شهدای ایران shohadayeiran.com

اعتراض علمی یک فرزند شهید به طرح یکسان سازی مزار شهدا
یک فرزند شهید که سال ها در زمینه یکسان سازی، یک سطح سازی و هر نوع اسم دیگری که از دولت فتنه گر اصلاحات تاکنون بر این طرح نامگذاری شده است مطالعه نموده در پاسخ به یک فعال فرهنگی که علیه منتقدین برخواسته است توضیحاتی را ارائه کرد:

به گزارش شهدای ایران به نقل از روزنامه جوان یک فرزند شهید که سال ها در زمینه یکسان سازی، یک سطح سازی و هر نوع اسم دیگری که از دولت فتنه گر اصلاحات تاکنون بر این طرح نامگذاری شده است مطالعه نموده در پاسخ به یک فعال فرهنگی که علیه منتقدین برخواسته است توضیحاتی را ارائه کرد:

بنابراین گزارش، هرچند رهبر انقلاب در بازديد از گلزار شهداي بهشت زهرا تأكيد كرده‌اند كه شكل ظاهري گلزار شهدا حفظ شود و فقط مسيرهاي دسترسي آسان آن ميسر شود، اما چندي پيش بنياد شهيد و امور ايثارگران و سازمان بهشت زهرا با عقد قرادادي اقدام به يكسان‌سازي قبور شهدا در گلزار شهداي تهران كرده اندكه عكس‌العمل و اعتراض بسياري را برانگيخت. وحيد رضازاده آذري فرزند شهيد داوود رضازاده آذري، كارشناس ارشد ارتباطات يكي از اين معترضان است كه پايان‌نامه خود را با موضوع «تحليل محتواي سنگ‌نوشته‌هاي مزار شهدا » تدوين كرده است. پايان‌نامه‌اي كه از لحاظ علمي به اثبات مي‌رساند يكسان‌سازي قبور شهدا از بين بردن يك ميراث فرهنگي ارزشمند است.
گويا خود شما فرزند شهيد هستيد. در ابتدا از پدر شهيدتان برايمان روايت كنيد.
پدر من داوود رضازاده آذري متولد سال 1336 در تبريز بود. پدر حضور گسترده‌اي در صحنه‌هاي سياسي و اجتماعي داشت و از تفكر انقلاب اسلامي دفاع مي‌كرد. ايشان در سال 1366 از طريق بسيج و داوطلبانه به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شتافت و در نهايت در تاريخ 18/1/66 در عمليات كربلاي 8 منطقه شرق بصره بر اثر اصابت تركش خمپاره به درجه رفيع شهادت نائل آمد. اما پيكر مطهرش بعد از 20 سال به آغوش خانواده بازگشت.
آقاي رضازاده مبناي مصاحبه ما پايان‌نامه شما با موضوع «تحليل محتواي سنگ‌نوشته‌هاي مزار شهدا» است. چرا اين موضوع را براي پايان‌نامه‌تان انتخاب كرديد؟
از آنجايي كه پيكر پدرمن بعد ازگذشت 20 سال به وطن بازگشت و ما در مدت اين 20 سال از داشتن مزار پدر بي‌نصيب بوديم، با خود مي‌گفتم اگر به لطف خدا پيكر پدر بازگردد، كارهاي خاصي براي مزار ايشان انجام مي‌دهم. چون معتقد بودم كه سنگ‌نوشته هر شهيد مختص خودش است و هر سنگ‌نوشته پيام خاص خودش را دارد. 20 سال بعد زماني كه پيكر پدر بازگشت، حال و هواي عجيبي شهرمان را فرا گرفت. 28 خرداد ماه سال 1386، 10 سالي مي‌شد كه تبريز پيكر شهيد تشييع نكرده بود. مراسم بسيار باشكوهي براي پدر برگزار شد، اما وقتي به درون قبر رفتم تا پيكر پدر را تحويل بگيرم و درون آن بگذارم، اطراف را نگاه كردم و تصور كردم پدر در قطعه شهدا دفن نمي‌شود. قبور اطراف همه به هم ريخته بودند و اصلاً شكل و شمايل گلزار شهدا را نداشت. همانجا موضوع را با يكي از سرداران مطرح كردم و گفتم مگر پدرم را در قطعه شهدا دفن نمي‌كنيد؟ ايشان به من گفتند خب اينجا گلزار شهداست، منتها قرار است تعميرات و ساماندهي صورت بگيرد. اين يكسان‌سازي جرقه‌اي در ذهنم زد تا از صفر تا صد قضيه ساماندهي قبور شهدا را پيگيري كنم.
