بچه جوادیه جنوب تهران بود. پدرش که نان آور خانواده بود، در آن زمان نفت
فروش محل بود، یک گاری کوچک داشت و به وسیله آن از نفت فروشیها چند گالن
نفت می خرید و آنها را به درب منازل می برد.
آخرین عکس شهید بهمن نجفی، سه روز قبل از شهادت؛ نفر نشسته سمت راست
خانواده مستضعفی بودند و پدر او به علت شغلی که داشت دو چشم خود را از دست
داده بود و در روز های آخر فقط در حد یک سر سوزن نور را می دید.
شهید بهمن نجفی از نظر مالی نیز باید به خانواده خود کمک می کرد. این شهید بزرگوار متاهل بود، ولی به دلایلی نتوانست با همسرش برای ادامه زندگی به توافق برسد و سرانجام آن طلاق بود؛ در دادگاه مشکل آن شهید پرداخت مهریه بود.
مبلغ مهریه پنجاه هزار تومان بود، ولی ایشان از نظر مالی قادر به پرداخت آن نبود.
دوستان برای تهیه مبلغ فوق تلاش کردند و سرانجام یکی از برادران بسیجی جانباز حاج حسین گوران مبلغ را تهیه و مشکل مالی آن شهید را حل کرد.
چند ماهی از شهادت بهمن گذشته بود، پدرش خواب می بیند که در دیداری که با بهمن داشتند، از او می پرسد وضعیت شما چطور است؟ مشکلی نداری؟ در جواب شهید بزرگوار می گوید هیچ مشکلی ندارم. ولی مقدار پولی که از حاج حسین گوران در اختیار من بود، تنها مشکل من است سعی کنید آن مبلغ را تهیه و به ایشان باز گردانید، تنها مشکل من همین مقدار پول است.
اکنون چند سالی است که بهمن نجفی در میان ما نیست. پدر و مادر ایشان نیز در کنار آن شهید، در مهمانی خداوند رحمان و رحیم هستند و ما باید فکری به حال خود کنیم و خدا در شرایط فعلی به داد ما برسد.
*مشرق