در سخنرانيهايشان بر پرهيز از مسائل دنيوي و تلاش براي مبارزه با نفس يا همان جهاد اكبر تأكيد ميكردند و ميگفتند: « مبارزه با دشمن، جهاد اصغر است و رستگاري از آن كسي است كه بتواند از ميدان مبارزه با نفس پيروز بيرون بيايد». پالايش نفس و تقويت ايمان و توكل در رزمندگان بود كه پيروزي بر دشمن را ممكن ميكرد، وگرنه از لحاظ تجهيزات و امكانات تسليحاتي و دنيوي با امكانات دشمن قابل مقايسه نبوديم. شهيد صدوقي همواره در افشاي چهره منافقين در هر كسوت، مقام و مرتبهاي كه بودند، از جمله پيشتازان و سرآمدان بودند.
شهدای ایران:حجتالاسلام والمسلمين احمد سالك نماينده كنوني مردم اصفهان در مجلس شوراي اسلامي، از پيشگامان مبارزات انقلاب و با بسياري از رهبران آن آشنا و مرتبط بوده است. وي در گفتوشنود پيشروي، به بازگويي خاطرات خويش از شهيد محراب آيتالله صدوقي پرداخته است و تلاش دارد شمايي ازمنش سياسي آن بزرگوار را در پيش و پس از انقلاب اسلامي ترسيم کند.
جنابعالي از چه مقطعي وچگونه با شهيد محراب آيتالله صدوقي آشنا شديد؟
بسمالله الرحمنالرحيم. اولين بار در قم ايشان را ملاقات كردم. من به درس اخلاق مرحوم حاجآقا حسين فاطمي ميرفتم و در آن جلسه از اخلاق و محسنات آيتالله صدوقي شنيدم و علاقهمند شدم ايشان را ببينم و وقتي ايشان را ديدم، واقعاً تحت تأثير شخصيت ايشان قرار گرفتم. قبل از انقلاب متأسفانه با ايشان ارتباط كاري نداشتم و بيشتر سر و كارم با مرحوم آيتالله رباني شيرازي بود كه حقيقتاً از استوانههاي اصلي مبارزه بودند.
از ارتباط علماي يزد و اصفهان برايمان بگوييد.
حوزههاي علميه اين دو شهر و نيز روحانيون مبارز و انقلابي آنها با يكديگر ارتباط داشتند، از جمله آقاي دعايي كه آن زمان راديوي نهضت روحانيت را اداره ميكرد. پس از انقلاب بنده فرمانده سپاه پاسداران اصفهان شدم و يزد و چهارمحال و بختياري هم زير پوشش سپاه اصفهان بود و احكام بسياري از افرادي را كه در يزد فعال بودند، من صادر كردم. بعد از انقلاب زياد به يزد و خدمت آيتالله صدوقي ميرفتم. موقعي كه فرمانده بسيج مستضعفان كل كشور شدم، خدمت ايشان رفتم و عرض كردم: بسيج مستضعفان همانطور كه از اسمش پيداست نياز به كمك و همراهي دارد. ايشان بلافاصله به خادمشان گفتند كه برود و يك كيسه پول بياورد! اجازه هم ندادند بشمريم! كيسه را به تهران آورديم و مبلغ قابل توجهي بود و توانستيم با آن صندوق قرضالحسنه بسيجيها را راه بيندازيم كه بعد هم كارش وسعت گرفت و الحمدلله كمك خوبي شد. اين صندوق وامهاي مختصري به بچههاي بسيج ميداد و واقعاً منشأ بركات زيادي شد.
شهيد آيتالله صدوقي از ابتداي انتخاب بنيصدر به رياست جمهوري در قبال او مواضع تندي داشتند. از اين موضوع چه خاطرهاي داريد؟
يك بار در جلسهاي در منزل آيتالله طاهري در اصفهان بودم و آقايان تصميم داشتند بنيصدر را مطرح كنند. آقاي طاهري هم در نماز جمعه اصفهان او را مطرح كردند. در آن جلسه خود من شاهد بودم آيتالله طاهري به شهيد آيتالله دستغيب و شهيد آيتالله صدوقي تلفن زدند. صداي تلفن بلند بود و صداي شهيد صدوقي را ميشنيدم كه فرياد ميزدند: «بنيصدر قابل اعتماد نيست. اين كار را نكنيد». معلوم بود از همان ابتدا شهيد صدوقي شديداً با بنيصدر مخالف بودند. حوادث بعدي هم صحت تحليل و قضاوت ايشان را نشان داد.
از حضور شهيد صدوقي در جبههها برايمان بگوييد. ظاهراً ايشان بسيار به اين امر اهتمام داشتند؟
شهيد آيتالله صدوقي غير از اينكه در جهت كمكهاي مالي فعال بودند و در سال كاميونهاي پر از كمكهاي مردمي به جبههها ميفرستادند كه پشتوانه بسيار قدرتمندي بودند، خودشان هم به جبههها ميرفتند. يك بار بنده همراه ايشان و مرحوم آيتالله مشكيني در جبههها حضور داشتم كه فيلم آن را تلويزيون بارها پخش كرده است. قطعاً حضور علما و آيات عظام در جبههها روحيه رزمندگان را تقويت و توجه آنها را به قرآن و معارف اسلامي و اهل بيت(ع) بيشتر ميكرد.
در آن برهه عدهاي تلاش ميكردند بين ارتش و سپاه اختلاف به وجود بياورند و از اين تفرقه به نفع خود بهرهبرداري كنند. شهيد صدوقي در برطرف كردن اين تفرقهها چه نقشي داشتند؟
شهيد صياد شيرازي در ايجاد وحدت بين ارتش و سپاه نقش تعيينكنندهاي داشت كه با ملاقاتها و مشورتهاي مكرري كه با شهيد آيتالله صدوقي و ديگر بزرگان داشت، توانست در اين كار موفق شود. واسطه معرفي شهيد صياد شيرازي به برخي از اين بزرگان، خود من بودم. ايشان گاهي به من ميگفت مثلاً: هفته گذشته با آيتالله صدوقي ملاقات و درباره اين مطالب با ايشان صحبت كردم و از ايشان كمك خواستم و ايشان هم اينقدر كمك كردند. شهيد صياد شيرازي بسيار به نقش روحانيت اعتقاد و با آنها انس داشت و لذا خدمت علمايي كه در انقلاب نقش مرثر داشتند، ميرسيد.
شهيد صدوقي در كدام جبههها بيشتر حضور پيدا ميكردند؟ چه برنامههايي داشتند؟ تأثير اين برنامهها روي رزمندگان و از سوي ديگر دشمنان چه بود؟
آن يكي دو باري كه خدمتشان بودم در جبهههاي جنوب بودند. برنامه ايشان و ساير علما بيشتر برگزاري نمازهاي جماعت، سخنراني و جلسات دعا بود. شهيد صدوقي روحيه لطيفهگويي داشتند و با لهجه زيبايشان لطيفههايي را تعريف ميكردند كه واقعاً خستگي را از تن رزمندگان و فرماندهان ميزدود و روحيه آنها را تقويت ميكرد. در سخنرانيهايشان بر پرهيز از مسائل دنيوي و تلاش براي مبارزه با نفس يا همان جهاد اكبر تأكيد ميكردند و ميگفتند: « مبارزه با دشمن، جهاد اصغر است و رستگاري از آن كسي است كه بتواند از ميدان مبارزه با نفس پيروز بيرون بيايد». پالايش نفس و تقويت ايمان و توكل در رزمندگان بود كه پيروزي بر دشمن را ممكن ميكرد، وگرنه از لحاظ تجهيزات و امكانات تسليحاتي و دنيوي با امكانات دشمن قابل مقايسه نبوديم. شهيد صدوقي همواره در افشاي چهره منافقين در هر كسوت، مقام و مرتبهاي كه بودند، از جمله پيشتازان و سرآمدان بودند. ويژگيهايي از اين دست بود كه دشمنان را به ترور ايشان ترغيب كرد.
به نقش ايشان قبل و بعد از انقلاب در زمينه آگاهيبخشي به جامعه اشاره كنيد؟
قبل از پيروزي انقلاب انواع و اقسام مكاتب، بهخصوص مكاتب چپ، در محيطهاي دانشگاهي بهشدت فعال بودند. با پيروزي انقلاب دعوا و درگيري اين گروهها، انتشار انواع و اقسام روزنامهها و نشريات و برخوردهاي لفظي و گاه فيزيكي آنها، به اوج خود رسيد.
پيش از انقلاب فعاليت گروههاي چپ كه عمدتاً از سوي بلوك شرق، بهخصوص روسيه حمايت ميشدند، بزرگاني چون شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد مفتح، شهيد باهنر و امثالهم را به فكر انداخت كه با حضور در دانشگاهها، جلوي گرايش دانشجويان به مكاتب چپ را بگيرند و آنان را با معارف اسلامي و بهويژه مبارزه با ظلم و جهاد در راه خدا آشنا سازند. تا قبل از قيام حضرت امام در سال 1342، حزب توده و جريانات چپ اپوزيسيون محسوب ميشدند. البته فداييان اسلام در مقطعي سردمدار مبارزه با عوامل رژيم شاه بودند كه متأسفانه با شهادت سران آن، از صحنه مبارزه خارج شدند. پس از سال 1342، حضرت امام با سخنراني در مدرسه فيضيه خطوط و مرزها را كاملاً مشخص و صراحتاً به شاه اعلام كردند: اگر تغيير روش ندهي، خواهم گفت مردم تو را از كشور بيرون كنند! هيچيك از گروههاي مدعي مبارزه، از جمله نهضت آزادي و حزب توده جرئت چنين كاري را نداشتند. امام با بيانات و ارشادات خود مسير مبارزه را ترسيم كردند. قدرت نهضت روحانيت، مرز مشخصي را بين نيروهاي روحاني و غير روحاني ترسيم و چهره بسياري از گروههاي مدعي اسلام را هم براي مردم روشن كرد.
بنده خودم هم در زندان اوين بودم و هم در زندان شيراز. در زندان بود كه متوجه انحراف مجاهدين خلق شدم. اولين سنگ بناي انحراف آنها هم اين بود كه ميگفتند اسلام ما را به مبارزه فرا ميخواند، اما علم مبارزه ندارد، در نتيجه ما بايد علم مبارزه را از ماركسيسم بگيريم و به همين دليل به ماركسيست اسلامي تبديل شدند و كساني چون مجيد شريف واقفي و صمديه لباف را به دليل اينكه با ماركسيست شدن سازمان مخالف بودند، به طرز فجيعي از سر راه برداشتند. آنها بزرگترين مانع خود را روحانيت ميدانستند.
در اين مورد غير از تحليلهاي روشن، سند و مدرك هم وجود دارد؟
بله، منافقين قبل از بهمن سال 1357، در تهران جلسهاي را تشكيل دادند كه صورتجلسه خطي آن را داشتم و در سال 1362 به مركز اسناد يا وزارت اطلاعات دادم. اينها در آن جلسه فهرستي از شخصيتهاي مؤثر اسلامي را تهيه كردند. پس از پيروزي انقلاب به اين نتيجه ميرسند نميتوانند با روحانيون به توافق برسند و در نظام جديد جايگاهي ندارند، لذا پشت سر بنيصدر ايستادند و در واقع او را ملعبه دست خود كردند و ماجراي 14 اسفند را به وجود آوردند.
حسين نجاتبخش از عناصر مهم منافقين شخصاً به من گفت: «در دوره رياست جمهوري بنيصدر مسئول شنود بود». منافقين همه اميدشان را به بنيصدر بسته بودند و ميخواستند از طريق او بر نهادهاي اصلي كشور مسلط شوند، ولي پس از عزل بنيصدر تصميم گرفتند تكتك افرادي را كه در آن فهرست داشتند ترور كنند و از سر راه بردارند، در نتيجه به ترتيب طرح ترور حضرت آقا را در مسجد ابوذر اجرا كردند، سپس فاجعه 7 تير را آفريدند، در پي آن فاجعه نخستوزيري را رقم زدند و در كنار اين ترورهاي كور و به شهادت رساندن شهداي محراب، از جمله شهيد آيتالله صدوقي، به ترور گسترده مردم عادي كوچه و خيابان روي آوردند و در حالي كه كشور با دشمن خارجي دست به گريبان بود، فضاي داخل كشور را به هم ريختند و فاجعهها را خلق كردند. استعمار هم نهايت حمايت را از منافقين ميكند، به اميد اينكه نظام نوپاي اسلامي را از هم فرو بپاشد.
گفته ميشود امثال شهيد آيتالله صدوقي كه نقش اجرايي در انقلاب نداشتند، پس چرا دشمن دست به ترور آنها زد؟ پاسخ اين است كه اين بزرگان در واقع بازوان نيرومند امام بودند و در تحكيم پايههاي نظام اسلامي نقش بسيار برجستهاي داشتند.
كل منطقه يزد و جنوب خراسان زير نفوذ معنوي آيتالله صدوقي بود. ساير مناطق هم به همين شكل توسط بزرگواران ديگري اداره ميشد. بديهي است دشمن خيال داشت با برداشتن اين بزرگان از سر راه در واقع امام را بييار و ياور كند. البته هدف اصلي آنها خود حضرت امام بود. اين بزرگواران مبلغان اصلي پيام و تبيينكنندگان استوار و مقاوم خط امام بودند و محكم در برابر هر انحراف و اعوجاجي ميايستادند. لذا بديهي است در ليست سياه دشمن باشند. دشمن غافل نميدانست و نميداند كه اين نظام با عنايات خداوندي انشاءالله تا ظهور حضرت مهدي(عج) پا بر جا خواهد ماند.
جنابعالي از چه مقطعي وچگونه با شهيد محراب آيتالله صدوقي آشنا شديد؟
بسمالله الرحمنالرحيم. اولين بار در قم ايشان را ملاقات كردم. من به درس اخلاق مرحوم حاجآقا حسين فاطمي ميرفتم و در آن جلسه از اخلاق و محسنات آيتالله صدوقي شنيدم و علاقهمند شدم ايشان را ببينم و وقتي ايشان را ديدم، واقعاً تحت تأثير شخصيت ايشان قرار گرفتم. قبل از انقلاب متأسفانه با ايشان ارتباط كاري نداشتم و بيشتر سر و كارم با مرحوم آيتالله رباني شيرازي بود كه حقيقتاً از استوانههاي اصلي مبارزه بودند.
از ارتباط علماي يزد و اصفهان برايمان بگوييد.
حوزههاي علميه اين دو شهر و نيز روحانيون مبارز و انقلابي آنها با يكديگر ارتباط داشتند، از جمله آقاي دعايي كه آن زمان راديوي نهضت روحانيت را اداره ميكرد. پس از انقلاب بنده فرمانده سپاه پاسداران اصفهان شدم و يزد و چهارمحال و بختياري هم زير پوشش سپاه اصفهان بود و احكام بسياري از افرادي را كه در يزد فعال بودند، من صادر كردم. بعد از انقلاب زياد به يزد و خدمت آيتالله صدوقي ميرفتم. موقعي كه فرمانده بسيج مستضعفان كل كشور شدم، خدمت ايشان رفتم و عرض كردم: بسيج مستضعفان همانطور كه از اسمش پيداست نياز به كمك و همراهي دارد. ايشان بلافاصله به خادمشان گفتند كه برود و يك كيسه پول بياورد! اجازه هم ندادند بشمريم! كيسه را به تهران آورديم و مبلغ قابل توجهي بود و توانستيم با آن صندوق قرضالحسنه بسيجيها را راه بيندازيم كه بعد هم كارش وسعت گرفت و الحمدلله كمك خوبي شد. اين صندوق وامهاي مختصري به بچههاي بسيج ميداد و واقعاً منشأ بركات زيادي شد.
شهيد آيتالله صدوقي از ابتداي انتخاب بنيصدر به رياست جمهوري در قبال او مواضع تندي داشتند. از اين موضوع چه خاطرهاي داريد؟
يك بار در جلسهاي در منزل آيتالله طاهري در اصفهان بودم و آقايان تصميم داشتند بنيصدر را مطرح كنند. آقاي طاهري هم در نماز جمعه اصفهان او را مطرح كردند. در آن جلسه خود من شاهد بودم آيتالله طاهري به شهيد آيتالله دستغيب و شهيد آيتالله صدوقي تلفن زدند. صداي تلفن بلند بود و صداي شهيد صدوقي را ميشنيدم كه فرياد ميزدند: «بنيصدر قابل اعتماد نيست. اين كار را نكنيد». معلوم بود از همان ابتدا شهيد صدوقي شديداً با بنيصدر مخالف بودند. حوادث بعدي هم صحت تحليل و قضاوت ايشان را نشان داد.
از حضور شهيد صدوقي در جبههها برايمان بگوييد. ظاهراً ايشان بسيار به اين امر اهتمام داشتند؟
شهيد آيتالله صدوقي غير از اينكه در جهت كمكهاي مالي فعال بودند و در سال كاميونهاي پر از كمكهاي مردمي به جبههها ميفرستادند كه پشتوانه بسيار قدرتمندي بودند، خودشان هم به جبههها ميرفتند. يك بار بنده همراه ايشان و مرحوم آيتالله مشكيني در جبههها حضور داشتم كه فيلم آن را تلويزيون بارها پخش كرده است. قطعاً حضور علما و آيات عظام در جبههها روحيه رزمندگان را تقويت و توجه آنها را به قرآن و معارف اسلامي و اهل بيت(ع) بيشتر ميكرد.
در آن برهه عدهاي تلاش ميكردند بين ارتش و سپاه اختلاف به وجود بياورند و از اين تفرقه به نفع خود بهرهبرداري كنند. شهيد صدوقي در برطرف كردن اين تفرقهها چه نقشي داشتند؟
شهيد صياد شيرازي در ايجاد وحدت بين ارتش و سپاه نقش تعيينكنندهاي داشت كه با ملاقاتها و مشورتهاي مكرري كه با شهيد آيتالله صدوقي و ديگر بزرگان داشت، توانست در اين كار موفق شود. واسطه معرفي شهيد صياد شيرازي به برخي از اين بزرگان، خود من بودم. ايشان گاهي به من ميگفت مثلاً: هفته گذشته با آيتالله صدوقي ملاقات و درباره اين مطالب با ايشان صحبت كردم و از ايشان كمك خواستم و ايشان هم اينقدر كمك كردند. شهيد صياد شيرازي بسيار به نقش روحانيت اعتقاد و با آنها انس داشت و لذا خدمت علمايي كه در انقلاب نقش مرثر داشتند، ميرسيد.
شهيد صدوقي در كدام جبههها بيشتر حضور پيدا ميكردند؟ چه برنامههايي داشتند؟ تأثير اين برنامهها روي رزمندگان و از سوي ديگر دشمنان چه بود؟
آن يكي دو باري كه خدمتشان بودم در جبهههاي جنوب بودند. برنامه ايشان و ساير علما بيشتر برگزاري نمازهاي جماعت، سخنراني و جلسات دعا بود. شهيد صدوقي روحيه لطيفهگويي داشتند و با لهجه زيبايشان لطيفههايي را تعريف ميكردند كه واقعاً خستگي را از تن رزمندگان و فرماندهان ميزدود و روحيه آنها را تقويت ميكرد. در سخنرانيهايشان بر پرهيز از مسائل دنيوي و تلاش براي مبارزه با نفس يا همان جهاد اكبر تأكيد ميكردند و ميگفتند: « مبارزه با دشمن، جهاد اصغر است و رستگاري از آن كسي است كه بتواند از ميدان مبارزه با نفس پيروز بيرون بيايد». پالايش نفس و تقويت ايمان و توكل در رزمندگان بود كه پيروزي بر دشمن را ممكن ميكرد، وگرنه از لحاظ تجهيزات و امكانات تسليحاتي و دنيوي با امكانات دشمن قابل مقايسه نبوديم. شهيد صدوقي همواره در افشاي چهره منافقين در هر كسوت، مقام و مرتبهاي كه بودند، از جمله پيشتازان و سرآمدان بودند. ويژگيهايي از اين دست بود كه دشمنان را به ترور ايشان ترغيب كرد.
به نقش ايشان قبل و بعد از انقلاب در زمينه آگاهيبخشي به جامعه اشاره كنيد؟
قبل از پيروزي انقلاب انواع و اقسام مكاتب، بهخصوص مكاتب چپ، در محيطهاي دانشگاهي بهشدت فعال بودند. با پيروزي انقلاب دعوا و درگيري اين گروهها، انتشار انواع و اقسام روزنامهها و نشريات و برخوردهاي لفظي و گاه فيزيكي آنها، به اوج خود رسيد.
پيش از انقلاب فعاليت گروههاي چپ كه عمدتاً از سوي بلوك شرق، بهخصوص روسيه حمايت ميشدند، بزرگاني چون شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد مفتح، شهيد باهنر و امثالهم را به فكر انداخت كه با حضور در دانشگاهها، جلوي گرايش دانشجويان به مكاتب چپ را بگيرند و آنان را با معارف اسلامي و بهويژه مبارزه با ظلم و جهاد در راه خدا آشنا سازند. تا قبل از قيام حضرت امام در سال 1342، حزب توده و جريانات چپ اپوزيسيون محسوب ميشدند. البته فداييان اسلام در مقطعي سردمدار مبارزه با عوامل رژيم شاه بودند كه متأسفانه با شهادت سران آن، از صحنه مبارزه خارج شدند. پس از سال 1342، حضرت امام با سخنراني در مدرسه فيضيه خطوط و مرزها را كاملاً مشخص و صراحتاً به شاه اعلام كردند: اگر تغيير روش ندهي، خواهم گفت مردم تو را از كشور بيرون كنند! هيچيك از گروههاي مدعي مبارزه، از جمله نهضت آزادي و حزب توده جرئت چنين كاري را نداشتند. امام با بيانات و ارشادات خود مسير مبارزه را ترسيم كردند. قدرت نهضت روحانيت، مرز مشخصي را بين نيروهاي روحاني و غير روحاني ترسيم و چهره بسياري از گروههاي مدعي اسلام را هم براي مردم روشن كرد.
بنده خودم هم در زندان اوين بودم و هم در زندان شيراز. در زندان بود كه متوجه انحراف مجاهدين خلق شدم. اولين سنگ بناي انحراف آنها هم اين بود كه ميگفتند اسلام ما را به مبارزه فرا ميخواند، اما علم مبارزه ندارد، در نتيجه ما بايد علم مبارزه را از ماركسيسم بگيريم و به همين دليل به ماركسيست اسلامي تبديل شدند و كساني چون مجيد شريف واقفي و صمديه لباف را به دليل اينكه با ماركسيست شدن سازمان مخالف بودند، به طرز فجيعي از سر راه برداشتند. آنها بزرگترين مانع خود را روحانيت ميدانستند.
در اين مورد غير از تحليلهاي روشن، سند و مدرك هم وجود دارد؟
بله، منافقين قبل از بهمن سال 1357، در تهران جلسهاي را تشكيل دادند كه صورتجلسه خطي آن را داشتم و در سال 1362 به مركز اسناد يا وزارت اطلاعات دادم. اينها در آن جلسه فهرستي از شخصيتهاي مؤثر اسلامي را تهيه كردند. پس از پيروزي انقلاب به اين نتيجه ميرسند نميتوانند با روحانيون به توافق برسند و در نظام جديد جايگاهي ندارند، لذا پشت سر بنيصدر ايستادند و در واقع او را ملعبه دست خود كردند و ماجراي 14 اسفند را به وجود آوردند.
حسين نجاتبخش از عناصر مهم منافقين شخصاً به من گفت: «در دوره رياست جمهوري بنيصدر مسئول شنود بود». منافقين همه اميدشان را به بنيصدر بسته بودند و ميخواستند از طريق او بر نهادهاي اصلي كشور مسلط شوند، ولي پس از عزل بنيصدر تصميم گرفتند تكتك افرادي را كه در آن فهرست داشتند ترور كنند و از سر راه بردارند، در نتيجه به ترتيب طرح ترور حضرت آقا را در مسجد ابوذر اجرا كردند، سپس فاجعه 7 تير را آفريدند، در پي آن فاجعه نخستوزيري را رقم زدند و در كنار اين ترورهاي كور و به شهادت رساندن شهداي محراب، از جمله شهيد آيتالله صدوقي، به ترور گسترده مردم عادي كوچه و خيابان روي آوردند و در حالي كه كشور با دشمن خارجي دست به گريبان بود، فضاي داخل كشور را به هم ريختند و فاجعهها را خلق كردند. استعمار هم نهايت حمايت را از منافقين ميكند، به اميد اينكه نظام نوپاي اسلامي را از هم فرو بپاشد.
گفته ميشود امثال شهيد آيتالله صدوقي كه نقش اجرايي در انقلاب نداشتند، پس چرا دشمن دست به ترور آنها زد؟ پاسخ اين است كه اين بزرگان در واقع بازوان نيرومند امام بودند و در تحكيم پايههاي نظام اسلامي نقش بسيار برجستهاي داشتند.
كل منطقه يزد و جنوب خراسان زير نفوذ معنوي آيتالله صدوقي بود. ساير مناطق هم به همين شكل توسط بزرگواران ديگري اداره ميشد. بديهي است دشمن خيال داشت با برداشتن اين بزرگان از سر راه در واقع امام را بييار و ياور كند. البته هدف اصلي آنها خود حضرت امام بود. اين بزرگواران مبلغان اصلي پيام و تبيينكنندگان استوار و مقاوم خط امام بودند و محكم در برابر هر انحراف و اعوجاجي ميايستادند. لذا بديهي است در ليست سياه دشمن باشند. دشمن غافل نميدانست و نميداند كه اين نظام با عنايات خداوندي انشاءالله تا ظهور حضرت مهدي(عج) پا بر جا خواهد ماند.