اصلاحات در سوریه به سبب جنگ جاری و وجود تروریسم، کند شده است. اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بدون برقراری ثبات، دستییافتنی نخواهد بود. ثبات زیرساخت هر فعالیتی رشد و تغییر مثبت است که دولتها انجام خواهند داد. فرق نمیکند این اقدام فراگیر یا محدود باشد یا برنامهای بلند مدت یا کودتاهمدت باشد. ثبات عنصر اساسی اینگونه فعالیتها است. ما بیش از 5 سال است که فاقد ثبات هستیم. اولویت ما در وضعیت کنونی در درجه اول از بین بردن تروریسم است. با وجود تروریسم نمیتوانیم هیچ برنامه یا ابتکاری را محقق سازیم. ثانیا زمانی که گامهای بزرگی در مسیر ضربه زدن به تروریسم برداشته شود همزمان گفتگوی سیاسی و اجتماعی آغاز میشود. من اجرای اصلاحات و شروع روند سیاسی را در مجموع یک پروژه میدانم زیرا گفتگو تنها میان احزاب و نیروهای سیاسی نیست. روند اصلاحات در کشور یک روند جامع است که مشارکت تمامی شهروندان سوری در آن الزام یاست و این شامل نیروهای سیاسی و مجموعههای اجتماعی میگردد. در این صورت است که میتوان سخن از نظام شایسته برای آینده سوریه و تعیین کم و کیف سیاستهای اقتصادی و اجتماعی کشور به میان آورد و در آن زمان وارد گفتگو از این نوع خواهیم شد. البته پس از خاتمه یافتن بحران کنونی که مرتبط با جنگ و تروریسم است با مسائل دیگری مواجه خواهیم شد و آن نسل جوانی است که آگاهی ملی و سیاسی او در خلال جنگ شکل گرفته است. بدون شکل جنگ تاثیرات بسیار بدی بر طیف وسیعی از سوریها، بویژه کودکان و جوانان داشته است. برخی از این جوانان در مناطق تحت تصرف تروریستها حضور دارند. اعتقاد افراطی و هابیت مبتنی بر خشونت، ترور و عدم پذیرش دیگران در اندیشگاه گروهی از جوانان رسوخ کرده است. این عده دیگر قادر به پذیرش پیشرفت نمیباشند. نمیتوانند با دموکراسی کنار بیایند و حاضر به پذیرش دیگران نیستند، زیرا دیگری را فرزند میهن نمیدانند و اصلا اینها هیچگونه احساس ملی ندارند. دیگرانی نیز هستند که دچار مشکلات روانی فراوانی شدهاند که این مشکلات بر دیدگاههای ملی آنها و باورشان به وطن اثر گذاشته است. در صورتی که خواهان پیشرفت باشیم به ناچار باید با این نمونهها کنار آمده و تعامل کنیم.
سوال: بحران جاری در سوریه از طریق یکی از دو راه حل نظامی (تحقق پیروزی برای یکی از دو طرف) یا گفتگوی سیاسی امکانپذیر خواهد بود. گفتگوی سیاسی نیازمند به رسمیت شناختن طرفهایی است که امکان گفتگوی با آنها وجود دارد. دولت آمریکا اعلام کرده است که به استثنای داعش و النصره بقیه گروههای مسلح معارض سیاسی بوده و شرایط مشارکت در گفتگوهای سیاسی را دارا هستند تعریفهای دیگری نیز از گروههای تروریستی ارائه شده است. تعریف جنابعالی از طرفهایی که میتوانند در آینده سوریه نقشآفرینی کنند چیست؟
بشار اسد: اولا، طرفی را که درباره آن صحبت میکنیم، باید به کشور اعتقاد داشته باشد و اولین اصل اعتقاد به کشور این است که افراد نباید وابسته به دیگران باشند. نباید مزدور یا دست نشانده بیگانگان باشند و نباید حامی گروهای تروریستی بوده یا با برداشتن سلاح به کشتار و ویرانگری دست خود را آلوده کنند اینگونه رفتارها اقدامات سیاسی یا رفتاری ملی به حساب نمیآید. اگر چنین شرایطی فراهم آید که تا این لحظه فراهم نشده است میتوان درباره گفتگوی سیاسی با این افراد سخن گفت. حقیقت آن است که گفتگوی سیاسی میتواند مشکلات سیاسی را مرتفع کند در حالی که چالش کنونی ما تا این لحظه سیاسی نیست. ما در گذشته بر اساس مطالبات گروهای معارض یا کسانی که خود را ابتدا معارض خواندند اصلاحات سیاسی را آغاز کردیم. قانون اساسی و سایر قوانین و هر چیزی را تغییر دادیم ولی از جانب آنها چیزی تغییر نکرد. برعکس هر چه ما تغییرات بیشتری انجام میدادیم، آنها بیشتر به سمت تروریسم روی آوردند. پرواضح است که مسائل سیاسی آنها صرفا بهانهای است برای در تنگنا قرار دادن دولت، چون آنها توقع دریافت پاسخ منفی از ما داشتند تا آن را علم نموده و عنوان کنند که به دلیل مخالفت حکومت سوریه با اصلاحات اعتراض شروع شده است در حالیکه اینگونه نیست.
