روحانی راهی ندارد جز اینکه دست به یک هولوکاست در خصوص این کارتن خوابهای عصبانی بزند، کارتن خوابهایی که بهترین طعمه برای رقیب او محمود احمدی نژادند و بهترین خوراک برای تولید دوقطبیهای تاثیرگذار که احمدینژاد در آنها استاد است. کارتن خوابهایی که دوران کودکی خود را پشت سر گذاشته و در درون ایرانیها در حال مرد شدناند.
شهدای ایران: روزگاری احمدینژاد گفته بود: «الان بچه مدرسهایها در انشاهای خود با موضوع در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ با اعتماد به نفس مینویسند، وزیر و وکیل و رییس جمهور» و همچنین در جایی گفته بود: «اگر در گذشته گفته میشد که دانشمندان ایرانی فلان اختراع را داشتهاند، همه مردم با شک و تردید به این مساله نگاه میکردند اما اگر امروز از پیشرفتهای بسیار بزرگی در حوزههای هستهای و فضایی سخن گفته میشود همه میپذیرند، این نشان دهندهی بالا رفتن حس اعتماد به نفس ملی است».
احمدینژاد راست گفته بود، او با تقویت عزت اجتماعی، از طریق زنده کردن شعارهای اولیهی انقلاب اسلامی و حضرت امام (ره)، توانست، در درون جامعهی ایرانی یک احساس قدرت مندِ اعتماد به نفس و عزت، ایجاد کند که در این مقال نام آن را کودکِ درونِ ایرانیها گذاشتهام. که این کودکِ مغرور و عزتمند و سرکشِ درون ایرانیها بعدها و در دولت روحانی و در هنگام پلمپهای گسترده هستهای، به یک دردسر بزرگ بدل گشت.
جامعهای که قبل از دولت احمدینژاد و در سالهای بعد از جنگ، با فاصله گرفتن از فضای انقلابی دهه شصت، خود را در مقام رعیت و مدیران اجرایی را در نقش حاکمانی میدید که حتی حق پرسشگری هم ندارد و همچنین با شعارهای قدرتمندِ تنش زدایی و گفتگوی تمدنها در دوران اصلاحات ساختارهای نظم نوین جهانی را پذیرفته بود و با مسالهای چون تعلیق غنی سازی در اواخر دولت خاتمی هیچ مشکلی نداشت و آن را در تضاد با عزت ملی نمیدید را نمیشد در دههی نود به این سادگیها اقناع کرد (البته در همین دوران اصلاحات به حقوق قانونی و حق پرسشگریاش به صورت تئوریک و نظری پی برد و از این بابت قدمهای موثری برداشت).
احمدینژاد هر اشتباهی که کرد، اما، عزت ایرانی را به همهٌ سطوح هرمِ اجتماعی ایران برد.
اما برعکس آن، در سالهای بعد از تحریم، دولت روحانی مجبور شد برای قانع کردن افکار عمومی نسبت به پایین آوردن این سطح از غرور و عزت ایرانی اقدام کند، ایرانیانی که در طول سالهای قبل از آن مغرور شده بودند و حتی دیگر قائل به تنش زدایی دولت اصلاحات هم نبودند و فراتر از آن تحت تاثیر آموزههای دولتِ احمدینژاد جایگاه ملت ایرانی را بالاتر از کشورهای غربی میدانستند و حتی به این اعتقاد رسیده بودند که چرا چند کشور در شورای امنیت باید برای بقیه دنیا تصمیم گیری کند و انرژی هستهای را حق مسلم خود میدانستند.
دولت روحانی با این کار تلاش کرد تا بتواند مسالهٌ هستهای را آنگونه که اعتقاد داشت، در سطح جهانی، به روش مرسوم جهانی که دیپلماسیِ کدخدا -رعیت بود، حل کند.
لذا برای رسیدن به این هدف، مشکلات فرا روی کشور را از طُرُقِ مختلف به تمام سطوح جامعهی ایرانی تزریق کرد، تا با همراهی افکار عمومی بتواند جام زهرِ عبور از دست آوردهای هستهای را به قیمت نجات ملی به جامعه بخوراند.
دولت روحانی اکنون و بعد از سه سال هنوز متوجه نشده است، که این حجم فشار به یک ملتِ عبور کرده از بیسابقهترین تحریم تاریخ بشر که دارای کودکِ درونیِ عزتمند، سرکش و مغرور بود، باعث به وجود آمدن یک آنومی (بیماری اجتماعی) به نام «احساس ناامنی اقتصادی» در درون جامعهٌ ایرانی شده و آن کودکِ درونی ایرانیان حالا به یک موجود زشت و کریه و بیآینده و گریزان از گذشته بدل گشته است. که این موجودِ بیآینده و بیسامان را میتوان به یک «کارتن خواب» شبیه دانست.
دولت روحانی باید متوجه باشد که تاکید بیش از اندازه روی مواردی چون، «آب آشامیدنی ما، محیط زیست ما و… و همه چیز ما به رفع تحریم وصل است»، یا اینکه «در چند دهه آینده به خاطر بحران آب ۵٠ میلیون ایرانی مجبور به مهاجرتاند»، یا اینکه «سیستم دفاعی کشور ما با فشردن یک دکمه توسط آمریکاییها نابود میشود» یا موارد بسیار دیگر، باعث شده است که امید به آینده در جامعه ایرانی رخت ببندد و به جای آن کودکِ شاد که از دوران اصلاحات نطفهاش تولید و در دوران احمدینژاد متولد و بزرگ شد، یک کارتن خوابِ افسردهٌ بیآیندهٌ گریزان از گذشتهٌ خود، در درون ایرانیها جوانه بزند.
دولت روحانی بهتر است هر چه زودتر متوجه این مهم شود که این کارتن خوابهای عصبانیِ درون قشر متوسط و متوسط به پایین ایران، دقیقا تنها کسانی هستند که در سال ٩۶ امکان دارد پای صندوقهای رای شورش کنند تا این دولت اولین دولت چهارسالهی بعد از انقلاب باشد.
روحانی راهی ندارد جز اینکه دست به یک هولوکاست در خصوص این کارتن خوابهای عصبانی بزند، کارتون خوابهایی که بهترین طعمه برای رقیب او محمود احمدی نژادند و بهترین خوراک برای تولید دوقطبیهای تاثیرگذار که احمدینژاد در آنها استاد است. کارتن خوابهایی که دوران کودکی خود را پشت سر گذاشته و در درون ایرانیها در حال مرد شدناند.
احمدینژاد راست گفته بود، او با تقویت عزت اجتماعی، از طریق زنده کردن شعارهای اولیهی انقلاب اسلامی و حضرت امام (ره)، توانست، در درون جامعهی ایرانی یک احساس قدرت مندِ اعتماد به نفس و عزت، ایجاد کند که در این مقال نام آن را کودکِ درونِ ایرانیها گذاشتهام. که این کودکِ مغرور و عزتمند و سرکشِ درون ایرانیها بعدها و در دولت روحانی و در هنگام پلمپهای گسترده هستهای، به یک دردسر بزرگ بدل گشت.
احمدینژاد هر اشتباهی که کرد، اما، عزت ایرانی را به همهٌ سطوح هرمِ اجتماعی ایران برد.
دولت روحانی با این کار تلاش کرد تا بتواند مسالهٌ هستهای را آنگونه که اعتقاد داشت، در سطح جهانی، به روش مرسوم جهانی که دیپلماسیِ کدخدا -رعیت بود، حل کند.
لذا برای رسیدن به این هدف، مشکلات فرا روی کشور را از طُرُقِ مختلف به تمام سطوح جامعهی ایرانی تزریق کرد، تا با همراهی افکار عمومی بتواند جام زهرِ عبور از دست آوردهای هستهای را به قیمت نجات ملی به جامعه بخوراند.
دولت روحانی اکنون و بعد از سه سال هنوز متوجه نشده است، که این حجم فشار به یک ملتِ عبور کرده از بیسابقهترین تحریم تاریخ بشر که دارای کودکِ درونیِ عزتمند، سرکش و مغرور بود، باعث به وجود آمدن یک آنومی (بیماری اجتماعی) به نام «احساس ناامنی اقتصادی» در درون جامعهٌ ایرانی شده و آن کودکِ درونی ایرانیان حالا به یک موجود زشت و کریه و بیآینده و گریزان از گذشته بدل گشته است. که این موجودِ بیآینده و بیسامان را میتوان به یک «کارتن خواب» شبیه دانست.
دولت روحانی باید متوجه باشد که تاکید بیش از اندازه روی مواردی چون، «آب آشامیدنی ما، محیط زیست ما و… و همه چیز ما به رفع تحریم وصل است»، یا اینکه «در چند دهه آینده به خاطر بحران آب ۵٠ میلیون ایرانی مجبور به مهاجرتاند»، یا اینکه «سیستم دفاعی کشور ما با فشردن یک دکمه توسط آمریکاییها نابود میشود» یا موارد بسیار دیگر، باعث شده است که امید به آینده در جامعه ایرانی رخت ببندد و به جای آن کودکِ شاد که از دوران اصلاحات نطفهاش تولید و در دوران احمدینژاد متولد و بزرگ شد، یک کارتن خوابِ افسردهٌ بیآیندهٌ گریزان از گذشتهٌ خود، در درون ایرانیها جوانه بزند.
دولت روحانی بهتر است هر چه زودتر متوجه این مهم شود که این کارتن خوابهای عصبانیِ درون قشر متوسط و متوسط به پایین ایران، دقیقا تنها کسانی هستند که در سال ٩۶ امکان دارد پای صندوقهای رای شورش کنند تا این دولت اولین دولت چهارسالهی بعد از انقلاب باشد.
روحانی راهی ندارد جز اینکه دست به یک هولوکاست در خصوص این کارتن خوابهای عصبانی بزند، کارتون خوابهایی که بهترین طعمه برای رقیب او محمود احمدی نژادند و بهترین خوراک برای تولید دوقطبیهای تاثیرگذار که احمدینژاد در آنها استاد است. کارتن خوابهایی که دوران کودکی خود را پشت سر گذاشته و در درون ایرانیها در حال مرد شدناند.
* بسیج