سرلشکر پاسدار محسن رضایی، عصر دوشنبه 12 مهر، با حضور در منزل شهید مدافع حرم، سرتیپ حاج عبدالله اسکندری، با خانواده این شهید سرافزار دیدار و گفتوگو کرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دکتر محسن
رضایی، در این دیدار سرلشکر پاسدار محسن رضایی ضمن آشنایی و گفتوگو با
یادگاران شهید اسکندری، یک جلد کلامالله مجید به خانواده ولایی این شهید
مدافع حرم هدیه کرد.
دیدار
دکتر محسن رضایی با خانواده شهید عبدالله اسکندریدر این دیدار، همسر شهید
اسکندری با اشاره به اینکه این شهید بزرگوار سالها در انتظار شهادت بودند
گفت: سالهای خدمت ایشان در بنیاد شهید، موجب تحول و تعالی روحی ایشان و
انس و الفت با خانوادههای شهید استان، موجب افزونی انتظار شهادت در روحیه
این شهید بزرگوار شده بود. شهید اسکندری قبل از اعزام به فزرند و دوستانشان
گفته بودند که اگر در گوشهای از جهان، نیاز به دفاع از اسلام حس شود به
آنجا خواهم رفت و بهخدا که تا شهادت را در آغوش نگیرم باز نمیگردم. پیکر
ایشان پس از شهادت در سال 93 از سوریه به ایران باز نگشت و ما راضی به
ساخت سنگ مزار و یادبود برای حاج عبدالله نبودیم اما دوستان و دانشجویان در
مراجعاتشان از ما میخواهند که یادمانی از ایشان در گلزار شهدا موجود
باشد.
فرزند این شهید بزرگوار با اشاره به
خاطرهای از آخرین دیدارشان با شهید اسکندری، به علاقه ایشان نسبت به شرکت
در مراسم اعتکاف اشاره کرده و گفت: در یکی از اعتکافها، ایشان به
دوستانشان گفته بود که ایکاش بعد از این اعتکاف بتوانیم مثل یاران امام
حسین(ع) در راه خدا شهید شویم!
سرلشکر رضایی با
تسلیت روز اول محرم و ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا، به خانواده شهید
اسکندری گفت: تبریک میگوییم به شما که خدا سرپرست و ولی خوبی را به شما
داده بود و این عزیز را برای ملاقات با خودش انتخاب کرد. خداوند متعال اجری
که این شهید تقاضا کرده بود را به ایشان عطا کرده است. برای ما پاسداران،
موجب افتخار است که چنین پاکانی در میان ما بودهاند. به احتمال قوی در
سالهای گذشته بنده با ایشان دیدار داشتهام و بهخاطر دارم که دلسوزی
ایشان نسبت به جانبازان، در میان همرزمانشان زبانزد بود. امیدوارم سنگ
یادبود ایشان در گلزار شهدای شیراز نصب شود.
در
ادامه دکتر رضایی از فرزند شهید پرسید که به نظر شما چرا پدرتان در موقع
خداحافظی، کارت شناسایی خود را به شما دادند؟ علی اسکندری در فکر رفت و
دکتر رضایی ادامه داد: نام شما از این به بعد عبدالله اسکندری است! یعنی
هرجا میروی همه انتظار دارند مثل پدرت عمل کنی.