زندگی "میشل عون" را میتوان به دو بخش کاملا جدا از هم تقسیم کرد که یک استحاله سیاسی آن را از هم متمایز کرده است.
به گزارش شهدای ایران، تسنیم نوشت: پارلمان لبنان نهایتا بعد از 45 جلسه ناموفق، میشل عون را به عنوان سیزدهمین رئیس جمهور لبنان انتخاب کرد، آنچه در این گزارش به آن اشاره می شود، شرحی از زندگی این سیاستمدار کهنه کار لبنانی است:
همسر میشل عون "نادیه عون" نام دارد. آنها سه دختر به نامهای میرای، کلودین و شانتال (همسر جبران باسیل) دارند.
روز هفتم می، روز بازگشت ژنرال عون از تبعید به لبنان، به عنوان روزی تاریخی در حافظه تاریخی لبنان ثبت شد. استقبال مردمی ای که از او صورت گرفت -چه در حجمش و چه در سازماندهی اش- غافلگیر کننده بود، این استقبال با حجم خود توانست معادلات بازی های سیاسی در آن زمان را تغییر دهد. این در حالی بود که هم جنبش 8 مارس و هم جنبش 14 مارس در آن شرکت نکرده بودند. به این ترتیب صرف برگشتن عون، همه کارتهای بازی که تا آن زمان روی میز بود را از نو تعریف کرد. با رسیدن پای عون به لبنان، جامعه مسیحی لبنان مثل آتشفشانی فوران کرد تا نشان دهد که تا به حال از داشتن رهبری محروم بوده اند که بتواند احساسات شکست و تحقیری که تحمل می کردند را بازگو کند.
میشل عون در 18 فوریه 1935 در منطقه الشیاح به دنیا آمد و در منطقه حارة حریک در ضاحیه جنوبی بیروت رشد کرد. این منطقه، منطقه ای مختلط است که حد فاصل و جداکننده بیروت و منطقه جبل لبنان به حساب می آید. خانواده عون هم خانواده ای بود که سطح اقتصادی اش بین طبقه متوسط و طبقه فقیر قرار داشت. عون تحصیلش را در مدارس متعددی (چه مدارس خصوصی و چه مدارس رسمی) پیش برد تا آنکه وارد مدرسه نظام شد.
بعد از سیکل، به دلیل اوضاع سخت اقتصادی خانواده اش دو سال ناچار از ادامه تحصیل باز ماند، ولی بعد ها که به درس برگشت، توانست به فضل برتری [هوشی و ممارستش] یک سال از آن دو سال را به صورت جهشی بخواند.
میشل عون در اصل می خواست مهندس شود، اما وضعیت بد مالی مانع رسیدن او به آرزویش شد و او به ارتش پیوست. عون متعلق به جوی بود که طرفدار حزب ائتلاف ملی به رهبری ریمون ادّة بودند، آن هم در زمانی که حکومت در اختیار حزب ائتلاف قانون اساسی به رهبری بشارة الخوری بود و درگیری بین این دو حزب در اوجش بود. اما در هر حال ارتش تنها مؤسسه کشور بود که از این کشمکش ها و جهت گیری های سیاسی دور مانده بود و همین هم دلیلی بود که او را به عضویت در خود پذیرفت.
تصویر ارتشِ به دور از سیاست و بازی های سیاسی، در عمق وجدان عون حک شد. عون به خاطر می آورد که فؤاد شهاب در مراسم فارغ التحصیلی اش از مدرسه نظام در 30 سبتامبر 1958 با درجه ستوان در رسته توپخانه، به او شمشیر اهدا کرده بود. او و رفقایش رفتن به فرانسه برای دیدن آموزش های توپخانه [که در ارتش لبنان مرسوم بود] را عمدا به تأخیر انداخته بودند تا فؤاد شهاب حکومت را در اختیار بگیرد و آنها بتوانند شمشیر را از او بگیرند.
عون با خانم فادیا شامی ازدواج کرد واز او دارای سه دختر شد: "میرای" که عون، او را عقل خود می داند. "کلودین "که عون او را بازوی خود می خواند. و "شانتال" که عون او را قلب خود می شمرد.
گذرگاه فعالیت های نظامی برای ورود به عرصه سیاسی
عون بعد از فارغ التحصیل شدنش مأموریت های مختلفی در مناطق مختلف لبنان بر عهده گرفت، از بیروت گرفته تا صیدا و طرابلس. در دسابر 1980 عون مسئول منطقه ای شد که به نام «خطوط تماس بین بندر بیروت تا عین الرمانه» شناخته می شد. بشیر جمیل در آن زمان قبول کرده بود نیروهایش را از این منطقه عقب بکشد به شرطی که بخشی از نیروهای ارتش به فرماندهی میشل عون به جای نیروهای او در آن منطقه مستقر شودند.
بعد از به ریاست جمهوری رسیدن امین جیل در سال 1982 و تعیین ابراهیم طنوس توسط او به فرماندهی ارتش، جونی عبده به عون پیشنهاد کرد که به جای او مسئولیت اطلاعات ارتش را به عهده بگیرد. عون در پاسخ او گفت: «نمی خواهم زندگی ام را به عنوان یک افسر اطلاعات به پایان ببرم. ترجیح می دهم یک افسر میدانی باقی بمانم.» اما دلیل حقیقی نپذیرفتنش این بود که احساس می کرد با بودن امین جمیل و ابراهیم طنوس نخواهد توانست وظایفش را انجام دهد.
وقتی در سال 1984 ژنرال ابراهیم طنوس استعفا داد و عون به جای او فرمانده ارتش شد، در جلسه تودیع و معارفه که با حضور رئیس جمهور امین جمیل و وزیر دفاع عادل عسیران برگزار شد، عون سخنانی ای خطاب به «همرزمان» انجام داد و در انتهای آن گفت: ما باید انتخاب کنیم که می خواهیم سربازان وطن و سربازان هویتی مشخص باشیم یا آنکه مزدورانی باشیم در بازی ای بین المللی؛ و انتخاب ما طبعا وطن است.
عون وقتی که مابین سال ها 1984 تا 1988 فرمانده ارتش بود، به وضوح وظیفه افسران و نیروهای ارتش را روشن نمود: «ارتش، مؤسسه ای ملی است که از مرزها و مردم کشور حمایت و محافظت می کند، و وظیفه اش استفاده از زور برای حمایت از نظام حاکم نیست، اجازه تغییر نظام با زور را هم نخواهد داد. این، ارتش وطن است نه ارتش نظام.»
شکست در جنگ داخلی و تبعید به فرانسه
عون شخصیتی چند وجهی دارد و دو چهره مشخص را می توان در او دید: مرد گوشه نشین (وقت هایی که تصمیم دارد منتظر بماند) و مرد ایستادگی و فعالیت (وقتی تصمیم می گیرد به عرصه وارد شود).وقتی بحران انتخاب رئیس جمهور برای جانشینی امین جُمَیّل در سال 1988 در اوج خودش بود از او پرسیدم : «منتظر چه هستی؟» پاسخ داد: «منتظرم که وقتم برسد.»
بالفعل هم وقتش در انتهای دوره ریاست جمهوری امین جُمَیّل رسید. روز 22 سبتامبر 1988، که به عنوان رئیس حکومت انتقالی [رئیس جمهور موقت] انتخاب شد. حکومت انتقالی ای که به پیشنهاد خود او ایجاد شد، از شش عضوی که شورای نظامی را تشکیل می دادند. اما فشارهای سوریه و همپیمانان لبنانی اش موجب شد سه افسر مسلمان عضو، به محض تشکیل این حکومت شش جانبه، استعفای خود را اعلام کنند.
روابط نزدیک عون با دولت سوریه
در سال1989 که پیمان طائف منعقد شد، عون با آن مخالفت کرد و مشروعیت دو رئیس جمهور بعدی رینیه معوض و الیاس الهراوی را نپذیرفت. وی از سال 1988 تا 1990 رئیس خودخوانده یکی از دو حکومت لبنان بود که برای به قدرت رسیدن با یکدیگر در جنگ بودند. وی در سال 1989 علیه نیروهای سوریه مستقر در لبنان «جنگ آزادیبخش» اعلام کرد و در سال 1990 پس از تصرف بیروت توسط ارتش سوریه به سفارت فرانسه پناهنده شده و بعداً اجازه یافت تا به فرانسه برود. عون تا آخر فوریه 1993 در شهر مارسی فرانسه ماند. سپس همراه با خانواده اش به منطقه لا هوت میسیون در پنجاه کیلومتری پاریس منتقل شد و در نهایت در می 1999 به پاریس رفت.
