شوق وصفناپذیری به تحصیل علوم فقهی داشت. او همه اخلاق و رفتارش را هماهنگ با منش طلبگی میکرد. اعتقاد داشت باید تمام عمرش را وقف تحصیل علوم فقهی کند، تا بتواند در آینده از مجتهدان معتقد به ولایت فقیه در جامعه باشد.
به گزارش شهدای ایران، شهید احمد جاوید متولد 20شهریور سال 41 در سالهای انقلاب، حدود شانزده ساله بود که در تظاهرات و راهپیماییهای مردمی شرکت میکرد. فعالیتهای احمد از دوم و سوم راهنمایی در محله و محفلهای مذهبی شروع شده بود و حالا در این سالها به اوج میرسید و علنی میشد.
حتی چند بار در تظاهرات مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در همین روزها بود که به حوزه رفت. اشتیاق و استعداد توأم با سعی او در طلبگی عامل بسیار موثر در پیشرفت سریع علمیاش بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک تشکل از نیروهای حزباللهی مساجد برای تبلیغات تشکیل داد. از فعالیتهای بارز احمد در مسجد امام حسین(ع) تاسیس کتابخانه، تشکیل شورای هماهنگی مساجد و برگزاری سخنرانی و کلاسهای ایدئولوژیک با حضور اساتید حوزه جهت بالا بردن بینش جوانان بود.
*صریح در سیاست
احمد در مسائل سیاسی و ایدئولوژیکی دارای موضعگیری روشن و صریح بود. در انتخابات مجلس خبرگان و ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی حتی کار به برخورد با طرفداران منافقین هم کشیده شده بود. برای ارشاد طرفداران سادهلوح سازمان مجاهدین، چه به صورت شخصی و چه از طریق برگزاری کلاسها فعالیت داشت. از نمونه این کارها برگزاری کنفرانس «تضاد دیالکتیک» در مسجد دانشگاه تهران بود که از کلیه گروهها و سازمانهای موجود که طیف وسیعی از منافقین و مارکسیستهای چینی و روسی تا مدعیان اسلامشناسی را دعوت کرد تا در این کنفرانس شرکت کنند. همچنین از اساتید حوزه دعوت کرد که پاسخ این گروهکها را بیان کنند.
*شوق وصف ناپذیری به علوم دینی
احمد شوق وصفناپذیری به تحصیل علوم فقهی داشت. او همه اخلاق و رفتارش را هماهنگ با منش طلبگی میکرد. اعتقاد داشت باید تمام عمرش را وقف تحصیل علوم فقهی کند، تا بتواند در آینده از مجتهدان معتقد به ولایت فقیه در جامعه باشد. روش تحصیل و تدریس او با تفحص و تشریح همراه بود. برای تدریس، علاوه بر مطالعه دقیق آن درس، از کتابهای مختلف اعم از کتاب قدما و متاخرین استفاده میکرد. به همین دلیل گفتار، تدریس و تحصیلش بسیار مستدل، روشن، شیوا و قابل فهم بود. در کنار اینها از کارهای تبلیغاتی دریغ نمیکرد.
*مبتکر در جذب جوانان
احمد مدتی در کمیته انقلاب اسلامی افتخار خدمت به انقلاب و همکاری با پاسداران را داشت. برادرانی که در نهادهای انقلاب اسلامی فعالیت داشتند به واسطه حسن سلیقه و ابتکار، تقوا و علم احمد بسیار راغب بودند که با او همکاری داشته باشد.
اعتقاد فراوانی به استخاره داشت. بارها عزم رفتن به جبهههای جنگ حق بر علیه باطل را داشت، اما هرگاه به قرآن رجوع میکرد جواب منفی بود.
*کمک به گرفتاران
زمستان سال 60 در یک محفل ساده ازدواج کرد و به طور دایم در قم ساکن شد. احمد خالصانه به اهل بیت رسولالله عشق میورزید. در زندگی قانع بود. برای دنیا و زندگی دنیوی ارزشی قایل نبود. تمام وجودش توکل و رضایت حق تعالی بود. به اعتباری، زندگیاش در اسلام خلاصه شده بود و چیز زیادی از مال دنیا نداشت.
منزلش مرکز بررسی مشکلات و مسائل دیگران بود. اتاقش همیشه مملو از دوستانش بود. اگر کسی سوال درسی، طلب قرض، قصد ازدواج و یا مشکلات خانوادگی داشت به او مراجعه میکرد. احمد با صبر و شکیبایی به تمام این مسائل گوش میداد و با صبوری تا آنجا که در قدرتش بود برای رفع مشکلات، آنها را یاری میکرد.
*تدریس در حوزه
احمد در صدد نوشتن کتابی در باب اصول فقه و بررسی آن بود. بنا به گفته اساتیدش در صورت توفیق، تحولی در این زمینه ایجاد میکرد ولی متاسفانه مجال نیافت. او فقط توانست حدود 30 صفحه از کتابش را به پایان برساند. احمد در حال تحصیل در اواخر دوره سطح بود و جلد اول لمعه و قوانین را برای دیگر طلاب تدریس میکرد.
قرار بود مهر سال 60 بهطور رسمی توسط یکی از اساتیدش ملبس به لباس روحانیت شود. نظرش این بود که همه طلاب باید ملبس شوند، اما خودش حساسیت داشت که حتما از تقوای عملی بالایی برخوردار باشد. او علاقه زیادی به مجتهد شدن و خدمت به انقلاب اسلامی از این سنگر مقدس را داشت.
