شهدای ایران: از هوادران سرسخت اهل بیت پیامبر(ص) بود و از قبیله «بنی حنیفه بن لجیم» - از شاخههای طایفه بنیبکر بن وائل، و از اعراب عدنانی. او به شهید نماز مشهور است. سعید از افراد سرشناس کوفه بود و بسیار عابد و زاهد و شجاع و جنگجو! در قیام امام حسین(ع) نقش بسیار حساس و مهمی داشت.
زمانی که خبر هلاکت معاویه به کوفه رسید، مبارزات انقلابیاش را شروع کرد. از اقدامهای اولیهاش ارسال نامههای شیعیان بود؛ که این نامهها را به همراه هانی بن هانی از کوفه خدمت امام حسین بن علی(ع) برد و از آن طرف، پاسخ امام(ع) را برای کوفیان آورد.
هنگام ورود مسلم بن عقیل به کوفه، سعید از نخستین کسانی بود که از او استقبال و در منزل مختار ثقفی با حضرت مسلم بیعت کرد و پس از آن در جریان نهضت مسلم، بسیار پرشور و فعال عمل کرد و نامه مسلم را برای امام حسین(ع) از کوفه به مکه برد و همان جا در کنار آن حضرت ماند تا زمانی که امام از مکه بیرون رفت و به کربلا رسید.
در کربلا، در شب عاشورا، آن موقع که امام حسین(ع) اصحاب خود را جمع کرد و به آنها گفت: «هر کدام از شما که میخواهید، میتوانید از تاریکی شب استفاده کنید و دنبال کارتان بروید. زیرا این مردم با من کار دارند.» سعید بن عبدالله جزو نخستین افرادی بود که برخاست و به امام خود عرض کرد که «ای پسر رسول خدا! به خدا قسم که ما دست از یاری تو برنمیداریم تا پروردگار عالم بداند که در نبودن رسولش، حق او و نسلش را به جا آوردیم. به خدا سوگند، اگر من کشته شوم و سپس زنده گردم و 70 مرتبه مرا بسوزانند و خاکسترم را بر باد دهند، دست از یاری تو برنمیدارم. چگونه جنگ نکنم در حالی که کشته شدنم به کرامت ابدی میانجامد؟!»
روز عاشورا نیز، بعد از اذان ظهر، آن زمان که امام حسین(ع) خواست نماز ظهر بخواند، سعید با زهیر بن قین مقابل امام(ع) ایستادند و تیراندازان لشگر عمر سعد به شدت به آنان تیر انداختند. سعید برای جلوگیری از اصابت تیرها به امامش، از هر سو خود را سپر کرد و آنقدر تیر خورد تا همین که نماز امام(ع) تمام شد، بر زمین افتاد و در همان حال گفت: «خدایا! لعنت کن این جماعت را، همانگونه که قوم عاد و ثمود را لعنت کردی. ای پروردگار من، سلام مرا به پیامبرت برسان و درد جانکاه این زخمها را به او ابلاغ کن. زیرا من در این کار، قصد یاری فرزندان پیغمبرت را داشتهام.»
آنگاه چشمانش بسته شد و به شهادت رسید. مقتلنویسان مینویسند غیر از زخم شمشیر و نیزه، 13 تیر در بدنش بود.
زمانی که خبر هلاکت معاویه به کوفه رسید، مبارزات انقلابیاش را شروع کرد. از اقدامهای اولیهاش ارسال نامههای شیعیان بود؛ که این نامهها را به همراه هانی بن هانی از کوفه خدمت امام حسین بن علی(ع) برد و از آن طرف، پاسخ امام(ع) را برای کوفیان آورد.
هنگام ورود مسلم بن عقیل به کوفه، سعید از نخستین کسانی بود که از او استقبال و در منزل مختار ثقفی با حضرت مسلم بیعت کرد و پس از آن در جریان نهضت مسلم، بسیار پرشور و فعال عمل کرد و نامه مسلم را برای امام حسین(ع) از کوفه به مکه برد و همان جا در کنار آن حضرت ماند تا زمانی که امام از مکه بیرون رفت و به کربلا رسید.
در کربلا، در شب عاشورا، آن موقع که امام حسین(ع) اصحاب خود را جمع کرد و به آنها گفت: «هر کدام از شما که میخواهید، میتوانید از تاریکی شب استفاده کنید و دنبال کارتان بروید. زیرا این مردم با من کار دارند.» سعید بن عبدالله جزو نخستین افرادی بود که برخاست و به امام خود عرض کرد که «ای پسر رسول خدا! به خدا قسم که ما دست از یاری تو برنمیداریم تا پروردگار عالم بداند که در نبودن رسولش، حق او و نسلش را به جا آوردیم. به خدا سوگند، اگر من کشته شوم و سپس زنده گردم و 70 مرتبه مرا بسوزانند و خاکسترم را بر باد دهند، دست از یاری تو برنمیدارم. چگونه جنگ نکنم در حالی که کشته شدنم به کرامت ابدی میانجامد؟!»
روز عاشورا نیز، بعد از اذان ظهر، آن زمان که امام حسین(ع) خواست نماز ظهر بخواند، سعید با زهیر بن قین مقابل امام(ع) ایستادند و تیراندازان لشگر عمر سعد به شدت به آنان تیر انداختند. سعید برای جلوگیری از اصابت تیرها به امامش، از هر سو خود را سپر کرد و آنقدر تیر خورد تا همین که نماز امام(ع) تمام شد، بر زمین افتاد و در همان حال گفت: «خدایا! لعنت کن این جماعت را، همانگونه که قوم عاد و ثمود را لعنت کردی. ای پروردگار من، سلام مرا به پیامبرت برسان و درد جانکاه این زخمها را به او ابلاغ کن. زیرا من در این کار، قصد یاری فرزندان پیغمبرت را داشتهام.»
آنگاه چشمانش بسته شد و به شهادت رسید. مقتلنویسان مینویسند غیر از زخم شمشیر و نیزه، 13 تیر در بدنش بود.
منبع: کتاب گذری بر زندگی شهدای غیر هاشمی کربلا(نویسنده: رفیعه رضا داد)