شیوههای مغزشویی و یا به اصطلاح علمی (علم تغییر ذهن افراد (LNPاز مدت ها قبل در دستور کار مجاهدین خلق قرار داشته است تا از این طریق افرادی که شاید تا پیش از این از عواطف و احساسات انسانی برخوردار بوده اند، به گرگ هایی خون آشام تبدیل شوند و جان انسان های بیگناه را به فجیع ترین شکل ممکن می گیرند.
مغزشویی فرآیند منحصربه فرد خود را در پادگان اشرف داشت. افراد عضو سازمان باید هر روز موضوعاتی که در ذهن داشتند و یا به آن اندیشیده اند را مکتوب کنند. سپس در جلساتی که عصرها برگزار شد فرد آن نکات را در جمعی از اعضا قرائت می کرد و در این مرحله افراد موظف بودند تحت هر شرایطی از متن خوانده شده توسط فرد انتقاد کنند و او را مورد هجمه های فحش و ناسزا قرار دهند. در این شرایط ساختارهای شخصیتی فرد طی مدت زمانی کوتاه منهدم می شود و شخص عملا به یک فرد ذلیل و زبون مبدل می گردد.
تحت فشار قراردادن اعضای مورد نظر و خرد کردن شخصیت و انسانیت او مواهب فراوانی را عاید سرکردگان این سازمان تروریستی می کرد. برای پیاده سازی اهداف از قبل طراحی شده و پرکردن ذهن افراد از خونریزی و آدمکشی، می بایست ذهن اعضا خالی از داشته های شخصی شود و شخصیت فرد کاملا تخریب گردد.
ابراهیم خدابنده یکی از اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق است. او که بیش از بیست سال در این سازمان مخوف فعالیت می کرده در خصوص نحوه شست و شوی مغزی اعضای سازمان این طور توضیح می دهد: «برای شست و شوی مغزی ابتدا فرد را به لحاظ روانی تخلیه می کنند تا حدی که نسبت به مسائل خارج از خود بیگانه می شود و به نقطه ای می رسد که به رهبر یا مسئولش وابسته می گردد.»
وی یادآور شد: در این حال، فردی که آزارش به مورچهیی نمی رسید قادر به اعمال تروریستی در منطقه ای میشود که چندین نفر را از بین میبرد.
وی با اشاره به مجابسازی مدون در بازسازی فکری فرد و شست و شوی مغزی گفت: با این تکنیک مدون و برنامهریزی شده بصورت مستمر که درسازمان منافقین نیز کاربرد بسیاری داشت، افراد به نقطه وابستگی به فرد مسوول میرسند.
خدابنده با اشاره به مبحث روانی موسوم به "تهاجم به خویشتن فرد" افزود: در این شیوه که در سازمان منافقین به نام"شکستن فردیت" مطرح بود فرد مجاب می شود که باید شخصیت کاذب و عنصر مادون انسانی خود را خرد کند و با این روش، قدرت "نه گفتن" در او از بین میرود.
برگزاری مستمر نشست های عقیدتی – تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق نیز یکی از راه های مغزشویی اعضا بود.
هر از گاهی یک موضوع محوری در نظر می گرفتند و هفته ها در مورد آن مهم بحث و تبادل نظر می شد. اینکه مثلا چرا تاکنون رجوی معدوم موفق به سرنگونی نشده را مبحث خود قرار می دادند و در نهایت هر کسی خود را مقصر این امر می دانست؛ اینکه سازمان اگر به اهداف پلیدش دست نیافته حتما ما مقصر هستیم!
موضوع شست و شوی مغزی از همان ابتدای فعالیت های سیاسی سازمان مجاهدین خلق مورد تأیید سرکردگان بود و این روش کثیف را مورد تأیید قرار داده بودند.
فرامرز رفیع پور جامعه شناس و محقق ایرانی در این باره در کتاب آناتومی جامعه این گونه می نویسد: «پرنده ای که مدت ها اسیر قفس است آزاد کنید. در این حال می بینید که دیگر نمی تواند از بال هایش برای پرواز استفاده کند. ذهن او به او فرمان پرواز نمی دهد در حالی که او از بال های سالمی هم برخوردار است. بررسی سیاسی شستشوی مغزی Brain Washing . یادم آمد زمانی که در اوایل انقلاب در دبیرستان تدریس می کردم، شعار روز سازمان" مبارزه با شستشوی مغزی دانش آموزان برای اعزام به جبهه های جنگ" بود. در آن زمان هنوز مسئولین سازمان کشف نکرده بودند که شستشوی مغزی با شستشوی سیب زمینی متفاوت است ولی امروز که تمامی منتقدین و فعالین حقوق بشر برای آزادی جسمی و روحی ساکنین اشرف تلاش می کنند و رهبران فرقه را به شستشوی مغزی نیروهای خود متهم می نمایند، سازمان به راحتی منکر وجود چنین پدیده ای می شود و سعی می کند که با شبیه سازی های کودکانه مانند شستن مغز و سیب زمینی توسط شلنگ آب، نیروهای خویش را در اشرف که هیچ گونه دسترسی به منبع علمی و آموزشی ندارند، در همان انجماد فکری بیست و چند ساله نگهدارند.»
بسیاری از افراد که فریب وعده های سازمان مجاهدین خلق را خورده بودند و به این سازمان گرویده بودند، پس از مدتی کوتاه متوجه دروغ ها و فسادهای سیستم این سازمان شدند. همین عوامل زمینه ساز تمایل آن ها به خروج از مقر اصلی منافقین –پادگان اشرف– شد. اما مسعود رجوی و همدستانش اگر تن به این درخواست ها می دادند عملا مجاهدین خلق را باید منحل اعلام می کردند، لذا به هر طریق ممکن سعی بر حفظ نیروهای خود داشتند.
توسل به زور و مغزشویی یکی از این ترفندها به حساب می آمد. بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری گروهک تروریستی منافقین، در مورد روش های سران این سازمان تروریستی برای نگه داشتن اعضای خود در اشرف و در بی خبری کامل گفت: «سازمان طی یک پروسه طولانی مدت و برای شستشوی مغزی افراد، از احساسات مذهبی اعضای خود که غالبا شیعه هستند، حتی رابطه اعضا با امام حسین (علیه السلام)، سوءاستفاده کرده اند. مثلا مسعود رجوی می گفت من امام حسین (علیه السلام) را قبول دارم و از عاشورا صحبت می کرد؛ از نماز صحبت می کرد و بر اقامه نماز تاکید می کرد.»
سلطانی تأکید می کند: «سازمان مجاهدین خلق در طولانی مدت با شستشوی مغزی اعضای خود را نگه می داشت. در چنین شرایطی رجوی موجب یک سری ازدواج اجباری شد و بعد هم دستور طلاق اجباری داد و کودکان را از والدین شان جدا کردند؛ در این فرقه هیچ رابطه خانوادگی به رسمیت شناخته نمی شود و حتی خواهر و برادرها هم نمی توانند یکدیگر را ببینند… بستر این شستشوی مغزی، ادعای نجات مردم ایران بود.»
کنترل ذهن اعضا برای چندصباحی بیشتر بر تخت خفت نشستن جزو اساسی ترین اصول رجوی به حساب می آمد. ترسیم چنین فضایی و قرار گرفتن افراد در مراحل کنترل ذهن توسط مسئولین سازمان شرایط را برای خونریزی های بیشتر فراهم می کرد.
بتول رجایی فردی بود که با دستور مستقیم رجوی مسئول گفت و گو و شست و شوی مغزی کسانی بود که قصد خروج از اردوگاه اشرف را داشتند. شخصی که چندی پیش بیماری سرطان او را از پای درآورد.
به گفته بسیاری از افراد جدا شده از سازمان منافقین، سلسله ترورهای کور که در کشور و توسط اعضای فریب خورده سازمان صورت گرفت در همین چارچوب قرار می گرفت.
نکته قابل تامل اینکه مقوله مغزشویی یک حرکت معمول در سازمان های تروریستی به حساب می آید. گروه تروریستی داعش نیز که تحرکات وحشیانه اش قلب خاورمیانه و حالا دیگر اروپا را نشانه رفته است نیز برای عملیات های انتحاری از ترفند شست و شوی مغزی افراد جذب شده بهره می برد.
چندی پیش روزنامه «پاکستان» در گزارشی مخفیانه که توسط وزارت کشور پاکستان منتشر شد تاکید کرد که حدود 40 تا 50 هزار نفر از نوجوانان و جوانان که به وسیله سرکردگان داعشی دچار شست و شوی مغزی شده اند تحت آموزش های مختلف نظامی قرار گرفته اند. افرادی که پس از مدتی کوتاه هریک همچون بمبی سیار قابلیت انفجار در هرگوشه از دنیا را خواهند داشت.
کاظم افجه ای با به شهادت رساندن شهید کچوئی، ترور شهید محراب آیت الله مدنی به دست مجید نیکو، ترور شهید محراب آیت الله دستغیب به دست گوهر ادب آواز تنها نمونه هایی از تاثیرات مغزشویی در سازمان منافقین است.
اشخاصی که با عملیات های انتحاری هم برخی از بزرگان کشور را به شهادت رساندند و هم کمر به نابودی خود بستند.
نمونه های بسیار دیگر از شهادت مردم کشورمان به دستان پلید عمال تروریستی منافقین در کارنامه سراسر سیاه سازمان مجاهدین خلق وجود دارد که سبب شده تا ابد مهر ننگ و بدنامی بر پیشانی این گروه تروریستی بخورد.
یکی از فرماندهان زن گروه تروریستی منافقین که با شرایط خاص اجازه خروج از پادگان اشرف را پیدا کرد و پای نامه ای را امضا نمود که سندی دروغین شد بر هرزگی و فاحشه بودنش در گفت و گو با یکی از شبکه های ماهواره ای گفته بود: «اگر من امکانات داشتم یک کتاب قطور از شکنجه هایی که سازمان بر سر امثال من و هزاران زن دیگر آورده بودند، می نوشتم تا ملت ایران بدانند این مجاهدین چقدر کثیف هستند.»
*خبرنامه دانشجویان