يکي از مهمترين بخشهاي سخنان رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشآموزان و دانشجويان اين عبارت است: «آنچه من روي آن تکيه ميکنم روحيه انقلابيگري است...
شهدای ایران:یکي از مهمترين بخشهاي سخنان رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشآموزان و
دانشجويان اين عبارت است: «آنچه من روي آن تکيه ميکنم روحيه انقلابيگري
است؛ اين روحيه را بايد حفظ کنيد. معناي روحيه انقلابي چيست؟ معنايش اين
است که يک انسان انقلابي، شجاعت دارد، اهل اقدام است، اهل عمل است، ابتکار
ميورزد، بنبستشکني ميکند، گرهگشايي ميکند؛ از چيزي نميترسد به آينده
اميدوار است، به اميد خدا به سمت آينده روشن حرکت ميکند»؛ عبارتي که
نشان ميدهد همچنان جديترين دغدغه ايشان «تقليل»، «تخفيف» يا «عبور» از
روحيه انقلابيگري و جايگزين کردن روحيه «سازش» و «مدارا» با نظام سلطه
است، سازش و مدارايي که با مباني گفتمان انقلاب اسلامي در تعارض است و هدف
نهايي آن استحاله جمهوري اسلامي ايران است.
مقام معظم رهبري اين نکته را مورد تأکيد قرار ميدهند که روحيه انقلابيگري – و مؤلفه اساسي آنکه همان استکبارستيزي است- توسط فعاليتهاي گسترده يک طيف داخلي در حال تضعيف بوده و با ابزارهاي عمليات رواني آن را به عنوان يکي از موانع رشد و پيشرفت کشور القا ميکنند. به عنوان نمونه گفته ميشود که دوران انقلابيگري به پايان رسيده و براي زيست در محيط بينالمللي بايد تنش و درگيري با ساير کشورها را کنار گذاشت و به جاي مبارزه، مفاهمه را انتخاب کرد تا جامعه ايراني روي آرامش را به خود ببيند!
مقام معظم رهبري اين نکته را مورد تأکيد قرار ميدهند که روحيه انقلابيگري – و مؤلفه اساسي آنکه همان استکبارستيزي است- توسط فعاليتهاي گسترده يک طيف داخلي در حال تضعيف بوده و با ابزارهاي عمليات رواني آن را به عنوان يکي از موانع رشد و پيشرفت کشور القا ميکنند. به عنوان نمونه گفته ميشود که دوران انقلابيگري به پايان رسيده و براي زيست در محيط بينالمللي بايد تنش و درگيري با ساير کشورها را کنار گذاشت و به جاي مبارزه، مفاهمه را انتخاب کرد تا جامعه ايراني روي آرامش را به خود ببيند!
همانگونه که اشاره شد شايد بتوان گفت جديترين هشدار رهبر معظم انقلاب در سه سال اخير، آدرس غلط و انحرافي است که جريان غربگرا به افکار عمومي داخل داده و اصرار دارد تا با تخطئه انقلابيگري آن را پيادهسازي کند؛ آنگونه که ايشان درماه مبارک رمضان و در جمع دانشجويان كشور بيان ميفرمايند: «مبارزه با استكبار و نظام سلطه، براساس مباني قرآني، هيچگاه تعطيلپذير نيست و امروز امريكا كاملترين مصداق استكبار است... مبارزه با استكبار جزو مباني انقلاب و از كارهاي اساسي است، بنابراين خودتان را براي ادامه مبارزه با استكبار آماده كنيد.»
مهمترين وجه انقلابيگري يا همان استکبارستيزي را ايشان خرداد امسال و در مرقد مطهر حضرت امام نيز مورد تأکيد قرار داده و به «لزوم استمرار مبارزه و ايستادگي در مقابله با استکبار» و «خوشبين نبودن به وعدههاي آنها» پرداخته و ميفرمايند: «يکي از اصول امام اتکال به کمک الهي، اعتماد به صدق وعده الهي و نقطه مقابل، بياعتمادي به قدرتهاي مستکبر و زورگوي جهاني است؛ اين يکي از اجزاي مکتب امام است.»
تغيير معنا و مفهوم انقلابيگري
جريان مخالف روحيه انقلابيگري، در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و به ويژه سه سال اخير تلاش کرده «معنا» و «مفهوم» انقلابيگري را قلب و اينگونه وانمود کند که انتخاب انقلابيگري مساوي است با قحطي و تحريم و چنانچه رويکرد جمهوري اسلامي ايران در مواجهه با قدرتهاي بزرگ تغيير نکند، مشکلات اقتصادي و معيشتي مردم هيچگاه مرتفع نخواهد شد.
جريان غربگرا همچنين «انقلابيگري» را بهوسيله کارکردهاي رسانهاي وتبليغات گسترده «خشونت» معنا کرده، به گونهاي که هر فرد انقلابي، «پرخاشگر»، «تندخو» و «متعصب» است که براي پيشبرد اهداف انقلابي بدون تفکر عمل و هزينههاي فراواني را به جامعه ايراني وارد کردهاند.
اين قلب واقعيت درحالي است که معناي انقلابيگري هماني است که مقام معظم رهبري در اين ديدار به آن اشاره و بيان ميفرمايند: «معناي روحيه انقلابي اين است که يک انسان انقلابي، شجاعت دارد، اهل اقدام است، اهل عمل است، ابتکار ميورزد، بنبستشکني ميکند، گرهگشايي ميکند؛ از چيزي نميترسد، به آينده اميدوار است، به اميد خدا به سمت آينده روشن حرکت ميکند.» به همين دليل است که معظمله رفاهزدگي و اشرافيگري را در مقابل روحيه انقلابيگري معنا ميکند، چراکه انقلابيگري تحرک، پويايي و نشاط را به همراه داشته و از ترويج روحيه وابستگي جلوگيري کرده و يک جامعه را با اين تفکر رشد ميدهد که «خواستههاي خود را بر اساس توانمنديهاي داخل استوار کنند» که خروجي آن واکسينه شدن در مقابل تهديدات و تحريمهاي نظام سلطه است.
