خواهر شهید مدافع حرم با اشاره به تهمت های مادی به که به شهدای مدافع حرم زده می شود، گفت: زدن این حرف ها مثل پاشیدن خاک به صورت خورشید است؛با این حرف ها ذره ای از اجر این شهدا کم نمی شود.
به گزارش شهدای ایران به نقل از کوله بار؛ شهید محمداینانلو متولد هفدهمین روز از اولین ماه 1367 در تهران بود. او 15دی به سوریه اعزام شد و21 دی ماه در نزدیکی منطقه خانطومان در حلب سوریه به شهادت رسید.او کارشناس رشته علوم سیاسی بود و کارمند فرودگاه پیام کرج و متاهل بود و دارای دختری که چند روز بعد از شهادتش یکساله شد؛ دختری زیبا و معصوم به نام "حلما" که حالا عکس های دو نفره اش با پدر در فضاهای مجازی دست به دست می شود و دل هر بیننده ای را به درد می آورد.خواهربزرگوار شهید اینانلو می گوید دو هفته بعد از شهادت محمد دخترش تازه یکساله شد و محمد را هنوز به قاب عکس ها و فیلم هایی که از او داریم و می بیند می شناسد. می شود وقت هایی که عکس های پدرش را این طرف و آن طرف می بیند و می گوید بابای منه. وقت هایی هم هست که از خواب بیدار می شود و می پرسد بابا کجاست. در ادامه گفت و گو با لیلا اینانلو تنها خواهر این شهید گرانقدر را می خوانید.خواهری که معتقد است پدر و مادرش تا ابد سه پسر و یک دختر دارند و پسر بزرگشان محمد هرگز از جمع آنها کم نشده است.
اخلاق و رفتار شهید اینانلو چطور بود ؟
محمد خیلی خوشرو بود.آرامش خاصی در رفتارش بود. خونگرم بود و با هرکسی با هر اخلاق و رفتاری خو می گرفت و ارتباط برقرار می کرد.
وقتی تصمیم به رفتن به سوریه گرفت برخورد خانواده چطور بود ؟
برادرم اعلام نکرد که می خواهد برود.اول زمزمه هایی پخش کرد که شاید،شاید و شاید بروم و شما نگران نباشید.کم کم زمینه را فراهم می کرد و وقتی اعلام کرد که ما دیگر تقریبا راضی به رفتنش بودیم. پدرم جانباز شیمایی جنگ تحمیلی است و خانواده ما از این فضاها دور نیست و ما دور از هدف و راه محمد نبودیم. البته خیلی سخت بود راضی شدن خانواده اما غیر ممکن هم نبود.
از آخرین دیدار با او بگویید.
خیلی بی قرار رفتن بود و انگار نمی خواست و نمی توانست خیلی گرم با ما خداحافظی کند، شاید پیش خودش فکر می کرد اگر این کار را بکند ممکن است دلش بلرزد و اتفاقاتی در دلش بیفتد یا اینکه ما بیشتر احساساتی شویم. اما وقتی رفت یکی دوبار باز به هوای حلما برگشت ، او را بغل کرد و بوسید و بعد به طرف ماشین برگشت.
چطور به شهادت رسید؟
21 دی عملیاتی بوده است و محمد و دوستش به عنوان داوطلب به این گروه علمیاتی می پیوندند ، چون تازه 6 روز بود به سوریه اعزام شده بودند. وقتی به منطقه نظامی می روند محمد زخمی می شود و دوستش هر طور می شده او را به عقب می کشد. اما وقتی سوار ماشین می شوند ماشین را با موشک هدف قرار می دهند و پیکر او هنوز برنگشته است.
خبر شهادت را چطور شنیدید؟
اول باور نمی کردیم چون در صفحه اینستاگرام یکی از خبرنگاران آشنا با مسائل روز سوریه اولین بار خبر را خواندیم.اول خیال می کردیم شاید شوخی یا شایعه باشد.شبی که فهمیدیم فقط انکار می کردیم و اگر هرکسی تماس می گرفت مراقب بودیم پدر و مادرم متوجه نشوند تا اینکه پیگیری کنیم و ببینیم اصل قضیه چیست. اما اصل ماجرا این بود که ما فکر می کردیم شایعه است و شهادت او را باور نداشتیم. حتی دوبار بنیاد تایید نکرد و ما لباس عزایمان را درآوردیم اما در نهایت بعد از مدتی خبر شهادت او را تایید کردند.
در فاصله آن چند روزی که از اعزام تا شهادت برادرتان گذشت تماسی داشتند با خانواده ؟
بله چندبار تماس گرفت و قبل از شهادتش توانستیم چندباری صدایش را بشنویم.
تا به حال به خوابتان آمده است؟
بله زیاد او را در خواب می بینیم.اما بی قراری های ما با دیدن خواب ها بیشتر می شود. این چند شب محرم به ویژه شب علی اکبر (ع)قلبمان خیلی در فشار بود و چندین نفر آمدند و گفتند خواب محمد را دیده ایم وگفته است من در کنار حضرت زینب(س) و پرچم دار حضرت زینب(س) هستم.با بی قراری شما من هم بی قرار می شوم آرام باشید تا من هم اینجا آرام باشم.
در مقابل تهمت هایی که عده ای به مدافعان حرم نسبت می دهند و می گویند برای پول می روند چه دارید برای گفتن؟
هیاهوی این چیزها را شنیده ایم اما هنوز مستقیم به گوشمان نرسیده است.اما خب این حرف ها را کسانی می زنند که عقلشان به چشمشان است.زدن این حرف ها راجع به شهدای مدافع حرم مثل پاشیدن خاک به صورت خورشید است.با این حرف ها ذره ای از اجر این شهدا کم نمی شود.
در اردوهای راهیان نور شرکت کرده اید؟
بله. اتفاقا با برادر شهیدم و باقی خانواده رفتیم.
ازحال و هوایش بگویید.
خیلی عالی بود. وقتی به آنجا رفتم و در آن حس و حال قرار گفتم فهمیدم چطور می شود که انسان از همه مادیات و مسائل دنیوی می گذرد و به این جا می رسد که چنین هدف والائی را مشخص می کند و به سوی آن می رود.
اهداف شهدای مدافع حرم به اهداف شهدای دوران دفاع مقدس نزدیک می دانید؟
خیلی به هم نزدیک هستند چون هدف همه دفاع از اسلام بود.در جنگ تحمیلی دشمن مستقیم به مرزها و شهرها و مردم ما حمله کرد و حالا ما یک مرحله قبل از آن اتفاق آن سال ها هستیم. اگر ذره ای جوان های ما تامل و تردید می کردند شاید دوباره آن روزهای جنگ را تجربه می کردیم.
تلاش رسانه های بیگانه برای کم جلوه دادن ارزش شهدای مدافع حرم را موفق می دانید ؟
همانطور که گفتم مثل این کار مثل پاشیدن یک مشت خاک به صورت خورشید است برای اینکه بخواهیم ذره ای از نور یا گرمایش را کم کنیم و فرقی نمی کند این کار از جانب خودی صورت بگیرد یا از سوی دشمن، کار اینها به انجام نمی رسد و به نظرم دلیل اینکه امام عصر(عج)ظهور نمی کنند امثال همین چیزها است که وقتی جوان های ما به شهادت می رسند ما از گوشه و کنار تهمت ها و زخم زبان هایی می شنویم و فکر می کنم شاید هنوز زمینه برای ظهور ایشان فراهم نیست.
انتظاری از مسئولان دارید؟
جوان های ما برای دفاع از اهل بیت (ع) و اسلام رفتند و دغدغه همه بچه مسلمان ها و بچه مذهبی ها دفاع از اسلام و حریم اهل بیت (ع)است، امیدوارم زمینه ای فراهم شود تا ما از این راه عقب رانده نشویم.
اخلاق و رفتار شهید اینانلو چطور بود ؟
محمد خیلی خوشرو بود.آرامش خاصی در رفتارش بود. خونگرم بود و با هرکسی با هر اخلاق و رفتاری خو می گرفت و ارتباط برقرار می کرد.
وقتی تصمیم به رفتن به سوریه گرفت برخورد خانواده چطور بود ؟
برادرم اعلام نکرد که می خواهد برود.اول زمزمه هایی پخش کرد که شاید،شاید و شاید بروم و شما نگران نباشید.کم کم زمینه را فراهم می کرد و وقتی اعلام کرد که ما دیگر تقریبا راضی به رفتنش بودیم. پدرم جانباز شیمایی جنگ تحمیلی است و خانواده ما از این فضاها دور نیست و ما دور از هدف و راه محمد نبودیم. البته خیلی سخت بود راضی شدن خانواده اما غیر ممکن هم نبود.
از آخرین دیدار با او بگویید.
خیلی بی قرار رفتن بود و انگار نمی خواست و نمی توانست خیلی گرم با ما خداحافظی کند، شاید پیش خودش فکر می کرد اگر این کار را بکند ممکن است دلش بلرزد و اتفاقاتی در دلش بیفتد یا اینکه ما بیشتر احساساتی شویم. اما وقتی رفت یکی دوبار باز به هوای حلما برگشت ، او را بغل کرد و بوسید و بعد به طرف ماشین برگشت.
چطور به شهادت رسید؟
21 دی عملیاتی بوده است و محمد و دوستش به عنوان داوطلب به این گروه علمیاتی می پیوندند ، چون تازه 6 روز بود به سوریه اعزام شده بودند. وقتی به منطقه نظامی می روند محمد زخمی می شود و دوستش هر طور می شده او را به عقب می کشد. اما وقتی سوار ماشین می شوند ماشین را با موشک هدف قرار می دهند و پیکر او هنوز برنگشته است.
خبر شهادت را چطور شنیدید؟
اول باور نمی کردیم چون در صفحه اینستاگرام یکی از خبرنگاران آشنا با مسائل روز سوریه اولین بار خبر را خواندیم.اول خیال می کردیم شاید شوخی یا شایعه باشد.شبی که فهمیدیم فقط انکار می کردیم و اگر هرکسی تماس می گرفت مراقب بودیم پدر و مادرم متوجه نشوند تا اینکه پیگیری کنیم و ببینیم اصل قضیه چیست. اما اصل ماجرا این بود که ما فکر می کردیم شایعه است و شهادت او را باور نداشتیم. حتی دوبار بنیاد تایید نکرد و ما لباس عزایمان را درآوردیم اما در نهایت بعد از مدتی خبر شهادت او را تایید کردند.
در فاصله آن چند روزی که از اعزام تا شهادت برادرتان گذشت تماسی داشتند با خانواده ؟
بله چندبار تماس گرفت و قبل از شهادتش توانستیم چندباری صدایش را بشنویم.
تا به حال به خوابتان آمده است؟
بله زیاد او را در خواب می بینیم.اما بی قراری های ما با دیدن خواب ها بیشتر می شود. این چند شب محرم به ویژه شب علی اکبر (ع)قلبمان خیلی در فشار بود و چندین نفر آمدند و گفتند خواب محمد را دیده ایم وگفته است من در کنار حضرت زینب(س) و پرچم دار حضرت زینب(س) هستم.با بی قراری شما من هم بی قرار می شوم آرام باشید تا من هم اینجا آرام باشم.
در مقابل تهمت هایی که عده ای به مدافعان حرم نسبت می دهند و می گویند برای پول می روند چه دارید برای گفتن؟
هیاهوی این چیزها را شنیده ایم اما هنوز مستقیم به گوشمان نرسیده است.اما خب این حرف ها را کسانی می زنند که عقلشان به چشمشان است.زدن این حرف ها راجع به شهدای مدافع حرم مثل پاشیدن خاک به صورت خورشید است.با این حرف ها ذره ای از اجر این شهدا کم نمی شود.
در اردوهای راهیان نور شرکت کرده اید؟
بله. اتفاقا با برادر شهیدم و باقی خانواده رفتیم.
ازحال و هوایش بگویید.
خیلی عالی بود. وقتی به آنجا رفتم و در آن حس و حال قرار گفتم فهمیدم چطور می شود که انسان از همه مادیات و مسائل دنیوی می گذرد و به این جا می رسد که چنین هدف والائی را مشخص می کند و به سوی آن می رود.
اهداف شهدای مدافع حرم به اهداف شهدای دوران دفاع مقدس نزدیک می دانید؟
خیلی به هم نزدیک هستند چون هدف همه دفاع از اسلام بود.در جنگ تحمیلی دشمن مستقیم به مرزها و شهرها و مردم ما حمله کرد و حالا ما یک مرحله قبل از آن اتفاق آن سال ها هستیم. اگر ذره ای جوان های ما تامل و تردید می کردند شاید دوباره آن روزهای جنگ را تجربه می کردیم.
تلاش رسانه های بیگانه برای کم جلوه دادن ارزش شهدای مدافع حرم را موفق می دانید ؟
همانطور که گفتم مثل این کار مثل پاشیدن یک مشت خاک به صورت خورشید است برای اینکه بخواهیم ذره ای از نور یا گرمایش را کم کنیم و فرقی نمی کند این کار از جانب خودی صورت بگیرد یا از سوی دشمن، کار اینها به انجام نمی رسد و به نظرم دلیل اینکه امام عصر(عج)ظهور نمی کنند امثال همین چیزها است که وقتی جوان های ما به شهادت می رسند ما از گوشه و کنار تهمت ها و زخم زبان هایی می شنویم و فکر می کنم شاید هنوز زمینه برای ظهور ایشان فراهم نیست.
انتظاری از مسئولان دارید؟
جوان های ما برای دفاع از اهل بیت (ع) و اسلام رفتند و دغدغه همه بچه مسلمان ها و بچه مذهبی ها دفاع از اسلام و حریم اهل بیت (ع)است، امیدوارم زمینه ای فراهم شود تا ما از این راه عقب رانده نشویم.