عون در باره دوره تبعیدش از لبنان اینگونه می گوید: «وقتی در سفارت فرانسه بودم، تلاش می کردم که بتوانم شرایط را مساعد کنم و از آنجا بیرون بیایم و وقتی هم در خود فرانسه بودم تلاش می کردم که به لبنان بازگردم.» با این وجود تبعید عون 15 سال طول کشید.
عون که در آن زمان از بزرگترین حامیان خروج نیروهای سوریه از لبنان بود، به مناسبت عید استقلال لبنان در تاریخ 21 نوامبر 2004 دعوت به تشکیل نشستی بزرگ در پاریس کرد تا طی آن، موضع لبنانی ها برای مرحله مابعد عقب نشینی ارتش سوریه تدوین شود. او تصمیم گرفت که همه طرف های لبنانی را دعوت کند تا در محلی امن که مورد توافق همه باشد جمع شوند تا درباره مرحله مابعد از عقب نشینی سوریه گفتگو نمایند. این نشست ملی آنطور که ژنرال عون می خواست برگزار نشد. رفیق حریری ترور شد، لبنان به لرزه در آمد و جنبش 14 مارس نتوانست وضعیت نوظهور را کنترل نماید.
بازگشت به لبنان و استحاله سیاسی
زمانی که ژنرال عون به کشور بازگشت، اوضاع لبنان در هم تنیده و پیچیده بود، از روز برگشتنش به لبنان در 7 می 2005، عون مدام بر روی این مسئله تأکید و پافشاری می کرد که لبنان باید از حالت شرکت سهامی و سهم گیری های سیاسی و طائفه ای و مالی آزاد شود و امورش بر مبنای پاسخگویی و حسابرسی دقیق پیش برود.
عون بعد از گذشت 15 سال در می سال 2005 بعد از نوعی استحاله سیاسی به لبنان بازگشت، استقبال عمومی مردم از وی در فرودگاه نقطه عطفی در آغاز دور جدید فعالیتهای سیاسی وی بود، عون در چرخش از مواضع قبلی خود ضمن ائتلاف با حزبالله و ورود در جریان هشت مارس رویکرد جدیدی برای خود در پیش گرفت.
در حالی که عون شرکت در انتخابات های قبلی مجلس در سال ها 92 و 96 و 2000 را تحریم کرده بود، در انتخابات سال 2005 شرکت کرد و در مناطق مسیحی نشین به پیروزی بزرگی دست یافت و در رأس فراکسیون پارلمانی «تغییر و اصلاح» قرار گرفت که تعداد اعضایش بیش از بیست نماینده بود. فراکسیون تغییر و اصلاح وابسته به وی در پارلمان لبنان در حال حاضر از بزرگترین فراکسیونهاست و در انتخابات سال 2009توانست 27 کرسی از مجلس 128 نفری لبنان را به خود اختصاص دهد.
توافق با حزب الله
همچنین در تاریخ 6 فوریه 2006 هم با سید حسن نصرالله «سند تفاهم» بین حزب الله و جریان ملی آزاد را امضا کرد تا بدین شکل جلوی فتنه های مذهبی را بگیرد و پرتو نورافکنی بر مسیر وحدت ملی بتاباند. میشل عون، اختلافاتش با سوریه را هم روی یک اصل پایان داد: عون می گفت اختلافش با سوریه بر سر اشغال لبنان توسط سوریه بوده است، پس وقتی سوریه از لبنان عقب نشینی کرده است، خود به خود اختلاف هم تمام شده است.
عون در اکتبر 2008 به ایران سفر کرد. اما سفرش به سوریه از سوم تا هفتم دسامبر 2008 تحولی در سیاست لبنانی-سوری و همچنین در روابط مسیحی - سوری ها ایجاد کرد و به مسیحی ها درخشندگی و نقش یپیشروانه شان در لبنان و سوریه و منطقه را بازگرداند.
نظر "میشل عون" درباره رؤسای جمهور لبنان
عون معتقد است که بشارة الخوری دارای رویکردی استقلالی بود، ولی از «پچ پچ های خارجی ها» هم تأثیر می گرفت. کمیل شمعون هم «دیدگاهی آینده نگر» ، و روحیه ای جوانانه داشت به رغم اینکه در زمان ریاست جمهوری اش هشتاد و هفت سالش بود، ولی در هر حال در مدیریت روابط خارجی لبنان موفق نبود. اما فؤاد شهاب با خود «نظریه نهادها» را داشت و تلاش کرد تا ساختار طائفه ای و سهمیه ای لبنان را اصلاح کند ، ولی کارهایش محدود باقی ماند. «فرهنگ و وسعت افق دید و سعه ی صدر» شارل حلو مایه تحسین و اعجاب میشل عون است ولی امضای توافقنامه قاهره را ایراد او می شمرد.
میشل عون، الیاس سرکیس را مردی می داند که بدون تکیه به ارث سیاسی خانوادگی یا حزبی به ریاست جمهوری رسید، ولی چون تصمیم گیر اصلی نبود مجبور شد سیاست انتظار را در دستور کار خود قرار دهد. اما بشیر جُمَیّل، به گفته عون تجسم تغییر بود و پتانسیل ها در جامعه را به تکاپو واداشت. عون از توصیف امین جُمَیّل سر باز می زند و از رؤسای جمهو بعد از توافقنامه طائف سخن نمی گوید چراکه معتقد است منصب رئیس جمهور، بعد از موافقتنامه طائف، جوهر قدرت خود را از دست داده است.
نام عون از دو و نیم سال پیش به عنوان یکی از مهم ترین نامزدهای ریاست جمهوری لبنان مطرح بود، حزب الله با قدرت از ریاست جمهوری وی حمایت می کرد و او را بهترین گزینه برای اجماع گروه های سیاسی لبنان در مسیر برداشتن گام های بلند و حساس در شرایط کنونی منطقه ای می دانست. جریان هوادار غرب در طول دو نیم سال گذشته موانع زیادی در مسیر ریاست جمهوری عون ایجاد کرد، تا جایی که این موانع باعث بروز بحران دو و نیم ساله خلأ ریاست جمهوری در لبنان شد، اما در نهایت سعد حریری بعد از دو بار تغییر نظر خود در کاندیداتوری سمیر جعجع رئیس حزب نیروهای لبنان و سلیمان فرنجیه رئیس جریان المرده، نهایتا ریاست جمهوری عون را تایید کرد.
همسر میشل عون "نادیه عون" نام دارد. آنها سه دختر به نامهای میرای، کلودین و شانتال (همسر جبران باسیل) دارند.
روز هفتم می، روز بازگشت ژنرال عون از تبعید به لبنان، به عنوان روزی تاریخی در حافظه تاریخی لبنان ثبت شد. استقبال مردمی ای که از او صورت گرفت -چه در حجمش و چه در سازماندهی اش- غافلگیر کننده بود، این استقبال با حجم خود توانست معادلات بازی های سیاسی در آن زمان را تغییر دهد. این در حالی بود که هم جنبش 8 مارس و هم جنبش 14 مارس در آن شرکت نکرده بودند. به این ترتیب صرف برگشتن عون، همه کارتهای بازی که تا آن زمان روی میز بود را از نو تعریف کرد. با رسیدن پای عون به لبنان، جامعه مسیحی لبنان مثل آتشفشانی فوران کرد تا نشان دهد که تا به حال از داشتن رهبری محروم بوده اند که بتواند احساسات شکست و تحقیری که تحمل می کردند را بازگو کند.
میشل عون در 18 فوریه 1935 در منطقه الشیاح به دنیا آمد و در منطقه حارة حریک در ضاحیه جنوبی بیروت رشد کرد. این منطقه، منطقه ای مختلط است که حد فاصل و جداکننده بیروت و منطقه جبل لبنان به حساب می آید. خانواده عون هم خانواده ای بود که سطح اقتصادی اش بین طبقه متوسط و طبقه فقیر قرار داشت. عون تحصیلش را در مدارس متعددی (چه مدارس خصوصی و چه مدارس رسمی) پیش برد تا آنکه وارد مدرسه نظام شد.
بعد از سیکل، به دلیل اوضاع سخت اقتصادی خانواده اش دو سال ناچار از ادامه تحصیل باز ماند، ولی بعد ها که به درس برگشت، توانست به فضل برتری [هوشی و ممارستش] یک سال از آن دو سال را به صورت جهشی بخواند.
میشل عون در اصل می خواست مهندس شود، اما وضعیت بد مالی مانع رسیدن او به آرزویش شد و او به ارتش پیوست. عون متعلق به جوی بود که طرفدار حزب ائتلاف ملی به رهبری ریمون ادّة بودند، آن هم در زمانی که حکومت در اختیار حزب ائتلاف قانون اساسی به رهبری بشارة الخوری بود و درگیری بین این دو حزب در اوجش بود. اما در هر حال ارتش تنها مؤسسه کشور بود که از این کشمکش ها و جهت گیری های سیاسی دور مانده بود و همین هم دلیلی بود که او را به عضویت در خود پذیرفت.
تصویر ارتشِ به دور از سیاست و بازی های سیاسی، در عمق وجدان عون حک شد. عون به خاطر می آورد که فؤاد شهاب در مراسم فارغ التحصیلی اش از مدرسه نظام در 30 سبتامبر 1958 با درجه ستوان در رسته توپخانه، به او شمشیر اهدا کرده بود. او و رفقایش رفتن به فرانسه برای دیدن آموزش های توپخانه [که در ارتش لبنان مرسوم بود] را عمدا به تأخیر انداخته بودند تا فؤاد شهاب حکومت را در اختیار بگیرد و آنها بتوانند شمشیر را از او بگیرند.
عون با خانم فادیا شامی ازدواج کرد واز او دارای سه دختر شد: "میرای" که عون، او را عقل خود می داند. "کلودین "که عون او را بازوی خود می خواند. و "شانتال" که عون او را قلب خود می شمرد.
گذرگاه فعالیت های نظامی برای ورود به عرصه سیاسی
عون بعد از فارغ التحصیل شدنش مأموریت های مختلفی در مناطق مختلف لبنان بر عهده گرفت، از بیروت گرفته تا صیدا و طرابلس. در دسابر 1980 عون مسئول منطقه ای شد که به نام «خطوط تماس بین بندر بیروت تا عین الرمانه» شناخته می شد. بشیر جمیل در آن زمان قبول کرده بود نیروهایش را از این منطقه عقب بکشد به شرطی که بخشی از نیروهای ارتش به فرماندهی میشل عون به جای نیروهای او در آن منطقه مستقر شودند.
بعد از به ریاست جمهوری رسیدن امین جیل در سال 1982 و تعیین ابراهیم طنوس توسط او به فرماندهی ارتش، جونی عبده به عون پیشنهاد کرد که به جای او مسئولیت اطلاعات ارتش را به عهده بگیرد. عون در پاسخ او گفت: «نمی خواهم زندگی ام را به عنوان یک افسر اطلاعات به پایان ببرم. ترجیح می دهم یک افسر میدانی باقی بمانم.» اما دلیل حقیقی نپذیرفتنش این بود که احساس می کرد با بودن امین جمیل و ابراهیم طنوس نخواهد توانست وظایفش را انجام دهد.
وقتی در سال 1984 ژنرال ابراهیم طنوس استعفا داد و عون به جای او فرمانده ارتش شد، در جلسه تودیع و معارفه که با حضور رئیس جمهور امین جمیل و وزیر دفاع عادل عسیران برگزار شد، عون سخنانی ای خطاب به «همرزمان» انجام داد و در انتهای آن گفت: ما باید انتخاب کنیم که می خواهیم سربازان وطن و سربازان هویتی مشخص باشیم یا آنکه مزدورانی باشیم در بازی ای بین المللی؛ و انتخاب ما طبعا وطن است.
عون وقتی که مابین سال ها 1984 تا 1988 فرمانده ارتش بود، به وضوح وظیفه افسران و نیروهای ارتش را روشن نمود: «ارتش، مؤسسه ای ملی است که از مرزها و مردم کشور حمایت و محافظت می کند، و وظیفه اش استفاده از زور برای حمایت از نظام حاکم نیست، اجازه تغییر نظام با زور را هم نخواهد داد. این، ارتش وطن است نه ارتش نظام.»
شکست در جنگ داخلی و تبعید به فرانسه
عون شخصیتی چند وجهی دارد و دو چهره مشخص را می توان در او دید: مرد گوشه نشین (وقت هایی که تصمیم دارد منتظر بماند) و مرد ایستادگی و فعالیت (وقتی تصمیم می گیرد به عرصه وارد شود).وقتی بحران انتخاب رئیس جمهور برای جانشینی امین جُمَیّل در سال 1988 در اوج خودش بود از او پرسیدم : «منتظر چه هستی؟» پاسخ داد: «منتظرم که وقتم برسد.»
بالفعل هم وقتش در انتهای دوره ریاست جمهوری امین جُمَیّل رسید. روز 22 سبتامبر 1988، که به عنوان رئیس حکومت انتقالی [رئیس جمهور موقت] انتخاب شد. حکومت انتقالی ای که به پیشنهاد خود او ایجاد شد، از شش عضوی که شورای نظامی را تشکیل می دادند. اما فشارهای سوریه و همپیمانان لبنانی اش موجب شد سه افسر مسلمان عضو، به محض تشکیل این حکومت شش جانبه، استعفای خود را اعلام کنند.
روابط نزدیک عون با دولت سوریه
در سال1989 که پیمان طائف منعقد شد، عون با آن مخالفت کرد و مشروعیت دو رئیس جمهور بعدی رینیه معوض و الیاس الهراوی را نپذیرفت. وی از سال 1988 تا 1990 رئیس خودخوانده یکی از دو حکومت لبنان بود که برای به قدرت رسیدن با یکدیگر در جنگ بودند. وی در سال 1989 علیه نیروهای سوریه مستقر در لبنان «جنگ آزادیبخش» اعلام کرد و در سال 1990 پس از تصرف بیروت توسط ارتش سوریه به سفارت فرانسه پناهنده شده و بعداً اجازه یافت تا به فرانسه برود. عون تا آخر فوریه 1993 در شهر مارسی فرانسه ماند. سپس همراه با خانواده اش به منطقه لا هوت میسیون در پنجاه کیلومتری پاریس منتقل شد و در نهایت در می 1999 به پاریس رفت.
عون در باره دوره تبعیدش از لبنان اینگونه می گوید: «وقتی در سفارت فرانسه بودم، تلاش می کردم که بتوانم شرایط را مساعد کنم و از آنجا بیرون بیایم و وقتی هم در خود فرانسه بودم تلاش می کردم که به لبنان بازگردم.» با این وجود تبعید عون 15 سال طول کشید.
عون که در آن زمان از بزرگترین حامیان خروج نیروهای سوریه از لبنان بود، به مناسبت عید استقلال لبنان در تاریخ 21 نوامبر 2004 دعوت به تشکیل نشستی بزرگ در پاریس کرد تا طی آن، موضع لبنانی ها برای مرحله مابعد عقب نشینی ارتش سوریه تدوین شود. او تصمیم گرفت که همه طرف های لبنانی را دعوت کند تا در محلی امن که مورد توافق همه باشد جمع شوند تا درباره مرحله مابعد از عقب نشینی سوریه گفتگو نمایند. این نشست ملی آنطور که ژنرال عون می خواست برگزار نشد. رفیق حریری ترور شد، لبنان به لرزه در آمد و جنبش 14 مارس نتوانست وضعیت نوظهور را کنترل نماید.
بازگشت به لبنان و استحاله سیاسی
زمانی که ژنرال عون به کشور بازگشت، اوضاع لبنان در هم تنیده و پیچیده بود، از روز برگشتنش به لبنان در 7 می 2005، عون مدام بر روی این مسئله تأکید و پافشاری می کرد که لبنان باید از حالت شرکت سهامی و سهم گیری های سیاسی و طائفه ای و مالی آزاد شود و امورش بر مبنای پاسخگویی و حسابرسی دقیق پیش برود.
عون بعد از گذشت 15 سال در می سال 2005 بعد از نوعی استحاله سیاسی به لبنان بازگشت، استقبال عمومی مردم از وی در فرودگاه نقطه عطفی در آغاز دور جدید فعالیتهای سیاسی وی بود، عون در چرخش از مواضع قبلی خود ضمن ائتلاف با حزبالله و ورود در جریان هشت مارس رویکرد جدیدی برای خود در پیش گرفت.
در حالی که عون شرکت در انتخابات های قبلی مجلس در سال ها 92 و 96 و 2000 را تحریم کرده بود، در انتخابات سال 2005 شرکت کرد و در مناطق مسیحی نشین به پیروزی بزرگی دست یافت و در رأس فراکسیون پارلمانی «تغییر و اصلاح» قرار گرفت که تعداد اعضایش بیش از بیست نماینده بود. فراکسیون تغییر و اصلاح وابسته به وی در پارلمان لبنان در حال حاضر از بزرگترین فراکسیونهاست و در انتخابات سال 2009توانست 27 کرسی از مجلس 128 نفری لبنان را به خود اختصاص دهد.
توافق با حزب الله
همچنین در تاریخ 6 فوریه 2006 هم با سید حسن نصرالله «سند تفاهم» بین حزب الله و جریان ملی آزاد را امضا کرد تا بدین شکل جلوی فتنه های مذهبی را بگیرد و پرتو نورافکنی بر مسیر وحدت ملی بتاباند. میشل عون، اختلافاتش با سوریه را هم روی یک اصل پایان داد: عون می گفت اختلافش با سوریه بر سر اشغال لبنان توسط سوریه بوده است، پس وقتی سوریه از لبنان عقب نشینی کرده است، خود به خود اختلاف هم تمام شده است.
عون در اکتبر 2008 به ایران سفر کرد. اما سفرش به سوریه از سوم تا هفتم دسامبر 2008 تحولی در سیاست لبنانی-سوری و همچنین در روابط مسیحی - سوری ها ایجاد کرد و به مسیحی ها درخشندگی و نقش یپیشروانه شان در لبنان و سوریه و منطقه را بازگرداند.
نظر "میشل عون" درباره رؤسای جمهور لبنان
عون معتقد است که بشارة الخوری دارای رویکردی استقلالی بود، ولی از «پچ پچ های خارجی ها» هم تأثیر می گرفت. کمیل شمعون هم «دیدگاهی آینده نگر» ، و روحیه ای جوانانه داشت به رغم اینکه در زمان ریاست جمهوری اش هشتاد و هفت سالش بود، ولی در هر حال در مدیریت روابط خارجی لبنان موفق نبود. اما فؤاد شهاب با خود «نظریه نهادها» را داشت و تلاش کرد تا ساختار طائفه ای و سهمیه ای لبنان را اصلاح کند ، ولی کارهایش محدود باقی ماند. «فرهنگ و وسعت افق دید و سعه ی صدر» شارل حلو مایه تحسین و اعجاب میشل عون است ولی امضای توافقنامه قاهره را ایراد او می شمرد.
میشل عون، الیاس سرکیس را مردی می داند که بدون تکیه به ارث سیاسی خانوادگی یا حزبی به ریاست جمهوری رسید، ولی چون تصمیم گیر اصلی نبود مجبور شد سیاست انتظار را در دستور کار خود قرار دهد. اما بشیر جُمَیّل، به گفته عون تجسم تغییر بود و پتانسیل ها در جامعه را به تکاپو واداشت. عون از توصیف امین جُمَیّل سر باز می زند و از رؤسای جمهو بعد از توافقنامه طائف سخن نمی گوید چراکه معتقد است منصب رئیس جمهور، بعد از موافقتنامه طائف، جوهر قدرت خود را از دست داده است.
نام عون از دو و نیم سال پیش به عنوان یکی از مهم ترین نامزدهای ریاست جمهوری لبنان مطرح بود، حزب الله با قدرت از ریاست جمهوری وی حمایت می کرد و او را بهترین گزینه برای اجماع گروه های سیاسی لبنان در مسیر برداشتن گام های بلند و حساس در شرایط کنونی منطقه ای می دانست. جریان هوادار غرب در طول دو نیم سال گذشته موانع زیادی در مسیر ریاست جمهوری عون ایجاد کرد، تا جایی که این موانع باعث بروز بحران دو و نیم ساله خلأ ریاست جمهوری در لبنان شد، اما در نهایت سعد حریری بعد از دو بار تغییر نظر خود در کاندیداتوری سمیر جعجع رئیس حزب نیروهای لبنان و سلیمان فرنجیه رئیس جریان المرده، نهایتا ریاست جمهوری عون را تایید کرد.