احمد پس از مدتی جهت صله ارحام از قم به تهران آمد. به محض رسیدن، به دیدار پدر و مادرش رفت. روز بعد، یعنی 12/2/1360 موقع رفتن به نماز جمعه، دو نفر موتور سوار او را تحت نظر گرفتند. تا این که حدود ساعت 11 در خیابان تهراننو، با حمله به احمد، او را به شهادت رساندند.
دختر شهید، شش ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد.
حتی چند بار در تظاهرات مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در همین روزها بود که به حوزه رفت. اشتیاق و استعداد توأم با سعی او در طلبگی عامل بسیار موثر در پیشرفت سریع علمیاش بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک تشکل از نیروهای حزباللهی مساجد برای تبلیغات تشکیل داد. از فعالیتهای بارز احمد در مسجد امام حسین(ع) تاسیس کتابخانه، تشکیل شورای هماهنگی مساجد و برگزاری سخنرانی و کلاسهای ایدئولوژیک با حضور اساتید حوزه جهت بالا بردن بینش جوانان بود.
*صریح در سیاست
احمد در مسائل سیاسی و ایدئولوژیکی دارای موضعگیری روشن و صریح بود. در انتخابات مجلس خبرگان و ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی حتی کار به برخورد با طرفداران منافقین هم کشیده شده بود. برای ارشاد طرفداران سادهلوح سازمان مجاهدین، چه به صورت شخصی و چه از طریق برگزاری کلاسها فعالیت داشت. از نمونه این کارها برگزاری کنفرانس «تضاد دیالکتیک» در مسجد دانشگاه تهران بود که از کلیه گروهها و سازمانهای موجود که طیف وسیعی از منافقین و مارکسیستهای چینی و روسی تا مدعیان اسلامشناسی را دعوت کرد تا در این کنفرانس شرکت کنند. همچنین از اساتید حوزه دعوت کرد که پاسخ این گروهکها را بیان کنند.
*شوق وصف ناپذیری به علوم دینی
احمد شوق وصفناپذیری به تحصیل علوم فقهی داشت. او همه اخلاق و رفتارش را هماهنگ با منش طلبگی میکرد. اعتقاد داشت باید تمام عمرش را وقف تحصیل علوم فقهی کند، تا بتواند در آینده از مجتهدان معتقد به ولایت فقیه در جامعه باشد. روش تحصیل و تدریس او با تفحص و تشریح همراه بود. برای تدریس، علاوه بر مطالعه دقیق آن درس، از کتابهای مختلف اعم از کتاب قدما و متاخرین استفاده میکرد. به همین دلیل گفتار، تدریس و تحصیلش بسیار مستدل، روشن، شیوا و قابل فهم بود. در کنار اینها از کارهای تبلیغاتی دریغ نمیکرد.
*مبتکر در جذب جوانان
احمد مدتی در کمیته انقلاب اسلامی افتخار خدمت به انقلاب و همکاری با پاسداران را داشت. برادرانی که در نهادهای انقلاب اسلامی فعالیت داشتند به واسطه حسن سلیقه و ابتکار، تقوا و علم احمد بسیار راغب بودند که با او همکاری داشته باشد.
اعتقاد فراوانی به استخاره داشت. بارها عزم رفتن به جبهههای جنگ حق بر علیه باطل را داشت، اما هرگاه به قرآن رجوع میکرد جواب منفی بود.
*کمک به گرفتاران
زمستان سال 60 در یک محفل ساده ازدواج کرد و به طور دایم در قم ساکن شد. احمد خالصانه به اهل بیت رسولالله عشق میورزید. در زندگی قانع بود. برای دنیا و زندگی دنیوی ارزشی قایل نبود. تمام وجودش توکل و رضایت حق تعالی بود. به اعتباری، زندگیاش در اسلام خلاصه شده بود و چیز زیادی از مال دنیا نداشت.
منزلش مرکز بررسی مشکلات و مسائل دیگران بود. اتاقش همیشه مملو از دوستانش بود. اگر کسی سوال درسی، طلب قرض، قصد ازدواج و یا مشکلات خانوادگی داشت به او مراجعه میکرد. احمد با صبر و شکیبایی به تمام این مسائل گوش میداد و با صبوری تا آنجا که در قدرتش بود برای رفع مشکلات، آنها را یاری میکرد.
*تدریس در حوزه
احمد در صدد نوشتن کتابی در باب اصول فقه و بررسی آن بود. بنا به گفته اساتیدش در صورت توفیق، تحولی در این زمینه ایجاد میکرد ولی متاسفانه مجال نیافت. او فقط توانست حدود 30 صفحه از کتابش را به پایان برساند. احمد در حال تحصیل در اواخر دوره سطح بود و جلد اول لمعه و قوانین را برای دیگر طلاب تدریس میکرد.
قرار بود مهر سال 60 بهطور رسمی توسط یکی از اساتیدش ملبس به لباس روحانیت شود. نظرش این بود که همه طلاب باید ملبس شوند، اما خودش حساسیت داشت که حتما از تقوای عملی بالایی برخوردار باشد. او علاقه زیادی به مجتهد شدن و خدمت به انقلاب اسلامی از این سنگر مقدس را داشت.
احمد پس از مدتی جهت صله ارحام از قم به تهران آمد. به محض رسیدن، به دیدار پدر و مادرش رفت. روز بعد، یعنی 12/2/1360 موقع رفتن به نماز جمعه، دو نفر موتور سوار او را تحت نظر گرفتند. تا این که حدود ساعت 11 در خیابان تهراننو، با حمله به احمد، او را به شهادت رساندند.
دختر شهید، شش ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد.