شهدای ایران shohadayeiran.com

شهید لاجوردی به آقای ناطق گفت: «شما مگر کارتان نمایندگی نیست؟؛ به کارتان برسید. به سربازها چه کار دارید؟ سربازهایی که پارتی ندارند، چه کار کنند. بعد هم گوشی را گذاشت و تماس را قطع کرد. بعدها که آقای ناطق رئیس کنگرۀ شهید لاجوردی شد، خودش این خاطره را تعریف کرد. شهید لاجوردی اصلاً از هیچ‌کس نمی‌ترسید و با کسی رودربایستی نداشت.»
آنچه که مردم را بیش از همه آزار می‌دهد از سویی روحیۀ اشرافی برخی مسئولین و از سوی دیگر پارتی بازی در نهادها و سازمان‌های دولتی است، در حالی که مردم عادی بایستی برای انجام کارهای قانونی و معمولی خود ساعت‌ها در ادارات در صف‌های طولانی بایستند و از این اتاق به اتاق دیگر برای گرفتن یک امضا بروند، بعضاً دیده می‌شود که نزدیکان یک مسئول بدون طی مراحل قانونی در کمتر از یک دقیقه به سر منزل مقصود می‌رسند. مرور خاطرات شخصیت‌ها نشان می‌دهد که شهیدان بزرگ تاریخ انقلاب همواره با چنین روحیه‌هایی در مبارزه بودند و مقابل پارتی بازی مسئولین ایستادگی می‌کردند.

«مظفر الوندی» که هم اکنون دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک در وزارت دادگستری است و پیش از این مسئولیت‌های متعددی در سازمان زندان‌ها داشته، از جمله افرادی است که در زمان ریاست شهید «لاجوردی» بر سازمان زندان‌ها با این شهید همکار بود.

وی در بیان خاطرات خود از دورۀ همکاری با شهید لاجوردی می‌گوید: «یک زمانی آقای ناطق نوری رئیس مجلس بود و یکی از بستگانش در سیستان و بلوچستان سرباز بود. از دفتر وی زنگ زدند به دفتر شهید لاجوردی و گفتند که آقای ناطق پشت خط است. آن مکالمه هیچ وقت از یادم نمی‌رود. شهید لاجوردی به آقای ناطق گفت: «شما مگر کارتان نمایندگی نیست؟؛ به کارتان برسید. به سربازها چه کار دارید؟ سربازهایی که پارتی ندارند، چه کار کنند. بعد هم گوشی را گذاشت و تماس را قطع کرد. بعدها که آقای ناطق رئیس کنگرۀ شهید لاجوردی شد، خودش این خاطره را تعریف کرد. شهید لاجوردی اصلاً از هیچ‌کس نمی‌ترسید و با کسی رودربایستی نداشت.»

البته این تنها مورد از برخوردهای شهید لاجوردی با تبعیض نبود. این شهید در آخرین سخنرانی خود پس از برکناری از دادستانی انقلاب تهران در تاریخ 29 دی 1363 به آزادی یک زندانی نزدیک به آیت‌الله «منتظری» اشاره کرده و می‌گوید: «نوشین نفیسی جزو یکی از 3 نفر مرکزیت جناح انقلابی راه کارگر بود. وقتی چنین فردی را بیاورند آزاد کنند، من به آنها گفتم که وقتی [دستور] آزادی او را دیدم، از خدا مرگم را خواستم و در پرونده هم نوشتم. نوشتم خدایا تو شاهدی وقتی که این تبعیض را در جمهوری اسلامی دیدم از تو مرگم را خواستم...گفتم نوشین نفیسی را آزاد می‌کنید تا پدرش خوشش بیاید؛ اینکه مرکزیت و محور آزاد شود و زیرمجموعۀ آن اعدام، ظلم است. چرا 5 ردیف زیر او اعدام بشود اما مرکزیت آزاد بشود؟»

گفتنی است پدر نوشین نفیسی پزشک آیت‌الله منتظری بود و به خاطر این نزدیکی و انتساب آزاد شد!

*نماینده

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار