این تنها نگاهی مجمل به بخشی از برنامههای وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی که در عملکرد و کارنامه فعالیت ایشان در ایجاد فضای امن برای فراماسونها و منادیان فرهنگ غرب معنی پیدا کرده است.
به گزارش شهدای ایران،روز دوشنبه 3 آبان، وزیر پیشنهادی رئیسجمهور برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بخشی از برنامههای خود برای حوزه فرهنگ و این وزارتخانه را اعلام کرد. در قسمتی از این برنامهها، به حوزه نظارتی فرهنگی نیز اشاره شده بود که بخشی از آن چنین است:
«... با تضییع حقوق فرهنگی مردم و فرهیختگان نمیتوان مقاصد متعالی جمهوری اسلامی را محقق کرد. نظارت مبتنی بر قانون و فرایندهای قانونی نه تنها ضامن صیانت و سلامت فرهنگی است، بلکه مانعی در برابر خلاقیت و آفرینشهای فرهنگی و هنری محسوب نمیشود. امنیت فرهنگی به مثابه تضمین حقوق فرهنگی، آرامش را به حوزه فرهنگ بازمیگرداند و این امنیت بیش از هرچیز امنیت خلاقان و فعالان هنر و ادب و فرهنگ باید باشد، نه صرف امنیت دولت. امنیت فرهنگی خلاقان و فعالان فرهنگی همان تحقق حقیقی منافع و مصالح ملی است...»
تردیدی نیست که حقوق فرهنگی مردم بستگی تام و تمام به برقراری امنیت در حوزه فرهنگ و هنر داشته و هرگونه تسامح و تساهل در خلاف جهت امنیت فوق، نه تنها حقوق فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی و عقیدتی مردم را ضایع خواهد کرد که سلامت فرهنگی و روحی و روانی جامعه را به خطر انداخته و بالتبع مانع بروز خلاقیتها و استعدادهای فعالان این حوزه شده و منافع و مصالح ملی را در خطر جدی قرار خواهد داد. به نظر نمیآید هیچ آشنا با فرهنگ و هنر حداقل در ظاهر و حرف با این جملات موافق نباشد اما در واقع این حوزه عمل است که میتواند صدق و صراحت گویندگان و موافقان را روشن سازد.
متاسفانه هنگامی که به کارنامه فعالیت وزیر پیشنهادی در همین چند سال اخیر که ریاست کتابخانه ملی را برعهده داشته، نگاهی اجمالی میاندازیم، خلاف این ادعاها و برنامههای ایشان را ملاحظه مینماییم.
یکی از برنامههای مهم ایشان در دوران ریاست بر کتابخانه ملی، برگزاری مراسم تجلیل و بزرگداشت از شخصیتهای به اصطلاح علمی و فرهنگی بود که نخستین آن، بزرگداشت «سیروس پرهام» در روز «اسناد و میراث مکتوب» مقارن 19 اردیبهشت 1394 اعلام گردید که باحضور برخی دوستان پرهام و شخص رئیس کتابخانه که اینک به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی شده، برگزار شد.
پوشیده نیست که سیروس پرهام از فعالین و عوامل اصلی «موسسه آمریکایی فرانکلین» بود که به عنوان یک پروژه نفوذ فرهنگی توسط محافل اطلاعاتی و جاسوسی ایالات متحده در کشورهای مختلف برای بسط فرهنگ و ایدئولوژی غرب اجرا شد و پس از کودتای 28 مرداد 1332 نیز در ایران جهت تداوم سیاستهای ضد ایرانی و ضد اسلامی رژیم طاغوت به مرحله اجرا درآمد. مسئولان و مدیران موسسه فرانکلین همگی آمریکایی و در نیویورک مستقر بودند و عامل ایرانی آنها نیز یکی از عناصر اداره اطلاعات سفارت انگلیس به نام همایون صنعتی زاده بود که با همکاری فراماسونهای پیشانی سفیدی همچون حسن تقیزاده، به جذب نیرو در داخل کشور پرداخته و براساس دستورالعملی که از نیویورک میرسید، به چاپ و انتشار کتاب اعم از درسی و غیردرسی در ایران پرداختند.
اما از سوی کتابخانه ملی و ریاست آن، جشن بزرگداشت این عامل موسسه فرانکلین، «پاسداشت یک عمر تلاش استاد سیروس پرهام ویراستار و منتقد ادبی نام آشنای معاصر ایران» اعلام شده بود. یعنی فردی که حدود 25 سال در یک طرح آمریکایی و ضدایرانی، امنیت فرهنگ و اندیشه را در این کشور به خطر انداخته و موجبات نفوذ فرهنگ و ارزشهای غربی و آمریکایی را فراهم آورده بود، از سوی جناب صالحی امیری (منظور همین وزیر پیشنهادی است) و در تشکیلات و موسسه تحت ریاست ایشان، به عنوان شخصیت علمی و فرهنگی مورد تجلیل قرار گرفت!
دومین فردی که در جریان مجموعه بزرگداشتهای صالحیامیری و کتابخانه ملی ایشان، مورد تجلیل قرار گرفت، روتارین معروف «مرتضی نوریانی» بود که تحت عنوان پدر چاپ در ایران در حضور وزیر پیشنهادی امروز وزارت فرهنگ و ارشاد، در 19 خرداد 1394 بزرگ داشته شد!
نوریانی که سالها در عضویت کلوپهای صهیونی روتاری (تشکیلات اقتصادی فراماسونری) بود و به همراه دیگر روتارینها، میلیونها تومان از سرمایههای این ملت را در دوران طاغوت از کشور خارج کرد، توسط جناب صالحی امیری و دوستان ایشان، به عنوان شخصیت علمی و فرهنگی مورد تجلیل قرار گرفت. فردی که نه تنها فرهنگ این کشور را به نیابت از اربابان صهیونیستش مورد تهاجم قرار داد، بلکه فضای اقتصادی جامعه را نیز ناامن کرده و ثروتهای بسیاری از آن را غارت کرد. محاکمه و محکومیت و مصادره اموال او توسط دادگاه انقلاب اسلامی، تنها برخورد اندک و ناچیزی از سوی دستگاه قضایی و امنیتی انقلاب با خیانتهای نوریانی بود.
حالا بایستی از جناب صالحی امیری پرسید آیا ایشان با بزرگداشت و تجلیل از افراد معلومالحالی که سالها به خاطر عاملیت سازمانهای مخوف فراماسونری و کلوپهای روتاری به نشر و بسط افکار و آراء ماسونی و ارزشهای ضدایرانی و ضداسلامی پرداخته و امنیت فرهنگی این سرزمین را جولانگاه مزدوران جنگ نرم دشمن کرده بودند، حقوق فرهنگی این مردم را تضییع نکردند؟ آیا ایشان با وارونهنمایی از خائنانی که مدت طولانی، بنا به ماموریت خائنانه خویش، به جان ریشههای فرهنگ اسلامی و ایرانی این ملت افتادند (به گونهای که بخش مهمی از نابسامانیهای فرهنگی امروز ناشی از همان خیانتهاست) سلامت فرهنگی جامعه را مورد تهدید قرار ندادند؟
آیا ایشان با دراختیار گذاردن امکانات و بودجه دولتی از کیسه ملت، به پروپاگاندا برای خائنان به همین ملت نپرداخته و امنیت فرهنگی خلاقان و فعالان فرهنگی را به خطر نینداختند؟ آیا از نظر نامزد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ایجاد فضای امن برای فعالیت و جولان چنین موجوداتی که یک تاریخ، تحقیر و ذلت و تسلیم به این آب و خاک تلقین کردند، تحقق حقیقی منافع و مصالح ملی است؟! آیا برداشت سکاندار آینده فرهنگ و هنر این مملکت از سلامت فرهنگ و ایجاد محیطی امن برای خلاقان و فرهیختگان فرهنگی، الگو قراردادن فراماسونهایی است که به تاسی از اربابانشان، خلاقیت و فرهیختگی را منکر میشدند و هرآنچه صواب معرفی میکردند را از صدقه سر غرب و غربیها میدانستند؟
مانند همان استاد اعظم فراماسونری و مراد این حضرات (محمدعلی فروغی) که در کلاسهای درس خود، مردم ایران را مانند آستین لباسی میدانست که بایستی دستهای انگلیس آن را حرکت دهد!
این تنها نگاهی مجمل به بخشی از برنامههای وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی که در عملکرد و کارنامه فعالیت ایشان در ایجاد فضای امن برای فراماسونها و منادیان فرهنگ غرب معنی پیدا کرده است. بخشهای دیگر برنامههای ایشان، بررسی و تحلیل عملکرد فرهنگی ایشان را در طی مدت مسئولیتهایشان میطلبد که انشاءا... در فرصتهای بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
«... با تضییع حقوق فرهنگی مردم و فرهیختگان نمیتوان مقاصد متعالی جمهوری اسلامی را محقق کرد. نظارت مبتنی بر قانون و فرایندهای قانونی نه تنها ضامن صیانت و سلامت فرهنگی است، بلکه مانعی در برابر خلاقیت و آفرینشهای فرهنگی و هنری محسوب نمیشود. امنیت فرهنگی به مثابه تضمین حقوق فرهنگی، آرامش را به حوزه فرهنگ بازمیگرداند و این امنیت بیش از هرچیز امنیت خلاقان و فعالان هنر و ادب و فرهنگ باید باشد، نه صرف امنیت دولت. امنیت فرهنگی خلاقان و فعالان فرهنگی همان تحقق حقیقی منافع و مصالح ملی است...»
تردیدی نیست که حقوق فرهنگی مردم بستگی تام و تمام به برقراری امنیت در حوزه فرهنگ و هنر داشته و هرگونه تسامح و تساهل در خلاف جهت امنیت فوق، نه تنها حقوق فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی و عقیدتی مردم را ضایع خواهد کرد که سلامت فرهنگی و روحی و روانی جامعه را به خطر انداخته و بالتبع مانع بروز خلاقیتها و استعدادهای فعالان این حوزه شده و منافع و مصالح ملی را در خطر جدی قرار خواهد داد. به نظر نمیآید هیچ آشنا با فرهنگ و هنر حداقل در ظاهر و حرف با این جملات موافق نباشد اما در واقع این حوزه عمل است که میتواند صدق و صراحت گویندگان و موافقان را روشن سازد.
متاسفانه هنگامی که به کارنامه فعالیت وزیر پیشنهادی در همین چند سال اخیر که ریاست کتابخانه ملی را برعهده داشته، نگاهی اجمالی میاندازیم، خلاف این ادعاها و برنامههای ایشان را ملاحظه مینماییم.
یکی از برنامههای مهم ایشان در دوران ریاست بر کتابخانه ملی، برگزاری مراسم تجلیل و بزرگداشت از شخصیتهای به اصطلاح علمی و فرهنگی بود که نخستین آن، بزرگداشت «سیروس پرهام» در روز «اسناد و میراث مکتوب» مقارن 19 اردیبهشت 1394 اعلام گردید که باحضور برخی دوستان پرهام و شخص رئیس کتابخانه که اینک به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی شده، برگزار شد.
پوشیده نیست که سیروس پرهام از فعالین و عوامل اصلی «موسسه آمریکایی فرانکلین» بود که به عنوان یک پروژه نفوذ فرهنگی توسط محافل اطلاعاتی و جاسوسی ایالات متحده در کشورهای مختلف برای بسط فرهنگ و ایدئولوژی غرب اجرا شد و پس از کودتای 28 مرداد 1332 نیز در ایران جهت تداوم سیاستهای ضد ایرانی و ضد اسلامی رژیم طاغوت به مرحله اجرا درآمد. مسئولان و مدیران موسسه فرانکلین همگی آمریکایی و در نیویورک مستقر بودند و عامل ایرانی آنها نیز یکی از عناصر اداره اطلاعات سفارت انگلیس به نام همایون صنعتی زاده بود که با همکاری فراماسونهای پیشانی سفیدی همچون حسن تقیزاده، به جذب نیرو در داخل کشور پرداخته و براساس دستورالعملی که از نیویورک میرسید، به چاپ و انتشار کتاب اعم از درسی و غیردرسی در ایران پرداختند.
اما از سوی کتابخانه ملی و ریاست آن، جشن بزرگداشت این عامل موسسه فرانکلین، «پاسداشت یک عمر تلاش استاد سیروس پرهام ویراستار و منتقد ادبی نام آشنای معاصر ایران» اعلام شده بود. یعنی فردی که حدود 25 سال در یک طرح آمریکایی و ضدایرانی، امنیت فرهنگ و اندیشه را در این کشور به خطر انداخته و موجبات نفوذ فرهنگ و ارزشهای غربی و آمریکایی را فراهم آورده بود، از سوی جناب صالحی امیری (منظور همین وزیر پیشنهادی است) و در تشکیلات و موسسه تحت ریاست ایشان، به عنوان شخصیت علمی و فرهنگی مورد تجلیل قرار گرفت!
دومین فردی که در جریان مجموعه بزرگداشتهای صالحیامیری و کتابخانه ملی ایشان، مورد تجلیل قرار گرفت، روتارین معروف «مرتضی نوریانی» بود که تحت عنوان پدر چاپ در ایران در حضور وزیر پیشنهادی امروز وزارت فرهنگ و ارشاد، در 19 خرداد 1394 بزرگ داشته شد!
نوریانی که سالها در عضویت کلوپهای صهیونی روتاری (تشکیلات اقتصادی فراماسونری) بود و به همراه دیگر روتارینها، میلیونها تومان از سرمایههای این ملت را در دوران طاغوت از کشور خارج کرد، توسط جناب صالحی امیری و دوستان ایشان، به عنوان شخصیت علمی و فرهنگی مورد تجلیل قرار گرفت. فردی که نه تنها فرهنگ این کشور را به نیابت از اربابان صهیونیستش مورد تهاجم قرار داد، بلکه فضای اقتصادی جامعه را نیز ناامن کرده و ثروتهای بسیاری از آن را غارت کرد. محاکمه و محکومیت و مصادره اموال او توسط دادگاه انقلاب اسلامی، تنها برخورد اندک و ناچیزی از سوی دستگاه قضایی و امنیتی انقلاب با خیانتهای نوریانی بود.
حالا بایستی از جناب صالحی امیری پرسید آیا ایشان با بزرگداشت و تجلیل از افراد معلومالحالی که سالها به خاطر عاملیت سازمانهای مخوف فراماسونری و کلوپهای روتاری به نشر و بسط افکار و آراء ماسونی و ارزشهای ضدایرانی و ضداسلامی پرداخته و امنیت فرهنگی این سرزمین را جولانگاه مزدوران جنگ نرم دشمن کرده بودند، حقوق فرهنگی این مردم را تضییع نکردند؟ آیا ایشان با وارونهنمایی از خائنانی که مدت طولانی، بنا به ماموریت خائنانه خویش، به جان ریشههای فرهنگ اسلامی و ایرانی این ملت افتادند (به گونهای که بخش مهمی از نابسامانیهای فرهنگی امروز ناشی از همان خیانتهاست) سلامت فرهنگی جامعه را مورد تهدید قرار ندادند؟
آیا ایشان با دراختیار گذاردن امکانات و بودجه دولتی از کیسه ملت، به پروپاگاندا برای خائنان به همین ملت نپرداخته و امنیت فرهنگی خلاقان و فعالان فرهنگی را به خطر نینداختند؟ آیا از نظر نامزد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ایجاد فضای امن برای فعالیت و جولان چنین موجوداتی که یک تاریخ، تحقیر و ذلت و تسلیم به این آب و خاک تلقین کردند، تحقق حقیقی منافع و مصالح ملی است؟! آیا برداشت سکاندار آینده فرهنگ و هنر این مملکت از سلامت فرهنگ و ایجاد محیطی امن برای خلاقان و فرهیختگان فرهنگی، الگو قراردادن فراماسونهایی است که به تاسی از اربابانشان، خلاقیت و فرهیختگی را منکر میشدند و هرآنچه صواب معرفی میکردند را از صدقه سر غرب و غربیها میدانستند؟
مانند همان استاد اعظم فراماسونری و مراد این حضرات (محمدعلی فروغی) که در کلاسهای درس خود، مردم ایران را مانند آستین لباسی میدانست که بایستی دستهای انگلیس آن را حرکت دهد!
این تنها نگاهی مجمل به بخشی از برنامههای وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی که در عملکرد و کارنامه فعالیت ایشان در ایجاد فضای امن برای فراماسونها و منادیان فرهنگ غرب معنی پیدا کرده است. بخشهای دیگر برنامههای ایشان، بررسی و تحلیل عملکرد فرهنگی ایشان را در طی مدت مسئولیتهایشان میطلبد که انشاءا... در فرصتهای بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
*کیهان