سوال: یک نوع دوگانگی در سیاستهای آمریکا وجود دارد از یک سو آمریکا خود را مدعی روند گفتگو و راه حل سیاسی معرفی میکند و از سوی دیگر با هرگونه آشتی یا مصالحه در سوریه مخالف است (به عنوان مثال، اتخاذ مواضع منفی از سوی آمریکا درباره مصالحه میان دولت و نیروهای مسلح در داریا). از نظر جنابعالی چنانچه برخی از گروههای مسلح سلاح خود را بر زمین گذارند آیا گفتگوی سیاسی با آنان ممکن است؟
بشار اسد: در خصوص دوگانگی سیاستهای ایالات متحده آمریکا باید گفت که این روش آنها است همزمان از دو ابزار استفاده میکند بهرهگیری از گروههای ترویستی برای به زانو درآوردن دولت سوریه و دستیابی به اهداف خود و استفاده از ابزار سیاسی برای وادار کردن ما به عقبنشینی در حقیقت هر دو روش؟ یک هدف را دنبال میکند. آمریکا اگر از طریق حمایت از تروریستها نتواند اهداف خود را محقق کند به روشهای سیاسی روی میآورد و در صورت ناکامی از دریافت امتیاز سیاسی از ما به رویکردهای تروریستی در داخل سوریه دامن میزند. از این رو است که شاهدیم هر گاه مذاکرات ژنو در وادار کردن سوریه به عقبنشینی در برابر گروههای ترویستی و حامیان خارجی آنها ناکام میماند، اقدامات تروریستی در داخل سوریه گسترش مییابد. آنها ما را بین اعدام با گلوله یا دار زدن مخیر میکنند، انتخاب با شماست ولی هر دو گزینه نتیجه واحد دارد. این روش ایالات متحده آمریکا است بنابراین مسئله عجیبی نیست همواره تاکتیک آمریکا این بوده است نه اینکه فقط معیارهای دوگانه داشته باشد بلکه بر اساس منافع خود معیارهای سهگانه چهارگانه، پنجگانه و چنانچه هزار منفعت داشته باشد آماده است از معیارهای هزارگانه هم استفاه کند.
درباره امکان گفتگو با گروهای مسلحی که حاضرند سلاح خود را بر زمین گذارند پاسخ ما مثبت است این رویکردی است که تاکنون اتخاذ کردهایم هر کس که مصمم به کنار گذاشتن سلاح خود بوده مورد عفو و بخشش کامل قرار دادیم. ما در این خصوص تا حدی از خود انعطاف نشان دادیم. حتی قانون را نادیده گرفتیم. قانون تروریستها را به خاطر اقدامات تروریستی نمیبخشد. با این حال در راستای منافع مردم و جلوگیری از خونریزی بیشتر این افراد را مورد عفو قرار دادیم.
سوال: افراد را مورد بخشش قرار میدهید یا سازمانها را نیز مورد عفو قرار خواهید داد؟
بشار اسد: ما افراد را مورد بخشش قرار میدهیم با سازمانهای تروریستی گفتگو نمیکنیم با افراد گفتگو میکنیم.
سوال: برخی معتقدند در منطقه ما دو جهتگیری اصلی وجود دارد یکی منازعات و جنگهای داخلی است که بین کشورها و مجموعههای مسلمانان جریان دارد در این چارچوب عربستان سعودی بر ضد سوریه و یمن یا مرم بحرین فعال است. دیگری نیز تلاش آمریکا است که با دامن زدن به تقابل خونین در درون جوامع اسلامی تمدن و ظرفیت کشورهای اسلامی را در برابر تمدن غربی به چالش میکشد به نظر جنابعالی این منازعات تا چه اندازه منافع آمریکا را محقق میسازد؟
بشار اسد: در دوران کنونی، من به چیزی که برخورد تمدنها نامیده میشود اعتقاد ندارم. ما در دون تمدنی واحدی به نام تمدن بشری زندگی میکنیم چالش در بین جریانها وجود دارد. چه بسا طیفهای فرهنگی با یکدیگر به رقابت برخاسته باشند. (اگر اینگونه باشد) میتوانیم بگوییم که رقابت آنها امری طبیعی است. لیکن آن چیزی که ما با آن مواجه هستیم یک منازعه سیاسی است که به آن عنوان منازعه تمدنی داده شده است. همانگونه که گفتم اختلافات دینی و فرقهای در دروان معاصر منشاء سیاسی دارد و ریشهدار نیست در اینجاست که بازی غرب نهفته است بدون شکل میتوانیم بگوییم ما با معضل بزرگی به نام برخورد هویتها مواجه هستیم. این معضل در منطقه عربی، جهان اسلام یا شاید در کشورهای جهان سوم وجود دارد. شما در ایران هویت اسلامی داشته و به نژاد فارسی نیز تعلق دارید. ما نیز وابسته اسلام و متعلق به قومیت عربی هستیم. این امری اطبیعی است چیزی که غرب در این میان انجام میدهد تلاش برای تقویت یکی از این عناصر هویتی در برابر دیگری است. از آنجا که هویت این ملتها تثبیت نشده و در بین جوامع ما چالشهای ضعیفی وجود دارد غرب در صدد تقویت آنها و القای آن است که هویت اسلامی با هویت فارسی یا عربی در تضاد است و به دنبال آن مشکلات داخلی از طریق تنش میان گرایشها ایجاد میکند چرا غرب به دنبال این گونه مشکل آفرینیها است؟ زیرا مانع اساسی غرب برای بسط همینه خود در کشورها، قوی بودن احساس هویت در میان مردم است زمانی که شما به یک عقیده وابسته هستید این اعتقاد به شما کمک میکند تا مسائل را به صورت روشن تر درک نمایید. این اعتقاد و ایمان است که شما را نیرومند و ثابتقدم میکند اما اگر هویت خود را از دست دادید و احساس وابستگی به هیچ هویتی اعم از اسلامی، فارسی یا عربی نداشته باشید انگیزهای نیز برای دفاع نخواهید داشت و در برابر هر خواسته غربی مشکلی نخواهید داشت، زیرا برای خود حقی قائل نیستید زیرا حقوق با هویت مرتبط است و کشور نیز با هویت مرتبط است. در اینصورت میتوان گفت بازی غرب طی قرن گذشته، هدف قرار دادن هویتها است. در همین چارچوب آنها به چالش سنی و شیعه دامن میزنند یا اخیرا به منازعه عربی - کردی پرداختهاند همانطور که در عراق به چنین چالشی دامن زدهاند و در گذشته نیز در مرحلهای چالش اسلامی - مسیحی را مورد توجه قرار داده بودند یا حداقل ترس از دیگری را در طرف مقابل بوجود آوردند. وقتی چنین مازعاتی پدید آوردند هویتها کوچک، محدود، ناسازگار و بیتاثیر خواهد شد. در این صورت است که آنها میتوانند به اهداف خود دست یابند. در پاسخ به سوال شما میگویم که ما در این منطقه وارد هرگونه منازعهای که شویم به صورت غیرمستقیم به منافع غرب خدمت کردهایم. منازعه فکری درباره هر موضوع یک حق طبیعی است لیکن اختلاف به معنی خودداری از گفتگو با یکدیگر نیست باید گفتگو را ادامه دهیم و هر طرف سعی کند دیگران را به لحاظ فکری متقاعد نماید. این روش پسندیدهای است.
سوال: آیا به نظر شما امکان ممانعت از دستیابی آمریکا و رژیم صهیونیستی به اهدافشان از رهگذر دامن زدن به بحران در منطقه وجود دارد؟
بشار اسد: آری؛ وقتی اهمیت پذیرش دیگری را بدانیم و آماده باشیم در عین اختلاف، یکدیگر را به رسمیت بشناسیم، یعنی ما و شما فرزندان یک تمدن خواهیم بود ملتی واحد، کشوری واحد و حکومتی واحد خواهیم داشت، در این هنگام باور خواهیم نمود که مشکلی وجود نخواهد داشت. ولی وقتی من شما را خطای مطلق دانستم و خود را صحیح مطلق انگاشتم و بر خود لازم دانستم که شما را حذف کنیم در این هنگام است که وارد درگیری شدهایم. صرفنظر از مطلب فوق باید بگویم که گفتگو و اختلاف، امری پسندیده مثبت و ارزشمند است. شما در ایران از چنین ارزشی برخوردار هستید و ما نیز در سوریه از آن برخورداریم و این چیزی است که افقهای گسترده برای تبادل اندیشه و در نتیجه پیشرفت و توسعه پدید خواهد آورد. شما در ایران گامهای بلندی در زمینههای علمی و در راس آن در زمینه هستهای برداشتهاید. اگر در ایران آزاداندیشی وجود نداشت به چنین دستاوردهای علمی نائل نمیشدید زیرا این دو مسئله کاملا با یکدیگر مرتبط هستند. بنابراین من معتقدم اختلاف تا زمانی به حذف طرف مقابل منجر نشود مفید و سودمند است در غیر این صورت ویرانگر خواهد بود.
سوال: اجازه دهید مقداری از مباحث قبل فاصله بگیریم و به موضوعی دیگر بپردازیم. عربستان سعودی به بهانههایی هر چند نادرست از 17 ماه پیش تجاوز به خاک یمن را آغاز کرده و تاکنون به اهداف اعلام شدهاش دست نیافته است و علاوه بر آن مرزهای جنوبی خود را در معرض خطر قرار داده است. این کشور در کنار جنگ یمن در برابر اراده مردم بحرین نیز ایستاده است. همچنین بر ضد ایران فضاسازی نموده و وارد روند عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی شده است. به نظر جنابعالی این رفتارهای عربستان به چه تاثیری بر منابسات جهان اسلام و کشورهای عربی خواهد داشت؟
بشار اسد: تاثیر چندانی ندارد زیرا این تغییر واقعی نیست و یک تغییر ظاهری است. روابط عربستان با رژیم صهیونیستی فقط از صورت پنهان خارج شده و به شکل علنی و آشکار در آمده است. این روابط بیش از 5 دهه است که وجود دارد تاریخ آن به پیش از سال 1967 باز میگردد ما معتقدیم اولین پیامده همکاری میان عربستان و اسرائیل، جنگ سال 1976 است که هدف آن در آن زمان ضربه زدن به عبدالناصر بود. ضرورتی نبوده است این دیدارها مستقیم باشد چه بسا از طریق آمریکاییها اینگونه هماهنگهای به عمل آید. پنهان بودن موضوع نیز میتواند خواسته آمریکا یا سعودی باشد. در هر حال روشهای مختلفی برای حفظ این ارتباط وجود داشته و عملا در همین چارچوب، هماهنگیها به عمل آمده است. طرحی را که ملک عبدالله پادشاه عربستان به عنوان یک ابتکار عربی برای حل و فصل معادله فلسطین در سال 2002 ارائه کرد نیز در همین چارچوب بود. پیش از آن نیز ملک فهد در سال 1981 با هدف بیرون راندن مقاومت فلسطنی از لبنان، طرحی را ارائه نمود. پس ارتباط سعودی با این رژیم از قبل نیز بوده تنها تفاوت در این است که کارهای اعلام نشده قبلی به صورت آشکار و علنی تعقیب میشود.
سوال: ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم عربستان با رژیم سعودی برای نخبگان جهان اسلام قابل فهم و درک است، اما از نظر افکار عمومی عربستان کشوری است یا جایگاه مهم که مدیریت حرمین شریفین و قبله مسلمانان را برعهده دارد. اکنون افکار عمومی مسلمانان در برابر این واقعیت قرار گرفته است که یک کشور اسلامی و مهم مانند عربستان، در حال عادیسازی روابط خود با اسرائیل است. این مسئله چه تاثیری برجای خواهد گذاشت؟
بشار اسد: از نظر من این مسئله تاثیر مثبتی خواهد داشت. زیرا نخبگانی که تاکنون اعتقاد داشتند آل سعود در خدمت حرمین هستند، به این باور رسیدهاند که آنها در حقیقت به حرمین خدمت نمیکنند، بلکه به آمریکا که حرم بزرگتری برای آنها محسوب میشود خدمت میکنند. واقعیت موضوع این است طیف گسترده مسلمانان در جهان که از این رویکرد مطلع نیستند باید با این واقعیت آشنا شوند. چه چیزی باعث تغییر ناگهانی عربستان شد؟ آیا عربستان در گذشته دشمن اسرائیل بود که با تغییر ناگهانی به دوستی برای این رژیم تبدیل شده است؟ یا اینکه مناسبات آنها در گذشته بوده ولی اینها از علنی شدن آن احساس خجالت داشتند؟ اولین سوالی که آلسعود در برابر افکار مسلمانان با آن مواجه هستند این است که اگر آنها از حرمین حمایت میکنند تاکنون چه قدمی در خصوص حمایت از مسجدالاقصی برداشتهاند؟ چطور با اسرائیل که همواره (در گذشته و حال) به هر مناسبتی سعی در تخریب و فروپاشی مسجدالاقصی دارد تا به جای آن هیکل (سلیمان) را بسازد، رابطه برقرار میکنند؟ عربستان تاکنون در این زمینه چه کرده است؟ هیچگونه اقدامی را انجام نداده است. حتی یک موضعگیری هم علیه اسرائیل نداشتهاند. این همان حقیقت است این همان بخش مثبتی است که باید بدان توجه کنیم. از رهگذر رویکرد عربستان، طیفهای وسیعی از جهان اسلام به واقعیتها پی خواهند برد. البته افکار عمومی در ابتدا دچار شوک خواهد شد. لیکن باید با صراحت سخن گفته و به مسلمانان بگوییم چبزی که دارید میبینید در گذشته نیز وجود داشته است. تازگی ندارد لیکن مردم نسبت به آن آگاهی نداشتند شاید نخبگان سیاسی این واقعیتها را میدانستند لیکن حالا نوبت شماست تا حقیقت را بدانید اگر در گذشته ما این حرفها را میگفتیم آنها میگفتند این سخن صحیح نیست زیرا آنها خادم حرمین هستند با این که سخنان احساساتی درباره آنها گفته میشد. لیکن امروز دیگر جایی برای انکار حقایق باقی نمانده است.
سوال: برخی معتقدند که عربستان با تحریک دیگران وارد جنگ در یمن شد تا ظرفیتهای عربستان را به تحلیل ببرند؟ همانگونه که ترکیه را هوشمندانه برای حضور نظامی در جرابلس تحریک کرده تا توانمندیهایش را به چالش کشند. به نظر جنابعالی به لحاظ راهبردی مداخله نظامی ترکیه چه تاثیری بر وضعیت و آینده سوریه بر جای خواهد گذاشت؟
بشار اسد: اولا شاید بکار بردن واژه درگیر نمودن در اینجا دقیق نباشد. به یک دلیل ساده، ما شخصی را که از خرد و استقلال رای برخوردار باشد وادار به انجام کاری میکنیم او را در جهت خواسته خواد قانع میکنیم. دادهها و اطلاعات نادرستی به وی میدهیم و به این طریق او درگیر مسئله میشود. ولی وقتی از عربستان و ترکیه صحبت میکنیم آنها کشورهایی وابسته به آمریکا میباشند آمریکا به آنها دستور میدهد و آنها اجرا میکنند اما در مورد ترکیه سالهاست که اردوغان خواهان دخالت در سوریه است لیکن به او اجازه این کار را نمیدادند در حال حاضر چون به او اجازه دادند وارد جرابلس شد.
سوال: چرا به او اجازه دادند؟
بشار اسد: به اعتقاد من به او اجازه داده شد زیرا که آمریکاییها همواره سعی در پیچیده نمودن اوضاع دارند چرا که هر چه شرایط پیچیدهتر گردد آنها بیشتر میتوانند روی تضادهای موجود مانور بدهند افزایش تضاد میان ترکیه و کردها باعث شکایت بردن ترکیه به آمریکا علیه کردها خواهد شد. کردها نیز به منظور برخورداری حمایت به سمت آمریکا خواهند رفت و از ترکها شکایت خواهند کرد. اگر اختلافی میان کردها و عربها نیز وجود داشته باشد هر دو نزد آمریکا خواهند رفت. منطق آمریکا بر اصل اختلاف انداختن و حکومت کردن، استوار است. هر چه بیشتر به اختلاف میان مردم دامن بزنند بهتر میتواند روی تضادها سرمایهگذاری کنند این همان چیزی است که در منطقه ما پیگیری میکنند. در شرایط کنونی، ورود ترکیه به خاک سوریه، اوضاع را پیچیده میکند. در مجموع ترکیه بازیگری آمریکایی است و مهرهای از مهرههای سیاست آمریکا به حساب میآید که در راستای منافع و با دستور آمریکا و طبق میل آن نقشآفرینی میکند. ترکیه از جمله ابزارهایی است که با نزدیک شدن به زمان حل و فصل نهایی در سوریه در جهت اجرای طرح آمریکا به کار گرفته خواهد شد.
سوال: برخی معتقدند کودتای اخیر در ترکیه با حمایت یا اطلاع آمریکا انجام شده است. از این رو کارخ سفید با چراغ سبز برای ورود نظامی ترکیه به جرابلس، در صدد اعطای امتیاز و جبران برآمده است. جنابعالی در این زمینه چگونه فکر میکنید؟
بشار اسد: این در حد یک تحلیل است. دادههای دقیقی در این زمینه وجود ندارد. لیکن بر اساس منطق آمریکا چنین مسائلی رخ میدهد. آمریکاییها به هیچ اصلی پایبند نیستند آنها بر اساس دیدگاه ماکیاولی که «هدف وسیله را توجیه میکند» رفتار میکنند. نکته عجیبی وجود ندارد و این سخن غیرممکن نیست. نمیتوانیم قاطعانه آن را تایید یا رد کنیم.
سوال: جناب آقای رئیس جمهور در سخنان خود کرارا به مسائل آرمانی، مصالح کشور و هویت ملی اشاره نمودید. این در حالیست که رهبران کشورهایی مانند ترکیه، سعودی و آمریکا نسبت به استمرار و بقاء جنابعالی بر مسند حاکمیت در سوریه مشکل دارند. در صورتی که آنها مواضع خود را تغییر دهند آیا امکان وجود خواهد داشت با آنها وارد پروسه مذاکره برای آینده سوریه شوید؟
بشار اسد: اولین هدفی که ما دنبال میکنیم جلوگیری از ریخته شدن خون شهروندان سوری است. در این چارچوب (به دور از مسائل احساسی) هر اقدامی که ما را به این هدف نزدیک کند را به کار خواهیم بست میگویم به دور از اصولی چون جلوگیری از خونریزی خود یک اصل، بلکه بزرگترین و مهمترین اصل و هدف ما است. اگر چه همکاری با تروریستها کار درستی نیست ولی اگر گفتگو با آنها مانع خونریزی شود و اصل بزرگتر را تامین کند باید بدان تن داد. البته تعامل و گفتگو با آنها به معنای اعتماد داشتن به آنها نیست. اینها افرادی فاقد اخلاق هستند حتی اگر هزار بار با آنها بنشینیم، باز هم آنان را مجرم، منافق و فاقد اخلاق میدانیم. این یک امر ثابت است. لیکن در داد و ستد سیاسی هدف سیاسی هر مقام و مسئولی، دستیابی به منافع مردم است. اگر در تعامل با این کشورها مصلحتی برای مردم وجود داشته باشد، به آن خواهیم پرداخت. از سوی دیگر لازم است همواره میان مردم و دولتها فرق قائل شویم. مردم ترکیه علیرغم تمام دروغهایی که در رسانههای این کشور از سوی دار و دسته اردوغان و کشورهای خلیج (فارس) بدان دامن زده شد، حقیقتا موضع خصمانه علیه سوریه اتخاذ نکرده است. و گاه و بیگاه میشنویم برخی مسئولان و نمایندگان مجلس و شخصیتهای مردمی به اردوغان هجوم آورده و انتقاد میکنند و مسئولیت پیدایش بحران سوریه را متوجه او میدانند. اگر ما با مسئول یک کشور ملاقات کنیم این به معنای آن نیست که به خاطر شخص وی با او ملاقات کردهایم بله با او ملاقات میکنیم چون او کانال ارتباطی با مردم است. همواره باید این را مد نظر داشته باشم که روابط سوریه و ترکیه در وهله اول، مردمی باشد زیرا مسئولین میآیند و میروند مهم آن است که روابط ملتها باقی بماند. نباید دچار اشتباه شویم نباید اجازه دهیم دشمنی میان دولتها به دشمنی میان ملتها تبدیل شود.
