شهدای ایران shohadayeiran.com

مؤمن واقعی، همه هستی و دار وندارش، ایمان اوست و آن را به هیچ بهایی نمی‌فروشد، اما گاهی، برخی عوامل مانند مال، فرزند و لقمه حرام، ایمان انسان را ناخواسته زایل می‌کند.
شهدای ایران:مؤمن واقعی، همه هستی و دار وندارش، ایمان اوست و آن را به هیچ بهایی نمی‌فروشد، اما گاهی، برخی عوامل مانند مال، فرزند و لقمه حرام، ایمان انسان را ناخواسته زایل می‌کند.

آیه:

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

وَلَا تَشْتَرُوا بِـَايَتِى ثَمَنًا قَلِيلًا مائده/44

و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید!

آینه:

حکایت؛ شریک بن عبدالله نخعی از دانشمندان معارف اسلامی در قرن دوم بود، مهدی عباسی خلیفه سوم عباسی که از علم و هوش شریک اطلاع داشت، او را به حضور طلبید و اصرار کرد منصب قضاوت را قبول کند. او که می‌دانست قضاوت در دستگاه طاغوتی عباسیان گناه بزرگی است، قبول نکرد، مهدی عباسی اصرار کرد حال که منصب قضا را قبول نمی کنی، معلم فرزندانش گردد. شریک بن عبدالله به شکلی از زیر بار این پیشنهاد نیز خارج شد و نپذیرفت تا اینکه روزی خلیفه عباسی به وی گفت: من به تو سه پیشنهاد می‌دهم که حتماً باید یکی از آن‌ها را بپذیری: 1- قضاوت 2- آموزگاری 3- امروز مهمان من باشی و بر سر سفره‌ام بنشینی.
شریک تأملی کرد، سپس گفت: اکنون که به انتخاب یکی از این سه کار مجبور هستم، ترجیح می‌دهم که مورد سوم را بپذیرم. خلیفه قبول کرد، به آشپز خود دستور داد، لذیذترین غذاها را آماده کند و از شریک به بهترین وضع ممکن پذیرائی نماید. پس از آماده شدن غذا، شریک که تا آن روز از آن غذاهای لذیذ و گوناگون نخورده بود، با حرص و ولع از آن‌ها خورد، در همین حال یکی از نزدیکان خلیفه گفت: همین روزها شریک هم منصب قضاوت را می‌پذیرد و هم منصب آموزگاری فرزندان شما را و اتفاقاً همین‌طور هم شد و او عهده‌دار هر دو مقام گردید، از طرف دستگاه عباسی، حقوق و ماهیانه مناسبی برایش معین گردید، روزی شریک با متصدی پرداخت حقوق، حرفش شد، متصدی به او گفت: مگر گندم به ما فروخته‌ای که این همه توقع داری!؟
شریک جواب داد: چیزی به مراتب بالاتر از گندم به شما فروخته‌ام، من دینم را به شما فروخته‌ام!

آری غذای حرام و لقمه ناپاک، آن‌چنان قلب او را تیره و تار کرد که او به راحتی جزء درباریان دستگاه ظلم گردید و به این ترتیب انسان خوبی بر اثر غذای حرام، دین خود را فروخت و عاقبت به شر شد.1

لقمه کآید از طریق مشتبه                              خاک خور خاک و بر آن دندان منه

     با اقتباس و ویراست از کتاب داستان دوستان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار