واشنگتن پست در گزارشی به قلم دو دیپلمات برجسته به اقداماتی که رئیس جمهور کنونی آمریکا پیش از ترک کاخ سفید باید انجام دهد اشاره کرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم، زلمای خلیل زاد، که مشاور در مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی است، سفیر سابق آمریکا در افغانستان، عراق و سازمان ملل در دوران جورج بوده است. "جیمز دوبینز" نیز یکی از اعضای موسسه دیپلماسی و امنیت رند بوده و در دوران بوش و اوباما، نماینده ویژه در امور افغانستان بوده است.
این دو گزارشی را در روزنامه واشنگتن پست با عنوان "اوباما پیش از آنکه پست خود را ترک کند، چه کارهایی باید بکند" منتشر کردند.
این روزنامه آمریکایی در این گزارش مدعی شده است: روابط آمریکا با ایران یک معمای ژئوپلیتیکی به شمار میآید. ایران یک قدرت منطقهای مهمی است که سیاستهای خصمانهای را با همسایگان خود دنبال کرده و مردم خود را نیز سرکوب میکند.
آمریکا همچنان فقط میتواند موضوعات کلیدی را که منافع واشنگتن را تحت تاثیر قرار میدهد بررسی کند. همانطور که در دوران جنگ سرد و در مقابل اتحادیه جماهیر شوری، آمریکا باید سیاستهایی را پیگیری کند که با هدف منع هژمونی منطقهای طراحی شده و ایجاد یک موازنه قوا در منطقه کندT همزمان نیز حمایت از حقوق بشر و تعامل دیپلماتیک با ایران را پیگیری کند.
اگر ناآرامیها در خاورمیانه به آرامش برسد، آمریکا باید نه فقط با شرکای سنتی خود بلکه با رقبای خود نیز کار کند. ایران در فرقه گرایی در خاورمیانه و تقویت درگیریها در این منطقه مشار;ت داشته اما این تنها دلیل این موضوعات نبوده است. واشنگتن و تهران در سوریه رو در روی یکدیگر قرار گرفتهاند اما در افغانستان و عراق از یک دولت و رهبر حمایت میکنند.
برای ایجاد یک تعامل مولد، آمریکا باید با شرکای خود در منطقه برای ایجاد یک تعادل قوای مورد نظر همکاری کند. این به معنای ادامه استقرار نظامی و فروش تسلیحات در راستای تضمین امنیت خلیج فارs بوده و در همان زمان نیز بر حقوق خود تحت توافق هستهای برای جلوگیری از حرکت مخفیانه ایران به سوی تسلیحات تاکید کند.
در همان زمان نیز آمریکا باید طراحی یک چارچوب سیاسی را آغاز کند که مانع از آن شود که ایران برنامه هستهای خود را با گذر زمان از توافقنامه از سر بگیرد. در نهایت نیز، آمریکا و شرکای خود باید به صورت مشترک علیه ایران در عراق و سوریه رقابت کنند.
اینگونه تلاشها موقعیت آمریکا برای تعامل با ایران در حل درگیریهای منطقهای و شکست داعش را بهتر میکند.هر کدام از ما نیز (دوبیز و خلیل زاد) رهبری مذاکراتی با ایرا ن در دوران دولت جرج بوش را بر عهده داشتیم و قادر بودیم که تفاهمهای محدودی را در برخی از زمینهها و حتی همکاری فعال در دیگر بخشها را بدست بیاوریم.
توافقنامه بن، که به تشکیل دولت موقت افغانستان پس از طالبان منتهی شد، نمونهای از این همکاری است و دستیابی به این دولت بدون حمایت ایران اگر چه غیر ممکن نبود اما مشکل بود.
نکته قابل توجه این است که این موفقیت در متن حضور قدرتمند نظامی آمریکا علیه طالبان بوده است. آمریکا میتواند چنین چارچوب سیاسی و نظامی را در عراق و سوریه به کار بگیرد.
در دوران اوباما، تماسها با ایران به صورت سنگینی درباره موضوعات هستهای بوده است. اما این ارتباطات به صورت غیر منظم بوده و تنها برخی از موضوعات دیگر را آن هم در موارد ضروری در بر داشته است."جان کری" وزیر امور خارجه آمریکا ممکن است که بتواند به صورت سریع با "محمد جواد ظریف" تماس بگیرد اما این دو فرد بسیار پرمشغله هستند که بتوانند دستاوری را در این زمینه حاصل کنند.
به هر حال، کری تا چند ماه دیگر از دفتر خود خواهد رفت و ظریف نیز که دانش آموخته آمریکا است در نهایت همین سرنوشت را خواهد داشت. هیچ تضمینی وجود ندارد که جانشینان آنها نیز همین روند را طی کنند. سیاست آمریکا نباید به کسانی که این اقدامات را انجام میدهند وابسته باشد.
