به گزارش شهدای ایران، به نقل از پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روزهای پایانی خرداد 1360، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با صدور بیانیهای رسما اعلام كرد كه وارد فاز مسلحانه و جنگهای خیابانی علیه جمهوری اسلامی شده است و پس از آن، ترور جمعی از مهمترین نیروهای انقلاب اسلامی را كلید زد؛ اما با مروری بر رخدادهای سال 60 و تاثیر عوامل نفوذی و ایجاد شبكه نفوذ در ترورها میتوان دریافت كه سازمان منافقین پیش از آنكه اعلامیه جنگ مسلحانه با نظام نوپای جمهوری اسلامی را صادر كند طی برنامهریزی گسترده زمینههای آن را فراهم كرده بود؛ یكی از آن اتفاقات انفجار دفتر نخست وزیری و ترور محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر بود.
آیتالله مهدوی كنی كه در آن زمان وزیر كشور بود درمورد نحوه "نفوذ" عوامل مخرب میگوید: «متاسفانه در اوایل انقلاب بر اثر نبود تجربه كافی، گروهكهای ضد انقلاب در نهادها و در نیروهای امنیتی و انقلابی نفوذ كرده بودند. از جمله آنان "كشمیری" در نخستوزیری و "كلاهی" در حزب جمهوری بودند. اصلا دقت و احتیاط نمیشد. هركسی كه به انقلابی بودن تظاهر میكرد به او اعتماد میكردند... كلاهی و كشمیری هم از این راه وارد شدند.« [1]
حجتالاسلام علیاكبر ناطقنوری نیز در خاطرات خود درباره كشمیری میگوید: «[در جلسه روز 8 شهریور] آقای كشمیری هم دبیر این جلسه بود كه او هم از عوامل نفوذی بود معالاسف حتی شهید رجایی هم به ایشان اعتماد پیدا كرده بود.»[2] هرچند كشمیری بالاترین نفوذی سازمان منافقین در جریان انفجار دفتر نخستوزیری بود اما نمیتوان كشمیری را حلقه آخر نفوذ در دفتر نخست وزیری دانست و او تنها یك حلقه از عملیات نفوذ در دستگاههای امنیتی بود.
***نحوه نفوذ كشمیری ***
روز یكشنبه 22 شهریور 1360، دادستان كل كشور اعلام كرد كه عامل انفجار ساختمان نخست وزیری "مسعود كشمیری" بود كه از نخستین ساعات پس از انفجار به عنوان یكی از شهدای این فاجعه نام برده شده بود. آیتالله ربانی املشی همچنین گفته بود: «انفجارها توسط عوامل نفوذی كه توانسته اند نفاق به خرج بدهند و چهره كریه و ضدانسانی خود را در پس چهره نفاق مخفی بدارند و در سازمان های دولتی و انقلابی نفوذ كرده اند و به موقع این اعمال از آنها سر می زند... راجع به انفجار دفتر نخست وزیری، تقریبا همان روز اول معلوم شد كه عامل انفجار چه كسی بوده است و ما این مطلب را می دانستیم و كمابیش بعضی ها هم حرف میزدند و البته این اولین باری است كه یك مقام مسئول این مطلب را افشا می كند.»[3]
البته همانطور كه گفته میشود نفوذ مسعود كشمیری به دفتر نخستوزیری به یكباره صورت نگرفت بلكه روند نفوذ وی پلهپله بود. مهمترین قسمتهایی كه كشمیری موفق به نفوذ در آن شد عبارت بودند از: كمیته اطلاعات اداره دوم ارتش، ستاد خنثی سازی كودتای نقاب (نوژه) و دفتر نخستوزیری.
1- نفوذ در اداره دوم ضد اطلاعات ارتش از طریق رئیس دفتر دولت بازرگان
مسعود كشمیری در نخستین ماههای پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت كمیته مستقر در اداره دوم ارتش درآمد. شواهد حاكی از آن است كه نفوذ كشمیری در اداره دوم ضد اطلاعات ارتش از كانال رئیس دفتر مهدی بازرگان، صورت گرفت. سرهنگ محمدمهدی كتیبه، رئیس وقت اداره دوم ارتش، در خصوص چگونگی نفوذ كشمیری از طریق "ابراهیم حكیمی"، رئیس دفتر بازرگان میگوید: «از طرف نخستوزیری عدهای را برای حفظ اسناد و مدارك سری و طبقهبندی شده در ارتش مأمور كردند. از جمله این افراد آقای كشمیری بود... بدین ترتیب وی (كشمیری) كلیه اسناد سری و طبقهبندی شده نیروی هوایی، ضد اطلاعات و حفاظت اطلاعات آن نیرو را در اختیار گرفت. او تا كمی قبل از انفجار دفتر نخستوزیری در نیروی هوایی بود و با آقای "محمد رضوی" [رئیس كمیته اداره دوم ارتش] و آقای "[حبیبالله] داداشی" كه آنها هم از نخست وزیری معرفینامه داشتند و در ستاد مشترك فعالیت اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی انجام میدادند، همكاری داشت.»[4]
در نامه معرفی مسعود كشمیری به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی آمده بود: «بدین وسیله آقای مسعود كشمیری از دفتر نخستوزیری برای بررسی اسناد و مدارك طبقهبندی شده تا رده به كلی سری تعیین گردیدهاند به آن نیرو معرفی میشوند. دستور فرمایید مسئولین امر در این زمینه، تسهیلات لازم معمول و همكاری بایسته به عمل آید.»
آیتالله ریشهری در خاطرات خود درمورد نفوذ كشمیری به كمیته اطلاعات اداره دوم ارتش میگوید: «...مسئله خطرناكتر، نفوذ آنان (منافقین) در این مجموعه (یعنی كمیته اطلاعات اداره دوم ارتش) بود. در این مجموعه كه از نیروهای انقلابی تشكیل میشد منافقین دست كم 2 نفوذی داشتند: یكی همین شخص یعنی كشمیری و دیگری جواد قدیری، كه بعد از انفجار نخست وزیری به خارج گریختند.»[5]
بدین ترتیب مسعود كشمیری به واسطه حكمی كه از سوی دفتر دولت موقت در 9 تیرماه 58 برای دسترسی به اسناد تا رده به كلی سری نیروهای مسلح به وی داده شده بود، از اختیارات ویژهای در محل بایگانی اسناد طبقهبندی شده برخوردار بود؛ گفتنی است كه پروندههای سری مربوط به پروژههای حساس آمریكا در نیروی هوایی زمان محمدرضا پهلوی مانند پروژه HB یا IBEX نیز در همین مقطع مورد دستبرد واقع شد و پس از انفجار دفتر نخست وزیری، برخی از این اسناد و نقشهها به همراه یك دستگاه رمزكننده تلفن از خانه كشمیری كشف شد.
2- نفوذ كشمیری در ستاد خنثیسازی كودتای نقاب
مسعود كشمیری به دلیل سابقهای كه در كمیته مستقر در اداره دوم ارتش داشت، همزمان با كشف كودتای 18 تیر 59، وارد ستاد خنثیسازی كودتا شد. گفته میشود در شب اول كودتا قرار بود بنیعامری، اصلیترین عامل اجرایی كودتا، توسط كشمیری دستگیر شود و وی برای دستگیری میرود ولی اعلام میكند كه او از دست ما فرار كرد.
محمد رضوی درباره حضور كشمیری در ستاد خنثیسازی كودتا و زمینهسازیهای او به منظور نفوذ به نخستوزیری میگوید: «مسعود كشمیری یكی از تشكیل دهندگان اولیه ستاد خنثیسازی كودتا بود و جریان نیروی هوایی را به كمیته اداره دوم و سپاه وصل كرده بود. در اواخر سال 59 برای مقابله با جریانات ذكر شده، تغییراتی در شكل ستاد انجام شد و كشمیری اظهار كرد كه كار او در ستاد بازدهی ندارد و درخواست انتقال به نخست وزیری را داد و با درخواست او مخالفت شد و در نتیجه در ستاد خنثی سازی به كار خود ادامه داد. در اوایل فروردین 60 مسائلی در ستاد خنثی سازی به وجود آمد كه موجب از هم پاشیدگی نسبی این ستاد شد.»[6]
3- نفوذ كشمیری در نخست وزیری
كشمیری پس از نفوذ در كمیته اطلاعات اداره دوم ارتش، موفق شد تا به نخستوزیری نیز نفوذ كند. وی در اوایل سال 60 از طریق "علیاكبر تهرانی" به دفتر محسن سازگارا، معاونت سیاسی و اجتماعی بهزاد نبوی رفت و در واحد تحت مسئولیت "محسن سازگارا" به فعالیتهای خود ادامه داد.
محسن سازگارا ضمن اعتراف به قصور خود در باز گذاشتن راه نفوذ، درباره نفوذ كشمیری به نخستوزیری میگوید: «مسعود كشمیری كارمندی بود كه از ستاد خنثیسازی كودتا و بنا به نیاز یكی از واحدهای معاونت سیاسی اجتماعی كه بنده مسئول آن بودم به دفتر سیستان و بلوچستان آمد و مدتی در معاونت این دفتر و قسمت برنامهریزی و تشكیلات و سازماندهی كار كرد... بعد هم با توجه به نیازی كه معاونت تحقیقات و اطلاعات نخستوزیری به وجود دبیر برای شورای امنیت داشت و تمایلی كه خود كشمیری نشان داد موافقت كردم و او به آن واحد رفت.»[7]
بدین ترتیب زمینههای نفوذ كشمیری در نخستوزیری مهیا شد و وی با موافقت "بهزاد نبوی" و "كامبیز قنبری" معروف به خسرو تهرانی به دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری منتقل شد و همزمان با تشكیل شورای امنیت كشور در خرداد 60، با حكم خسرو تهرانی به عنوان جانشین دبیر شورای امنیت كشور معرفی شد.
آیتالله مهدویكنی درباره چگونگی نفوذ مسعود كشمیری در نخستوزیری میگوید: «كشمیری هم مدتی بود كه توسط آقای "بهزاد نبوی" و "آقای قنبری" [معروف به خسرو تهرانی، رئیس اداره اطلاعات نخست وزیری] به عنوان منشی و دبیر جلسه معرفی شده بود. من اطلاع از سابقه ایشان نداشتم، ولی بعدها گفتند كه او از توابین است و قبلا از اعضای منافقین بوده و توبه كرده و بعد هم در گزینش نیروی هوایی مشغول به كار شده و از او تعریف میكردند.»
به علاوه براساس خاطرات آیتالله مهدوی كنی بهزاد نبوی در جلسه شورای امنیت ملی كه در روز یكشنبه 8 شهریور برگزار شد شركت نكرده بود.[8]
***خسارتهای نفوذ كشمیری***
نفوذ كشمیری كه در نهایت به شهادت رئیس جمهور و نخستوزیر ایران ختم شد میتوانست خسارتهای بسیار سنگینتری را به نظام نوپای جمهوری اسلامی تحمیل كند؛ براساس شواهد موجود، نفوذی سازمان منافقین درصدد از بین بردن رهبر كبیر انقلاب اسلامی بوده است. چنانچه مرحوم حجتالاسلام احمد خمینی نقل كرده است: «آن شخص كه با منافقین كار میكرد، یعنی كشمیری، بنا بود یك چمدان مواد منفجرا را بیاورد و در كنار حضرت امام(ره) بگذارد؛ در زمانی كه ریاست جمهور، رئیس مجلس و نخستوزیر و وزرا خدمت حضرت امام(ره) آمدند [از محل] سه راه بیت حضرت امام آمدند و گفتند آقای كشمیری با یك ساك هست كه در آن ساك وسایل و چیزهایی كه بناست یادداشت كنند قرار دارد؛ گفتم نه ما اجازه نمیدهیم. كشمیری از ترس اینكه نكند مسئله روشن شود به عنوان اعتراض همراه كیفش برگشت. همان كیف در نخستوزیری جلوی مرحوم رجایی و باهنر گذاشته شد و آنجا را منفجر كرد و این دو شهید بزرگوار را از دست ما گرفت.»[9]
بدین ترتیب هزینه این نفوذ میتوانست بسیار سنگینتر باشد چرا كه فقدان امام خمینی(ره) در نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی میتوانست بزرگترین ضربه را به نظام وارد كند كه البته با تیزهوشی مرحوم حاج احمد خمینی این خطر رفع شد.
پی نوشت ها:
1- خاطرات آیت الله مهدوی كنی، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 306.
2- خاطرات حجتالاسلام علیاكبر ناطق نوری، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 247.
3- روزنامه كیهان، دوشنبه 23 شهریور 1360، ص 3.
4- خاطرات سرهنگ محمد مهدی كتیبه، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 198.
5- خاطرات آیت الله محمدی ریشهری،جلد اول، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 184.
6- محمدحسن روزی طلب و محمدمهدی اسلامی، پرونده مسكوت، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 65.
7- پیشین، ص 25-24.
8- خاطرات آیت الله مهدوی كنی، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 310-309.
9- مهدی حق بین، از مجاهدین تا منافقین، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 194.