من فکرم برای درس خواندن راحت نیست. من نمی توانم ببینم که برادران خوزستانی و غریبم در جبهه های جنگ به خاک و خون می افتند و من اینجا نشسته باشم. لذا اگر صلاح می بینید به جبهه بروم.
به گزارش شهدای ایران، شهید حجت الاسلام سید حسن میرزاده فرزند حاج سید عبدالمحمد میرزاده دزفولی در تاریخ 1//6/1338 در رامهرمز متولد شد و بعد از سپری کردن دوران کودکی وارد دبستان شد.
وی در نوجوانی به پیشنهاد والدین خود برای تحصیل علوم دینی رهسپار حوزه علمیه قم گردید. سید حسن در مدرسه علمیه ملاصادق مشغول فراگیری علوم حوزوی شد و بعد از مدت دو سال به اهواز مهاجرت کرد. وی در اهواز و در مدرسه علمیه مرحوم آیت الله بهبهانی به تحصیل ادامه داد و بعد از مدت دو سال ساکن شدن در این شهر مجددا در سال 1353 به شهر مقدس قم عزیمت نمود.
مدت یک سال از حضور مجدد وی در این شهر نگذشته بود که در 15 خرداد سال 1354، حوزه علمیه به پاس یادبود شهدای 15 خرداد سال 1342 مجلس ختمی برقرار کرد. وی در این جلسه که منجر به تظاهرات و شهادت عده ای از طلاب علوم دینی شد، نقش فعالی ایفا نمود.
وی در همان سال با عده ای از دوستانش فعالیت های خود را به طور مخفیانه شروع کردند و در شهرهای جنوب به تبلیغ و ارشاد قشر محروم جامعه پرداختند.
* شناخت اسلام حقیقی مقدمه شوریدن علیه طاغوت
سخن بارز شهید میرزاده این بود که: زمانی می شود مردم را علیه طاغوت شوراند که اسلام حقیقی را به آن ها یاد داده باشیم.
شهید سید حسن همزمان با اوج گیری تظاهرات مردم در سال های 1357-1356، فعالیت های سیاسی خود را به نحو چشم گیری افزون کرد و یکی از افرادی بود که اعلامیه و نوارهای سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) و دیگر مراجع را در بعضی از شهرهای جنوب توزیع می کرد.
ساواک از فعالیت های سید حسن مطلع شد و بعد از دستگیری عده ای از دوستان وی به منزل اجاره ای شهید واقع در خیابان خاکفرج هجوم برد و مقدار قابل توجه ای اعلامیه و نوار سخنرانی را ضبط کرد. البته در این تفتیش سید حسن بیرون از منزل بود و بعد از اطلاع از جریان به وسیلۀ دوستان، ابتدا به سوی اهواز و سپس راهی رامهرمز شد و مدت یک ماه مشغول تبلیغ گردید.
* سامان دادن به کلانتری ها
شهید میرزاده بعد از پیروزی انقلاب برای سامان دادن به وضع کلانتری ها وارد این نهاد شد و شبانه روز اقدامات لازم را در مسیر نظم بخشیدن به این نهاد انجام می داد.
سید حسن بعد از سروسامان دادن به امر کلانتری ها مجددا در سنگر دروس حوزوی حاضر گشت اما در این زمان رژیم بعث عراق به ایران حمله کرد.
وی به استاد درس اصولش گفته بود: من فکرم برای درس خواندن راحت نیست. من نمی توانم ببینم که برادران خوزستانی و غریبم در جبهه های جنگ به خاک و خون می افتند و من اینجا نشسته باشم. لذا اگر صلاح می بینید به جبهه بروم.
بعد از این صحبت ها به بسیج روحانیت می رود و ضمن گذراندن یک دوره آموزش فشرده نظامی راهی جبهه ها می گردد. وی ابتدا به جبهه آبادان رفته و در عملیات شکستن حصر آبادان شرکت می کند.
سید حسن در مرحلۀ بعد برای نبرد در جبهه بستان به همراه برادر خانم خود شهید حجت الاسلام محمود سلطان زاده، فرماندهی عملیات گروهی از دوستان را به عهده گرفت که در این عملیات از ناحیه پیشانی مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و برای مداوا به قم رهسپار شد.
در چند روزی که در قم برای درمان حضور داشت همیشه از این که از قافله شهادت بازمانده بود افسوس می خورد و از خیلی رفقا خواسته بود برای شهادتش دعا کنند تا او هم برای آن ها شفاعت کند.
سرانجام شهید سید حسن میرزاده در چهارم فروردین 1361 در جبهه شوش از سه ناحیه به شدت مجروح گردید و پس از انتقال به بیمارستان نمازی شیراز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
منبع: کتاب " شهدای روحانیت شیعه در یکصد سالۀ اخیر"
وی در نوجوانی به پیشنهاد والدین خود برای تحصیل علوم دینی رهسپار حوزه علمیه قم گردید. سید حسن در مدرسه علمیه ملاصادق مشغول فراگیری علوم حوزوی شد و بعد از مدت دو سال به اهواز مهاجرت کرد. وی در اهواز و در مدرسه علمیه مرحوم آیت الله بهبهانی به تحصیل ادامه داد و بعد از مدت دو سال ساکن شدن در این شهر مجددا در سال 1353 به شهر مقدس قم عزیمت نمود.
مدت یک سال از حضور مجدد وی در این شهر نگذشته بود که در 15 خرداد سال 1354، حوزه علمیه به پاس یادبود شهدای 15 خرداد سال 1342 مجلس ختمی برقرار کرد. وی در این جلسه که منجر به تظاهرات و شهادت عده ای از طلاب علوم دینی شد، نقش فعالی ایفا نمود.
وی در همان سال با عده ای از دوستانش فعالیت های خود را به طور مخفیانه شروع کردند و در شهرهای جنوب به تبلیغ و ارشاد قشر محروم جامعه پرداختند.
* شناخت اسلام حقیقی مقدمه شوریدن علیه طاغوت
سخن بارز شهید میرزاده این بود که: زمانی می شود مردم را علیه طاغوت شوراند که اسلام حقیقی را به آن ها یاد داده باشیم.
شهید سید حسن همزمان با اوج گیری تظاهرات مردم در سال های 1357-1356، فعالیت های سیاسی خود را به نحو چشم گیری افزون کرد و یکی از افرادی بود که اعلامیه و نوارهای سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) و دیگر مراجع را در بعضی از شهرهای جنوب توزیع می کرد.
ساواک از فعالیت های سید حسن مطلع شد و بعد از دستگیری عده ای از دوستان وی به منزل اجاره ای شهید واقع در خیابان خاکفرج هجوم برد و مقدار قابل توجه ای اعلامیه و نوار سخنرانی را ضبط کرد. البته در این تفتیش سید حسن بیرون از منزل بود و بعد از اطلاع از جریان به وسیلۀ دوستان، ابتدا به سوی اهواز و سپس راهی رامهرمز شد و مدت یک ماه مشغول تبلیغ گردید.
* سامان دادن به کلانتری ها
شهید میرزاده بعد از پیروزی انقلاب برای سامان دادن به وضع کلانتری ها وارد این نهاد شد و شبانه روز اقدامات لازم را در مسیر نظم بخشیدن به این نهاد انجام می داد.
سید حسن بعد از سروسامان دادن به امر کلانتری ها مجددا در سنگر دروس حوزوی حاضر گشت اما در این زمان رژیم بعث عراق به ایران حمله کرد.
وی به استاد درس اصولش گفته بود: من فکرم برای درس خواندن راحت نیست. من نمی توانم ببینم که برادران خوزستانی و غریبم در جبهه های جنگ به خاک و خون می افتند و من اینجا نشسته باشم. لذا اگر صلاح می بینید به جبهه بروم.
بعد از این صحبت ها به بسیج روحانیت می رود و ضمن گذراندن یک دوره آموزش فشرده نظامی راهی جبهه ها می گردد. وی ابتدا به جبهه آبادان رفته و در عملیات شکستن حصر آبادان شرکت می کند.
سید حسن در مرحلۀ بعد برای نبرد در جبهه بستان به همراه برادر خانم خود شهید حجت الاسلام محمود سلطان زاده، فرماندهی عملیات گروهی از دوستان را به عهده گرفت که در این عملیات از ناحیه پیشانی مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و برای مداوا به قم رهسپار شد.
در چند روزی که در قم برای درمان حضور داشت همیشه از این که از قافله شهادت بازمانده بود افسوس می خورد و از خیلی رفقا خواسته بود برای شهادتش دعا کنند تا او هم برای آن ها شفاعت کند.
سرانجام شهید سید حسن میرزاده در چهارم فروردین 1361 در جبهه شوش از سه ناحیه به شدت مجروح گردید و پس از انتقال به بیمارستان نمازی شیراز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
منبع: کتاب " شهدای روحانیت شیعه در یکصد سالۀ اخیر"