اساساً تفکر انقلابي نه تنها با رفاه در تعارض نيست بلکه از اولويتدارترين اهداف اين نوع تفکر رسيدگي به وضعيت معيشتي و اقتصادي مردم است، آنچنان که «تفکر مذاکره توأم با وابستهگرايي» نتوانسته کمترين توقعات اقتصادي معيشتي را مرتفع کند که نمونه بارز آن توافق هستهاي است که طي آن کف خواستههاي اقتصادي وعده داده شده نه تنها محقق نشد بلکه توان وقدرت بازدارندگي هستهاي ايران را تا حدودي نيز تضعيف کرد، رهبر معظم انقلاب هم با اشاره به بينتيجه بودن برجام ميفرمايند: «هر کس به امريکا اعتماد کند، سيلي آن را خواهد خورد.»
تلاش متراکم و فراگير جريان غربگرا در حالي بر اين پايه قرار گرفته که اتخاذ و ادامه روند انقلابيگري را مساوي با مشکلات عديده اقتصادي و معيشتي نشان دهند که علت اصلي مشکلات امروز کشور ناشي از تفکر وابسته گرايي است که مانع از ديده شدن تواناييهاي داخل کشور و در نهايت گستردهتر شدن معضلات اقتصادي جامعه شده است، مسئلهاي که معظم له هم اينگونه از آن ياد ميکند: «بعضيها... جوان را به آينده بياعتماد ميکنند، به انقلاب بياعتماد ميکنند، جوان را از نفس گرم امام دور ميکنند؛ خب اين خراب ميشود ديگر؛ آن وقت از زمانه هم مينالند! زمانه را چه کسي ميسازد؟ زمانه را چه کسي ميسازد؟ زمانه را من و شما ميسازيم؛ ما زمانهسازيم. اگر زمانه بد باشد، به من و شما بايد نگاه کرد؛ ما هستيم که زمانه را ميسازيم. ما وقتيکه گامهايمان را محکم برنداشتيم، ما وقتيکه توصيه امام را نديده گرفتيم، آن چشم تيزبين... راه را براي ما روشن کرده، وصيتنامه امام دمدست ما است؛ خب، آن کساني که ترديد دارند اين وصيتنامه را نگاه کنند؛ ببينند چه گفته امام- وقتي مردم را از اينها دور ميکنيم، جوانها را از اينها دور ميکنيم، جوان را به لااباليگري سوق ميدهيم، جواني را که تمايل به عفت دارد، بهسمت بيمبالاتي نسبت به مسائل عفتي و مانند اينها سوق ميدهيم، خب معلوم ميشود نتيجه بد خواهد شد، زمانه خراب خواهد شد.»
هدف تغيير تفکر نسلهاي آينده است
رويکرد جريان غربگرا براي تخطئه انقلابيگري و وجوه بارز آن همانند استکبارستيزي و قلب معناي انقلابيگري منجر به آن شده تا رهبر معظم انقلاب طي 38 ماه گذشته ضمن بازشناسي باورها و انديشههاي حضرت امام، «انقلابيگري» را يکي از اصليترين وجوه بارز شخصيت حضرت امام قلمداد كنند و چنين موضوعي را از شاخصهاي اصلي گفتمان انقلاب اسلامي معرفي کنند، چراکه «انحراف از آرمانهاي امام و انقلاب» در سياستورزيهاي امروز برخي از مسئولان و کارگزاران نظام از علل تامه تکرار کليدواژهاي به نام «انقلابيگري» است، افرادي که با ايجاد حس محافظهکاري در خود، نه تنها خود از اصول بديهي انقلاب اسلامي در حوزه سياست خارجه دست برداشته بلکه همت اصلي خود را «رويگرداني از انديشههاي امام» و «تغيير در مباني انقلاب اسلامي» قرار داده آن هم در شرايطي که روحيه رفاهزدگي و اشرافيگري مهمترين عامل درجا زدن کشور در حوزه مهم اقتصادي است و منجر به آن شده که کارکرد آنها ميانهاي با اهداف انقلاب و خواستههاي عمومي نداشته باشد.
بر اين اساس زماني ميتوان درک درستي از تأکيدات رهبري داشته باشيم- که بيشتر در جمع دانشجويان و دانشآموزان عنوان شده است- که خطر تمرکز جريان غربگرا براي تغيير تفکرات نسلهاي آينده انقلاب را مورد توجه قرار دهيم، استحاله که ميتواند توان و قدرت بازدارندگي کشور در حوزههاي مختلف حتي نظامي و دفاعي را به ضد آن تبديل کند.
در پايان بايد تأکيد کرد که «تغيير نسل» ماهيتاً ميتواند خطر فراموش شدن آرمانهاي انقلاب را به دنبال داشته باشد، يعني در صورتي که اطلاعات درست و صحيحي از انقلاب و شاخصهاي آن نظير «انقلابيگري» به نسل جديد منتقل نشود و اين فقدان اطلاعات در نسل نو در صورتي با جريانسازي هدفمند طيفي از مسئولان - که تلاش دارند تعريفي غيرواقعي و آدرسي انحرافي از انديشههاي حضرت امام و راه خلاص شدن کشور از مشکلات موجود را به جامعه معرفي کنند- خلاصه شود بدون شک به نابودي اصل انقلاب و گفتمان آن ختم خواهد شد.
*جوان