از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، نظام سلطه باب دشمنی با آن را باز کرد. از نظر شما، چه دلایلی موجب این دشمنی شد؟
جریان سلطه در قرنهای هجده تا بیست، مسیری طولانی برای استعمار کشورهای
دارای ثروت طی کرده است. از قرون نوزدهم و بیستم هم که موضوع نفت مطرح شد،
توجه نظام سلطه و کشورهای غربی بر منطقه نفتخیز خاورمیانه یا به تعبیر
رهبر فرزانه انقلاب، منطقه «غرب آسیا»، متمرکز شده است. در حقیقت، غربیها
دریافتهاند که مجموعه کشورها و ملتهای غرب آسیا، دارای ثروت لایزال الهی
هستند که نفت فقط یکی از موارد متعدد آن است. لذا باید راهبردهایی را تدارک
میدیدند تا بتوانند ثروتهای این کشورها را غارت کنند.
علاوه
بر نفت، موقعیت ویژه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقه غرب آسیا هم، در موضوع
استعمار دخیل بوده است. در ایران، از دوره قاجار تا پهلوی اول و قبل از
کودتای 28مرداد، انگلیس در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، شبهنظامی و
نظامی، حرف اول را میزد، اما بعد از 28مرداد، آمریکاییها جای آنها را
گرفتند. دلیل کینه پنجاه یا شصتسالهای که گفته میشود نسبتبه
آمریکاییها وجود دارد، اتفاقاتی است که در شکلگیری و سرکوب انقلاب مردمی
سال 1332رخ داد.
سازماندهی کودتای 28مرداد و همچنین، برنامهریزی جریان سازمانیافتهای به دست شاه، برای شکل دادن دیکتاتوری کاملاً سرکوبگر در ایران، از بین بردن دین و دینداری و کمک به نظام سلطه نیز از دلایل دیگر این وضعیت بوده است. پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، این هژمونی را درهم ریخت و نظام سلطه را آشفته و دچار تلاطم کرد.
بعد از آن نیز،
با استقرار نظام اسلامی، هژمونی آمریکا در منطقه، آشفته شد، زیرا تا قبل از
سال 1357، ایران جزیره ثبات آمریکاییها بود. بنابراین، پیروزی انقلاب
اسلامی، اتفاق عظیمی است که متناسب با عظمت آن، واکنش غربیها به آن،
واکنشی طبیعی است. با پیروزی انقلاب اسلامی، جریان جدیدی شکل گرفت که همه
معادلات جهانی را بههم ریخت.
این بههمریختگی تا امروز نیز ادامه
دارد. به باور من، انقلاب اسلامی، سرفصل جدیدی در حیات انسان معاصر رقم زد و
الگویی نوین در برابر ایسمهای موجود ارائه کرد.
به
نظر میرسد بهموازات شکلگیری انقلاب اسلامی و قدرتمند شدن آن، نظام سلطه
در حوزههای مختلف با بحرانها و چالشهایی مواجه شده است. این چالشها
کداماند؟
در حوزههای سیاسی، فرهنگی و
اقتصادی، میتوان این واقعیتی را که اشاره کردید، مشاهده کرد. در حوزه
سیاسی، تا دو دهه پیش تصور میشد که تنها نسخه نظام سیاسی، نسخه
لیبرالدموکراسی است.
آنها صحبت از پایان تاریخ میکردند.
این در
حالی است که از یک دهه پیش که انواع و اقسام بحرانها، اعم از تبعیض نژادی
و جنسیتی، نابرابری، بیعدالتی و... دامنگیر آنها شد، اعتراضات زیادی در
محافل آکادمیک و عمومی نسبت به این وضعیت به وجود آمد. در مسائل فرهنگی
نیز، غرب در وضعیت بغرنجی به سر میبرد. مثلاً در غرب، خانواده فروپاشیده و
زندگی مشترک بهمعنای خانوادهای که قاعده ازدواج زن و مرد در آن رعایت
شده باشد، وجود ندارد.
