شهدای ایران: فیلم سینمایی ایستاده در غبار به کارگردانی محمدحسین مهدویان بعد از موفقیت در جشنواره فیلم فجر از 19 خرداد ماه در سینماهای تهران اکران شده است. این فیلم به زندگی سردار احمد متوسلیان میپردازد. سرداری که این روزها از احتمال قطع به یقین زنده بودنش خبر میدهند و جستجوها برای یافتنش آغاز شده است.
فیلم سینمایی ایستاده در غبار به کارگردانی محمدحسین مهدویان بعد از موفقیت در جشنواره فیلم فجر از 19 خرداد ماه در سینماهای تهران اکران شده است. این فیلم به زندگی سردار احمد متوسلیان میپردازد. سرداری که این روزها از احتمال قطع به یقین زنده بودنش خبر میدهند و جستجوها برای یافتنش آغاز شده است.
قبل از ساخته شدن این فیلم دو کتاب «در هالهای از غبار» و «همپای صاعقه» به قلم گلعلی بابایی درباره زندگی احمد متوسلیان نوشته شد. سازندگان فیلم ایستاده در غبار نیز در زمان ساخت از این دو کتاب استفاده کرده و بارها به آن مراجعه کردهاند. به همین مناسبت با گلعلی بابایی؛ نویسنده دو کتاب «در هالهای از غبار» و «همپای صاعقه» و تفاوتها و شباهتهای آن با مضمون کلی فیلم ایستاده در غبار و برخی حوادث مربوط به دوران فرماندهی سردار متوسلیان گفتگو کردهایم.
گلعلی بابایی کیست؟
گلعلی بابایی را امروز به عنوان نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس میشناسند. او متولد سال 1339 در روستای برار از توابع شهرستان چالوس است. بابایی ازجمله رزمندگان دفاع مقدس است که پس از پایان جنگ رسالت خود را بهعنوان نویسنده و با ثبت و ضبط خاطرات و تجلی بخشیدن به صحنههای حماسی دفاع مقدس دنبال کرده است. "غربت هور"، "از الوند تا قراویز"، "حکایت مردان مرد"، "نبردهای جنوب اهواز (کارنامه تاریخی، جغرافیایی، نظامی منطقه عملیاتی جنوب و جنوب غربی اهواز)"، "حکایت مردان مهر (براساس زندگینامه سرداران شهید غلامعلی پیچک و مهدی خندان) " و "نقطه رهایی"، برخی آثار او هستند.
سازندگان فیلم ایستاده در غبار اصرار دارند فیلم را براساس مکالمات بیسیمی شهید متوسلیان ساختهاند. از نگاه خودتان این فیلم چه اندازه وامدار کتابهای شماست و آیا در تیتراژ آن اشارهای به کتابهایتان شده؟
من در کتاب "در هالهای از غبار" به زندگی حاج احمد متوسلیان پرداختهام و کتاب "هم پای صاعقه" نیز تاریخچهای از لشکر 27 و چگونگی آمدن حاج احمد به لشکر 27، تاسیس و جمعآوری نیروهای لشکر 27 و حضورش در عملیات بیتالمقدس و فتحالمبین و همچنین سفر به لبنان و دستگیری ایشان است. مبنای جزئی فیلم "ایستاده در غبار" نیز از کتاب "همپای صاعقه" است ولی سیر داستانی آن برگرفته از کتاب "هالهای از غبار" است که از دوران کودکی حاج احمد شروع و تا دوران اسارت ایشان ادامه دارد. کتاب "همپای صاعقه" مربوط به دوره حضور حاج احمد در کردستان و حوادث مریوان است. عوامل فیلم مدتی در اینجا مستقر بودند و کل مکالمات و نوارهایی که موجود است را با مطالب کتاب تطبیق دادند و مطالبی که بهصورت اصل از صدای حاج احمد بود را از نوارهای تاریخی استخراج کردند. البته فکر میکنم در تیتراژ فیلم هم به اسامی کتاب اشاره نشده و فقط تشکر کردهاند.
فیلم ایستاده در غبار را چگونه ارزیابی میکنید؟ این فیلم چه جنبههایی از زندگی این سردار را نشان میدهد و از کدامین جنبهها غفلت کرده است؟
قطعا کار فیلم با کتاب متفاوت است بهطور مثال زندگی حاج احمد در کتابی به نام "ترانه حاجی بابا" در 300 صفحه تالیف شده که در آن کل فرازهای زندگی ایشان از کودکی تا زمان اسارت آمده است. اما این مسئله که بخواهیم تمامی این وقایع را در یک فیلم 90 دقیقهای بیاوریم؛ قطعا مشکل است. مثلا در فیلم به فتحالمبین اشارهای نشده که یکی از شاهکارهای حاج احمد در جنگ است؛ البته به این دلیل که زمان اجازه نمیداد نمیتوانستند به آن اشارهای داشته باشند. تفاوتی که این فیلم با سریال آخرین روزهای زمستان داشت این است که سریال 12 الی 13 قسمت بود و میتوانست به اتفاقات بیشتری بپردازد، در فیلم دستِ کارگردان بسته است چون باید در یک بازه زمانی کوتاه به همه اتفاقات بپردازد پس قطعا خیلی از فرازهای زندگی در آن نیست و این دلیلی بر ضعف فیلم نیست و علت آن، همان محدود بودن زمان است.
درباره فردمحوری حاج احمد غلو کردهاند
آیا این فیلم و اصولا فیلمهایی که به ژانر تاریخ جنگ و دفاع مقدس میپردازند را موفق میدانید؟
این فیلم سینمایی کاری بوده که تاکنون سابقه نداشته. در این اثر یک فرماندار جنگ که یکی از الگوهای جوانان ماست؛ بهصورت مستند به کل جامعه نشان داده میشود. این کار جدیدی است و انشاالله ادامه هم پیدا میکند. باید فیلمسازان ما این فیلم را به عنوان سرمشق و الگو بگیرند و از ایرادهای آن درس بگیرند. مثلا بعضی از بخشها که به حواشی پرداخته ناشی از تفکر کارگردان بوده که شاید به مذاق برخی از همرزمان ایشان خوش نیامده باشد اما این موضوع هم از ضرورتهای فیلمهای داستانی است.
فیلم "ایستاده در غبار" یک مستند داستانی است یعنی فیلمی که هم مستند و هم داستانیست. در بعضی موارد کارگردان میتواند وارد فضای داستانی شود و سکانسی را به آن اضافه یا کم کند پس نمیتوانیم بگوییم غفلت صورت گرفته و این مربوط به محدودیت زمان یعنی ضعف زمانی است. البته قول دادهاند در سریال 5 الی6 قسمتی که قرار است از متن ساخته شود؛ همه این موارد را بیاورند؛ در سریال طبعا زمان بیشتری وجود دارد و میتوانند همه نواقص را برطرف کنند. به هر حال کارگردان زندگینامه فرد را میخواند و شخصیت محوری داستان را ارزیابی میکند و به نتیجهای میرسد که چه قسمتهایی از آن قابل به تصویر کشیدن است و از بعضی قسمتها رد میشود. اسم این را نمیشود گذاشت غفلت.
شما مدتی نیز معاونت انتشارات بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس را برعهده داشتهاید و در همان زمان چند کتاب درباره لشگر 27 که عملیات بیتالمقدس هم مرتبط با آن است؛ منتشر کردهاید. درباره این عملیات و نقش شهید متوسلیان بگویید.
حاج احمد یکی از فرماندهان دفاع مقدس است که از ابتدا بهعنوان نیرو وارد این دفاع مقدس شد. شروع فعالیت ایشان از درگیریهای کردستان در سال 58 بود. کمتر از یکماه بعد از پیروزی انقلاب غائلههای قومی آغاز شد که البته بیشتر ضدانقلاب و کشورهای همجوار این درگیریها و حوادث را مدیریت میکردند. در موضوع کردستان هم یکسری از افراد که از رژیم گذشته بودند و همچنین افراد ضدانقلاب با تهیه اسلحه توانسته بودند مشکلاتی را در این منطقه ایجاد کنند. یک هفته بعد از پیروزی انقلاب بود که پادگان مهاباد را خلعسلاح کردند و اسلحههای سبک و سنگین به دست مردم افتاد و از آنجا غائله کردستان کلید خورد و به شهرهای دیگر کشیده شد. حاج احمد متوسلیان همراه اولین گروهی بود که به آنجا اعزام شدند و از سنندج به مهاباد و چند شهر دیگر رفتند و نهایتا استقرار اصلی ایشان در مریوان بود. چند سکانس از این فیلم هم به ماجراهای مریوان میپردازد. البته در فیلم به اتفاقات قبل از آن مانند آزادسازی پاوه و ... پرداخته نشده و فقط بخشهایی از حضور ایشان در مریوان و عملیات دزلی آمده است. ایشان در مریوان جوهره اصلی خود را بهعنوان یک فرمانده دلسوز مردمی نشان داد، فرماندهای که علاوه بر جنگ و درگیری با ضدانقلاب در تامین ارزاق و مایحتاج زندگی مردم نیز کمک میکند و مشکلات آنها را برطرف کند و مردم او را بهعنوان یک فرمانده مردمی دوست دارند. حاج احمد چند عملیات بزرگ انجام میدهد که آخرین آن عملیات محمدرسولالله(ص) است که در دوازدهم دیماه سال 60 انجام میشود.
در عملیات بیتالمقدس احتمال اسارت صدام بود
ویژگی خاص متوسلیان چیست و ایشان چگونه فرماندهی بود؟ گفته میشود ایشان ازجمله فرماندهان موثر در اجرای عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر بود که با فرماندهی نفوذ به قلب مواضع دشمن؛ از نزدیک راهکارهای مناسب عملیات را شناسایی میکرد؟
آقای محسن رضایی میگویند ما آنجا (در خوزستان) متوجه شدیم که ایشان جوهره خوبی دارند و میتوانیم کارهای بزرگتری به ایشان واگذار کنیم و این همزمان بود با انجام عملیاتهای بزرگی مانند طریقالقدس که در سپاه در حال شکلگیری بود همچنین آنها درحال آمادهسازی برای انجام عملیات فتحالمبین بودند. آقای رضایی میگویند ما قصد داشتیم تیپها را گسترش دهیم، متوجه شدیم که چند نفر ازجمله حاج احمد متوسلیان، حاج همت، پاوه و محمود شهبازی فرمانده سپاه همدان هستند که استعداد فرماندهی را دارند، از ایشان خواستیم در یک زمان مشخص یک تیپ را تشکیل دهند.
در نهایت این جمع تصمیم گرفتند حاج احمد در سمت فرماندهی تیپ، محمود شهبازی جانشین و حاج همت هم رئیس ستاد تیپ باشد و تیپ با 9 گردان آماده شده و کمتر از یکماه در اول فروردین سال 61 عملیات فتحالمبین آغاز شد. در شب اول عملیات به توپخانه چهارم ارتش بعث حمله میکنند و همان شب 180 قبضه توپ عمل نشده را به غنمیت میگیرند و بخشهای وسیعی از غرب شهر دزفول آزاد میشود و شهرهای اندیمشک، دزفول و پادگاه وحدتی را از تیررس دشمن خارج میکنند. حتی در مرحله آخر عملیات فتحالمبین یکی از گردانهای تحت فرماندهی حاج احمد نزدیک بوده صدام را به اسارت بگیرد چراکه صدام برای اینکه بتواند جلوی پیشرویها را بگیرد در تپههای بنغازه مستقر شده بود و عملیات را هدایت میکرد که تپه توسط نیروهای حاج احمد محاصره میشود و عدنان خیراله (وزیر دفاع عراق) و صدام و عمرخطاب (مسئول دفتر صدام) نجات پیدا میکنند. عمرخطاب در خاطراتش ماجرای نجات از آن مخصمه را بازگو میکند و میگوید هنگامی که متوجه شدند محاصرهی کامل شده؛ با ماشینی که در اختیارشان بوده؛ دور میشوند و زمانی که گردان شهید محسن وزوایی به آنجا میرسد، یکی از عراقیها میگوید دیر آمدید، اگر زودتر آمده بودید صدام را به اسارت میگرفتید.
این عملیات در دهم فروردین ماه به پایان میرسد و کمتر از یکماه با 14 گردان آمادهی آزادسازی خرمشهر میشوند. اگر سه عامل اصلی تاثیرگذار برای آزادسازی خرمشهر را درنظر بگیریم حاج احمد متوسلیان در دو عامل حضور داشته است. اولین عامل عبور از رودخانه کارون و طی کردن مسیر 18 کیلومتری از رودخانه کارون تا جاده اهواز ـ خرمشهر و بعد از آن نگه داشتن جاده در مقابل پاتکهای شدید دشمن که حاج احمد متوسلیان و نیروهایش یک هفته مقاومت میکنند و جاده را نگه میدارند و آماده مرحله دوم میشوند در مرحله دوم به مرز میرسند. عامل دیگری که نقش حاج احمد در آن مشهود بوده، مرحله آخر عملیات بیتالمقدس است زمانی که حدود 20 هزار نفر از نیروهای عراقی در داخل خرمشهر در حال جنگ هستند و تنها راه ارتباطی آنها شلمچه است که از آنجا به سمت بصره بروند و همه امیدشان این است که بتوانند از این راه خارج شوند که حاج احمد این راه یعنی شلمجه به الخلیل را مسدود میکند. عراقیها که دیگر هیچ راهی نداشتند؛ نزدیک به 19 هزار نفر از ایشان اسیر میشوند.
گویا ایشان به دلیل برخی ویژگیهای شخصیتی مثلا فردمحوری و اصراری که بر تصمیمات خود داشتند؛ با برخی فرماندهان ازجمله شهید صیاد شیرازی نیز دچار مشکلاتی بودند. حتی گفته میشود اصرار ایشان به سفر به لبنان نیز ازجمله همین تصمیمات است. این جنبه از شخصیت ایشان تا چه اندازه مورد بحث قرار گرفته و درباره آن چه میتوان گفت؟
حاج احمد اهل نظر بود و اصلا خنثی نبود، نظراتش هم کارشناسانه بود. در تمرینات به محسن وزوایی میگوید که اگر ما در آموزش تلفات بدهیم؛ ارزش دارد به اینکه در عملیات به دلیل ضعف آموزش در مقابل دشمن کم بیاوریم. وقتی میگویید در این زمان نیروها را آموزش دادم، برای من قابل قبول نیست باید همان زمانی را که مشخص کردم؛ تمرین کنید. در مرحله آخر عملیات بیتالمقدس وقتی که نیروها سه مرحله عملیات میکنند و به دروازه خرمشهر میرسند، دیگر توانی ندارند تا بتوانند عملیات انجام دهند، شهید صیاد میگوید با محسن رضایی جلسهای گذاشتیم تا تکلیف کار را روشن کنیم؛ نمیشد به مردم بگوییم که تا دروازه شهر رسیدیم و نمیتوانیم به شهر برویم. صیاد شیرازی میگوید ما طرحی را پیشبینی کرده بودیم ولی قابل اجرا نبود و طرح را تغییر دادیم و به فرماندهان اطلاع دادیم اما نگران بودیم که حاج احمد متوسلیان اولین کسی باشد که از طرح انتقاد کند. درنهایت طرح از طرف شهید صیاد اعلام میشود. در این میان فرماندهان ارتش مخالفتی نداشتند اما در میان فرماندهان سپاه حاج احمد متوسلیان با آن مخالفت کرد و ما ایشان را توجیه کردیم. حاج احمد وقتی توجیه میشد تا پایان کار همراه بود و اینگونه نبود که بخواهد فردمحور باشد. او نظر خود را بیان میکرد.
یکی از چیزهایی که در جنگ مغفول مانده و به آن پرداخته نمیشود، بحث تعقل و تدابیریست که ازسوی فرماندهان جنگ برای پیدا کردن یک راهکار ارائه میشد. ایشان برای طرحهای عملیاتی ساعتها جلسه برگزار میکردند که در کتاب "هم پای صاعقه" کامل به آن پرداخته شده اما تحلیلهایی که دیگران بخصوص تحلیلگران غربی بیان میکنند و میگویند فرماندهان ما براساس نیروی انسانی جنگ را پیش میبردند و تلفات میدادند، اشتباه است. فرماندهان ما برای اینکه یک نفر کمتر تلفات بدهند؛ ساعتها باهم جلسه میگذاشتند و طرحها را بررسی میکردند. حاج احمد به دلیل نگاه نظامی که داشت و میتوانست تشخیص دهد که بعضی از طرحهای عملیاتی موفق است یا نه، در بعضی موارد سعی میکرد حرفش را به کرسی بنشاند.
حمله به لبنان فریبی از طرف متحدان صدام بود
آیا رفتن به لبنان به دلیل این اختلافنظرها بوده چراکه خیلی عقلانی نیست چنین فرماندهای به لبنان فرستاده شود؟
وقتی آن اتفاق در جنوب لبنان رخ داد و رئیسجمهور لبنان از دیگر کشورهای اسلامی درخواست کمک میکند، محسن رضایی میگوید ما قصد داشتیم تا زبدهترین فرماندهمان را بفرستیم. احمد متوسلیان بهعنوان یک فرمانده مقتدر و فرمانده نیروی تهران بود چون قرار بود این نیروها به کشور دیگری اعزام شوند. قطعا فرهنگ نیروهای تهران با نیروهای شهرستانی بسیار متفاوت بود به همین دلیل نیروهای تهران و تیپی که فرمانده آن حاج احمد متوسلیان بود را انتخاب کردیم. ایشان هم وقتی در آنجا به رفعت اسد (وزیر دفاع حافظ اسد) که الان یکی از معارضین سوریه است و در یکی از کشورهای غربی است؛ میگوید اگر شما ما را به عنوان اهرمی برای امتیاز گرفتن در میز مذاکره به اینجا آوردهاید بسیار در اشتباه هستید، ما شناساییهایمان را انجام دادیم؛ اگر با دوربین تانکهای آنها را ببنید متوجه میشوید که عکس امام را روی تانکهای اسرائیلی چسباندهایم و میدانیم از چه راههایی باید عملیات کنیم؛ شما هم باید بدانید که ما به این دلیل وارد سوریه شدیم و میخواهیم در این عملیات شرکت کنیم، ما 400 تابوت سفارش دادهایم یعنی ما فکر برگشت در سر نداریم و آمدهایم که با اسرائیل بجنگیم چون میدانیم اسرائیل دشمن بشریت و اسلام است. باتوجه به این مسائل نمیشود گفت که فرستادن حاج احمد متوسلیان نوعی دَک کردن ایشان بوده و این عقلانی نیست. شاید در فیلم به این موضوع خوب پرداخته نشده و این یکی از ضعفهای فیلم است. وقتی نیروهای ما به آنجا میروند، متوجه میشوند اصلا ارادهای برای انجام عملیات وجود ندارد و نیروهای ما را در یک پادگان مخروبه بلاتکلیف نگاه داشتهاند که حاج احمد بلافاصله برای کسب تکلیف از امام (ره) به ایران بازمیگردد و نزد امام میرود. امام در جلسه فرماندهان به ایشان نهیب میزند که ایشان را برای چه فرستادید چراکه رفتن ایشان به لبنان یک فریب و دام بیش نبوده که شما در آن گرفتار شدید.
این دام از طرف چه کسی بوده؟
بعد از اینکه ما چند عملیات موفق نظیر بیتالمقدس، فتحالمبین و ... را انجام دادیم؛ کشورهای حامی صدام به این نتیجه رسیدند که باید ترمز این عملیاتها کشیده شود و چون میدانستند ایرانیها نسبت به فلسطین و لبنان حساسیت دارند حملهای از طرف اسرائیل در جنوب لبنان انجام شد و همچنین وضعیت نابسامان شیعیان در جنوب لبنان باعث میشود تا وقتی استمدادطلبی کنند؛ ایران به آن جواب مثبت دهد. ایشان میتوانستند از این طریق خلائی را در پیشرویهای ایرانیها ایجاد کنند تا عراقیها فرصت پیدا کنند. همان موقع هم مستشاران آمریکایی ازجمله رامسفلد در محله المنصور بغداد دفتری را دایر کردند و مستشاران آمریکایی در آنجا طرحِ زمینگیر کردن نیروهای ایرانی مطرح میکردند. در عملیات رمضان و شرایط مسلح کردن زمین، کانال و کاشتن دوشکا در زمین و ... ما مجبور بودیم وجب به وجب خاک ایران را آزاد کنیم. در عملیات فتحالمبین 100کیلومتر در عمق آزاد میشد اما در رمضان ما باید میلیمتری پیش میرفتیم آنهم با تلفات زیاد. دشمن با فرستادن نیروهای ما به دنبال ایجاد این فرصتها بود که دام و فریبشان نیز موثر واقع شد. ولی امام دستور میدهد که راه قدس از طریق کربلا میگذرد و نیروها برگردند که نیروهای ما از لبنان برمیگردند اما حاج احمد برای یکسری کارهای هماهنگی با سیدمحسن موسوی (کاردار ایران در لبنان) به آنجا میرود که در آن مسیر بازداشت میشوند.
بعد از آن سرنوشت حاج احمد را که پیگیری کردید؛ به کجا رسیدید؟
خیلیها رفتند و پیگیری کردند حتی سیدرائد (پسر سیدمحسن) که مستندی چند قسمتی را در خصوص این موضوع ساخت و تا زندانهای اسرائیل هم رفت اما نتوانستند سرنخ و نتیجهای بدست بیاورند. دوستان نزدیک حاج احمد معتقدند با شناختی که از حاج احمد دارند احتمالا ایشان در همان پست بازرسی شهید شدند یعنی درگیر شده یا در اولین بازجویی درگیر شده اما پاسخ قطعی در خصوص وضعیت آنها داده نشده و جمهوریاسلامی بر این موضع است که ایشان زندهاند و این مطالبه را همیشه از رژیم صهیونیستی دارد. سیدرائد هم در فیلم مستند خود با ایشان صحبت میکند ولی هیچکدام پاسخ صحیحی ندادهاند. به این دلیل که گروههای مختلف ازجمله فولانژها در این قضیه دست داشتند هیچکس پاسخ درستی در این زمینه نمیدهد و در اسرائیل هم نمیتوانیم اطلاعاتی را به دست بیاوریم. تا امروز که از زنده بودن قطعی ایشان خبر میرسد.
جایگاه احمد متوسلیان را در میان دیگر فرماندهان جنگ چگونه میتوان دید یعنی ایشان همتراز با کدامیک از فرماندهان هستند؟
حاج احمد فرمانده حاج همت بود و همت بعد از ایشان شد فرمانده تیپ محمدرسولالله(ص) و بعد از اسیر شدن حاج احمد، همت نیروها را آماده میکند و در عملیات رمضان شرکت میکند. حسن باقری هم به نوعی مافوق حاج احمد بود یعنی حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر بود که لشکر 27 یکی از زیرمجموعهها و نیروهای تابع قرارگاه نصر بوده. آن زمان شاید این مسائل خیلی اهمیت نداشته و آن مسئولیتی که به ایشان محول میشده؛ اهمیت بیشتری داشته و این مسائل خیلی مهم نبود. حاج احمد فرمانده تیپ 27 بوده که 14 گردان بوده که در هیچ جای دنیا تیپ بیش از 4 یا 5 گردان ندارد درحالیکه در این تیپ 14 گردان تحت امر بودند و 2 یا 3 گردان هم حین عملیات اضافه شدند یعنی 16 الی 17 گردان تحت امر و این در حد لشگر است ولی عنوان حاج احمد فرمانده تیپ بود. این مسائل برای ایشان مهم نبوده و آن چیزی که اهمیت دارد و باید به آن پرداخته شود و نویسندهها و کارگردانها باید به بیشتر به آن بپردازند؛ این مسئله است که در ارتشهای کلاسیک دنیا یک حکم داده میشود و براساس آن حکم شخصی به عنوان فرمانده لشکر منصوب میشود. این لشکر در این شهر پادگان دارد و در یک مراسم رسمی نظامی فرمانده لشکر معرفی میشود ولی در سپاه اینگونه نیست. محسن رضایی در مریوان حاج احمد را پیدا میکند به ایشان حکم میدهد و میگوید برو تیپ تشکیل بده؛ حتی نیروی آن را خودت تامین کن. در کتاب هم آمده که یک پادگان متروکهای را آماده میکنند و بدون هیچ امکانات و تجهیزات نظامی، وقتی میخواهند آن 18 کیلومتر را حفظ کنند هنوز فشنگها به ایشان نرسیده و در مسیر نیروها خشابگذاری میکردند و با این سختی و مشقت تیپ با 14 گردان تشکیل میشود و عملیات انجام میدهند و موفق هم میشوند. این؛ همان مسئلهای است که باید نشان داده شود اما اینکه با چه ظرافتی و چه تکنیکی؛ دیگر هنر کارگردان است.
آیا فیلم ایستاده در غبار را فیلم موفقی میدانید؟
بله؛ قطعا باید به شخصیتهای دیگری مانند همت، باکری و دیگران هم پرداخت. زیرا زندگی آن سرداران نیز سرشار از این حوادث است ولی اگر قرار است اینها را در یک فیلم سینمایی محدود کنیم؛ نظر من این است که موضوعی برخورد کنیم به یک موضوع تکیه کنیم و آن را خوب پرداخت کنیم و ارائه دهیم. اگر میخواهیم همه زندگی را در یک فیلم نشان دهیم خیلی جالب نیست. بهطور مثال فقط احمد متوسلیان را در بیتالمقدس نشان دهیم. هرکدام از این فرماندهان یک فراز برجستهای در زندگیشان است که اگر سریال بسازیم میتوانیم از صفر تا صد را بگوییم اما در فیلم مجبوریم کمفروشی کنیم.
قبل از ساخته شدن این فیلم دو کتاب «در هالهای از غبار» و «همپای صاعقه» به قلم گلعلی بابایی درباره زندگی احمد متوسلیان نوشته شد. سازندگان فیلم ایستاده در غبار نیز در زمان ساخت از این دو کتاب استفاده کرده و بارها به آن مراجعه کردهاند. به همین مناسبت با گلعلی بابایی؛ نویسنده دو کتاب «در هالهای از غبار» و «همپای صاعقه» و تفاوتها و شباهتهای آن با مضمون کلی فیلم ایستاده در غبار و برخی حوادث مربوط به دوران فرماندهی سردار متوسلیان گفتگو کردهایم.
گلعلی بابایی کیست؟
گلعلی بابایی را امروز به عنوان نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس میشناسند. او متولد سال 1339 در روستای برار از توابع شهرستان چالوس است. بابایی ازجمله رزمندگان دفاع مقدس است که پس از پایان جنگ رسالت خود را بهعنوان نویسنده و با ثبت و ضبط خاطرات و تجلی بخشیدن به صحنههای حماسی دفاع مقدس دنبال کرده است. "غربت هور"، "از الوند تا قراویز"، "حکایت مردان مرد"، "نبردهای جنوب اهواز (کارنامه تاریخی، جغرافیایی، نظامی منطقه عملیاتی جنوب و جنوب غربی اهواز)"، "حکایت مردان مهر (براساس زندگینامه سرداران شهید غلامعلی پیچک و مهدی خندان) " و "نقطه رهایی"، برخی آثار او هستند.
سازندگان فیلم ایستاده در غبار اصرار دارند فیلم را براساس مکالمات بیسیمی شهید متوسلیان ساختهاند. از نگاه خودتان این فیلم چه اندازه وامدار کتابهای شماست و آیا در تیتراژ آن اشارهای به کتابهایتان شده؟
من در کتاب "در هالهای از غبار" به زندگی حاج احمد متوسلیان پرداختهام و کتاب "هم پای صاعقه" نیز تاریخچهای از لشکر 27 و چگونگی آمدن حاج احمد به لشکر 27، تاسیس و جمعآوری نیروهای لشکر 27 و حضورش در عملیات بیتالمقدس و فتحالمبین و همچنین سفر به لبنان و دستگیری ایشان است. مبنای جزئی فیلم "ایستاده در غبار" نیز از کتاب "همپای صاعقه" است ولی سیر داستانی آن برگرفته از کتاب "هالهای از غبار" است که از دوران کودکی حاج احمد شروع و تا دوران اسارت ایشان ادامه دارد. کتاب "همپای صاعقه" مربوط به دوره حضور حاج احمد در کردستان و حوادث مریوان است. عوامل فیلم مدتی در اینجا مستقر بودند و کل مکالمات و نوارهایی که موجود است را با مطالب کتاب تطبیق دادند و مطالبی که بهصورت اصل از صدای حاج احمد بود را از نوارهای تاریخی استخراج کردند. البته فکر میکنم در تیتراژ فیلم هم به اسامی کتاب اشاره نشده و فقط تشکر کردهاند.
فیلم ایستاده در غبار را چگونه ارزیابی میکنید؟ این فیلم چه جنبههایی از زندگی این سردار را نشان میدهد و از کدامین جنبهها غفلت کرده است؟
قطعا کار فیلم با کتاب متفاوت است بهطور مثال زندگی حاج احمد در کتابی به نام "ترانه حاجی بابا" در 300 صفحه تالیف شده که در آن کل فرازهای زندگی ایشان از کودکی تا زمان اسارت آمده است. اما این مسئله که بخواهیم تمامی این وقایع را در یک فیلم 90 دقیقهای بیاوریم؛ قطعا مشکل است. مثلا در فیلم به فتحالمبین اشارهای نشده که یکی از شاهکارهای حاج احمد در جنگ است؛ البته به این دلیل که زمان اجازه نمیداد نمیتوانستند به آن اشارهای داشته باشند. تفاوتی که این فیلم با سریال آخرین روزهای زمستان داشت این است که سریال 12 الی 13 قسمت بود و میتوانست به اتفاقات بیشتری بپردازد، در فیلم دستِ کارگردان بسته است چون باید در یک بازه زمانی کوتاه به همه اتفاقات بپردازد پس قطعا خیلی از فرازهای زندگی در آن نیست و این دلیلی بر ضعف فیلم نیست و علت آن، همان محدود بودن زمان است.
درباره فردمحوری حاج احمد غلو کردهاند
آیا این فیلم و اصولا فیلمهایی که به ژانر تاریخ جنگ و دفاع مقدس میپردازند را موفق میدانید؟
این فیلم سینمایی کاری بوده که تاکنون سابقه نداشته. در این اثر یک فرماندار جنگ که یکی از الگوهای جوانان ماست؛ بهصورت مستند به کل جامعه نشان داده میشود. این کار جدیدی است و انشاالله ادامه هم پیدا میکند. باید فیلمسازان ما این فیلم را به عنوان سرمشق و الگو بگیرند و از ایرادهای آن درس بگیرند. مثلا بعضی از بخشها که به حواشی پرداخته ناشی از تفکر کارگردان بوده که شاید به مذاق برخی از همرزمان ایشان خوش نیامده باشد اما این موضوع هم از ضرورتهای فیلمهای داستانی است.
فیلم "ایستاده در غبار" یک مستند داستانی است یعنی فیلمی که هم مستند و هم داستانیست. در بعضی موارد کارگردان میتواند وارد فضای داستانی شود و سکانسی را به آن اضافه یا کم کند پس نمیتوانیم بگوییم غفلت صورت گرفته و این مربوط به محدودیت زمان یعنی ضعف زمانی است. البته قول دادهاند در سریال 5 الی6 قسمتی که قرار است از متن ساخته شود؛ همه این موارد را بیاورند؛ در سریال طبعا زمان بیشتری وجود دارد و میتوانند همه نواقص را برطرف کنند. به هر حال کارگردان زندگینامه فرد را میخواند و شخصیت محوری داستان را ارزیابی میکند و به نتیجهای میرسد که چه قسمتهایی از آن قابل به تصویر کشیدن است و از بعضی قسمتها رد میشود. اسم این را نمیشود گذاشت غفلت.
شما مدتی نیز معاونت انتشارات بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس را برعهده داشتهاید و در همان زمان چند کتاب درباره لشگر 27 که عملیات بیتالمقدس هم مرتبط با آن است؛ منتشر کردهاید. درباره این عملیات و نقش شهید متوسلیان بگویید.
حاج احمد یکی از فرماندهان دفاع مقدس است که از ابتدا بهعنوان نیرو وارد این دفاع مقدس شد. شروع فعالیت ایشان از درگیریهای کردستان در سال 58 بود. کمتر از یکماه بعد از پیروزی انقلاب غائلههای قومی آغاز شد که البته بیشتر ضدانقلاب و کشورهای همجوار این درگیریها و حوادث را مدیریت میکردند. در موضوع کردستان هم یکسری از افراد که از رژیم گذشته بودند و همچنین افراد ضدانقلاب با تهیه اسلحه توانسته بودند مشکلاتی را در این منطقه ایجاد کنند. یک هفته بعد از پیروزی انقلاب بود که پادگان مهاباد را خلعسلاح کردند و اسلحههای سبک و سنگین به دست مردم افتاد و از آنجا غائله کردستان کلید خورد و به شهرهای دیگر کشیده شد. حاج احمد متوسلیان همراه اولین گروهی بود که به آنجا اعزام شدند و از سنندج به مهاباد و چند شهر دیگر رفتند و نهایتا استقرار اصلی ایشان در مریوان بود. چند سکانس از این فیلم هم به ماجراهای مریوان میپردازد. البته در فیلم به اتفاقات قبل از آن مانند آزادسازی پاوه و ... پرداخته نشده و فقط بخشهایی از حضور ایشان در مریوان و عملیات دزلی آمده است. ایشان در مریوان جوهره اصلی خود را بهعنوان یک فرمانده دلسوز مردمی نشان داد، فرماندهای که علاوه بر جنگ و درگیری با ضدانقلاب در تامین ارزاق و مایحتاج زندگی مردم نیز کمک میکند و مشکلات آنها را برطرف کند و مردم او را بهعنوان یک فرمانده مردمی دوست دارند. حاج احمد چند عملیات بزرگ انجام میدهد که آخرین آن عملیات محمدرسولالله(ص) است که در دوازدهم دیماه سال 60 انجام میشود.
در عملیات بیتالمقدس احتمال اسارت صدام بود
ویژگی خاص متوسلیان چیست و ایشان چگونه فرماندهی بود؟ گفته میشود ایشان ازجمله فرماندهان موثر در اجرای عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر بود که با فرماندهی نفوذ به قلب مواضع دشمن؛ از نزدیک راهکارهای مناسب عملیات را شناسایی میکرد؟
آقای محسن رضایی میگویند ما آنجا (در خوزستان) متوجه شدیم که ایشان جوهره خوبی دارند و میتوانیم کارهای بزرگتری به ایشان واگذار کنیم و این همزمان بود با انجام عملیاتهای بزرگی مانند طریقالقدس که در سپاه در حال شکلگیری بود همچنین آنها درحال آمادهسازی برای انجام عملیات فتحالمبین بودند. آقای رضایی میگویند ما قصد داشتیم تیپها را گسترش دهیم، متوجه شدیم که چند نفر ازجمله حاج احمد متوسلیان، حاج همت، پاوه و محمود شهبازی فرمانده سپاه همدان هستند که استعداد فرماندهی را دارند، از ایشان خواستیم در یک زمان مشخص یک تیپ را تشکیل دهند.
در نهایت این جمع تصمیم گرفتند حاج احمد در سمت فرماندهی تیپ، محمود شهبازی جانشین و حاج همت هم رئیس ستاد تیپ باشد و تیپ با 9 گردان آماده شده و کمتر از یکماه در اول فروردین سال 61 عملیات فتحالمبین آغاز شد. در شب اول عملیات به توپخانه چهارم ارتش بعث حمله میکنند و همان شب 180 قبضه توپ عمل نشده را به غنمیت میگیرند و بخشهای وسیعی از غرب شهر دزفول آزاد میشود و شهرهای اندیمشک، دزفول و پادگاه وحدتی را از تیررس دشمن خارج میکنند. حتی در مرحله آخر عملیات فتحالمبین یکی از گردانهای تحت فرماندهی حاج احمد نزدیک بوده صدام را به اسارت بگیرد چراکه صدام برای اینکه بتواند جلوی پیشرویها را بگیرد در تپههای بنغازه مستقر شده بود و عملیات را هدایت میکرد که تپه توسط نیروهای حاج احمد محاصره میشود و عدنان خیراله (وزیر دفاع عراق) و صدام و عمرخطاب (مسئول دفتر صدام) نجات پیدا میکنند. عمرخطاب در خاطراتش ماجرای نجات از آن مخصمه را بازگو میکند و میگوید هنگامی که متوجه شدند محاصرهی کامل شده؛ با ماشینی که در اختیارشان بوده؛ دور میشوند و زمانی که گردان شهید محسن وزوایی به آنجا میرسد، یکی از عراقیها میگوید دیر آمدید، اگر زودتر آمده بودید صدام را به اسارت میگرفتید.
این عملیات در دهم فروردین ماه به پایان میرسد و کمتر از یکماه با 14 گردان آمادهی آزادسازی خرمشهر میشوند. اگر سه عامل اصلی تاثیرگذار برای آزادسازی خرمشهر را درنظر بگیریم حاج احمد متوسلیان در دو عامل حضور داشته است. اولین عامل عبور از رودخانه کارون و طی کردن مسیر 18 کیلومتری از رودخانه کارون تا جاده اهواز ـ خرمشهر و بعد از آن نگه داشتن جاده در مقابل پاتکهای شدید دشمن که حاج احمد متوسلیان و نیروهایش یک هفته مقاومت میکنند و جاده را نگه میدارند و آماده مرحله دوم میشوند در مرحله دوم به مرز میرسند. عامل دیگری که نقش حاج احمد در آن مشهود بوده، مرحله آخر عملیات بیتالمقدس است زمانی که حدود 20 هزار نفر از نیروهای عراقی در داخل خرمشهر در حال جنگ هستند و تنها راه ارتباطی آنها شلمچه است که از آنجا به سمت بصره بروند و همه امیدشان این است که بتوانند از این راه خارج شوند که حاج احمد این راه یعنی شلمجه به الخلیل را مسدود میکند. عراقیها که دیگر هیچ راهی نداشتند؛ نزدیک به 19 هزار نفر از ایشان اسیر میشوند.
گویا ایشان به دلیل برخی ویژگیهای شخصیتی مثلا فردمحوری و اصراری که بر تصمیمات خود داشتند؛ با برخی فرماندهان ازجمله شهید صیاد شیرازی نیز دچار مشکلاتی بودند. حتی گفته میشود اصرار ایشان به سفر به لبنان نیز ازجمله همین تصمیمات است. این جنبه از شخصیت ایشان تا چه اندازه مورد بحث قرار گرفته و درباره آن چه میتوان گفت؟
حاج احمد اهل نظر بود و اصلا خنثی نبود، نظراتش هم کارشناسانه بود. در تمرینات به محسن وزوایی میگوید که اگر ما در آموزش تلفات بدهیم؛ ارزش دارد به اینکه در عملیات به دلیل ضعف آموزش در مقابل دشمن کم بیاوریم. وقتی میگویید در این زمان نیروها را آموزش دادم، برای من قابل قبول نیست باید همان زمانی را که مشخص کردم؛ تمرین کنید. در مرحله آخر عملیات بیتالمقدس وقتی که نیروها سه مرحله عملیات میکنند و به دروازه خرمشهر میرسند، دیگر توانی ندارند تا بتوانند عملیات انجام دهند، شهید صیاد میگوید با محسن رضایی جلسهای گذاشتیم تا تکلیف کار را روشن کنیم؛ نمیشد به مردم بگوییم که تا دروازه شهر رسیدیم و نمیتوانیم به شهر برویم. صیاد شیرازی میگوید ما طرحی را پیشبینی کرده بودیم ولی قابل اجرا نبود و طرح را تغییر دادیم و به فرماندهان اطلاع دادیم اما نگران بودیم که حاج احمد متوسلیان اولین کسی باشد که از طرح انتقاد کند. درنهایت طرح از طرف شهید صیاد اعلام میشود. در این میان فرماندهان ارتش مخالفتی نداشتند اما در میان فرماندهان سپاه حاج احمد متوسلیان با آن مخالفت کرد و ما ایشان را توجیه کردیم. حاج احمد وقتی توجیه میشد تا پایان کار همراه بود و اینگونه نبود که بخواهد فردمحور باشد. او نظر خود را بیان میکرد.
یکی از چیزهایی که در جنگ مغفول مانده و به آن پرداخته نمیشود، بحث تعقل و تدابیریست که ازسوی فرماندهان جنگ برای پیدا کردن یک راهکار ارائه میشد. ایشان برای طرحهای عملیاتی ساعتها جلسه برگزار میکردند که در کتاب "هم پای صاعقه" کامل به آن پرداخته شده اما تحلیلهایی که دیگران بخصوص تحلیلگران غربی بیان میکنند و میگویند فرماندهان ما براساس نیروی انسانی جنگ را پیش میبردند و تلفات میدادند، اشتباه است. فرماندهان ما برای اینکه یک نفر کمتر تلفات بدهند؛ ساعتها باهم جلسه میگذاشتند و طرحها را بررسی میکردند. حاج احمد به دلیل نگاه نظامی که داشت و میتوانست تشخیص دهد که بعضی از طرحهای عملیاتی موفق است یا نه، در بعضی موارد سعی میکرد حرفش را به کرسی بنشاند.
حمله به لبنان فریبی از طرف متحدان صدام بود
آیا رفتن به لبنان به دلیل این اختلافنظرها بوده چراکه خیلی عقلانی نیست چنین فرماندهای به لبنان فرستاده شود؟
وقتی آن اتفاق در جنوب لبنان رخ داد و رئیسجمهور لبنان از دیگر کشورهای اسلامی درخواست کمک میکند، محسن رضایی میگوید ما قصد داشتیم تا زبدهترین فرماندهمان را بفرستیم. احمد متوسلیان بهعنوان یک فرمانده مقتدر و فرمانده نیروی تهران بود چون قرار بود این نیروها به کشور دیگری اعزام شوند. قطعا فرهنگ نیروهای تهران با نیروهای شهرستانی بسیار متفاوت بود به همین دلیل نیروهای تهران و تیپی که فرمانده آن حاج احمد متوسلیان بود را انتخاب کردیم. ایشان هم وقتی در آنجا به رفعت اسد (وزیر دفاع حافظ اسد) که الان یکی از معارضین سوریه است و در یکی از کشورهای غربی است؛ میگوید اگر شما ما را به عنوان اهرمی برای امتیاز گرفتن در میز مذاکره به اینجا آوردهاید بسیار در اشتباه هستید، ما شناساییهایمان را انجام دادیم؛ اگر با دوربین تانکهای آنها را ببنید متوجه میشوید که عکس امام را روی تانکهای اسرائیلی چسباندهایم و میدانیم از چه راههایی باید عملیات کنیم؛ شما هم باید بدانید که ما به این دلیل وارد سوریه شدیم و میخواهیم در این عملیات شرکت کنیم، ما 400 تابوت سفارش دادهایم یعنی ما فکر برگشت در سر نداریم و آمدهایم که با اسرائیل بجنگیم چون میدانیم اسرائیل دشمن بشریت و اسلام است. باتوجه به این مسائل نمیشود گفت که فرستادن حاج احمد متوسلیان نوعی دَک کردن ایشان بوده و این عقلانی نیست. شاید در فیلم به این موضوع خوب پرداخته نشده و این یکی از ضعفهای فیلم است. وقتی نیروهای ما به آنجا میروند، متوجه میشوند اصلا ارادهای برای انجام عملیات وجود ندارد و نیروهای ما را در یک پادگان مخروبه بلاتکلیف نگاه داشتهاند که حاج احمد بلافاصله برای کسب تکلیف از امام (ره) به ایران بازمیگردد و نزد امام میرود. امام در جلسه فرماندهان به ایشان نهیب میزند که ایشان را برای چه فرستادید چراکه رفتن ایشان به لبنان یک فریب و دام بیش نبوده که شما در آن گرفتار شدید.
این دام از طرف چه کسی بوده؟
بعد از اینکه ما چند عملیات موفق نظیر بیتالمقدس، فتحالمبین و ... را انجام دادیم؛ کشورهای حامی صدام به این نتیجه رسیدند که باید ترمز این عملیاتها کشیده شود و چون میدانستند ایرانیها نسبت به فلسطین و لبنان حساسیت دارند حملهای از طرف اسرائیل در جنوب لبنان انجام شد و همچنین وضعیت نابسامان شیعیان در جنوب لبنان باعث میشود تا وقتی استمدادطلبی کنند؛ ایران به آن جواب مثبت دهد. ایشان میتوانستند از این طریق خلائی را در پیشرویهای ایرانیها ایجاد کنند تا عراقیها فرصت پیدا کنند. همان موقع هم مستشاران آمریکایی ازجمله رامسفلد در محله المنصور بغداد دفتری را دایر کردند و مستشاران آمریکایی در آنجا طرحِ زمینگیر کردن نیروهای ایرانی مطرح میکردند. در عملیات رمضان و شرایط مسلح کردن زمین، کانال و کاشتن دوشکا در زمین و ... ما مجبور بودیم وجب به وجب خاک ایران را آزاد کنیم. در عملیات فتحالمبین 100کیلومتر در عمق آزاد میشد اما در رمضان ما باید میلیمتری پیش میرفتیم آنهم با تلفات زیاد. دشمن با فرستادن نیروهای ما به دنبال ایجاد این فرصتها بود که دام و فریبشان نیز موثر واقع شد. ولی امام دستور میدهد که راه قدس از طریق کربلا میگذرد و نیروها برگردند که نیروهای ما از لبنان برمیگردند اما حاج احمد برای یکسری کارهای هماهنگی با سیدمحسن موسوی (کاردار ایران در لبنان) به آنجا میرود که در آن مسیر بازداشت میشوند.
بعد از آن سرنوشت حاج احمد را که پیگیری کردید؛ به کجا رسیدید؟
خیلیها رفتند و پیگیری کردند حتی سیدرائد (پسر سیدمحسن) که مستندی چند قسمتی را در خصوص این موضوع ساخت و تا زندانهای اسرائیل هم رفت اما نتوانستند سرنخ و نتیجهای بدست بیاورند. دوستان نزدیک حاج احمد معتقدند با شناختی که از حاج احمد دارند احتمالا ایشان در همان پست بازرسی شهید شدند یعنی درگیر شده یا در اولین بازجویی درگیر شده اما پاسخ قطعی در خصوص وضعیت آنها داده نشده و جمهوریاسلامی بر این موضع است که ایشان زندهاند و این مطالبه را همیشه از رژیم صهیونیستی دارد. سیدرائد هم در فیلم مستند خود با ایشان صحبت میکند ولی هیچکدام پاسخ صحیحی ندادهاند. به این دلیل که گروههای مختلف ازجمله فولانژها در این قضیه دست داشتند هیچکس پاسخ درستی در این زمینه نمیدهد و در اسرائیل هم نمیتوانیم اطلاعاتی را به دست بیاوریم. تا امروز که از زنده بودن قطعی ایشان خبر میرسد.
جایگاه احمد متوسلیان را در میان دیگر فرماندهان جنگ چگونه میتوان دید یعنی ایشان همتراز با کدامیک از فرماندهان هستند؟
حاج احمد فرمانده حاج همت بود و همت بعد از ایشان شد فرمانده تیپ محمدرسولالله(ص) و بعد از اسیر شدن حاج احمد، همت نیروها را آماده میکند و در عملیات رمضان شرکت میکند. حسن باقری هم به نوعی مافوق حاج احمد بود یعنی حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر بود که لشکر 27 یکی از زیرمجموعهها و نیروهای تابع قرارگاه نصر بوده. آن زمان شاید این مسائل خیلی اهمیت نداشته و آن مسئولیتی که به ایشان محول میشده؛ اهمیت بیشتری داشته و این مسائل خیلی مهم نبود. حاج احمد فرمانده تیپ 27 بوده که 14 گردان بوده که در هیچ جای دنیا تیپ بیش از 4 یا 5 گردان ندارد درحالیکه در این تیپ 14 گردان تحت امر بودند و 2 یا 3 گردان هم حین عملیات اضافه شدند یعنی 16 الی 17 گردان تحت امر و این در حد لشگر است ولی عنوان حاج احمد فرمانده تیپ بود. این مسائل برای ایشان مهم نبوده و آن چیزی که اهمیت دارد و باید به آن پرداخته شود و نویسندهها و کارگردانها باید به بیشتر به آن بپردازند؛ این مسئله است که در ارتشهای کلاسیک دنیا یک حکم داده میشود و براساس آن حکم شخصی به عنوان فرمانده لشکر منصوب میشود. این لشکر در این شهر پادگان دارد و در یک مراسم رسمی نظامی فرمانده لشکر معرفی میشود ولی در سپاه اینگونه نیست. محسن رضایی در مریوان حاج احمد را پیدا میکند به ایشان حکم میدهد و میگوید برو تیپ تشکیل بده؛ حتی نیروی آن را خودت تامین کن. در کتاب هم آمده که یک پادگان متروکهای را آماده میکنند و بدون هیچ امکانات و تجهیزات نظامی، وقتی میخواهند آن 18 کیلومتر را حفظ کنند هنوز فشنگها به ایشان نرسیده و در مسیر نیروها خشابگذاری میکردند و با این سختی و مشقت تیپ با 14 گردان تشکیل میشود و عملیات انجام میدهند و موفق هم میشوند. این؛ همان مسئلهای است که باید نشان داده شود اما اینکه با چه ظرافتی و چه تکنیکی؛ دیگر هنر کارگردان است.
آیا فیلم ایستاده در غبار را فیلم موفقی میدانید؟
بله؛ قطعا باید به شخصیتهای دیگری مانند همت، باکری و دیگران هم پرداخت. زیرا زندگی آن سرداران نیز سرشار از این حوادث است ولی اگر قرار است اینها را در یک فیلم سینمایی محدود کنیم؛ نظر من این است که موضوعی برخورد کنیم به یک موضوع تکیه کنیم و آن را خوب پرداخت کنیم و ارائه دهیم. اگر میخواهیم همه زندگی را در یک فیلم نشان دهیم خیلی جالب نیست. بهطور مثال فقط احمد متوسلیان را در بیتالمقدس نشان دهیم. هرکدام از این فرماندهان یک فراز برجستهای در زندگیشان است که اگر سریال بسازیم میتوانیم از صفر تا صد را بگوییم اما در فیلم مجبوریم کمفروشی کنیم.
فیلم سینمایی ایستاده در غبار به کارگردانی محمدحسین مهدویان بعد از موفقیت در جشنواره فیلم فجر از 19 خرداد ماه در سینماهای تهران اکران شده است. این فیلم به زندگی سردار احمد متوسلیان میپردازد. سرداری که این روزها از احتمال قطع به یقین زنده بودنش خبر میدهند و جستجوها برای یافتنش آغاز شده است.
قبل از ساخته شدن این فیلم دو کتاب «در هالهای از غبار» و «همپای صاعقه» به قلم گلعلی بابایی درباره زندگی احمد متوسلیان نوشته شد. سازندگان فیلم ایستاده در غبار نیز در زمان ساخت از این دو کتاب استفاده کرده و بارها به آن مراجعه کردهاند. به همین مناسبت با گلعلی بابایی؛ نویسنده دو کتاب «در هالهای از غبار» و «همپای صاعقه» و تفاوتها و شباهتهای آن با مضمون کلی فیلم ایستاده در غبار و برخی حوادث مربوط به دوران فرماندهی سردار متوسلیان گفتگو کردهایم.
گلعلی بابایی کیست؟
گلعلی بابایی را امروز به عنوان نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس میشناسند. او متولد سال 1339 در روستای برار از توابع شهرستان چالوس است. بابایی ازجمله رزمندگان دفاع مقدس است که پس از پایان جنگ رسالت خود را بهعنوان نویسنده و با ثبت و ضبط خاطرات و تجلی بخشیدن به صحنههای حماسی دفاع مقدس دنبال کرده است. "غربت هور"، "از الوند تا قراویز"، "حکایت مردان مرد"، "نبردهای جنوب اهواز (کارنامه تاریخی، جغرافیایی، نظامی منطقه عملیاتی جنوب و جنوب غربی اهواز)"، "حکایت مردان مهر (براساس زندگینامه سرداران شهید غلامعلی پیچک و مهدی خندان) " و "نقطه رهایی"، برخی آثار او هستند.
سازندگان فیلم ایستاده در غبار اصرار دارند فیلم را براساس مکالمات بیسیمی شهید متوسلیان ساختهاند. از نگاه خودتان این فیلم چه اندازه وامدار کتابهای شماست و آیا در تیتراژ آن اشارهای به کتابهایتان شده؟
من در کتاب "در هالهای از غبار" به زندگی حاج احمد متوسلیان پرداختهام و کتاب "هم پای صاعقه" نیز تاریخچهای از لشکر 27 و چگونگی آمدن حاج احمد به لشکر 27، تاسیس و جمعآوری نیروهای لشکر 27 و حضورش در عملیات بیتالمقدس و فتحالمبین و همچنین سفر به لبنان و دستگیری ایشان است. مبنای جزئی فیلم "ایستاده در غبار" نیز از کتاب "همپای صاعقه" است ولی سیر داستانی آن برگرفته از کتاب "هالهای از غبار" است که از دوران کودکی حاج احمد شروع و تا دوران اسارت ایشان ادامه دارد. کتاب "همپای صاعقه" مربوط به دوره حضور حاج احمد در کردستان و حوادث مریوان است. عوامل فیلم مدتی در اینجا مستقر بودند و کل مکالمات و نوارهایی که موجود است را با مطالب کتاب تطبیق دادند و مطالبی که بهصورت اصل از صدای حاج احمد بود را از نوارهای تاریخی استخراج کردند. البته فکر میکنم در تیتراژ فیلم هم به اسامی کتاب اشاره نشده و فقط تشکر کردهاند.
فیلم ایستاده در غبار را چگونه ارزیابی میکنید؟ این فیلم چه جنبههایی از زندگی این سردار را نشان میدهد و از کدامین جنبهها غفلت کرده است؟
قطعا کار فیلم با کتاب متفاوت است بهطور مثال زندگی حاج احمد در کتابی به نام "ترانه حاجی بابا" در 300 صفحه تالیف شده که در آن کل فرازهای زندگی ایشان از کودکی تا زمان اسارت آمده است. اما این مسئله که بخواهیم تمامی این وقایع را در یک فیلم 90 دقیقهای بیاوریم؛ قطعا مشکل است. مثلا در فیلم به فتحالمبین اشارهای نشده که یکی از شاهکارهای حاج احمد در جنگ است؛ البته به این دلیل که زمان اجازه نمیداد نمیتوانستند به آن اشارهای داشته باشند. تفاوتی که این فیلم با سریال آخرین روزهای زمستان داشت این است که سریال 12 الی 13 قسمت بود و میتوانست به اتفاقات بیشتری بپردازد، در فیلم دستِ کارگردان بسته است چون باید در یک بازه زمانی کوتاه به همه اتفاقات بپردازد پس قطعا خیلی از فرازهای زندگی در آن نیست و این دلیلی بر ضعف فیلم نیست و علت آن، همان محدود بودن زمان است.
درباره فردمحوری حاج احمد غلو کردهاند
آیا این فیلم و اصولا فیلمهایی که به ژانر تاریخ جنگ و دفاع مقدس میپردازند را موفق میدانید؟
این فیلم سینمایی کاری بوده که تاکنون سابقه نداشته. در این اثر یک فرماندار جنگ که یکی از الگوهای جوانان ماست؛ بهصورت مستند به کل جامعه نشان داده میشود. این کار جدیدی است و انشاالله ادامه هم پیدا میکند. باید فیلمسازان ما این فیلم را به عنوان سرمشق و الگو بگیرند و از ایرادهای آن درس بگیرند. مثلا بعضی از بخشها که به حواشی پرداخته ناشی از تفکر کارگردان بوده که شاید به مذاق برخی از همرزمان ایشان خوش نیامده باشد اما این موضوع هم از ضرورتهای فیلمهای داستانی است.
فیلم "ایستاده در غبار" یک مستند داستانی است یعنی فیلمی که هم مستند و هم داستانیست. در بعضی موارد کارگردان میتواند وارد فضای داستانی شود و سکانسی را به آن اضافه یا کم کند پس نمیتوانیم بگوییم غفلت صورت گرفته و این مربوط به محدودیت زمان یعنی ضعف زمانی است. البته قول دادهاند در سریال 5 الی6 قسمتی که قرار است از متن ساخته شود؛ همه این موارد را بیاورند؛ در سریال طبعا زمان بیشتری وجود دارد و میتوانند همه نواقص را برطرف کنند. به هر حال کارگردان زندگینامه فرد را میخواند و شخصیت محوری داستان را ارزیابی میکند و به نتیجهای میرسد که چه قسمتهایی از آن قابل به تصویر کشیدن است و از بعضی قسمتها رد میشود. اسم این را نمیشود گذاشت غفلت.
شما مدتی نیز معاونت انتشارات بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس را برعهده داشتهاید و در همان زمان چند کتاب درباره لشگر 27 که عملیات بیتالمقدس هم مرتبط با آن است؛ منتشر کردهاید. درباره این عملیات و نقش شهید متوسلیان بگویید.
حاج احمد یکی از فرماندهان دفاع مقدس است که از ابتدا بهعنوان نیرو وارد این دفاع مقدس شد. شروع فعالیت ایشان از درگیریهای کردستان در سال 58 بود. کمتر از یکماه بعد از پیروزی انقلاب غائلههای قومی آغاز شد که البته بیشتر ضدانقلاب و کشورهای همجوار این درگیریها و حوادث را مدیریت میکردند. در موضوع کردستان هم یکسری از افراد که از رژیم گذشته بودند و همچنین افراد ضدانقلاب با تهیه اسلحه توانسته بودند مشکلاتی را در این منطقه ایجاد کنند. یک هفته بعد از پیروزی انقلاب بود که پادگان مهاباد را خلعسلاح کردند و اسلحههای سبک و سنگین به دست مردم افتاد و از آنجا غائله کردستان کلید خورد و به شهرهای دیگر کشیده شد. حاج احمد متوسلیان همراه اولین گروهی بود که به آنجا اعزام شدند و از سنندج به مهاباد و چند شهر دیگر رفتند و نهایتا استقرار اصلی ایشان در مریوان بود. چند سکانس از این فیلم هم به ماجراهای مریوان میپردازد. البته در فیلم به اتفاقات قبل از آن مانند آزادسازی پاوه و ... پرداخته نشده و فقط بخشهایی از حضور ایشان در مریوان و عملیات دزلی آمده است. ایشان در مریوان جوهره اصلی خود را بهعنوان یک فرمانده دلسوز مردمی نشان داد، فرماندهای که علاوه بر جنگ و درگیری با ضدانقلاب در تامین ارزاق و مایحتاج زندگی مردم نیز کمک میکند و مشکلات آنها را برطرف کند و مردم او را بهعنوان یک فرمانده مردمی دوست دارند. حاج احمد چند عملیات بزرگ انجام میدهد که آخرین آن عملیات محمدرسولالله(ص) است که در دوازدهم دیماه سال 60 انجام میشود.
در عملیات بیتالمقدس احتمال اسارت صدام بود
ویژگی خاص متوسلیان چیست و ایشان چگونه فرماندهی بود؟ گفته میشود ایشان ازجمله فرماندهان موثر در اجرای عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر بود که با فرماندهی نفوذ به قلب مواضع دشمن؛ از نزدیک راهکارهای مناسب عملیات را شناسایی میکرد؟
آقای محسن رضایی میگویند ما آنجا (در خوزستان) متوجه شدیم که ایشان جوهره خوبی دارند و میتوانیم کارهای بزرگتری به ایشان واگذار کنیم و این همزمان بود با انجام عملیاتهای بزرگی مانند طریقالقدس که در سپاه در حال شکلگیری بود همچنین آنها درحال آمادهسازی برای انجام عملیات فتحالمبین بودند. آقای رضایی میگویند ما قصد داشتیم تیپها را گسترش دهیم، متوجه شدیم که چند نفر ازجمله حاج احمد متوسلیان، حاج همت، پاوه و محمود شهبازی فرمانده سپاه همدان هستند که استعداد فرماندهی را دارند، از ایشان خواستیم در یک زمان مشخص یک تیپ را تشکیل دهند.