همين هم انگيزه موضوع پايان‌نامه شما شد؟
بله؛ براي اينكه كارم را شروع كنم، سراغ هنرمنداني مثل آقاي ناصر ياري و آقاي پروين قدس رفتم كه قبل از تخريب مزار شهدا از تك تك مزار عكس گرفته بودند و آنها را در اختيار من قرار دادند. نگاه و مرور اين تصاوير من را در ادامه و تحقيق درباره قبور شهدا و سنگ‌نوشته‌‌هاي آنها مصمم‌تر كرد. اما هر بار هم كه انتقاد مي‌كرديم، مي‌گفتند شما پدرت شهيد است چرا فكر مي‌كني مي‌تواني درباره همه نظر بدهي؟براي همين من پايان نامه را مجال و فرصتي مناسب ديدم جهت تحقيق و تحليل سنگ‌نوشته‌هاي مزار شهدا و اعتقاد داشتم كه بايد يك كار علمي در اين زمينه صورت بگيرد. موضوع را با يكي از اساتيد دانشگاه مطرح كردم و ايشان فارغ از فضاي احساسي، من را تشويق كردند و گفتند كه سنگ‌نوشته‌ها يك رسانه هستند.
به اين معني كه سنگ‌نوشته‌ها به عنوان منتقل‌كننده پيام و معناي يك رسانه هستند؟
ببينيد! جعبه‌ها، آينه‌ها و ويترين‌هايي كه روي مزار شهدا مي‌گذاشتند سراسر معنا داشت و در عين اينكه ظاهر يك نواختي داشت اما محتواي يكساني نداشت. شايد مادر شهيدي در جعبه مزار شهيدش آينه و قرآن فرزندش را مي‌گذاشت و شايد هم فرزند شهيدي مي‌آمد و تيري كه از بدن پدرش خارج كرده بودند را مي‌گذاشت آنجا. اينها هر كدام براي خود سراسر معنا بود. در مورد سنگ‌نوشته مزار شهدا هم همين طور است. در اينجا من مجبورم به چند تا از اين سنگ‌نوشته‌ها اشاره كنم. مثلاً روي سنگ مزار شهيدي نوشته شده است كه «پر كاهي تقديم به آستان قدس‌الهي»؛ بايد ديد اين خانواده كه سال‌ها براي فرزندش زحمت كشيده، چه اتفاقي برايش افتاده كه او را در آستان خدا، پر كاه مي‌بيند، در حقيقت بايد گفت كه اين ادبيات مخصوص گفتمان انقلاب اسلامي است و نمي‌توان جايي ديگر توليدش كرد. شايد قرن‌ها طول بكشدكه شخصيتي مثل امام خميني(ره) بيايد و بتواند چنين ايدئولوژي‌اي را تبيين كند. يا روي سنگ مزاري فرازي از وصيتنامه شهيد نوشته شده است: «به نام خدا و در راه خدا اين وصيتنامه را مي‌نويسم تا حجت باشد براي آنها كه بعد از من نگويند نا آگاه بودند و نادان، بلكه من زندگي از حسين(ع) آموختم كه او گفت مرگ با عزت به از زندگي با ذلت است.» از اين دست سنگ‌نوشته‌ها زياد است. اما نكته قابل تأمل در اين است كه سنگ‌نوشته شهدا منتقل‌كننده پيام هستند. مي‌خواهد بگويد آنكه در زير اين قبر خوابيده با يك فرد معمولي فرق دارد و حتي بعد از اينكه دستش از دنيا كوتاه است، همچنان در فكر و انديشه انتقال پيام و هدفش است. شهيد فكر سال‌هاي بعد را كرده، يعني فكر سال 1395 است كه عده‌اي گمراه برگردند و بگويند اينها تعدادي آدم بودند كه نمي‌دانستند به كدام راه مي‌روند؛ همان است كه شهيد مرتضي ياغچيان در پاسخ به اين ابهام در وصيتنامه‌اش مي‌نويسد:  تا حجت باشد بر آنان كه نگويند نا آگاه بودند و نادان! من زندگي ازحسين آموختم و هزاران مثال پر مغز ديگر. ما چنين ميراث غني‌اي داشته باشيم وحالا عده‌اي به هر بهانه مثلاً يكسان‌سازي، ساماندهي يا بهسازي يا هر عنواني كه استفاده مي‌كنند، مي‌آيند و اين ميراث را تخريب مي‌كنند. چرا؟ چون ما هنوز ميراث شهدا را به عنوان ميراث فرهنگي نمي‌شناسيم. متأسفانه تير و تخته قجري در كشور ما ميراث فرهنگي است اما سنگ‌مزار يك شهيد و سنگ‌نوشته آن كه تاريخ معاصر ما را در بر دارد به عنوان ميراث فرهنگي شناخته نمي‌شود. مثل كار آنها مانند كسي است كه وقتي قسمتي از تخت جمشيد خراب شده است را به كل ويران كنند و دوباره بسازند.
پس به نظر شما مي‌توانيم با تكيه بر سنگ‌نوشته شهدا در مقابل شبهات بايستيم؟
بله؛ نسل بعد از ما كه دهه 60 و 70 هستند و از جنگ و جبهه فاصله داشته‌اند، سؤالات  زيادي برايشان پيش مي‌آيد و حق هم دارند. ما كلي شهيد داريم كه در زندگينامه و وصيتنامه‌هايشان سراسر معنا است. من خرده نمي‌گيرم به جوانان و نسل سومي‌ها اگر بگويند: چرا دفاع مقدس؟ ما نمي‌توانيم به جواني كه مي‌گويد جنگ فقط كشت و كشتار است خرده‌اي بگيريم. چون نتوانستيم مفهوم ايثار جنگ و رشادت بچه‌ها را براي آنها تبيين كنيم. هرچند تعداد اندكي از جوانان ما اين نظرات را دارند. حضور رزمندگان امروز ما در جبهه مقاومت اسلامي اين فرمايش آقا را به منصه ظهور مي‌رساند كه جوان‌هاي امروز هم قطعاً از جوان‌هاي ديروز تأسي خواهند كرد. مثلاً، چرا مادر سه شهيد در محضر امام مي‌گويد من سه فرزند شهيد را تقديم كرده‌ام و زماني كه امام خميني(ره) گريه مي‌كند مادر شهيد مي‌گويد شما گريه نكن من سه شهيد دادم كه شما گريه نكنيد. جوان با خود مي‌گويد، نكند اينها ساختگي باشد. وقتي برود وادي رحمت و بهشت زهرا روي سنگ مزار شهدا را بخواند كه نوشته است: من اين راه را با تمام آگاهي انتخاب كردم و بخواند كه نوشته است: ببوسم دستت اي مادر كه پروردي مرا آزاد. به جاي رخت دامادي لباس خون به تن دارم... وقتي به نوشته‌ها و وصيت شهدا كه روي سنگ مزارشان نوشته شده است نگاه مي‌اندازد با خود مي‌گويد يك جوان طي سال‌هاي 1367- 1360 چطور فكر مي‌كرده و خب برخي ابهامات براي او رفع مي‌شود.
