تلاش مسئولان واحد اجرای احکام دادسرای جنایی تهران برای شناسایی خانواده یک زن که به دست پسرش به قتل رسیده بود در حالی پس از ۸ سال به نتیجه رسید که پسر اعدامی در اوج ناامیدی از مجازات مرگ رهایی یافت.
به گزارش شهدای ایران به نقل از روزنامه ایران، تلاش مسئولان واحد اجرای احکام دادسرای جنایی تهران برای شناسایی خانواده یک زن که به دست پسرش به قتل رسیده بود در حالی پس از ۸ سال به نتیجه رسید که پسر اعدامی در اوج ناامیدی از مجازات مرگ رهایی یافت.
بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، در این ماجرا که چهارم تیر سال ۸۷ در یکی از محلههای غرب تهران رخ داد پسر ۲۱ سالهای در جریان اختلاف خانوادگی مادرش را از پادرآورد و بعد متواری شد.
ساعاتی پس از قتل، همسر میانسال مقتول- پدرخوانده عامل قتل- که به خانه رفته بود با جسد همسرش روبهرو شد و بلافاصله پلیس را خبر کرد. تیم جنایی نیز پس از حضور در محل قتل و بررسیهای مقدماتی پی بردند زن ۴۸ سالهخفه شده است.شوهر مقتول در نخستین بازجوییها به تیم جنایی گفت: چند ماه قبل «محبوبه» را به عقد موقتم درآوردم. امروز که بهخانه آمدم هرچه زنگزدم کسی در را باز نکرد. در حالی که بشدت نگران شده بودم به ناچار با پیچگوشتی در را باز کردم. به محض ورود نیز با جسد همسرم روبهرو شدم.
در ادامه تحقیقات با توجه به شواهد موجود، در صحنه جنایت این احتمال مطرح شد که قربانی بهدست یک آشنای خانوادگی به قتل رسیده است.
با طرح این فرضیه، تجسسها ادامه یافت و در نهایت مأموران به تنها پسر مقتول مشکوک شده و او را بازداشت کردند.
پسر جوان که ابتدا منکر جنایت بود در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی قبل به دختری علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم اما مادرم اجازه نداد. بعد هم بر سر این موضوع از او کینه بهدل گرفتم و نقشه قتلش را طراحی کردم.
شب قبل از حادثه نیز از شمال به تهران آمدم.
پس از ورود به خانه در حالی که از دستش عصبانی بودم به طرفش رفتم و با دست گلویش را فشار دادم. بعد هم هراسان خانه را ترک کردم.
بنابراین با توجه به اعترافهای عامل قتل، مدارک موجود و بازسازی صحنه قتل پرونده برای رسیدگی به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری تهران فرستاده شد. بهرغم اینکه هیچیک از اولیای دم قربانی در قید حیات نبودند و با توجه به درخواست مدعیالعموم، عامل قتل به قصاص با پرداخت تفاضل دیه از سوی خانواده مقتول محکوم شد.
با گذشت چند سال از این ماجرا، تفاضل دیه مقتول از سوی قوه قضائیه پرداخت شد و عامل قتل در آستانه اجرای حکم قرار گرفت. اما قاضی شعبه ۴ اجرای احکام دادسرای جنایی که بهدنبال راه چارهای برای نجات پسر اعدامی بود او را از زندان به دادسرا فراخواند، اما وی گفت پدر بزرگ و مادر بزرگش چند سال قبل فوت کردهاند و آنها هیچ فامیل نزدیک ندارند. اما در جریان گفتوگوی قاضی و محکوم اعدامی، مرد جوان به یادآورد که در دوران کودکی در یکی از شهرهای شمالی کشور به خانه پسردایی مادرش رفته بود.
از آنجا که طبق قانون در صورت نبود اولیای دم (درجه اول و دوم) سایر اقوام اولیای دم محسوب میشوند بنابر دستور شناسایی پسردایی مقتول صادر شد. سرانجام پس از تحقیقات گسترده در نهایت این مرد در اوج ناباوری شناسایی شد. او نیز سایر خواهر و برادرانش را معرفی کرد.حالا با پیدا شدن چند آشنای دور خانوادگی، مرگ و زندگی پسر اعدامی به خواسته آنها گره خورده بود. بدینترتیب آنها پس از حضور در دادسرای جنایی تهران و بررسیهای لازم، وقتی پی بردند پسر«محبوبه» بشدت پشیمان است او را بخشیدند.بدینترتیب وی از قصاص نجات یافت.
بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، در این ماجرا که چهارم تیر سال ۸۷ در یکی از محلههای غرب تهران رخ داد پسر ۲۱ سالهای در جریان اختلاف خانوادگی مادرش را از پادرآورد و بعد متواری شد.
ساعاتی پس از قتل، همسر میانسال مقتول- پدرخوانده عامل قتل- که به خانه رفته بود با جسد همسرش روبهرو شد و بلافاصله پلیس را خبر کرد. تیم جنایی نیز پس از حضور در محل قتل و بررسیهای مقدماتی پی بردند زن ۴۸ سالهخفه شده است.شوهر مقتول در نخستین بازجوییها به تیم جنایی گفت: چند ماه قبل «محبوبه» را به عقد موقتم درآوردم. امروز که بهخانه آمدم هرچه زنگزدم کسی در را باز نکرد. در حالی که بشدت نگران شده بودم به ناچار با پیچگوشتی در را باز کردم. به محض ورود نیز با جسد همسرم روبهرو شدم.
در ادامه تحقیقات با توجه به شواهد موجود، در صحنه جنایت این احتمال مطرح شد که قربانی بهدست یک آشنای خانوادگی به قتل رسیده است.
با طرح این فرضیه، تجسسها ادامه یافت و در نهایت مأموران به تنها پسر مقتول مشکوک شده و او را بازداشت کردند.
پسر جوان که ابتدا منکر جنایت بود در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی قبل به دختری علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم اما مادرم اجازه نداد. بعد هم بر سر این موضوع از او کینه بهدل گرفتم و نقشه قتلش را طراحی کردم.
شب قبل از حادثه نیز از شمال به تهران آمدم.
پس از ورود به خانه در حالی که از دستش عصبانی بودم به طرفش رفتم و با دست گلویش را فشار دادم. بعد هم هراسان خانه را ترک کردم.
بنابراین با توجه به اعترافهای عامل قتل، مدارک موجود و بازسازی صحنه قتل پرونده برای رسیدگی به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری تهران فرستاده شد. بهرغم اینکه هیچیک از اولیای دم قربانی در قید حیات نبودند و با توجه به درخواست مدعیالعموم، عامل قتل به قصاص با پرداخت تفاضل دیه از سوی خانواده مقتول محکوم شد.
با گذشت چند سال از این ماجرا، تفاضل دیه مقتول از سوی قوه قضائیه پرداخت شد و عامل قتل در آستانه اجرای حکم قرار گرفت. اما قاضی شعبه ۴ اجرای احکام دادسرای جنایی که بهدنبال راه چارهای برای نجات پسر اعدامی بود او را از زندان به دادسرا فراخواند، اما وی گفت پدر بزرگ و مادر بزرگش چند سال قبل فوت کردهاند و آنها هیچ فامیل نزدیک ندارند. اما در جریان گفتوگوی قاضی و محکوم اعدامی، مرد جوان به یادآورد که در دوران کودکی در یکی از شهرهای شمالی کشور به خانه پسردایی مادرش رفته بود.
از آنجا که طبق قانون در صورت نبود اولیای دم (درجه اول و دوم) سایر اقوام اولیای دم محسوب میشوند بنابر دستور شناسایی پسردایی مقتول صادر شد. سرانجام پس از تحقیقات گسترده در نهایت این مرد در اوج ناباوری شناسایی شد. او نیز سایر خواهر و برادرانش را معرفی کرد.حالا با پیدا شدن چند آشنای دور خانوادگی، مرگ و زندگی پسر اعدامی به خواسته آنها گره خورده بود. بدینترتیب آنها پس از حضور در دادسرای جنایی تهران و بررسیهای لازم، وقتی پی بردند پسر«محبوبه» بشدت پشیمان است او را بخشیدند.بدینترتیب وی از قصاص نجات یافت.