کسانی که رفتهاند و مشغول بازی در تلهفیلم و سریالهای جمتیوی و غیره شدهاند درحد ایما و اشاره هم نیستند نه در تعداد نه در چهره، ولی رفتنشان به هرحال دلیلی دارد...
به گزارش شهدای ایران، زمانی که گلشیفته فراهانی به هردلیل مثل عشق به بازیگری البته از جنس خاصش، از ایران رفت خیلیها خرده میگرفتند که یک سرمایه را از دست دادیم و از این حرفها؛ ولی کو سرمایه؟ امثال میترا حجاز هم که سرش به سنگ خورد و برگشت. چه جایی بهتر از اینجا و دستمزدهای آنچنانی واقعا.
فعلا هم که از سر و کول سینما، بازیگر ریز و درشت میریزد؛ که خیلیهایشان جای بقیه را هم تنگ کردهاند. طوری که انگاری کار به همه نمیرسد و باید منتظر بمانی تا فیلمساز آشنایی به تورت بخورد!
البته برخیها که یا آشنا دارند یا پول و یا عدهای که انصافا کیفیت بازیشان بالاست، بیکار نمیمانند. یک دسته خاصاند اینها و معمولا مجبوریم در همه فیلمهایی سینمایی و سریالها، این دوستان را اجبارا ببینیم. بقیه هم که بیکارند و سماق میمکند البته جدیدا هم که مد شده برخی سراغ جمتیوی و غیره میروند بلکه شاید چیز دیگری بشوند.
بازیگرانی که به زور اسمشان را شنیده اید
ولی با تمام این کنایهها، بازیگران سینما و تلویزیون ما انگار کم مشکل ندارند؛ خب بیشتر توی چشماند و هرکاری نیز میکنند با واکنش مردم روبرو میشوند. چه در مورد مسائل شخصیشان باشد و چه زمانی که خبر رفتن همین اقلیت درجه دوم و سوم به شبکههای ماهوارهای به گوش میرسد. خصوصا در مورد بازیگران زنی که احتمالا به زور اسمشان را شنیدهاید ولی بالاخره بازیگرند.
کسانی که رفتهاند و مشغول بازی در تلهفیلم و سریالهای جمتیوی و غیره شدهاند درحد ایما و اشاره هم نیستند نه در تعداد نه در چهره، ولی رفتنشان به هرحال دلیلی دارد. دو سه روز پیش هم که گفتند یکی دیگر رفت که رفت. مطمئن باشید اگر بخواهند برگردند نیز کسی دیگر تحویلشان نمیگیرد. گرچه سرشان به سنگ میخورد ولی دلایلی هست که اجازه ندهد بگویند پشیمانیم. پس بگذارید خوش باشند!
دست بگذارید روی نقطه حساس
یک چیزی این وسط هست که این جماعت عاشق بازیگری بههرطریقی، بیخیال آبرو و غیره میشوند و سر از سریالهای بیکیفیت و عشقولانه ماهوارهای درمیآورند که البته شکل و شمایل خودش را نیز میخواهد یعنی حذف حجاب و غیره.
خب در این بین، کسی را مجبور نکردهاند ولی بیکاری و شاید وعدههای پولکی آنور، زیادی توی دلبروست که همین اقلیت بیخیال از بازیگری در داخل میشوند البته فرصتی اگر برای بازی بهشان برسد. اتفاقا همین شاید دردشان باشد.
کسی حواسش نیست ولی این بیکاری، خودش علت است وگرنه این همه سر وصدا از طرف بازیگران چه زن و چه مردش خصوصا متأهلها برای چیست؟ برخی تهیهکنندگان هم که تا میتوانند دنبال جذب سرمایه به هرطریقی هستند مثل آوردن نابازیگران خوش بر و رو و البته بچهمایهدارها. برای همین میشود که سینمای ایران را بچرخی یا حتی تلویزیون را فقط یکسری چهرههای همیشگی را روی آنتن و پرده میبینیم.
ته ماجرا این است که بازیگران عمدتا یا بیکارند یا معترض به این اوضاع. سر و صدایشان هم که هر چند روز یکبار یا انفرادی و یا دستهجمعی شنیده میشود ولی کو گوش شنوا. لااقل تا برخی رنگ و رورفتههای دیگر نرفتهاند، میشود کمی به اوضاع سر و سامان داد ولی کیست که کاری بکند؟
تلویزیون که رسما فیتیله تلهفیلمساختن را پایین کشیده که تاحدی میتوانست این همه جمعیت بازیگر را مشغول بکند. سریالهایش هم که کمتر از حد معمولاند. گرچه اینجا هم مثل سینماست یعنی بازیگران سریالها درحال گردش و چرخش از این یکی به آن یکیاند و تنها موضوع قصه فیلمنامهها فرق میکند اما بازیگر و کارگردانش نه! هرفیلمسازی هم که تیم خودش را دارد چه جلوی دوربینیها و چه پشت دوربین. بقیه هنریها نیز که انگار قرار است ولمعطل باشند.
بیصاحب است؛ همه نیز ولمعطل
خانه سینما کجای کار است؟ هیج جا لابد! اینها که پول کلانی هم میگیرند از ارشاد اتفاقا. این به کنار ولی صنفهایی که تشکیل شدهاند و دو رقمیاند کجای ماجرا هستند؟ شاید ما خبر نداریم!
هنرهای نمایشی هم که هیچ! تقریبا مثل حوزه شبکه نمایش خانگی که جز تک و توکی از سریالها آنهم با نهایت خوشاقبالی بر و بیایی دیگر ندارد. نهایت کار آدمهای این حوزه میشود مجوز دادن به پخش فیلمهای روی پرده برای عرضه در این بخش. البته مسلما به اینها ربطی ندارد که فلانی بیکار است یا مشغول کار، سینما میفروشد یا نه، چه کسی زنده هست یا مرده؟
همین قدر میدانیم که هر مشکلی بیدلیل نیست، حل و فصلش نیز دست صاحبش را میبوسد. حالا مدیران هی پز بدهند که سینمای ما اینقدر میفروشد آنهم در قیاس با فلان دولت و غیره. انگار یادشان میرود که این کوچ کردن ها به جمتیوی در همین زمان دارد اتفاق میافتد. حالا یکی بگردد و پیدا کند پرتقالفروش را!
*فردا
فعلا هم که از سر و کول سینما، بازیگر ریز و درشت میریزد؛ که خیلیهایشان جای بقیه را هم تنگ کردهاند. طوری که انگاری کار به همه نمیرسد و باید منتظر بمانی تا فیلمساز آشنایی به تورت بخورد!
البته برخیها که یا آشنا دارند یا پول و یا عدهای که انصافا کیفیت بازیشان بالاست، بیکار نمیمانند. یک دسته خاصاند اینها و معمولا مجبوریم در همه فیلمهایی سینمایی و سریالها، این دوستان را اجبارا ببینیم. بقیه هم که بیکارند و سماق میمکند البته جدیدا هم که مد شده برخی سراغ جمتیوی و غیره میروند بلکه شاید چیز دیگری بشوند.
بازیگرانی که به زور اسمشان را شنیده اید
ولی با تمام این کنایهها، بازیگران سینما و تلویزیون ما انگار کم مشکل ندارند؛ خب بیشتر توی چشماند و هرکاری نیز میکنند با واکنش مردم روبرو میشوند. چه در مورد مسائل شخصیشان باشد و چه زمانی که خبر رفتن همین اقلیت درجه دوم و سوم به شبکههای ماهوارهای به گوش میرسد. خصوصا در مورد بازیگران زنی که احتمالا به زور اسمشان را شنیدهاید ولی بالاخره بازیگرند.
کسانی که رفتهاند و مشغول بازی در تلهفیلم و سریالهای جمتیوی و غیره شدهاند درحد ایما و اشاره هم نیستند نه در تعداد نه در چهره، ولی رفتنشان به هرحال دلیلی دارد. دو سه روز پیش هم که گفتند یکی دیگر رفت که رفت. مطمئن باشید اگر بخواهند برگردند نیز کسی دیگر تحویلشان نمیگیرد. گرچه سرشان به سنگ میخورد ولی دلایلی هست که اجازه ندهد بگویند پشیمانیم. پس بگذارید خوش باشند!
دست بگذارید روی نقطه حساس
یک چیزی این وسط هست که این جماعت عاشق بازیگری بههرطریقی، بیخیال آبرو و غیره میشوند و سر از سریالهای بیکیفیت و عشقولانه ماهوارهای درمیآورند که البته شکل و شمایل خودش را نیز میخواهد یعنی حذف حجاب و غیره.
خب در این بین، کسی را مجبور نکردهاند ولی بیکاری و شاید وعدههای پولکی آنور، زیادی توی دلبروست که همین اقلیت بیخیال از بازیگری در داخل میشوند البته فرصتی اگر برای بازی بهشان برسد. اتفاقا همین شاید دردشان باشد.
کسی حواسش نیست ولی این بیکاری، خودش علت است وگرنه این همه سر وصدا از طرف بازیگران چه زن و چه مردش خصوصا متأهلها برای چیست؟ برخی تهیهکنندگان هم که تا میتوانند دنبال جذب سرمایه به هرطریقی هستند مثل آوردن نابازیگران خوش بر و رو و البته بچهمایهدارها. برای همین میشود که سینمای ایران را بچرخی یا حتی تلویزیون را فقط یکسری چهرههای همیشگی را روی آنتن و پرده میبینیم.
ته ماجرا این است که بازیگران عمدتا یا بیکارند یا معترض به این اوضاع. سر و صدایشان هم که هر چند روز یکبار یا انفرادی و یا دستهجمعی شنیده میشود ولی کو گوش شنوا. لااقل تا برخی رنگ و رورفتههای دیگر نرفتهاند، میشود کمی به اوضاع سر و سامان داد ولی کیست که کاری بکند؟
تلویزیون که رسما فیتیله تلهفیلمساختن را پایین کشیده که تاحدی میتوانست این همه جمعیت بازیگر را مشغول بکند. سریالهایش هم که کمتر از حد معمولاند. گرچه اینجا هم مثل سینماست یعنی بازیگران سریالها درحال گردش و چرخش از این یکی به آن یکیاند و تنها موضوع قصه فیلمنامهها فرق میکند اما بازیگر و کارگردانش نه! هرفیلمسازی هم که تیم خودش را دارد چه جلوی دوربینیها و چه پشت دوربین. بقیه هنریها نیز که انگار قرار است ولمعطل باشند.
بیصاحب است؛ همه نیز ولمعطل
خانه سینما کجای کار است؟ هیج جا لابد! اینها که پول کلانی هم میگیرند از ارشاد اتفاقا. این به کنار ولی صنفهایی که تشکیل شدهاند و دو رقمیاند کجای ماجرا هستند؟ شاید ما خبر نداریم!
هنرهای نمایشی هم که هیچ! تقریبا مثل حوزه شبکه نمایش خانگی که جز تک و توکی از سریالها آنهم با نهایت خوشاقبالی بر و بیایی دیگر ندارد. نهایت کار آدمهای این حوزه میشود مجوز دادن به پخش فیلمهای روی پرده برای عرضه در این بخش. البته مسلما به اینها ربطی ندارد که فلانی بیکار است یا مشغول کار، سینما میفروشد یا نه، چه کسی زنده هست یا مرده؟
همین قدر میدانیم که هر مشکلی بیدلیل نیست، حل و فصلش نیز دست صاحبش را میبوسد. حالا مدیران هی پز بدهند که سینمای ما اینقدر میفروشد آنهم در قیاس با فلان دولت و غیره. انگار یادشان میرود که این کوچ کردن ها به جمتیوی در همین زمان دارد اتفاق میافتد. حالا یکی بگردد و پیدا کند پرتقالفروش را!
*فردا