براي انجام نگرفتن طرح يكسان‌سازي چه اقداماتي انجام داديد و آيا با مسئولان هم صحبت كرده‌ايد؟
ما پيش از رسانه‌اي كردن انتقاداتمان، دوستانه خدمت مسئولان مربوطه كه بسياري از آنها خودشان هم از جامعه ايثار‌گري هستند، رفتيم. اما متأسفانه به حرف‌هاي‌مان گوش نكردند و مجبور شديم اين مبحث را رسانه‌اي كنيم. مطمئناً از كمك هيچ كارگروه يا كارشناس فرهنگي در طرح يكسان‌سازي استفاده نشده است. چرا كه آنها قبور شهدا را براي شب نورپردازي كرده‌اند! در صورتي كه در دين ما رفتن به قبرستان در شب كراهت دارد. اينها انتقاداتي است كه ما داشتيم و متأسفانه توجه نشد. حتي بعد از يكسان‌سازي هم اعلام كرديم كه مي‌توان از يك پرچم براي بالاي مزار شهدا استفاده كرد و متأسفانه به اين هم توجه نكردند. پرچم كشور ما سراسر معنا و مفهوم است. اين نام‌هاي مقدس و لا‌اله‌الاالله‌ها  كه در ميان پرچم است معنا دارد. در برخي از روستاها كه فرصتي نبوده شهدا را از اموات جدا كنند، يك پرچم بالاي مزارش خودنمايي مي‌كند و نشان مي‌دهد كه شهدا با باقي اموات فرق دارند. حالا معلوم نيست به چه دليل پرچم جمهوري اسلامي را از سر مزار شهدا بر مي‌دارند. در آخر به ما تهمت زدند كه به دنبال منافع خودمان هستيم و من نمي‌دانم كه سنگ‌نوشته شهدا چه منفعتي مي‌تواند مثلاً براي فردي مثل من در پي داشته باشد. جز اينكه ما نگران فرهنگي هستيم كه در سنگ‌نوشته‌هاي شهدا به نسل بعد از ما منتقل مي‌شود. تأسف اينجا است كه كسي پاسخگو نيست. هيچ ارگاني نمي‌تواند سينه‌اش را سپر كند و پاسخگو باشد. من تعجب مي‌كنم كه بعضي از ارگان‌ها فاقد موضع خاصي هستند. ما  هر فردي را نقد كرديم آنها ديگري را معرفي كردند. هيچ موضعي از طرف بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس و سازمان ميراث فرهنگي ديده نمي‌شود. شهرداري بنياد شهيد را مقصر معرفي مي‌كند و بنياد هم شهرداري را. اين ميان كلي هزينه مالي هم صرف مي‌شود.
تخريب و بازسازي قبور شهدا قاعدتاً بايد مورد رضايت خود خانواده‌ها باشد؟
بله، آقايان هم ادعا مي‌كنند كه از تك به تك خانواده شهدا امضا گرفته‌اند. اما ما درخواست داريم كه اگر اين موضوع صحت دارد، رضايتنامه‌ها را منتشر كنند.
براي اينكه وجهه رسانه‌اي مزار شهدا و از آن مهم‌تر فرهنگ نهفته در سنگ‌نوشته‌ها را بهتر حفظ كنيم و گسترش دهيم چه كاري مي‌توانيم انجام دهيم؟
اين به عهده مسئولان و كارشناسان فرهنگي است كه اگر شهيدي نقطه بارزي در زندگي‌اش دارد و در سنگ‌نوشته، جعبه، آينه و در ويترينش مشخص نشده، براي انتقال آن تلاش كنند. بايد به جوان ما بگويند مثلاً شهيد محمد باقر مشهدي عبادي كه لحظه آخر در محاصره دشمن قرار مي‌گيرد و به ياد فرموده امام خميني (ره ) مي‌افتد كه مثل امام حسين(ع) بجنگيد، چطور از پشت بيسيم به آقا مهدي باكري مي‌گويد: «آقا مهدي جان به امام بگوييد شما امر كرديد مثل امام حسين بجنگيد، بچه‌هاي لشكر عاشورا بچه‌هاي ترك زبان آذربايجان مثل امام حسين جنگيدند و مثل امام حسين شهيد شدند.» شما اگر دنيا را بگرديد، چنين ادبياتي پيدا نخواهيد كرد. اين نشان از ولايتمداري اين شهيد دارد. شهيدي كه لحظه آخر مرگ را با چشمانش مي‌بيند و درصدد است كه به ولي امرش بگويد ما كم كاري نكرديم. خب اگر در سنگ‌نوشته اين شهيد يا حوالي مزار اين شهيد اين پيام به جوان و مردم منتقل نشده است بايد منتقل شود. ما نه اين كار را كرديم و نه المان‌هاي موجود گلزار شهدا را حفظ مي‌كنيم و به بهانه يكسان‌سازي قبور شهدا اينها را از بين مي‌بريم.

نویسنده : صغری فرهنگ
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار