ادعای دروغ واگذاری پایگاه نظامی به روسها در همدان، آن روی دیگر شعار دروغین «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» است و مدعیان این شعار در عمل، پیاده نظام رژیم صهیونیستی از آب درآمدند.
به گزارش شهدای ایران، به دنبال انتشار خبر استقرار چند جنگنده روسی در پایگاه نوژه همدان و حمله به تروریستها در سوریه، جریان رسانههای هدایت شدهای سعی کرد این ابتکار ایران را با انواع دستاویزها زیر سؤال ببرد؛ از ادعای نقض قانون اساسی تا مدعای باز کردن پای روسیه به ایران و از دست رفتن استقلال و تمامیت ارضی و شبیهسازی این ماجرا به واگذاری پایگاه نظامی از سوی کشورهای ضعیف.»
رصدهای خبری موثق حاکی از آن است که شروع پمپاژ این شبهات از برخی پایگاههای مجازی در لندن، پاریس، تلآویو و نیز کشور عربستان بوده اما عاملان آن سعی میکنند خود را شهروند ایرانی و مقیم ایران جا بزنند.
اما صرف نظر از آبشخور شبهات اخیر باید گفت در سپردن پایگاه نظامی به یک دولت خارجی، طرف بیگانه در آن پایگاه نظامی آمریت دارد و فعال مایشاء است و مطلقاً به اراده کشور میزبان عمل نمیکند. اما در موضوع مورد بحث (استقرار موقت چند جنگنده روسی در پایگاه نوژه و حمله به تروریستها در سوریه) اولاً پایگاهی واگذار نشده، ثانیاً حضور جنگندهها موردی و موقتی بوده و ثالثاً آنها طبق اراده و خواست ایران عمل کردهاند و حق هیچ فعالیت دیگری را نداشتهاند. در حقیقت جنگندههای روسیه طبق مأموریت توافق شده، اقدام به بمباران جبهههای گروههای تروریستی داعش و النصره کردهاند.
یادآور میشود طیف نقزن در موضوع حمایت ایران از محور مقاومت و سوریه هم اقدام به شبهه افکنی میکردند و ادای غیرتمندی برای منافع ملی را در میآوردند؛ حال آن که اگر به نسخه این جماعت عمل میشد، داعش که تا پشت مرزهای ایران در جلولا پیش آمده بود، تا همدان و کرمانشاه نیز جلو میآمد. یعنی باید چنین اجازه و مجالی فراهم میشد؟! و به جای سرکوب دشمن قسم خورده در بیرون مرزها -که قصد اصلی خود را ایران میداند و از سوی جبهه ضد ایرانی (آمریکا، اسرائیل، انگلیس و عربستان) پشتیبانی میشود- باید در خاک خودمان و هنگامی که کار از کار گذشته بود، میجنگیدیم؟ آیا در چنین وضعیتی لافزنهای «نه غزه، نه لبنان- جانم فدای ایران» کمترین غیرتی برای جنگیدن با مهاجمان به خرج میدادند؟ اگر در 8 ساله دفاع مقدس، حتی از دماغ یکی از این گروهکهای لافزن مدعی ملیگرایی قطره خونی ریخت، در برابر داعش نیز میجنگیدند؛ بلکه برخی از آنها نظیر شورای هماهنگی سبز و گروهک ملی-مذهبی و... در کنار داعش به عنوان پیادهنظام صهیونیستها و آمریکاییها و انگلیسیها محسوب میشود و این نوکری را در فتنه سبز نمایش دادند.
در آشوب سال 88 مقامات اسرائیل از آشوبگران به عنوان «سرمایه بزرگ تلآویو» و «پیاده نظام ارتش اسرائیل» یاد کردند. آنها نتوانستند وگرنه پای داعش را به کرمانشاه و همدان و تهران هم باز میکردند.
به تعبیر دیگر باید گفت سازماندهندگان شبهه درباره همکاری نظامی ایران و روسیه علیه تروریستها، در حقیقت سنگ داعش و آمریکا و انگلیس و اسرائیل و آلسعود را به سینه میزنند که به اعتبار ابتکارات جمهوری اسلامی و سرلشکر سلیمانی قهرمان، به طرف شکست خورده فتنهانگیزی منطقهای خود تبدیل شدهاند.
تفاوت مدل مقاومت با مدل دخیل بستن به آمریکاییها این است که در مدل مقاومت، میتوان حتی به روسیه جرأت بخشید و در راستای منافع مشترک، در جنگ علیه دشمنان از توان آنها استفاده کرد اما در مورد دخیل بستن به کدخدا، لاجرم باید در زمین او بازی کرد و جز دادن امتیازهای نقد، چیزی حاصل کشور نشود.
رصدهای خبری موثق حاکی از آن است که شروع پمپاژ این شبهات از برخی پایگاههای مجازی در لندن، پاریس، تلآویو و نیز کشور عربستان بوده اما عاملان آن سعی میکنند خود را شهروند ایرانی و مقیم ایران جا بزنند.
اما صرف نظر از آبشخور شبهات اخیر باید گفت در سپردن پایگاه نظامی به یک دولت خارجی، طرف بیگانه در آن پایگاه نظامی آمریت دارد و فعال مایشاء است و مطلقاً به اراده کشور میزبان عمل نمیکند. اما در موضوع مورد بحث (استقرار موقت چند جنگنده روسی در پایگاه نوژه و حمله به تروریستها در سوریه) اولاً پایگاهی واگذار نشده، ثانیاً حضور جنگندهها موردی و موقتی بوده و ثالثاً آنها طبق اراده و خواست ایران عمل کردهاند و حق هیچ فعالیت دیگری را نداشتهاند. در حقیقت جنگندههای روسیه طبق مأموریت توافق شده، اقدام به بمباران جبهههای گروههای تروریستی داعش و النصره کردهاند.
یادآور میشود طیف نقزن در موضوع حمایت ایران از محور مقاومت و سوریه هم اقدام به شبهه افکنی میکردند و ادای غیرتمندی برای منافع ملی را در میآوردند؛ حال آن که اگر به نسخه این جماعت عمل میشد، داعش که تا پشت مرزهای ایران در جلولا پیش آمده بود، تا همدان و کرمانشاه نیز جلو میآمد. یعنی باید چنین اجازه و مجالی فراهم میشد؟! و به جای سرکوب دشمن قسم خورده در بیرون مرزها -که قصد اصلی خود را ایران میداند و از سوی جبهه ضد ایرانی (آمریکا، اسرائیل، انگلیس و عربستان) پشتیبانی میشود- باید در خاک خودمان و هنگامی که کار از کار گذشته بود، میجنگیدیم؟ آیا در چنین وضعیتی لافزنهای «نه غزه، نه لبنان- جانم فدای ایران» کمترین غیرتی برای جنگیدن با مهاجمان به خرج میدادند؟ اگر در 8 ساله دفاع مقدس، حتی از دماغ یکی از این گروهکهای لافزن مدعی ملیگرایی قطره خونی ریخت، در برابر داعش نیز میجنگیدند؛ بلکه برخی از آنها نظیر شورای هماهنگی سبز و گروهک ملی-مذهبی و... در کنار داعش به عنوان پیادهنظام صهیونیستها و آمریکاییها و انگلیسیها محسوب میشود و این نوکری را در فتنه سبز نمایش دادند.
در آشوب سال 88 مقامات اسرائیل از آشوبگران به عنوان «سرمایه بزرگ تلآویو» و «پیاده نظام ارتش اسرائیل» یاد کردند. آنها نتوانستند وگرنه پای داعش را به کرمانشاه و همدان و تهران هم باز میکردند.
به تعبیر دیگر باید گفت سازماندهندگان شبهه درباره همکاری نظامی ایران و روسیه علیه تروریستها، در حقیقت سنگ داعش و آمریکا و انگلیس و اسرائیل و آلسعود را به سینه میزنند که به اعتبار ابتکارات جمهوری اسلامی و سرلشکر سلیمانی قهرمان، به طرف شکست خورده فتنهانگیزی منطقهای خود تبدیل شدهاند.
تفاوت مدل مقاومت با مدل دخیل بستن به آمریکاییها این است که در مدل مقاومت، میتوان حتی به روسیه جرأت بخشید و در راستای منافع مشترک، در جنگ علیه دشمنان از توان آنها استفاده کرد اما در مورد دخیل بستن به کدخدا، لاجرم باید در زمین او بازی کرد و جز دادن امتیازهای نقد، چیزی حاصل کشور نشود.