در حقیقت خانواده تبدیل شده است به یک
«باهمباشی» بدون تعهد و قرار خاصی که معلوم هم نیست تا چه مدت دوام خواهد
داشت. برای همین، صرف زندگی در خانههای مشترک یا حتی با هم بودنهای چند
ساعته و چند روزه، باعث متولد شدن فرزندان نامشروع شده است. اخیراً در
گزارشی که یکی از رسانههای آمریکایی منتشر کرده است، دیدم که نوشتهاند
بیش از چهل درصد فرزندانی که در آمریکا متولد میشوند، محصول روابط نامشروع
هستند.
از این بدتر، چند ماه پیش، شاخه جوانان حزب لیبرال
استکهلم، در اجلاس سالیانه خود، به قانونی شدن زنا با محارم رأی داد! آنها
پیشنهاد داده بودند که خواهر و برادر بالای پانزده سال، درصورتیکه رضایت
داشته باشند، میتوانند با هم ارتباط جنسی داشته باشند! در طول تاریخ چندین
هزار ساله بشریت، چنین اتفاقی رخ نداده است. رواج مسائلی چون همجنسگرایی
هم مزید بر علت است. طبق آمارها، آمریکا بیشترین میزان همجنسباز را دارد.
کشوری که تا همین چند دهه پیش، بهشدت این امر را مذموم میدانست، حالا
کارش بهجایی رسیده که این کار را قانونی اعلام کرده است.
درباره آزارهای جنسی نیز، بیشترین آمارها متعلق به کشورهای غربی است؛ شش
کشور اول عبارتاند از آمریکا، سوئد، فرانسه، کانادا، انگلستان و آلمان.
در آمریکا طبق بررسی مرکز ملی خشونت علیه زنان، بیش از یکچهارم زنان در سن
نوجوانی و اوایل جوانی اعلام کردهاند که بعد از چهاردهسالگی، مورد حمله
به نیت تجاوز یا تجاوز کامل قرار گرفتهاند. چندی پیش نیز، هفده وزیر سابق
فرانسوی در بیانیهای اعلام کردند که دیگر در مقابل آزارهای جنسی در صحنه
سیاسی سکوت نخواهند کرد. همین موضوعاتی که گفته شد، برای فروپاشی یک جامعه و
تمدن کافی است و به همین دلیل است که میبینید غرب بهسمت اضمحلال در حال
حرکت است.
یکی از اقدامات
دشمن در یکی دو سال اخیر، موضوع نفوذ است که بارها توسط رهبر انقلاب مورد
تأکید قرار گرفته است. اقداماتی که آنها به این منظور در حوزه فرهنگ انجام
می دهند، کداماند؟
سناریوهای زیادی را
میتوان در این زمینه مطرح کرد که شاید اصلیترین آن سناریوی فروپاشی نظام
خانواده در ایران باشد. میدانید که در ایران، از نظر اسلامی، تمدنی و
تاریخی، خانواده بهعنوان محور انسجامبخش اجتماعی، مهمترین نهاد اجتماعی و
فرهنگی محسوب میشود که همیشه در طول ادوار مختلف تاریخی، مطرح بوده است.
در صد سال اخیر، با همه تلاشهایی که در این زمینه شد، نتوانستهاند نظام خانوادگی را در ایران بههم بریزند.
بنابراین، امروز یکی از هدفهای اصلی مقابله با ایران، در فضای جنگ نرم
فرهنگی، بههم زدن نظام خانواده است. در نتیجه، یکی از سناریوهایی که برای
ایران طراحی کردهاند، برهم زدن فضای سالم زندگی خانوادههاست که به بهانه
مشکلات اجتماعی و اقتصادی، روی آن سرمایهگذاری میکنند. به تبع آن، طلاق
نیز یکی از آسیبها در این زمینه است. آمار طلاق در کشورهایی مانند کشورهای
حوزه اسکاندیناوی، بیش از پنجاه درصد است. همین سناریو برای ایران هم در
حال اجرا شدن است.
دارند کاری میکنند که جوان ایرانی، یا به
مقوله ازدواج بیاعتنا شود و بهسمت باهم بودنهای غیرمسئولیتآور حرکت
کند یا حتی پس از ازدواج، آن پایبندی لازم را به نظام خانواده نداشته باشد.
بحث دیگر درباره سلوک اجتماعی و سبک زندگی ایرانیهاست. شاید یکی از
مهمترین اقدامات آنها برای استحاله فرهنگی و تخریب نگرشهای ارزشی، ملی و
دینی ایرانیها، تغییر در سبک زندگی آنهاست که در حال سازماندهی آن
هستند. مثلاً ایرانیها اساساً مردم بامحبت و باعاطفهای نسبت به
همسایهها و اطرافیان خود هستند. به برکت اسلام و مکتب اهلبیت(ع)، صله
ارحام جزو فرهنگ ایرانیهاست.
خدمت کردن به افراد کمدرآمد و کسانی که احیاناً مشکلاتی دارند و مستمند هستند، جزو فرهنگ ایرانیهاست. خیریههای زیادی در ایران فعال هستند و غیر از کمیته امداد، بخش زیادی از رسیدگی به خانوادههای محروم را خود مردم انجام میدهند. اینها جزو سلوک اجتماعی مردم ایران است. به همین علت، همبستگی اجتماعی در ایران بالاتر از بسیاری از کشورهای جهان است. این سبک زندگی ایرانیهاست که میخواهند آن را از ما بگیرند.
در واقع منظور شما این است که میخواهند ایرانیها را از حالت جمعگرایی به فردگرایی برسانند؟
بله، در گام اول، خانواده را از حالت زوجیت خارج میکنند یا اگر زندگی
مشترک نیز تشکیل شود، کاری میکنند که فرزندآوری در آن، اهمیت و اولویت
نداشته باشد تا بتوانند ارتباطات گوناگون فرهنگی و اجتماعی جامعه را که
درهمتنیده هستند و باعث انسجام جامعه میشوند، از بین ببرند. در گام دوم،
ایرانیها را از حالت جمعگرا بودن به یک انسان فردگرای بیتفاوت از آنچه
در پیرامونش میگذرد، تبدیل میکنند. یکی دیگر از استراتژیهای
آمریکاییها، که در کتابهایشان نیز آمده است، مکدونالدیزه کردن کشورهاست.
میدانید که مکدونالد فقط یک ساندویچفروشی نیست، بلکه بهمنزله اشاعه فرهنگ آمریکایی است. بسیاری از این تکنولوژیستها میگویند وقتی یک تکنولوژی را وارد کشور دیگری کنید، آن تکنولوژی با خود فرهنگش را نیز میآورد. بنابراین اگر مکدونالد را نیز بهمثابه یک صنعت و تکنولوژی در نظر بگیریم، متوجه میشویم با خود فرهنگش را نیز منتقل می کند. بحث دیگر درباره سلوک اجتماعی و سبک زندگی ایرانیهاست.
شاید یکی از
مهمترین اقدامات آنها برای استحاله فرهنگی و تخریب نگرشهای ارزشی، ملی و
دینی ایرانیها، تغییر در سبک زندگی آنهاست که در حال سازماندهی آن
هستند. تغییر نوع پوشش مردم نیز یکی دیگر از کارهایی است که دارند انجام
میدهند.
ایرانیها از دیرباز، مردمانی با پوشش آراسته و کامل
بودند. اما آنها میخواهند کاری کنند که ایرانیها از این فرهنگ دیرین خود
دست بردارند و بهسمت پوششهای عریان حرکت کنند. درست است که پوشش نیز
نوعی نماد است، اما میتواند بر رفتار تأثیر بگذارد و به باور تبدیل شود.
کما اینکه اگر از کسی برای مثال، در هشتاد سال پیش خواسته می شد کتوشلوار
بپوشد، نمیپوشید، ولی امروز این شکل پوشش، جزو رفتار، باور و فرهنگ عمومی
ما شده است.
رهبر
انقلاب در دیدار با مجلس خبرگان، از اصطلاح جدیدی به نام «مصونسازی
فرهنگی» استفاده کردند و فرمودند: «ما از لحاظ فرهنگی باید کشور را، ملت را
و جوانان را مصونسازی کنیم. این برنامهریزی میخواهد.» این اصطلاح به
چهمعناست و چه اقدامهایی باید انجام بدهیم؟
واژه «مصونسازی فرهنگی» که مرکب از مصونسازی و فرهنگ است، باید با نگاه
به سایر واژههایی که توسط رهبر انقلاب به کار برده میشود، تفسیر و تبیین
شود.
یکی از اصلیترین کلیدواژههایی که ایشان در سالهای اخیر به کار
بردهاند و سال 1395را هم با این عنوان نامگذاری فرمودند، «اقتصاد
مقاومتی» است.
اقتصاد مقاومتی در نگاه ایشان، بهمعنای طراحی و
برنامهریزی برای مقاومسازی اقتصاد بهمنظور ایجاد مصونیت اقتصاد کشور در
مقابل ضربات دشمنان است. اگر بخواهیم بهصورتی عینیتر صحبت کنیم، باید
بگوییم اقتصاد مقاومتی و مصونسازی فرهنگی یک راهبرد واحد در دو قالب
متفاوت هستند.
این راهبرد با این هدف دنبال میشود که دشمنان
نتوانند از ابزار اقتصاد و فرهنگ برای ضربه زدن به انقلاب استفاده کنند.
حال همانگونه که در اقتصاد مقاومتی نگاه به توان داخلی است، در حوزه
مصونسازی فرهنگی هم باید نگاه به توان و قدرت داخلی باشد.
البته در مصونسازی فرهنگی، کار از اقتصاد مقاومتی حساستر و سختتر است،
زیرا در اقتصاد تهدید دشمن در قالب تحریم و امثالهم، سریعاً خود را نشان
میدهد، اما در حوزه فرهنگ، تهدیدات بهصورت خاموش و خزنده، ریشههای
فرهنگی جامعه را خشک میکند.
مثلا بحث تدریس زبان انگلیسی در
کشور هم یکی از این نمونههاست. اساساً زمانی که یک زبان خارجی در کشور
ترویج میشود، فرهنگ کشور یا کشورهای متبوع آن زبان خارجی هم رونق مییابد و
این زبان میتواند به ابزار مهمی در راستای پروژه نفوذ فرهنگی تبدیل شود.
لذا باید درخصوص تدریس زبان خارجی در مدارس و حتی در دانشگاهها تأمل شود.
بسیاری مدعی هستند که زبان انگلیسی زبان علم است که البته نمیتوان بهطور
قطع این موضوع را پذیرفت.
علوم مختلف با توجه به خاستگاهی که دارند، زبانشان هم متفاوت است. بهعنوان نمونه، خاستگاه علم حقوق، فرانسه است. یا خاستگاه اصلی علم فلسفه، آلمان است. چرا باید در دانشگاه اصرار بر این باشد که دانشجوی رشته حقوق یا فلسفه، الزاماً زبان انگلیسی بخواند، درحالیکه منابع دستهاول این رشته، عموماً به زبان فرانسه و آلمانی هستند.
یا حتی زبان اسپانیایی که درصد بالایی از مردم جهان به این زبان صحبت میکنند، در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است. همینطور زبان کشورهای آسیای جنوب شرقی که با توجه به سرعت رشد علم در این منطقه، نمیتوان لزوم یادگیری زبان کشورهای مذکور را انکار کرد. موضوع قابل توجه دیگر در این مبحث، تأکید بر تولید آثار فاخر فرهنگی با قابلیت عرضه بینالمللی است.
اگر در موضوع اقتصاد مقاومتی، تولید کالای مرغوب و قابل رقابت با کالای
مشابه در بازارهای جهانی مهم است، در حوزه فرهنگ هم اگر یک محصول فاخر
فرهنگی قابل عرضه در بازارهای بینالمللی تولید شود، مانند آنچه در فیلم
«محمد رسولا... (ص)» مشاهده شد، این کالای فرهنگی میتواند بسیاری از
تهدیدات را رفع و دفع کند.
در
یک سال اخیر، جلساتی با موضوع آسیبهای اجتماعی، در محضر رهبر انقلاب
برگزار شده است.لطفاً درباره برخی از مباحث اصلی این جلسات، مطالبی را بیان
کنید.
همانطور که میدانید، از مدتی قبل،
موضوع آسیبهای اجتماعی و رخنههای دشمن از جانب این آسیبها، مورد توجه
رهبر انقلاب قرار گرفته است. در حقیقت، غرب در حال سرمایهگذاری برای برهم
زدن جامعه و آسیب رساندن به قوام اجتماعی ایران است.
در حوزه
مسائل مرتبط با برخی از بزههای اجتماعی کشور، از یک سال پیش، در دفتر مقام
معظم رهبری، جلسات کارشناسی، مطالعه و بحث با گروههای مختلف و کارشناسان
برگزار شده است. کارهای تحقیقاتی بسیار خوبی انجام گرفته است که مدتی قبل،
بر اساس آن کارهای تحقیقاتی، سه جلسه در محضر مقام معظم رهبری، تشکیل شد.
در این جلسات، مسائلی مثل اعتیاد، طلاق، فساد، بیبندوباری و بحث حاشیهنشینی، در رأس اهمیت قرار داشتند. در واقع بسیاری از آسیبها از همین حاشیهنشینیهای غیربرنامهریزیشدهای که نظارتی بر آنها وجود ندارد، ایجاد میشود. در کل کشور، نزدیک به یازده میلیون حاشیهنشین وجود دارد که عدد قابل توجهی است. بسیاری از معتادان و افراد مرتبط با اعتیادهای مختلف، در این مناطق زندگی میکنند. حتی افراد مبتلا به بیماریهای خطرناکی مثل ایدز و هپاتیت نیز، بیشتر حاشیهنشین هستند.
بهدلیل وجود تعداد
زیاد معتادان یا گروهها و باندهایی که در این مناطق هستند، خطر این
بیماریها نیز در این مناطق بیشتر است .در نتیجه، برای سازماندهی
بیبندوباریها، فسادها و فحشاهای سازمانیافته در این مناطق، این جلسات
تشکیل شد. سه جلسه در محضر مقام معظم رهبری برگزار شد. در جلسه اول، گزارش
مفصلی که آماده شده بود، ارائه شد. رؤسای محترم سه قوه، وزرای ذیربط و
بعضی از مسئولان مهم کشور در این جلسه حضور داشتند. در جلسه دوم، اعضا
پیشنهادهایی ارائه کردند و در نهایت، جمعبندی توسط مقام معظم رهبری صورت
گرفت. در جلسه سوم نیز، برخی از اقدامات اجرایی سازمانها و نهادهای ذی ربط
مشخص و قرار بر این شد که گزارشها، بهصورت مرتب ارائه شود.
انشاءا... براساس رهنمودهای دادهشده و با کمک دوستان در دولت، مجلس، قوه
قضاییه و سایر مسئولان و بهویژه با کمک خود مردم، بهتدریج شاهد کاهش این
آسیبها و بعد، حذف آنها از کشور خواهیم بود. در این بین، نقش مردم، شاید
حتی مهمتر و پررنگتر از مسئولان و سازمانهای رسمی باشد. تجربه ابتدای
انقلاب و دفاع مقدس نشان داده است که اگر مردم به حوزهای ورود پیدا کنند،
کارها به مراتب بهتر و تندتر به نتیجه خواهد رسید. لذا باید زمینه برای
ورود مردم در حوزه آسیبهای اجتماعی نیز فراهم شود.