به همین دلیل است که اوباما پیش از آنکه پست خود را ترک کند باید گامهایی را برای ارتقای روابط میان دو کشور اتخاذ کند. آشکارترین اقدام میتواند برقراری مجدد روابط دیپلماتیک باشد. اگر چه هنوز مشخص نیست که نظام ایران تا چه اندازه برای چنین گامی آماده باشد اما این گام در آمریکا جنجال زیادی بر پا خواهد کرد. از آن کوتاهتر، دولت اوباما و دولت ایران میتوانند دیپلماتهای میان رتبه خود را برای ارتباط با یکدیگر قرار دهند. این مهم است که یادآوری کنیم آمریکا پیش از آنکه سال گذشته روابط خود را به صورت کامل با کوبا از سر بگیرد، حضور دیپلماتیکی مهمی در در این کشور داشته است. در اقدامی دیگر، آمریکا میتواند به راحتی به دیپلماتهای ایرانی در نیویورک در مقر سازمان ملل است اجازه دهد که به واشنگتن سفر کنند. این اقدام از سوی آمریکا میتواند از طرف ایران نیز پاسخ داده شود و به مقامات آمریکایی که در دبی قرار دارند و بر فعالیتهای ایران نظارت دارند اجازه دهد که به ایران سفر کنند.
تعامل آمریکا و ایران باید به صورت ویژهای بر مبارزه با داعش تمرکز داشته باشد اما این تعامل میتواند بر مسیرهای ثبات سازی منطقه نیز متمرکز شود. آمریکا باید به دنبال کمک به عربستان، ترکیه و ایران باشد تا به یک تفاهمی درباره عراق و سوریه دست یافته و از درگیریهای فرقهای جلوگیری کنند. این توافق بدون میانجیگری فعالانه از بیرون حاصل نمیشود. در حال حاضر فقط آمریکا میتواند چنین نقشی را ایفا کند.
به علاوه، اوباما باید خواسته مردم ایران را که بسیاری از آنها خواستار آزادی بیشتر و ارتباط با جهان هستند را نادیده نگیرد. موضوعات حقوق بشری باید بخشی از دستور العملی باشد که هرگونه ارتقای تعاملات باید شامل آن باشد. همچنین آمریکا باید سفرها میان دو کشور برای دانشجویان، محققان و شهروندان عادی را فراهم کند. بهترین راه برای این اقدام از سرگرفته شدن پروازهای تجاری میان دو کشور است. این گام میتواند منافع فراوانی را برای صدها هزار آمریکایی ایرانی تبار و خانوادههایشان در ایران داشته باشد.
هیچکدام از این گامها در ذات نمیتواند اختلافهای متعدد میان آمریکا و ایران را برطرف کند. ارتباطات بهتر همیشه سازش را به همراه ندارد. اما ارتباطات بهتر همیشته اطلاعات بهتری را به همراه دارد و اطلاعات بهتر اجازه خواهد داد تا سیاست بهتری اتخاذ شود. این مشکل است که ببینیم چگونه خاورمیانه بدون تعامل و تفاهم با ایران به ثبات برسد.
این دو گزارشی را در روزنامه واشنگتن پست با عنوان "اوباما پیش از آنکه پست خود را ترک کند، چه کارهایی باید بکند" منتشر کردند.
این روزنامه آمریکایی در این گزارش مدعی شده است: روابط آمریکا با ایران یک معمای ژئوپلیتیکی به شمار میآید. ایران یک قدرت منطقهای مهمی است که سیاستهای خصمانهای را با همسایگان خود دنبال کرده و مردم خود را نیز سرکوب میکند.
آمریکا همچنان فقط میتواند موضوعات کلیدی را که منافع واشنگتن را تحت تاثیر قرار میدهد بررسی کند. همانطور که در دوران جنگ سرد و در مقابل اتحادیه جماهیر شوری، آمریکا باید سیاستهایی را پیگیری کند که با هدف منع هژمونی منطقهای طراحی شده و ایجاد یک موازنه قوا در منطقه کندT همزمان نیز حمایت از حقوق بشر و تعامل دیپلماتیک با ایران را پیگیری کند.
اگر ناآرامیها در خاورمیانه به آرامش برسد، آمریکا باید نه فقط با شرکای سنتی خود بلکه با رقبای خود نیز کار کند. ایران در فرقه گرایی در خاورمیانه و تقویت درگیریها در این منطقه مشار;ت داشته اما این تنها دلیل این موضوعات نبوده است. واشنگتن و تهران در سوریه رو در روی یکدیگر قرار گرفتهاند اما در افغانستان و عراق از یک دولت و رهبر حمایت میکنند.
برای ایجاد یک تعامل مولد، آمریکا باید با شرکای خود در منطقه برای ایجاد یک تعادل قوای مورد نظر همکاری کند. این به معنای ادامه استقرار نظامی و فروش تسلیحات در راستای تضمین امنیت خلیج فارs بوده و در همان زمان نیز بر حقوق خود تحت توافق هستهای برای جلوگیری از حرکت مخفیانه ایران به سوی تسلیحات تاکید کند.
در همان زمان نیز آمریکا باید طراحی یک چارچوب سیاسی را آغاز کند که مانع از آن شود که ایران برنامه هستهای خود را با گذر زمان از توافقنامه از سر بگیرد. در نهایت نیز، آمریکا و شرکای خود باید به صورت مشترک علیه ایران در عراق و سوریه رقابت کنند.
اینگونه تلاشها موقعیت آمریکا برای تعامل با ایران در حل درگیریهای منطقهای و شکست داعش را بهتر میکند.هر کدام از ما نیز (دوبیز و خلیل زاد) رهبری مذاکراتی با ایرا ن در دوران دولت جرج بوش را بر عهده داشتیم و قادر بودیم که تفاهمهای محدودی را در برخی از زمینهها و حتی همکاری فعال در دیگر بخشها را بدست بیاوریم.
توافقنامه بن، که به تشکیل دولت موقت افغانستان پس از طالبان منتهی شد، نمونهای از این همکاری است و دستیابی به این دولت بدون حمایت ایران اگر چه غیر ممکن نبود اما مشکل بود.
نکته قابل توجه این است که این موفقیت در متن حضور قدرتمند نظامی آمریکا علیه طالبان بوده است. آمریکا میتواند چنین چارچوب سیاسی و نظامی را در عراق و سوریه به کار بگیرد.
در دوران اوباما، تماسها با ایران به صورت سنگینی درباره موضوعات هستهای بوده است. اما این ارتباطات به صورت غیر منظم بوده و تنها برخی از موضوعات دیگر را آن هم در موارد ضروری در بر داشته است."جان کری" وزیر امور خارجه آمریکا ممکن است که بتواند به صورت سریع با "محمد جواد ظریف" تماس بگیرد اما این دو فرد بسیار پرمشغله هستند که بتوانند دستاوری را در این زمینه حاصل کنند.
به هر حال، کری تا چند ماه دیگر از دفتر خود خواهد رفت و ظریف نیز که دانش آموخته آمریکا است در نهایت همین سرنوشت را خواهد داشت. هیچ تضمینی وجود ندارد که جانشینان آنها نیز همین روند را طی کنند. سیاست آمریکا نباید به کسانی که این اقدامات را انجام میدهند وابسته باشد.
به همین دلیل است که اوباما پیش از آنکه پست خود را ترک کند باید گامهایی را برای ارتقای روابط میان دو کشور اتخاذ کند. آشکارترین اقدام میتواند برقراری مجدد روابط دیپلماتیک باشد. اگر چه هنوز مشخص نیست که نظام ایران تا چه اندازه برای چنین گامی آماده باشد اما این گام در آمریکا جنجال زیادی بر پا خواهد کرد. از آن کوتاهتر، دولت اوباما و دولت ایران میتوانند دیپلماتهای میان رتبه خود را برای ارتباط با یکدیگر قرار دهند. این مهم است که یادآوری کنیم آمریکا پیش از آنکه سال گذشته روابط خود را به صورت کامل با کوبا از سر بگیرد، حضور دیپلماتیکی مهمی در در این کشور داشته است. در اقدامی دیگر، آمریکا میتواند به راحتی به دیپلماتهای ایرانی در نیویورک در مقر سازمان ملل است اجازه دهد که به واشنگتن سفر کنند. این اقدام از سوی آمریکا میتواند از طرف ایران نیز پاسخ داده شود و به مقامات آمریکایی که در دبی قرار دارند و بر فعالیتهای ایران نظارت دارند اجازه دهد که به ایران سفر کنند.
تعامل آمریکا و ایران باید به صورت ویژهای بر مبارزه با داعش تمرکز داشته باشد اما این تعامل میتواند بر مسیرهای ثبات سازی منطقه نیز متمرکز شود. آمریکا باید به دنبال کمک به عربستان، ترکیه و ایران باشد تا به یک تفاهمی درباره عراق و سوریه دست یافته و از درگیریهای فرقهای جلوگیری کنند. این توافق بدون میانجیگری فعالانه از بیرون حاصل نمیشود. در حال حاضر فقط آمریکا میتواند چنین نقشی را ایفا کند.
به علاوه، اوباما باید خواسته مردم ایران را که بسیاری از آنها خواستار آزادی بیشتر و ارتباط با جهان هستند را نادیده نگیرد. موضوعات حقوق بشری باید بخشی از دستور العملی باشد که هرگونه ارتقای تعاملات باید شامل آن باشد. همچنین آمریکا باید سفرها میان دو کشور برای دانشجویان، محققان و شهروندان عادی را فراهم کند. بهترین راه برای این اقدام از سرگرفته شدن پروازهای تجاری میان دو کشور است. این گام میتواند منافع فراوانی را برای صدها هزار آمریکایی ایرانی تبار و خانوادههایشان در ایران داشته باشد.
هیچکدام از این گامها در ذات نمیتواند اختلافهای متعدد میان آمریکا و ایران را برطرف کند. ارتباطات بهتر همیشه سازش را به همراه ندارد. اما ارتباطات بهتر همیشته اطلاعات بهتری را به همراه دارد و اطلاعات بهتر اجازه خواهد داد تا سیاست بهتری اتخاذ شود. این مشکل است که ببینیم چگونه خاورمیانه بدون تعامل و تفاهم با ایران به ثبات برسد.