سوال: سوریه تاوان حمایت و دفاع از آرمان فلسطین را می پردازد، آیا جنگ 5 سال در سوریه بر حمایت شما از فلسطین و گروهای مقاومت فلسطینی تاثیرگذار بوده است؟
بشار اسد: از نظر سیاسی تاثیری نداشته است. ما همچنان بر روی مواضع گذشته (5 سال قبل) خود هستیم. در عین حال نمیتوانیم تاثیرات جنگ و لغزشهای گروهی که خود را فلسطینی مینامند را نادیده بگیریم. آنها به جای قدرشناسی از سوریه به دلیل ایستادگی در کنارشان، به نفع تروریستها موضعگیری کردند. بدون شک این مسائل بر مواضع مردم که غالبا احساساتی هستند تاثیرگذار است. بویژه آنکه ملت سوریه در حمایت از این آرمان، بهای گزافی را پرداخته و از امنیت و نان سرسفره خود در این زمینه مایه گذاشته است. اما در مقابل واکنش این عده برخلاف توقع، در حمایت از تروریستها شکل گرفته است. برخی از آنها اسلحه خود را سمت شهروندان سوری که برای آرمان فلسطین از خودگذشتگی داشته، نشانه میروند و علاوه بر آن از طرحهای اسرائیل علیه مردم سوریه نیز حمایت کردند. تمام این رفتارها موثر است. ولی به نظر من این تاثیرات عاطفی، موقت و زودگذر است و به سبب فشارهای ناشی از جنگ بوجود آمده است. با پایان یافتن بحران، مردم نیز به حالت عادی بازخواهند گشت و به شکل صحیح، طبیعی و با افق باز، خواهند اندیشید، بویژه آنکه افرادی را که از آنها نام بردم و اقدامات آنها بازگو کردم مردم و آرمان فلسطین را نمایندگی نمیکنند. آنها افرادی بیش نیستند و همواره آرمان بزرگتر از افراد هستند. من نگرانی از این جهت ندارم. اما به لحاظ سیاسی، همانطور که گفتم همچنان بر روی مواضع قبلی خود هستیم.
سوال: شاهد بودیم که جنابعالی در ماه رمضان با برخی از سربازان در جبهههای جنگ و در شرایط سخت و در مناطقی که درگیری در آنجاها به شدت ادامه داشت دیدار کرده و با آنها افطار کردید جنابعالی به عنوان نماد سوریه که در معرض هر سوء قصدی نیز قرار دارید چرا چنین خطر میکنید؟
بشار اسد: اولا من به عنوان رئیس جمهوری، فرمانده کل ارتش و نیروهای مسلح وظیفه خود میدانم در حد امکان در کنار نیروهای مسلح حضور یابم. ثانیا، حضور من شاید برای چند ساعت در چند دیدار با آنها باشد لیکن آنها هفتهها و ماهها در این مناطق حضور دارند. چیزی که من انجام میدهم به مراتب ناچیزتر از کاری است که آنها برای کشور انجام میدهند. اما در خصوص خطرات احتمالی آن باید بگویم این موضوع را همواره به من گوشزد میکنند و پاسخ من نیز آن است که به مشیت و تقدیر الهی اعتقاد دارم این امر بدیهی است. هنگامی که قرار باشد اجل میآید اما آنچه مهمتر است این که در این مسئله من از نظامیها درس گرفتهام. تاکنون دیدارهای بسیاری از مناطق جنگی داشتهام اما در دیداری که بدان اشاره کردید از یکی از نظامیان که اسلحه در دست داشت و با فاصله کمی (کمتر از یکصد متر) از تروریستها در خط اول آتش ایستاده بود سوال کردم چرا از کلاه استفاده نمیکند ناخودآگاه و با آرامش خاصی پاسخ داد که خداوند خودش نگاهدارنده است. از طرفی وقتی ابعاد جنگ روانی دشمن را مدنظر قرار میدهیم پیداست آنها اهداف مختلفی را تعقیب میکنند که مهمترین آنها ایجاد رعب در دلهای ما است. در مقابل من همواره و در همه دیدارهایی که انجام میدهم این پیام را منتقل میکنم که آنها نه در روز اول و نه امروز پس از 5 سال نتوانستند حتی برای یک لحظه ترس را در وجود ما ایجاد کنند و ما هرگز نمیهراسیم.
سوال: واقعا چرا نمیهراسید؟
بشار اسد: کسی که حامل یک آرمان عادلانه است چرا باید از یک تروریست و مزدور بترسد؟ این غیرمنطقی است او باید بترسد چرا که مزدور برای پول میجنگد و من برای کشورم مبارزه میکنم. نقطه اتکا و اعتماد من والاتر است . من از ناحیه مردم حمایت میشویم اما چه کسی او را حمایت میکند؟ او مردم را میکشد بنابراین مردم با او نیستند. وقتی اینگونه است چرا باید ترس را به خود راه دهیم؟ وقتی مردم با تو هستند و همزمان نیز خدا با تو هست نباید ترسید. اگر خداوند برای این کشور فروپاشی را رقم زده بود، تاکنون همه چیز در کشور فروپاشیده بود این در حالی است که کشور پس از گذشت 5 سال مستحکم ایستاده و فرو نریخته است. بر اساس منطق اقتصادی هیچ کشوری قادر نیست با وجود چنین جنگی بیش از 5 سال پایداری کند. بر اساس منطق محاسبات، ممکن است یک سال یا دو سال پایداری کند، اما مقاومت 5 ساله منطبق بر این منطق نیست. تمام اصول اقتصادی و روانی و منطقی فروریخته است. از این رو غرب تاکنون به تجزیه و تحلیل مشغول است و به هیچ نتیجهای هم نمیرسد نمیداند چه اتفاقی افتاده است. از این رو است که میگویم دائما عوامل الهی وجود دارد.
سوال: به دور از فضای رسانهای و آنچه در تبلیغات بدان دامن زده میشود مایلم بپرسم آیا در این 5 سال براستی شاهد کمک و نصرت خداوندی بودهاید؟
بشار اسد: طبیعی است که اینگونه نقشآفرینی الهی را در یک لحظه معین نبینید. وقتی سلسله حوادث را به طور پیاپی مشاهده میکنید که چگونه شگفتیهای خارج از قدرت بشری رقم میخورد اینجاست که میگوییم اراده خداوند در کارها دخالت دارد. به دلیل این وضعیت است که همواره گفتهام و میگویم خداوند نگهدارنده سوریه است. من از 10 سال قبل این مسئله را متذکر شدم و اکنون به اثبات رسیده است. وقتی که مشاهده شود قواعد منطقی و علمی یکی پس از دیگری فرو میریزند، چه چیزی برجا میماند؟ جنبههای معنوی و خدایی باقی میماند اینجاست که واقعا به اراده خداوند در کارها اعتراف خواهید نمود. در این زمینه بعد مهمتری نیز وجود دارد وقتی فردی را میبینید که میداند به سوی مرگ میرود اگر از او سوال کنید دنبال چه چیزی است (این نمونه ها را در موارد متعدد دیدهام) پاسخ میدهد که خواهان شهادت است. با اینکه میداند به سوی مرگ میرود، از قدرت و توان بالایی برای جنگیدن تا سرحد شهادت برخوردار است. این چه معنایی دارد؟ این حقیقتی فراتر از انسانیت است. یعنی هنگامی که قهرمانیهای بزرگ را از سوی برخی مشاهده میکنید، اطمینان خواهید یافت که این فرد از توان الهی برخوردار شده تا بتواند پایدرای کند. البته تمامی این چیزها است که قدرت الهی را به شما نشان میدهد.
سوال: سالها است که جنابعالی و سوریه همپینانان ایران هستید، مایلم سوال کنم آیا این همپیمانی از تفکر راهبردی شخص آقای بشار اسد سرچشمه میگیرد؟ یا آنکه میراثی است که از سوی مرحوم حافظ اسد، رئیس جمهوری فقید سوریه برای شما به ارث گذاشته شده است؟
بشار اسد: سوال دقیقی است. بالاخره من در منزل فرزند ایشان بودهام. تردیدی نیست انسان چیزهایی را از پدرش میآموزد و حتی در دوران بزرگی تشخیص این است که چه چیزی را از پدر آموختهای، کار دشواری است. لزومی ندارد چیزی که فرا گرفتهاید، ایده خاصی باشد. چه بسار روش اندیشین را از او فرا گرفته باشید ما در منزل پدری درباره مسائل سیاسی صحبت نمیکردیم من حتی برای یک بار هم از پدرم درباره مواضعش در خصوص ایران (دهه هشتاد میلادی در کنار ایران ایستاده بودیم) سوال نکردیم. در عین حال مواضع او در داخل منزل برای ما از طریق رسانهها سخنرانیها و مواضع سیاسی که به عنوان رئیس جمهوری داشت، قابل درک بود و بیش از هر کس دیگری امکان ایجاد ارتباط میان آن دو برای ما وجود داشت. بنابراین اگر منظور از اثرگذاری، تاثیر در نحوه اندیشیدن و نگاههای راهبردی کلان باشد بر این باورم که این امری بدیهی است. البته نمیتوان همه ابعاد آن را به دقت ترسیم کنم ولی قدر مسلم آن است که چنین تاثیری وجود داشته است. اما جنبه دیگر هم نیز وجود دارد که مرتبط با دیدگاههای راهبردی من درباره وضعیت سوریه است. نمیتوان درباره وضعیت سیاست در سوریه بدون توجه به تحولات پیرامونی سخن گفت بویژه کشورهایی که دارای بیشترین تاثیر در سوریه هستند حالا در این چارچوب بخواهیم به شکل بیطرفانه صحبت کنم به نحوی که گویی بین من و ایرانیها رابطه ویژهای وجود نداشته باشد، سوال میکنم آیا ایران بر وضعیت سوریه اثرگذار است یا خیر؟ هنگامی که درباره مسئله فلسطین، لبنان و رابطه با غرب سخن میگوییم و در حالیکه سوریه از سوی غرب مورد هدف واقع شده است آیا ایران به عنوان یک کشور میتواند بر تمامی این پروندهها اثرگذار باشد؟ بر این اساس ما در سوریه به روابط با ایران در سطح راهبردی نیازمندیم. اینکه این رابطه چگونه و تا چه سطحی باشد اینها مربوط به جزئیات است. لیکن در مجموع میتوان گفت ایران کشوری تاثیرگذار است و بنابراین ما نیازمند رابطه با آن هستیم.
بحث ایران را کنار بگذاریم چه چیزی باعث شد تا رابطه با ترکیه را در دستورکار قرار دهیم؟ (در حالیکه چنین رابطهای در زمان ریاست جمهوری حافظ اسد بین دو کشور وجود نداشته است) بر اساس همان منطق! باید ببینیم ترکیه چه تاثیری (مثبت یا منفی) در سوریه دارد: اگر رابطه خوبی با آن برقرار شود سود میبریم و این اتفاقی که در فاصله سالهای 2004- 2011 رخ داد اما وقتی اردوغان تصمیم گرفت آن را به یک روند منفی تبدیل کند، بهای گزافی پرداختیم. بنابراین صرف نظر از اینکه چه کسی رئیس است باید نگاه راهبردی در (برقراری مناسبات) داشته باشیم. رئیس جمهور حافظ اسد رفت. روزی فرا خواهد رسید که من هم میروم. باید بدانیم روابط با کشورها مبتنی بر احساسات پایهگذاری نمیشود. این مناسبات باید بر واقعیتها پایهریزی شود. اگر ایران کشوری تاثیرگذار است، شما به رابطه با آن نیازمندید. اگر فرض کنیم ایران خدای ناکرده یک روز مانند ترکیه نقشی منفی در سوریه ایفا کند، در این صورت باید با آن وارد گفتگو شویم لیکن خوشبختانه ایران دارای نقش مثبت است. ما باید ترکیه را نیز به طرف ایفای نقش مثبت (مشابه نقشی که ایران دارد) سوق دهیم. من مسائل را اینگونه میبینم.
سوال: با توجه به رویکردهای جمهوری اسلامی ایران شاهد آن هستیم که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) نظر و محبت ویژهای نسبت به شخص جنابعالی دارد. اولا این نظر را چگونه تفسیر مینمایید؟ ثانیا: نظر شما نسبت به مقام معظم رهبری چیست؟
بشار اسد: اولا، به لحاظ شخصی ارادت و محبت بزرگی میان من و حضرت امام خامنهای وجود دارد. این ارادت هیچ ارتباطی به مسائل سیاسی ندارد. بلکه ریشه در سرشت و منش شخصیتی ایشان دارد. تواضع، فروتنی و احترامی که از آن برخوردارند باعث میشود که نسبت به ایشان علاقه پیدا کرده و با او روابط شخصی برقرار کنید حتی اگر این رابطه خارج از چارچوب سیاست باشد از سوی دیگر در چارچوب معادلات سیاسی، ایشان شخصیتی وافادار هستند. ایشان وفاداری ایران نسبت به مواضع سوریه را به نمایش گذاشتهاند. سوریه از معدود کشورهایی است که در سالهای دهه هشتاد میلادی در کنار ایران ایستاده است. مردم ایران وفادارند و حضرت امام خامنهای مستقیما در موارد عدیدهای این وفاداری را ابراز داشتهاند. بحرانهای جاری نیز باعث استحکام و افزایش همبستگی و این نگاه راهبردی شده است. زیرا در مشکلات وفادرایها جلوه میکنند، جنبه سوم متعلق به ایشان آن است که ایشان یک شخصیت راهبردی بزرگ است. این بحران ثابت کرد که ایشان از آغاز مسائل را همانگونه که بود میدیدند (من نیز با همان دقت میدیدم) با اینکه من در داخل سوریه زندگی میکنم و ایشان در جایی دیگر، ایشان دادهها و اطلاعات خود را از ارگانهای دولت به دست میآورد و من اینجا در میان شهروندان زندگی میکنم. با این حال ایشان از هفتههای آغازین بحران دقیقا میدانستند که چه چیزی در حال وقوع است. اگر بخواهیم درباره ایشان صحبت کنیم (نمیخواهم درباره ایشان مدیحهسرایی کنم زیرا روحیه ستایشگری ندارم) باید واقعیتها را بگوییم تا در تاریخ ثبت شود، ایشان حوادث را اینگونه به روشنی میدید از نظر شخصی و از منظر راهبردی، ایشان جایگاه بزرگی در سطح تاریخ منطقه برای خود احراز کردهاند.
سوال: از سعه صدر شما متشکرم، در صورتی که پیامی برای نخبگان و جامعه ایرانی داشته باشید از آن استقبال میکنیم.
بشار اسد: آنچه که در درجه اول برای من مهم است مراتب درود، محبت و تشکر خود را به مردم ایران ابراز بدارم. چرا که هر تصمیم سیاسی که رهبری یا دولت ایران، رئیس جمهور جناب آقای روحانی و پیش از آن رئیس جمهور جناب آقای احمدینژاد در آغاز بحران اتخاذ نمودهاند یا هر اقدامی را انجام دادهاند اعم از موضعگیری سیاسی یا اقدام اقتصادی یا حمایت نظامی به هر نحو که باشد برآیند توافق و اراده مردم ایران، مبتنی بر حمایت از سوریه است و این مشارکت مستقیم تمامی شهروندان ایران اعم از فقیر، متوسط و ثروتمند است که با امکانات خود به حمایت از سوریه در برابر تروریسم پرداختهاند من فرصت این مصاحبه را برای ابراز سپاس تقدیر شهرندان سوری از این نقشآفرینی مردم و رهبری ایران مغتنم میشمارم.