شهدای ایران shohadayeiran.com

«هر یک قدمی که ما به دنبال ریشه‌هایمان برمی‌داریم فشار روانی عظمیمی در بر دارد. ما در همان روزهای اولیه زندگی‌مان از مادرانمان جدا شده‌ایم. جداسازی نوزاد از مادر تاثیر بسیار وخیمی بر زندگی ما داشته است. به همین دلیل است که اعتماد به دیگران برایمان دشوار است، و احساس تعلق به هیچ جامعه یا کشوری نداریم.»
به گزارش شهدای ایران، «شفقنا» در گزارشی به نقل از وبسایت «میدل ایست آی» آورده است: آن روز در ماه سپتامبر ۱۹۶۳، روز سرنوشت‌سازی بود. در آن روز یک زن جوان آمریکایی وارد یتیم خانه «سن وینسنت دو پال» بیروت شد و ردیفی از کودکان را به او نشان دادند که روی تخت‌هایشان دراز کشیده بودند. در آمریکا به او گفته بودند نمی‌تواند بچه‌دار شود. این مادر آینده، خواست که به او آرام‌ترین کودک را نشان دهند و راهبه‌ها «دنیل» سه سال را نشانش دادند.

راهبه‌ها درست فکر می‌کردند؛ «دنیل» هنوز بسیار آرام است. ۵۳ سال پس از آن ماه سپتامبر، او با حالتی آرام و شمرده سخن می‌گوید و لبخند شیرینش از پشت ریش‌هایش پیداست. او آرام آرام وقایع فرزندخواندگی خود را به یاد می‌آورد و یک لحظه چشم‌هایش را می‌بندد، به فکر فرو می‌رود و بعد می‌گوید: «آن زمان، موج فرزندخوانده‌گیری پس از جنگ جهانی دوم پایان پذیرفته بود، اما بازار جدیدی برای کودکان کشور کره و برخی کشورهای خاورمیانه به راه افتاده بود.»

فرزندخوانده‌گیری: عارضه‌ای از امپریالیسم؟

درباره حسن نیت راهبه‌هایی که آن یتیم‌خانه‌ها را اداره می‌کردند، سودمندی فرزندخواندگی کودکان در کشورهای جنگ‌زده و تاثیر فرزندخواندگی بین‌المللی در حرکت جمعی انسانیت به سمت مسیری «برای ایجاد یک جهان عادلانه‌تر»، بسیار حرف‌ها گفته‌اند. با این حال، همه با این نگاه به فرزندخواندگی بطور کلی و فرزندخواندگی بین‌المللی بطور خاص، موافق نیستند.

برخلاف گفتمان غالب، فرزندخوانده‌ها زندگی خودشان را به گونه‌ای دیگر می‌بینند. برخی معتقدند آنها قربانیان «صنعت چند میلیون دلاری فرزندخوانده‌گیری» هستند و برخی دیگر هم هستند که فرزندخواندگی فرامرزی را یک «جرم اقتصادی و سیاسی» می‌دانند. وقتی فرزندخواندگی در کشورهایی همچون لبنان رخ می‌دهد که تحت حکمرانی سیستم معیوبی است، شنیدن صدای فرزندخوانده‌ها دشوارتر می‌شود.

«دنیل درنن» یکی از آن ۱۰ هزار کودک لبنانی است که از دهه ۱۹۶۰ بدین سو به فرزندخواندگی والدین غیر لبنانی پذیرفته شده‌اند. در سال ۱۹۶۳، یک زوج آمریکایی توقف بین‌راهی طولانی‌مدتی در فرودگاه بیروت داشتند. این دو در آنجا گروهی از راهبه‌ها همراه با گروهی نوزاد را دیدند و با آنها درباره امکان فرزندخوانده‌گیری در لبنان صحبت کردند. «دنیل درنن» با تاکید می‌گوید: «به آنها گفتند: یک ماه بعد برگردید و آن موقع برایتان بچه هست. به آنها نگفتند ممکن است بچه باشد، گفتند بچه هست».

در سال ۲۰۰۴، «درنن» به لبنان بازگشت و مصمم بود که میراث بیولوژیک خود را بیابد. او به یتیم‌خانه «سن وینسنت» بازگشت و اقرارنامه پلیس را دوباره بررسی کرد. او یک دهه بعد دوباره بازگشت و آزمایش دی‌ان‌ای شجره‌شناسی داد. با این حال،‌ همه این کارها بیهوده بود، چون اسنادی که درباره سرراهی بودن او وجود داشت ظاهراً جعلی بود.

«درنن» به «میدل ایست آی» می‌گوید: «در اقرارنامه پلیس درباره اینکه والدینم من را در کنار دریا رها کرده‌اند اسم من همان اسمی است که بعدا در یتیم‌خانه رویم گذاشتند. ضمنا، در لبنان با هر کسی که صحبت کردم به من می‌گفت لازم نبوده هیچ‌کس من را کنار دریا رها کند چون می‌توانستند خیلی ساده من را در یتیم‌خانه بگذارند. این ماجرا فقط در صورتی برایم معنادار می‌شود که آن را پاپوشی برای یک اقدام مجرمانه بدانم. دو احتمال در میان است: اول اینکه بچه زنازاده‌ای بوده است که در خانه‌ای برای مادران و نوزادان بوده است؛ احتمال دوم بچه دزدی از یک بیمارستان است».

«درنن» پس از بازگشت به لبنان زندگی جدیدی را در بیروت شروع کرد و به عنوان استاد رشته طراحی گرافیک در دانشگاه آمریکایی بیروت مشغول بکار شد. از دسامبر ۲۰۱۵ بدین سو، در «موسسه أصفری» مشغول پژوهش شده است و موضوع کار خود را تاثیر فرزندخواندگی بر جامعه لبنان قرار داده است. جستجوگری «درنن» درباره فرزندخواندگی صرفا بخاطر تجارب شخصی‌اش نیست، بلکه بخاطر علاقه وسیع‌ترش در بررسی فرزندخواندگی‌های بین‌المللی به عنوان پدیده‌ای است که یکی از عوارض امپریالیسم است.

او می‌گوید: «وقتی موارد فرزندخواندگی را از کره، ویتنام، و چین بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که فرزندخواندگی تبدیل به راهی برای ایجاد انگاره امپریالیسم بشردوستانه تبدیل شده است. جامعه‌ای که کودک را به فرزندی خود می‌خواند با صدای بلند اعلام می‌کند ما می‌آییم تا بچه‌های شما را نجات بدهیم چون شما نمی‌توانید ازشان مراقبت کنید و قطعا این واقعیت را نادیده می‌گیرند که فقر کودکان در مثلا آمریکا نزدیک به ۲۵ درصد است».

به گفته «درنن»، فرزندخواندگی مشابه عادات و رسومی همچون برده‌داری، آپارتاید و دیگر انواع اقداماتی است که انسان‌ها را با زور از محل اصلی زندگی خود جدا می‌کند. او توضیح می‌دهد: «من فرزندخوانده‌ای نیستم که صرفاً برای حقوق فرزندخوانده‌ها مبارزه می‌کنم. حقوقی که برایشان مبارزه می‌کنم متعلق به کسانی است که در شرایط مشابهی قرار دارند. حقوق افرادی همچون سوری‌هایی که در محله من کار می‌کنند و دانشجویان فلسطینی‌ام در دانشگاه».

یک سفر طولانی و دردناک

«یک تجاوز بود. آخرش، مادرم همه‌چیز را به من گفت»، این را «دیدا گیگن» با خشم می‌گوید. او در سال ۱۹۸۴ در بیروت بدنیا آمده است و همان سال او را به سوییس برده‌اند. او ادامه می‌دهد: «اما آیا باید پنهانش کنیم؟ رازداری دیگر برایمان بس است؛ بیایید درباره‌اش حرف بزنیم، بیایید مشکل را حل کنیم، و اوضاع را تغییر دهیم. این چیزی است که می‌خواهم به لبنان بگویم».

«گیگن»، خواننده‌ای است که در سن ۲۶ سالگی به لبنان بازگشته است و با صدایی عمیق و قوی ماجرایش را بازمی‌گوید. او پس از یک جستجوی 10 ساله، مادر بیولوژیکش را پیدا کرد، اما بیش از ۴ سال طول کشید تا بفهمد واقعا در زمان تولدش چه رخ داده است.

او در سال ۱۹۸۴ در بیمارستان «رزق» در بیروت به دنیا آمد، در زمانی که لبنانی‌ها در مرحله‌ای جدید از جنگ داخلی ۱۵ ساله کشورشان گرفتار شده بودند. آن زوج فرانسوی - سوییسی که قرار بود والدین او باشند، فاکسی از بیروت دریافت کردند که خبر می‌داد نوزادی را آماده کرده‌اند تا فرزندخوانده‌شان شود.

گواهی تولد او نشان می‌دهد آن زوج سوییسی والدین بیولوژیک او هستند. «گیگن» می‌گوید: «انگار فرزندخواندگی فرامرزی من حتی پیش از آنکه به دنیا بیایم برنامه‌ریزی شده بود. بر اساس اسناد تولد من، من فرزندخوانده نبودم، و مادرخوانده من مرا متولد کرده است. با این اسناد، والدین جدید من به سفارت فرانسه در بیروت رفتند، نام مرا ثبت کردند و پاسپورتی برای من گرفتند».

«گیگن» در سن ۱۸ سالگی مشغول جستجو برای یافتن ریشه‌های خود شد و این سفری طولانی و دردناک بود که او را واداشت سوییس را ترک کند و دوباره در بیروت رحل اقامت بیافکند. او پس از آموختن زبان عربی و جستجو در گوشه گوشه محل تولدش، چندین بار به بیمارستان‌ «رزق» رفت و هر بار هم یک جواب شنید، اینکه «او اینجا متولد نشده است».

او در سال ۲۰۰۶ راه دیگری برای کشف حقیقت یافت. او به بایگانی بیمارستان رفت و تظاهر کرد به دنبال دوستی است که در جریان جنگ داخلی او را گم کرده است. مسئولان بایگانی پرونده‌ها را برای او گشودند و همه‌چیز آنجا بود: تاریخ واقعی تولدش، وزن او هنگام تولد، نام او و آدرس و تلفن مادر بیولوژیکش.

اگرچه این پایان جستجویش نبود چون چه در آن آدرس چه در دیگر بخش‌های لبنان هیچ اثری از مادرش نبود. کاوش او به دنبال ریشه‌هایش تا سال ۲۰۱۲ ادامه یافت،‌ که نهایتا مادر اصلی‌اش را یافت.

او ادامه می‌دهد: «هر یک قدمی که ما به دنبال ریشه‌هایمان برمی‌داریم فشار روانی عظمیمی در بر دارد. ما در همان روزهای اولیه زندگی‌مان از مادرانمان جدا شده‌ایم. جداسازی نوزاد از مادر تاثیر بسیار وخیمی بر زندگی ما داشته است. به همین دلیل است که اعتماد به دیگران برایمان دشوار است، و احساس تعلق به هیچ جامعه یا کشوری نداریم».

تجربه شخصی «گیگن» و عزم راسخ او برای روشن کردن مسأله فرزندخواندگی فرامرزی او را واداشت تا سازمانی مردم نهاد به نام «متولد لبنان» را در سوییس تاسیس کند. این سازمان به دیگر فرزندخوانده ها کمک می کند به جستجوی ریشه‌های خود بپردازند.

«گیگن» می‌گوید: «همه‌مان باید همکاری کنیم، حتی با آن افرادی که مسئول یتیم خانه ها هستند و کسانی که ریشه‌های ما پنهان می‌کنند و گاهی هم باید مخفیانه فعالیت کنیم چون یک سیستم تمام و کمال تلاش می‌کند این حقیقت ناگوار را پنهان کند».

یک سیستم تمام و کمال این حقیقت ناگوار را پنهان می‌کند

لبنان تنها کشوری در جهان نیست که کودکانش را با اسناد جعلی از دست می‌دهد. «دیوید م. سمولین» واژه «کودک‌شویی» را برای ارجاع به عملیات فرزندخواندگی بین‌المللی ابداع کرد؛ عملیاتی که بطور گسترده تحت تاثیر دخالت در نظام قانونی فرزندخواندگی است. «سمولین» در پژوهشی به این دنبال این موضوع رفت که چطور فرزندخواندگی بین کشورها باعث مشروعیت اعمالی همچون «خرید»، «دزدی»، یا «ربایش» کودکان از والدین بیولوژیکشان، «آماده‌سازی» و «قاچاق» آنها به عنوان یتیم، و فروش این کودکان به والدین جدید می‌شود.

در سال ۱۹۹۳، کنوانسیون لاهه برای حفاظت از کودکان و تصدیق حقوقشان در فرزندخواندگی بین المللی تصویب شد، و دو سال بعد اجرایی شد. هدف این کنوانسیون حمایت از کودکان در مقابل قاچاق و استثمار است. با این حال، یکی از گزارش های «سرویس اجتماعی بین المللی»‌ (ISS) نشان می دهد تقریبا دو سوم فرزندخواندگی های بین المللی معاصر از نظر حقوقی زیر نظر این معاهده نیستند.

این گزارش اعلام می‌کند «کودک‌ربایی پس از یک نزاع مسلحانه»، شامل پدیده‌هایی همچون «کودک‌خانه‌ها»، «کودک پروری» و «تجارت کودک در یتیم‌خانه‌ها»، خطراتی سهمگین در مقابل کودکان در موقعیت‌های آسیب‌پذیر است.

«هرو بوچت» که یک وکیل سوییسی و متخصص حقوق کودکان در زمینه فرزندخواندگی بین‌المللی است، توضیح می‌دهد که فرزندخواندگی فرامرزی «یک وضعیت سیاه یا سفید نیست». از نظر او، باید معنای فرزندخواندگی را بهتر فهمید.

او می‌گوید: «فرزندخواندگی یک تدبیر برای حفاظت از کودکان است، و گزینه‌ای است که وقتی کودکی نیازمند آن است باید مدنظر قرار گیرد. این گزینه پاسخی به مشکلات ناباروری نیست،‌ ربطی به نجات کودکان ندارد و ربطی به رسیدگی به پیامدهای فقر و مصائب طبیعی یا جنگ‌ها ندارد».

او می‌افزاید: «هیچگاه از یاد نبرید کاری که هم‌اکنون انجام می‌دهید پیامدهایی برای باقی زندگی‌تان خواهد داشت. اگر پول در فرایند پذیرش فرزندخوانده‌تان نقش داشته است، چطور می‌خواهید ماجرای فرزندخواندگی را به کودکتان بگویید؟»
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار