شهدای ایران: «حسین قدیانی» در روزنامه «وطنامروز» نوشت:
از واقعه غدیر تا ماجرای کوچه بنیهاشم چند ماه فاصله بود؟! و از آن ظهر گرم که پیامبر در حجه..الوداع، دست علی را به عنوان جانشین بعد از خود بالا برد تا ظهر عاشورا چند سال فاصله بود؟! و چیست راز این تلنگر معنادار تقویم که تنها با ورق زدن چند صفحه، اعظم اعیاد امت پیامبر، به «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» ختم میشود؟! اگر یوسف نبی را فرزندان یعقوب به چاه انداختند، چه بسیار شب که حضرت ابوتراب، به اراده خود رهسپار نخلستان میشد، چرا که برای آه خود، مونسی جز چاه نمییافت! و این است تفاوت مظلومیت علی که خلیفه ختمالمرسلین بود لیکن غدیردیدهها به اسم پیامبر، به مصافش میرفتند! که «قرآن ناطق» بود اما آیات الهی را به رخش میکشیدند! من واقعا متحیر، مات و مبهوت ماندهام که آخر چه نسبتی است با واقعه غدیر و اینکه تا سالیانی حتی قبر امام مظلوم ما معلوم نبود! و تا به امروز، قدر او! «وحدت» آنقدر برایش موضوعیت داشت که لاجرم 25 سال، قید حق خود را بزند اما فیالحال فریاد از این طرفه حکایت که برای حفظ وحدت، باید آهستهتر نام مبارک علی علیهالسلام را بر زبان جاری کنیم! شگفتا! امروز هم بعضیها دوست میدارند ملت ما، عینا مثل امت زمان پیامبر رفتار کند! که در یک کلام! دوباره تنها بماند علی! ما ذوالفقار میخواهیم چه کار؟! کربلا درس مذاکره بود! هدف این است! ما به جای عبرت گرفتن از تاریخ، بسنده کنیم به تکرار آن! و برای علی، نه عمار، که روزی حکایت ناکثین باشیم! دگر روز حکایت مارقین! و هر روز در کار پر کردن جدول قاسطین! آخر از اعتدال به دور است که مالک را فقط دار و دسته معاویه تخریب کنند! از داخل هم باید او را زد! هم پهن کردن تور صندلی! و هم پهن کردن تور تحریم! آهای جماعت! «ما اهل کوفه نیستیم/ علی تنها بماند»! و به جهنم که از این شعار بدتان میآید! «به جهنم» را باید درست مصرف کرد! جایش همینجاست! اگر خمینی بتشکن، ملت ما را از امت صدر اسلام بهتر میدانست، یکی هم از آن رو بود که غدیر برای ما تنها یک واقعه تاریخی در آخرین حج پیامبر گرامی اسلام نبوده و نیست! ما دقیقا همین امروز، دست علی را در دست پیامبر میبینیم! و مشخصا همین امروز، ولایت فقیه را ولایت رسولالله میخوانیم! اصحاب کدخدا، از کل واقعه غدیر، تنها به این بسنده کردهاند که جلورفتهها برگردند عقب! یعنی که عقبگرد! فهم تاریخ در حد اکابر! به آن جلورفتههای حجه..الوداع اما از این رو امر برگشتن داده شد که صحنه بالا رفتن دست علی توسط پیامبر و به عبارت بهتر، صحنه تکمیل رسالت حضرت رسول را مشاهده کنند و ببینند. در نامه اخیر سردار جبهه مقاومت، علیالظاهر هیچ اشارهای به واقعه غدیر خم نشده بود لیکن میان آن چند خط کوتاه، هزاران کتاب بلند، حرف و سخن و نکته وجود داشت! یک جملهاش این بود: «ما هرگز اجازه نمیدهیم باز هم آه علی گره به سینه چاه بخورد!» یک جمله دیگرش این بود: «برای عمار، دست علی، تنها در ظهر روز غدیر خم بالا نیست!» یک جمله دیگرش این بود: «نه یک قدم و صد قدم، که صدها کیلومتر جلوتر از مرزها دارم میجنگم و از قضا همین است سند همراهی من با ولایت و مردم عزیزتر از جانم»! یک جمله دیگرش این بود: «علی دیگر به مالک نمیگوید برگرد!» یک جمله دیگرش این بود: «غدیر، دیگر به ماجرای کوچه بنیهاشم نمیرسد!» یک جمله دیگرش این بود: «ما اهل صندلی نیستیم، علی تنها بماند!» یک جمله دیگرش این بود: «سربازان علی در میدان سیاست هم باید همینگونه زیرک و کیّس باشند!» یک جمله دیگرش این بود: «اگر میخواهید نااهلان و نامحرمان بر صندلیهای ریاست تکیه نزنند، راهش سیاستورزی صحیح است، نه خالی کردن سنگر مقاومت»! یک جمله دیگرش این بود: «شب و روزت را هم اگر منباب امنیت همه این مردم با هر گرایشی، داری هزینه میکنی، حق منت نداری!»
یک جمله دیگرش این بود؛ «من آنقدر جنگیدن برای امنیت این مردم را دوست دارم که همین لباس خاکی مرا بس!» یک جمله دیگرش این بود؛ «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه.. امیرالمؤمنین!»
***
اعظم اعیاد امت است! اعظم اعیاد امت شما یا بقیه..الله! بیقرارمان کرده اینکه هیچ نمیدانیم کجایی! نمیبینی که در هر فصلی، بهانه وصل تو را میکنیم؟! یعنی همین دوری و جدایی است سهم ما؟! کاش ابنای آدم، از تو «پادشه خوبان» میتوانست «ظهور» را عیدی بگیرد! کاش میآمدی و دستی بر سر روزگار میکشیدی! و بر سر زمان! سالیانی است دور و دراز که دارد دوران یتیمی خود را طی میکند! یا صاحبالزمان! فردا غدیر است و فرداتر عاشورا! هل من ناصر ینصرنی؟!
از واقعه غدیر تا ماجرای کوچه بنیهاشم چند ماه فاصله بود؟! و از آن ظهر گرم که پیامبر در حجه..الوداع، دست علی را به عنوان جانشین بعد از خود بالا برد تا ظهر عاشورا چند سال فاصله بود؟! و چیست راز این تلنگر معنادار تقویم که تنها با ورق زدن چند صفحه، اعظم اعیاد امت پیامبر، به «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» ختم میشود؟! اگر یوسف نبی را فرزندان یعقوب به چاه انداختند، چه بسیار شب که حضرت ابوتراب، به اراده خود رهسپار نخلستان میشد، چرا که برای آه خود، مونسی جز چاه نمییافت! و این است تفاوت مظلومیت علی که خلیفه ختمالمرسلین بود لیکن غدیردیدهها به اسم پیامبر، به مصافش میرفتند! که «قرآن ناطق» بود اما آیات الهی را به رخش میکشیدند! من واقعا متحیر، مات و مبهوت ماندهام که آخر چه نسبتی است با واقعه غدیر و اینکه تا سالیانی حتی قبر امام مظلوم ما معلوم نبود! و تا به امروز، قدر او! «وحدت» آنقدر برایش موضوعیت داشت که لاجرم 25 سال، قید حق خود را بزند اما فیالحال فریاد از این طرفه حکایت که برای حفظ وحدت، باید آهستهتر نام مبارک علی علیهالسلام را بر زبان جاری کنیم! شگفتا! امروز هم بعضیها دوست میدارند ملت ما، عینا مثل امت زمان پیامبر رفتار کند! که در یک کلام! دوباره تنها بماند علی! ما ذوالفقار میخواهیم چه کار؟! کربلا درس مذاکره بود! هدف این است! ما به جای عبرت گرفتن از تاریخ، بسنده کنیم به تکرار آن! و برای علی، نه عمار، که روزی حکایت ناکثین باشیم! دگر روز حکایت مارقین! و هر روز در کار پر کردن جدول قاسطین! آخر از اعتدال به دور است که مالک را فقط دار و دسته معاویه تخریب کنند! از داخل هم باید او را زد! هم پهن کردن تور صندلی! و هم پهن کردن تور تحریم! آهای جماعت! «ما اهل کوفه نیستیم/ علی تنها بماند»! و به جهنم که از این شعار بدتان میآید! «به جهنم» را باید درست مصرف کرد! جایش همینجاست! اگر خمینی بتشکن، ملت ما را از امت صدر اسلام بهتر میدانست، یکی هم از آن رو بود که غدیر برای ما تنها یک واقعه تاریخی در آخرین حج پیامبر گرامی اسلام نبوده و نیست! ما دقیقا همین امروز، دست علی را در دست پیامبر میبینیم! و مشخصا همین امروز، ولایت فقیه را ولایت رسولالله میخوانیم! اصحاب کدخدا، از کل واقعه غدیر، تنها به این بسنده کردهاند که جلورفتهها برگردند عقب! یعنی که عقبگرد! فهم تاریخ در حد اکابر! به آن جلورفتههای حجه..الوداع اما از این رو امر برگشتن داده شد که صحنه بالا رفتن دست علی توسط پیامبر و به عبارت بهتر، صحنه تکمیل رسالت حضرت رسول را مشاهده کنند و ببینند. در نامه اخیر سردار جبهه مقاومت، علیالظاهر هیچ اشارهای به واقعه غدیر خم نشده بود لیکن میان آن چند خط کوتاه، هزاران کتاب بلند، حرف و سخن و نکته وجود داشت! یک جملهاش این بود: «ما هرگز اجازه نمیدهیم باز هم آه علی گره به سینه چاه بخورد!» یک جمله دیگرش این بود: «برای عمار، دست علی، تنها در ظهر روز غدیر خم بالا نیست!» یک جمله دیگرش این بود: «نه یک قدم و صد قدم، که صدها کیلومتر جلوتر از مرزها دارم میجنگم و از قضا همین است سند همراهی من با ولایت و مردم عزیزتر از جانم»! یک جمله دیگرش این بود: «علی دیگر به مالک نمیگوید برگرد!» یک جمله دیگرش این بود: «غدیر، دیگر به ماجرای کوچه بنیهاشم نمیرسد!» یک جمله دیگرش این بود: «ما اهل صندلی نیستیم، علی تنها بماند!» یک جمله دیگرش این بود: «سربازان علی در میدان سیاست هم باید همینگونه زیرک و کیّس باشند!» یک جمله دیگرش این بود: «اگر میخواهید نااهلان و نامحرمان بر صندلیهای ریاست تکیه نزنند، راهش سیاستورزی صحیح است، نه خالی کردن سنگر مقاومت»! یک جمله دیگرش این بود: «شب و روزت را هم اگر منباب امنیت همه این مردم با هر گرایشی، داری هزینه میکنی، حق منت نداری!»
یک جمله دیگرش این بود؛ «من آنقدر جنگیدن برای امنیت این مردم را دوست دارم که همین لباس خاکی مرا بس!» یک جمله دیگرش این بود؛ «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه.. امیرالمؤمنین!»
***
اعظم اعیاد امت است! اعظم اعیاد امت شما یا بقیه..الله! بیقرارمان کرده اینکه هیچ نمیدانیم کجایی! نمیبینی که در هر فصلی، بهانه وصل تو را میکنیم؟! یعنی همین دوری و جدایی است سهم ما؟! کاش ابنای آدم، از تو «پادشه خوبان» میتوانست «ظهور» را عیدی بگیرد! کاش میآمدی و دستی بر سر روزگار میکشیدی! و بر سر زمان! سالیانی است دور و دراز که دارد دوران یتیمی خود را طی میکند! یا صاحبالزمان! فردا غدیر است و فرداتر عاشورا! هل من ناصر ینصرنی؟!
رفتن گل بچینن .
گلاب بیارن .
نقل و نبات بریزن .
روی سر بچه های جنگ : تو دریا .
می ریزن .
همه رو .
تو دریا .
...
نمی دانم .
این تاواریش چه دارد ؛ که اسلام ندارد .
همه رفتن زیر دامن تاواریش .
خفه نشن اون زیر .
...
http://khakpour95m.blogfa.com/
...