اخيراً ميزان دستمزد برخي از بازيگران مشهور زن سينماي ايران منشر شده است كه اين ارقام احتمالي را ميتوان از زواياي مختلفی بررسي كرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از بسیج، در سينماي جهان براي پرداخت دستمزد به بازيگران مختلف به معيارهاي متفاوتي پرداخته ميشود، از زيبايي و سودآوري در فيلمها تا جوايز هنري و مسائل ديگر، دستمزدهايي قابلتوجه كه البته وقتي با سختيهاي برخي پروژهها براي بازيگران بررسي ميشود تا حدودي قابل قبول به نظر ميرسد؛ از بازي در لوكيشنهاي دور افتاده با شرايطي سخت و لزوم فعاليتهاي بدني بالا، تمام موارد فوق در كنار بودجه كمپانيهاي فيلمسازي كه كاملاً خصوصي و غيردولتي هستند به مفهوم صنعت سينما منجر ميشوند.
ستارههاي ميلياردي
در ليست منتشرشده اخير، اسامي 16بازيگر زن سينماي ايران آورده شده است كه از120ميليون تا 300ميليون تومان دستمزد را براي بازي در فيلمهاي سينمايي دريافت ميكنند كه با يك حساب ساده با فرض اينكه هر كدام فقط سالي در دو فيلم نقشآفريني كنند، مبلغي حدود5/5 ميليارد تومان ميشود، يعني بدون توجه به دستمزد اين بازيگران از حضور احتمالي در تئاتر و تلويزيون، سالانه ميلياردها تومان از بودجه فرهنگي مملكت فقط صرف بازي چند بازيگر ميشود. براي رسيدن به تحليلي درست درباره موضوع فوق در عين احترام به ساحت بازيگران زن سينماي ايران، بايد به معيارهاي مرسوم در سينماي دنيا براي پرداخت دستمزد به بازيگران پرداخته شود، بدون توجه به ملاك زيبايي كه جزو اصول ارزشگذاري فرهنگي جمهوري اسلامي نيست و در شأن بانوان سينماي ايران نيز نميباشد، موارد ديگري مثل جوايز سينمايي، فروش آثار و سختي كار بازيگران ميتواند ملاك درستي براي بررسي ميزان دستمزد يك بازيگر باشد.
توجه به اسامي بازيگران ليست فوق و حتي اگر جشنوارههاي دست چندم خارجي را نيز مورد توجه قرار دهيم، باز بيشتر هنرمندان اين ليست بدون سابقه دريافت جايزه از جشنوارههاي سينمايي ميباشند و اگر فروش فيلمهايي را كه اين هنرمندان در آنها نقشآفريني كردهاند، مورد توجه قرار دهيم به فروش نهچندان قابل قبول آنها در گيشه ميرسيم و اين نكته كه اصولاً تعداد ستارگاني كه مخاطبان ايراني صرفاً براي تماشاي بازي آنها به سينما بروند، از تعداد انگشتان يكدست تجاوز نميكند و دست آخر با توجه به موضوعات و لوكيشنهاي محدود سينماي ايران كه عمدتاً در مسير آپارتمانهاي تهران و ويلاهاي شمال كشور خلاصه ميشود، شخصيت خلق شده در فيلمنامهها آنچنان شرايط سخت فيزيكي را براي بازيگران رقم نميزند، طوري كه بر خلاف هاليوود نه از لوكيشنهاي دور افتاده و شرايط سخت آن خبري است و نه وزن كم كردن و فعاليتهاي بدني دشوار و نه شخصيتهاي متفاوت. خروجي اين اتفاق، اجراي شخصيتهايي ثابت در فيلمهاي مختلف توسط برخي از بازيگران سينماي ايران ميشود.
بودجه فرهنگي در مسير غلط
جدل اصلي اين پديده بيشتر از آنكه ميزان ارقام آن باشد، منبع تأمين و پرداخت آن است، اگر بازيگري در هاليوود مبلغ 33ميليون دلار دريافت ميكند، نه مخاطبان را ناراحت ميكند نه سيستم فرهنگي دولتي را، چون تمام درآمد خود را از كمپانيهاي خصوصي با سرمايههاي غيردولتي دريافت كرده، نه فيلمهايي با ادعاي مستقل بودن ولي توليد شده از بودجه دولت. همين مسئله لزوم توجه به منبع تأمين بودجه فيلمهاي سينمايي ايراني را مورد اهميت قرار ميدهد كه اگر روزي فرا برسد كه بودجه آثار سينماي ايران به طور واقعي غيردولتي باشند، ديگر نه براي 200ميليون و نه مبالغي بالاتر جايي براي نگراني و اعتراض نيست، چون پول شخصي تهيهكننده است و در هر مسيري كه صلاح بداند ميتواند هزينه كند.
روزگار عجيبي است، اولويتها و ارزشها جابهجا شده است، روزي خبر دريافت حقوقهاي نجومي توسط برخي مديران دولتي به گوش ميرسد و روزي ارقام عجيب غريب دريافت دستمزد برخي از بازيگران، هر دو ناپسند و غيرقابل قبول است، چون منبع هر دو بودجه بيتالمال است؛ بودجهاي كه با سختي بسيار فراهم ميشود و قرار است براي آباداني ميهن عزيزمان هزينه شود، نه براي دستمزدهاي نجومي، چه برخي از مديران دولتي، چه بازيگران و چه بازيكنان فوتبال و شايد مقصر اصلي را بايد در جاي ديگري يافت؛ مقصراني بين مديران فرهنگي دولتي، چه اين دولت و چه دولتهاي قبل.
ستارههاي ميلياردي
در ليست منتشرشده اخير، اسامي 16بازيگر زن سينماي ايران آورده شده است كه از120ميليون تا 300ميليون تومان دستمزد را براي بازي در فيلمهاي سينمايي دريافت ميكنند كه با يك حساب ساده با فرض اينكه هر كدام فقط سالي در دو فيلم نقشآفريني كنند، مبلغي حدود5/5 ميليارد تومان ميشود، يعني بدون توجه به دستمزد اين بازيگران از حضور احتمالي در تئاتر و تلويزيون، سالانه ميلياردها تومان از بودجه فرهنگي مملكت فقط صرف بازي چند بازيگر ميشود. براي رسيدن به تحليلي درست درباره موضوع فوق در عين احترام به ساحت بازيگران زن سينماي ايران، بايد به معيارهاي مرسوم در سينماي دنيا براي پرداخت دستمزد به بازيگران پرداخته شود، بدون توجه به ملاك زيبايي كه جزو اصول ارزشگذاري فرهنگي جمهوري اسلامي نيست و در شأن بانوان سينماي ايران نيز نميباشد، موارد ديگري مثل جوايز سينمايي، فروش آثار و سختي كار بازيگران ميتواند ملاك درستي براي بررسي ميزان دستمزد يك بازيگر باشد.
توجه به اسامي بازيگران ليست فوق و حتي اگر جشنوارههاي دست چندم خارجي را نيز مورد توجه قرار دهيم، باز بيشتر هنرمندان اين ليست بدون سابقه دريافت جايزه از جشنوارههاي سينمايي ميباشند و اگر فروش فيلمهايي را كه اين هنرمندان در آنها نقشآفريني كردهاند، مورد توجه قرار دهيم به فروش نهچندان قابل قبول آنها در گيشه ميرسيم و اين نكته كه اصولاً تعداد ستارگاني كه مخاطبان ايراني صرفاً براي تماشاي بازي آنها به سينما بروند، از تعداد انگشتان يكدست تجاوز نميكند و دست آخر با توجه به موضوعات و لوكيشنهاي محدود سينماي ايران كه عمدتاً در مسير آپارتمانهاي تهران و ويلاهاي شمال كشور خلاصه ميشود، شخصيت خلق شده در فيلمنامهها آنچنان شرايط سخت فيزيكي را براي بازيگران رقم نميزند، طوري كه بر خلاف هاليوود نه از لوكيشنهاي دور افتاده و شرايط سخت آن خبري است و نه وزن كم كردن و فعاليتهاي بدني دشوار و نه شخصيتهاي متفاوت. خروجي اين اتفاق، اجراي شخصيتهايي ثابت در فيلمهاي مختلف توسط برخي از بازيگران سينماي ايران ميشود.
بودجه فرهنگي در مسير غلط
جدل اصلي اين پديده بيشتر از آنكه ميزان ارقام آن باشد، منبع تأمين و پرداخت آن است، اگر بازيگري در هاليوود مبلغ 33ميليون دلار دريافت ميكند، نه مخاطبان را ناراحت ميكند نه سيستم فرهنگي دولتي را، چون تمام درآمد خود را از كمپانيهاي خصوصي با سرمايههاي غيردولتي دريافت كرده، نه فيلمهايي با ادعاي مستقل بودن ولي توليد شده از بودجه دولت. همين مسئله لزوم توجه به منبع تأمين بودجه فيلمهاي سينمايي ايراني را مورد اهميت قرار ميدهد كه اگر روزي فرا برسد كه بودجه آثار سينماي ايران به طور واقعي غيردولتي باشند، ديگر نه براي 200ميليون و نه مبالغي بالاتر جايي براي نگراني و اعتراض نيست، چون پول شخصي تهيهكننده است و در هر مسيري كه صلاح بداند ميتواند هزينه كند.
روزگار عجيبي است، اولويتها و ارزشها جابهجا شده است، روزي خبر دريافت حقوقهاي نجومي توسط برخي مديران دولتي به گوش ميرسد و روزي ارقام عجيب غريب دريافت دستمزد برخي از بازيگران، هر دو ناپسند و غيرقابل قبول است، چون منبع هر دو بودجه بيتالمال است؛ بودجهاي كه با سختي بسيار فراهم ميشود و قرار است براي آباداني ميهن عزيزمان هزينه شود، نه براي دستمزدهاي نجومي، چه برخي از مديران دولتي، چه بازيگران و چه بازيكنان فوتبال و شايد مقصر اصلي را بايد در جاي ديگري يافت؛ مقصراني بين مديران فرهنگي دولتي، چه اين دولت و چه دولتهاي قبل.