شهدای ایران: روزنامه «جوان» در یادداشتی از «کبری آسوپار» نوشت:
سیدحسن خمینی در مصاحبهای در پاکستان در ایام تعطیلات عید فطر جملاتی گفت که بهرغم اهمیت موضوع، دیده نشد و کسی در مورد آن حرفی نزد. او در پاسخ به سؤالی در مورد نسبت جناحهای مختلف درون ایران با اندیشه امام میگوید که «من هیچ کدام از جریانات داخل ایران را به مخالفت با امام و اندیشه ایشان متهم نمیکنم. البته قرائتهای مختلفی وجود دارد. همین امر نیز نقطه قوت اندیشههای امام است که امکان اجتهادها و قرائتهای مختلف درون آن وجود داشته باشد.»
گویند روزی دو نفر که با هم دعوا داشتند، برای حل اختلاف به نزد ملانصرالدین میآیند. نفر اول با طرح استدلال و دلایل، خود را محق جلوه میدهد، ملا هم میگوید، بله حق با توست. طرف دیگر دعوا شاکی میشود و دلایل خود مبنی بر محق بودن را بیان میکند و ملا پس از گوش دادن میگوید، بله حق با تو هم هست. زن ملا که از پس پرده داشت این قضاوت و دفاعیات را میشنید، از آن پشت پرده ندا در داد که ملا نمیشود هم او درست بگوید و حق با او باشد و هم با طرف مخالفش. ملا هم با خونسردی جواب داد: اتفاقاً تو هم درست میگویی و حق با تو هم هست!
«حق با همه طرفین بودن در یک موضوع ثابت» به اندازه همین قدری که حکایت شده و دهان به دهان میچرخد، مضحک است. در قرن بیستم اما این حکایت مضحک، توسط دگراندیشان کاملاً تئوریزه شد و با عنوان تکثرگرایی، پلورالیسم و قرائتهای مختلف در میان نظریات مختلف جای گرفت. در ایران در دهه 70، بارها این نظریات به بحث گذاشته شد و سخنرانیها و کتابهای متعدد از خلال بحثهای دو طرف بیرون آمد. حالا باید دوباره همه را مرور کرد تا به سادگی اثبات شود نکتهای که حسن خمینی در مورد حضرت امام(ره) میگوید، چقدر میتواند خطرناک باشد. او گویی در ابتدای راهی است که سروش و کدیور پیش از او با فخر پیمودند و فیالحال فقط چند نکته محض یادآوری میگوییم و میگذریم:
اول آنکه امکان (به معنای درست بودن و نه امکان وقوعی) قرائتهای مختلف از یک اصل، آن اصل را به ابتذال و نابودی میکشاند؛ چه آنکه ثبات ارزشمند را از آن اصل و مبانی و ارزشهایش سلب میکند و پس از آن میتوان هر گزارهای را، حتی گزارههای متناقض را مستند به آن اصل کرد و در برابر اعتراض و ایراد تناقض هم اینطور گفت که این برداشت و قرائت من است؛ شما هم میتوانید قرائت خود را داشته باشید!
اگر امروز مجوز داده شد که هر قرائتی و هر برداشتی از مواضع امام(ره) نادرست قلمداد نشود، فردا میتوان گفت قرائت من از امام(ره) این است که ایشان مخالف شعار «مرگ بر امریکا» بودند... قرائت من این است که ایشان هم اگر الان بودند، فریاد میزدند «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران» و کسی هم نمیتواند ایراد بگیرد که امام اینگونه نبود و این شعارها دقیقاً مخالف مواضع امام است، چه آنکه خواهند گفت برداشت ما از امام این است. و راستی! آن وقت امام را با کدام برداشت و قرائت قرار است به نسلهای جدید بشناسانیم؟! وقتی قرار است «روحالله خمینی» نه یک ارزش ثابت، بلکه متغیری با برداشتهای متفاوت باشد، کدام برداشت را باید به نسل جدید به عنوان شخصیت رهبر انقلاب بزرگ سال 57 معرفی کرد؟! از همین روست که معتقدیم اعتقاد به درستی برداشتهای مختلف از حضرت امام(ره) لاجرم به بیاثر کردن ایشان میانجامد.
دوم آنکه امام(ره) برای جمهوری اسلامی، برای مقامات و اهل سیاست و برای تودههای مردم ملاک و میزان ارزیابی است. در ایران اغلب در مقام اثبات درستی یا غلطی یک اقدام یا موضع، حتماً بخشی از استدلال به این میپردازد که نظر امام در آن زمینه چه بوده است. حال اگر بشود هر برداشتی از نظریات امام کرد، دیگر ملاک قرار گرفتن امام بیمعنا میشود. کسی نمیتواند بگوید نظر شما غلط است، چون امام مخالف آن را فرموده یا عمل کردهاند، چراکه پاسخ خواهد شنید که قرائت شما این را میگوید، قرائت من این را نمیگوید! و اصولاً یک امر متغیر نمیتواند ملاک و میزان قرار گیرد.
سوم آنکه متهم نکردن هیچ جریانی به مخالفت با اندیشه امام نظریه شیکی محسوب میشود، اما با یک نگاه گذرا به جریانهای داخلی ایران ابطال آن به سرعت عیان میشود. جریانی که از دل آن گزاره «فرستادن اندیشه امام به موزه تاریخ» بیرون میآید، چطور میتواند به مخالفت با اندیشه امام متهم نشود؟! جریانی که اردوکشی خیابانیاش با لگدمال کردن مبانی فکری امام خمینی طی شعارهای «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران» یا «مرگ بر اصل ولایتفقیه» یا «جمهوری ایرانی» همراه میشود، چطور میتواند با اندیشه امام در مورد ولایتفقیه، دفاع از مردم فلسطین یا جمهوری اسلامی مخالف نباشد؟!
اینگونه است که او در یک دوراهی سخت، میخواهد بین حق و باطل راه برود و اسمش را میانهرو بگذارد! اما باید دانست امام یکی بود و یکی خواهد ماند؛ پلورالیزه کردن امام، ظلمی شیک به ایشان است. ما حق نداریم پوپولیستمآبانه، امام را چندگانهای نشان دهیم که هر برداشتی از ایشان مجاز خواهد بود، فقط برای اینکه کسی را از خودمان نرنجانیم! وظیفه ما آن است که مقصود امام را به دست آوریم، نه اینکه تفاسیر و برداشتهای خودمان را به ایشان نسبت دهیم. در مورد امامی که از صریحترین و رکگوترین آدمهای روزگار بوده، حتماً فهم قصد و نظر ایشان کار سختی نخواهد بود.
سیدحسن خمینی در مصاحبهای در پاکستان در ایام تعطیلات عید فطر جملاتی گفت که بهرغم اهمیت موضوع، دیده نشد و کسی در مورد آن حرفی نزد. او در پاسخ به سؤالی در مورد نسبت جناحهای مختلف درون ایران با اندیشه امام میگوید که «من هیچ کدام از جریانات داخل ایران را به مخالفت با امام و اندیشه ایشان متهم نمیکنم. البته قرائتهای مختلفی وجود دارد. همین امر نیز نقطه قوت اندیشههای امام است که امکان اجتهادها و قرائتهای مختلف درون آن وجود داشته باشد.»
گویند روزی دو نفر که با هم دعوا داشتند، برای حل اختلاف به نزد ملانصرالدین میآیند. نفر اول با طرح استدلال و دلایل، خود را محق جلوه میدهد، ملا هم میگوید، بله حق با توست. طرف دیگر دعوا شاکی میشود و دلایل خود مبنی بر محق بودن را بیان میکند و ملا پس از گوش دادن میگوید، بله حق با تو هم هست. زن ملا که از پس پرده داشت این قضاوت و دفاعیات را میشنید، از آن پشت پرده ندا در داد که ملا نمیشود هم او درست بگوید و حق با او باشد و هم با طرف مخالفش. ملا هم با خونسردی جواب داد: اتفاقاً تو هم درست میگویی و حق با تو هم هست!
«حق با همه طرفین بودن در یک موضوع ثابت» به اندازه همین قدری که حکایت شده و دهان به دهان میچرخد، مضحک است. در قرن بیستم اما این حکایت مضحک، توسط دگراندیشان کاملاً تئوریزه شد و با عنوان تکثرگرایی، پلورالیسم و قرائتهای مختلف در میان نظریات مختلف جای گرفت. در ایران در دهه 70، بارها این نظریات به بحث گذاشته شد و سخنرانیها و کتابهای متعدد از خلال بحثهای دو طرف بیرون آمد. حالا باید دوباره همه را مرور کرد تا به سادگی اثبات شود نکتهای که حسن خمینی در مورد حضرت امام(ره) میگوید، چقدر میتواند خطرناک باشد. او گویی در ابتدای راهی است که سروش و کدیور پیش از او با فخر پیمودند و فیالحال فقط چند نکته محض یادآوری میگوییم و میگذریم:
اول آنکه امکان (به معنای درست بودن و نه امکان وقوعی) قرائتهای مختلف از یک اصل، آن اصل را به ابتذال و نابودی میکشاند؛ چه آنکه ثبات ارزشمند را از آن اصل و مبانی و ارزشهایش سلب میکند و پس از آن میتوان هر گزارهای را، حتی گزارههای متناقض را مستند به آن اصل کرد و در برابر اعتراض و ایراد تناقض هم اینطور گفت که این برداشت و قرائت من است؛ شما هم میتوانید قرائت خود را داشته باشید!
اگر امروز مجوز داده شد که هر قرائتی و هر برداشتی از مواضع امام(ره) نادرست قلمداد نشود، فردا میتوان گفت قرائت من از امام(ره) این است که ایشان مخالف شعار «مرگ بر امریکا» بودند... قرائت من این است که ایشان هم اگر الان بودند، فریاد میزدند «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران» و کسی هم نمیتواند ایراد بگیرد که امام اینگونه نبود و این شعارها دقیقاً مخالف مواضع امام است، چه آنکه خواهند گفت برداشت ما از امام این است. و راستی! آن وقت امام را با کدام برداشت و قرائت قرار است به نسلهای جدید بشناسانیم؟! وقتی قرار است «روحالله خمینی» نه یک ارزش ثابت، بلکه متغیری با برداشتهای متفاوت باشد، کدام برداشت را باید به نسل جدید به عنوان شخصیت رهبر انقلاب بزرگ سال 57 معرفی کرد؟! از همین روست که معتقدیم اعتقاد به درستی برداشتهای مختلف از حضرت امام(ره) لاجرم به بیاثر کردن ایشان میانجامد.
دوم آنکه امام(ره) برای جمهوری اسلامی، برای مقامات و اهل سیاست و برای تودههای مردم ملاک و میزان ارزیابی است. در ایران اغلب در مقام اثبات درستی یا غلطی یک اقدام یا موضع، حتماً بخشی از استدلال به این میپردازد که نظر امام در آن زمینه چه بوده است. حال اگر بشود هر برداشتی از نظریات امام کرد، دیگر ملاک قرار گرفتن امام بیمعنا میشود. کسی نمیتواند بگوید نظر شما غلط است، چون امام مخالف آن را فرموده یا عمل کردهاند، چراکه پاسخ خواهد شنید که قرائت شما این را میگوید، قرائت من این را نمیگوید! و اصولاً یک امر متغیر نمیتواند ملاک و میزان قرار گیرد.
سوم آنکه متهم نکردن هیچ جریانی به مخالفت با اندیشه امام نظریه شیکی محسوب میشود، اما با یک نگاه گذرا به جریانهای داخلی ایران ابطال آن به سرعت عیان میشود. جریانی که از دل آن گزاره «فرستادن اندیشه امام به موزه تاریخ» بیرون میآید، چطور میتواند به مخالفت با اندیشه امام متهم نشود؟! جریانی که اردوکشی خیابانیاش با لگدمال کردن مبانی فکری امام خمینی طی شعارهای «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران» یا «مرگ بر اصل ولایتفقیه» یا «جمهوری ایرانی» همراه میشود، چطور میتواند با اندیشه امام در مورد ولایتفقیه، دفاع از مردم فلسطین یا جمهوری اسلامی مخالف نباشد؟!
اینگونه است که او در یک دوراهی سخت، میخواهد بین حق و باطل راه برود و اسمش را میانهرو بگذارد! اما باید دانست امام یکی بود و یکی خواهد ماند؛ پلورالیزه کردن امام، ظلمی شیک به ایشان است. ما حق نداریم پوپولیستمآبانه، امام را چندگانهای نشان دهیم که هر برداشتی از ایشان مجاز خواهد بود، فقط برای اینکه کسی را از خودمان نرنجانیم! وظیفه ما آن است که مقصود امام را به دست آوریم، نه اینکه تفاسیر و برداشتهای خودمان را به ایشان نسبت دهیم. در مورد امامی که از صریحترین و رکگوترین آدمهای روزگار بوده، حتماً فهم قصد و نظر ایشان کار سختی نخواهد بود.
حجت الاسلام والمسلمین "سید محمدعلی شهیدی" عزیز
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران .
هر چه فرمودید .
درست و قابل دفاع .
ولی باید قبول بفرمائید که :
در این مدت ریاست جنابعالی از قوانین ضد رزمندگان و ضد جانبازان مدیران گذشته
پیروی و عمل نموده اید .
و می توانستید از اختیارات خودتان استفاده نموده و حق بچه های جبهه و جنگ
را بپردازید .
یعنی امتیاز ایثارگری بچه های جبهه و جنگ ( رزمندگان و جانبازان زیر 25 %
مثلاً 5 % ) را به ایشان واگذار کنید .
و ماهیانه حداقل 2 میلیون تومان به اینان حقوق بدهید .
و از امتیازات بنیاد شهید بهره مند سازید .
در پایان از ریاست جنابعالی در بنیاد حمایت قاطع می کنیم .
سلامت باشید .
http://khakpour95m.blogfa.com/
...