15 روز قبل خدمت حضرت امام (ره) بودیم و دکتر نقشه ها را توضیح داد و گفتند می خواهیم بستان را بگیریم. امام (ره) به شدت با مهربانی شدید با دکتر چمران برخورد کردند و حتی به دکتر گفتند پای خود را دراز کنید چون پای دکتر تیر خورده بود و ترکش خمپاره خورده بود.بار اول امام (ره) فرمودند دکتر چمران پای خود را دراز کنید، پای شما درد می کند. ایشان خجالت می کشید بنابراین گفت آقا من راحت هستم.
به گزارش شهدای ایران،مهدی چمران، رئیس شورای اسلامی شهر تهران و رئیس شورای عالی استانها در برنامه اخیر دستخط که از شبکه 5 سیما در روزهای پنجشنبه هر هفته پخش میشود، حضور یافت.
وی در این گفت و گو در پاسخ به این سئوال که عضو گروهک منحله نهضت آزاددی (ابراهیم یزدی) گفته بود که شهید چمران آخرین باری که به جبهه رفته بودند با دلخوری بود و وقت نداده بودند امام (ره) را ببیند. این گونه بود؛ گفت: روزی که دکتر چمران به تهران آمد روز پنجشنبه دقیقاً جشن نیمه شعبان بود. اخرین سخنرانی خود را در لشگر 16 زرهی در جنگل گمبوهه اهواز انجام داد که نوار سخنرانی ایشان را هم دارم که درباره امام زمان (عج) صحبت کرد. به تهران آمدیم و روز جمعه خواستند به دیدن امام (ره) بروند. من هم هیچ فکری نکردم که روز جمعه امام (ره) دیدار ندارند. با دکتر به دفتر حضرت امام (ره) رفتیم.یکی از دوستان در آنجا گفتند امروز جمعه است ولی چون شما دکتر چمران هستید تشریف داشته باشید ببینیم چه میشود. آمدند و گفتند امام (ره) مشغول کار شخصی هستند که زمان میبرد. ما با دکتر صحبت کردیم که امام (ره) در روز جمعه دیدار ندارد و الان هم این گونه است و شاید مناسب نباشد ما در این حالت دیدار کنیم.دکترهم فکر کردند و قبول کردند که برویم و مزاحم نشویم. با چنین حالتی ایشان رفتند نه این که وقت داده نشود. وقتی وجود نداشت که بدهند یا ندهند. روز جمعه صبح به نزد امام (ره) رفتیم و شاید این کار را نباید میکردیم.
روز بعد صبح گفتم به دیدار حضرت امام برویم اما دکتر چمران گفتند من نگران دهلاویه هستم و به اهواز برویم. تا ظهر هواپیما نیامد. ساعت دو بعد ازظهر گفتند یک 330 هست که پرواز دارد. خیلی تاخیر کرد و نزدیک غروب به اهواز رسیدیم.کسی هم نبود و دو نفری به ستاد جنگهای نامنظم رفتیم.
15 روز قبل خدمت حضرت امام (ره) بودیم و دکتر نقشه ها را توضیح داد و گفتند می خواهیم بستان را بگیریم. امام (ره) به شدت با مهربانی شدید با دکتر چمران برخورد کردند و حتی به دکتر گفتند پای خود را دراز کنید چون پای دکتر تیر خورده بود و ترکش خمپاره خورده بود.بار اول امام (ره) فرمودند دکتر چمران پای خود را دراز کنید، پای شما درد می کند. ایشان خجالت می کشید بنابراین گفت آقا من راحت هستم.
امام (ره) برای بار دوم گفتند و دکتر قبول نکردند و در بار سوم امام (ره) گفتند به شما میگویم پای خود را دراز کنید. دکتر با خجالت پای خود را دراز کردند. نقشهها را نشان دادند.
وی در این گفت و گو در پاسخ به این سئوال که عضو گروهک منحله نهضت آزاددی (ابراهیم یزدی) گفته بود که شهید چمران آخرین باری که به جبهه رفته بودند با دلخوری بود و وقت نداده بودند امام (ره) را ببیند. این گونه بود؛ گفت: روزی که دکتر چمران به تهران آمد روز پنجشنبه دقیقاً جشن نیمه شعبان بود. اخرین سخنرانی خود را در لشگر 16 زرهی در جنگل گمبوهه اهواز انجام داد که نوار سخنرانی ایشان را هم دارم که درباره امام زمان (عج) صحبت کرد. به تهران آمدیم و روز جمعه خواستند به دیدن امام (ره) بروند. من هم هیچ فکری نکردم که روز جمعه امام (ره) دیدار ندارند. با دکتر به دفتر حضرت امام (ره) رفتیم.یکی از دوستان در آنجا گفتند امروز جمعه است ولی چون شما دکتر چمران هستید تشریف داشته باشید ببینیم چه میشود. آمدند و گفتند امام (ره) مشغول کار شخصی هستند که زمان میبرد. ما با دکتر صحبت کردیم که امام (ره) در روز جمعه دیدار ندارد و الان هم این گونه است و شاید مناسب نباشد ما در این حالت دیدار کنیم.دکترهم فکر کردند و قبول کردند که برویم و مزاحم نشویم. با چنین حالتی ایشان رفتند نه این که وقت داده نشود. وقتی وجود نداشت که بدهند یا ندهند. روز جمعه صبح به نزد امام (ره) رفتیم و شاید این کار را نباید میکردیم.
روز بعد صبح گفتم به دیدار حضرت امام برویم اما دکتر چمران گفتند من نگران دهلاویه هستم و به اهواز برویم. تا ظهر هواپیما نیامد. ساعت دو بعد ازظهر گفتند یک 330 هست که پرواز دارد. خیلی تاخیر کرد و نزدیک غروب به اهواز رسیدیم.کسی هم نبود و دو نفری به ستاد جنگهای نامنظم رفتیم.
15 روز قبل خدمت حضرت امام (ره) بودیم و دکتر نقشه ها را توضیح داد و گفتند می خواهیم بستان را بگیریم. امام (ره) به شدت با مهربانی شدید با دکتر چمران برخورد کردند و حتی به دکتر گفتند پای خود را دراز کنید چون پای دکتر تیر خورده بود و ترکش خمپاره خورده بود.بار اول امام (ره) فرمودند دکتر چمران پای خود را دراز کنید، پای شما درد می کند. ایشان خجالت می کشید بنابراین گفت آقا من راحت هستم.
امام (ره) برای بار دوم گفتند و دکتر قبول نکردند و در بار سوم امام (ره) گفتند به شما میگویم پای خود را دراز کنید. دکتر با خجالت پای خود را دراز کردند. نقشهها را نشان دادند.