در نهایت این جمع تصمیم گرفتند حاج احمد در سمت فرماندهی تیپ، محمود شهبازی جانشین و حاج همت هم رئیس ستاد تیپ باشد و تیپ با 9 گردان آماده شده و کمتر از یکماه در اول فروردین سال 61 عملیات فتحالمبین آغاز شد. در شب اول عملیات به توپخانه چهارم ارتش بعث حمله میکنند و همان شب 180 قبضه توپ عمل نشده را به غنمیت میگیرند و بخشهای وسیعی از غرب شهر دزفول آزاد میشود و شهرهای اندیمشک، دزفول و پادگاه وحدتی را از تیررس دشمن خارج میکنند. حتی در مرحله آخر عملیات فتحالمبین یکی از گردانهای تحت فرماندهی حاج احمد نزدیک بوده صدام را به اسارت بگیرد چراکه صدام برای اینکه بتواند جلوی پیشرویها را بگیرد در تپههای بنغازه مستقر شده بود و عملیات را هدایت میکرد که تپه توسط نیروهای حاج احمد محاصره میشود و عدنان خیراله (وزیر دفاع عراق) و صدام و عمرخطاب (مسئول دفتر صدام) نجات پیدا میکنند. عمرخطاب در خاطراتش ماجرای نجات از آن مخصمه را بازگو میکند و میگوید هنگامی که متوجه شدند محاصرهی کامل شده؛ با ماشینی که در اختیارشان بوده؛ دور میشوند و زمانی که گردان شهید محسن وزوایی به آنجا میرسد، یکی از عراقیها میگوید دیر آمدید، اگر زودتر آمده بودید صدام را به اسارت میگرفتید.
این عملیات در دهم فروردین ماه به پایان میرسد و کمتر از یکماه با 14 گردان آمادهی آزادسازی خرمشهر میشوند. اگر سه عامل اصلی تاثیرگذار برای آزادسازی خرمشهر را درنظر بگیریم حاج احمد متوسلیان در دو عامل حضور داشته است. اولین عامل عبور از رودخانه کارون و طی کردن مسیر 18 کیلومتری از رودخانه کارون تا جاده اهواز ـ خرمشهر و بعد از آن نگه داشتن جاده در مقابل پاتکهای شدید دشمن که حاج احمد متوسلیان و نیروهایش یک هفته مقاومت میکنند و جاده را نگه میدارند و آماده مرحله دوم میشوند در مرحله دوم به مرز میرسند. عامل دیگری که نقش حاج احمد در آن مشهود بوده، مرحله آخر عملیات بیتالمقدس است زمانی که حدود 20 هزار نفر از نیروهای عراقی در داخل خرمشهر در حال جنگ هستند و تنها راه ارتباطی آنها شلمچه است که از آنجا به سمت بصره بروند و همه امیدشان این است که بتوانند از این راه خارج شوند که حاج احمد این راه یعنی شلمجه به الخلیل را مسدود میکند. عراقیها که دیگر هیچ راهی نداشتند؛ نزدیک به 19 هزار نفر از ایشان اسیر میشوند.
گویا ایشان به دلیل برخی ویژگیهای شخصیتی مثلا فردمحوری و اصراری که بر تصمیمات خود داشتند؛ با برخی فرماندهان ازجمله شهید صیاد شیرازی نیز دچار مشکلاتی بودند. حتی گفته میشود اصرار ایشان به سفر به لبنان نیز ازجمله همین تصمیمات است. این جنبه از شخصیت ایشان تا چه اندازه مورد بحث قرار گرفته و درباره آن چه میتوان گفت؟
حاج احمد اهل نظر بود و اصلا خنثی نبود، نظراتش هم کارشناسانه بود. در تمرینات به محسن وزوایی میگوید که اگر ما در آموزش تلفات بدهیم؛ ارزش دارد به اینکه در عملیات به دلیل ضعف آموزش در مقابل دشمن کم بیاوریم. وقتی میگویید در این زمان نیروها را آموزش دادم، برای من قابل قبول نیست باید همان زمانی را که مشخص کردم؛ تمرین کنید. در مرحله آخر عملیات بیتالمقدس وقتی که نیروها سه مرحله عملیات میکنند و به دروازه خرمشهر میرسند، دیگر توانی ندارند تا بتوانند عملیات انجام دهند، شهید صیاد میگوید با محسن رضایی جلسهای گذاشتیم تا تکلیف کار را روشن کنیم؛ نمیشد به مردم بگوییم که تا دروازه شهر رسیدیم و نمیتوانیم به شهر برویم. صیاد شیرازی میگوید ما طرحی را پیشبینی کرده بودیم ولی قابل اجرا نبود و طرح را تغییر دادیم و به فرماندهان اطلاع دادیم اما نگران بودیم که حاج احمد متوسلیان اولین کسی باشد که از طرح انتقاد کند. درنهایت طرح از طرف شهید صیاد اعلام میشود. در این میان فرماندهان ارتش مخالفتی نداشتند اما در میان فرماندهان سپاه حاج احمد متوسلیان با آن مخالفت کرد و ما ایشان را توجیه کردیم. حاج احمد وقتی توجیه میشد تا پایان کار همراه بود و اینگونه نبود که بخواهد فردمحور باشد. او نظر خود را بیان میکرد.
یکی از چیزهایی که در جنگ مغفول مانده و به آن پرداخته نمیشود، بحث تعقل و تدابیریست که ازسوی فرماندهان جنگ برای پیدا کردن یک راهکار ارائه میشد. ایشان برای طرحهای عملیاتی ساعتها جلسه برگزار میکردند که در کتاب "هم پای صاعقه" کامل به آن پرداخته شده اما تحلیلهایی که دیگران بخصوص تحلیلگران غربی بیان میکنند و میگویند فرماندهان ما براساس نیروی انسانی جنگ را پیش میبردند و تلفات میدادند، اشتباه است. فرماندهان ما برای اینکه یک نفر کمتر تلفات بدهند؛ ساعتها باهم جلسه میگذاشتند و طرحها را بررسی میکردند. حاج احمد به دلیل نگاه نظامی که داشت و میتوانست تشخیص دهد که بعضی از طرحهای عملیاتی موفق است یا نه، در بعضی موارد سعی میکرد حرفش را به کرسی بنشاند.
حمله به لبنان فریبی از طرف متحدان صدام بود
آیا رفتن به لبنان به دلیل این اختلافنظرها بوده چراکه خیلی عقلانی نیست چنین فرماندهای به لبنان فرستاده شود؟
وقتی آن اتفاق در جنوب لبنان رخ داد و رئیسجمهور لبنان از دیگر کشورهای اسلامی درخواست کمک میکند، محسن رضایی میگوید ما قصد داشتیم تا زبدهترین فرماندهمان را بفرستیم. احمد متوسلیان بهعنوان یک فرمانده مقتدر و فرمانده نیروی تهران بود چون قرار بود این نیروها به کشور دیگری اعزام شوند. قطعا فرهنگ نیروهای تهران با نیروهای شهرستانی بسیار متفاوت بود به همین دلیل نیروهای تهران و تیپی که فرمانده آن حاج احمد متوسلیان بود را انتخاب کردیم. ایشان هم وقتی در آنجا به رفعت اسد (وزیر دفاع حافظ اسد) که الان یکی از معارضین سوریه است و در یکی از کشورهای غربی است؛ میگوید اگر شما ما را به عنوان اهرمی برای امتیاز گرفتن در میز مذاکره به اینجا آوردهاید بسیار در اشتباه هستید، ما شناساییهایمان را انجام دادیم؛ اگر با دوربین تانکهای آنها را ببنید متوجه میشوید که عکس امام را روی تانکهای اسرائیلی چسباندهایم و میدانیم از چه راههایی باید عملیات کنیم؛ شما هم باید بدانید که ما به این دلیل وارد سوریه شدیم و میخواهیم در این عملیات شرکت کنیم، ما 400 تابوت سفارش دادهایم یعنی ما فکر برگشت در سر نداریم و آمدهایم که با اسرائیل بجنگیم چون میدانیم اسرائیل دشمن بشریت و اسلام است. باتوجه به این مسائل نمیشود گفت که فرستادن حاج احمد متوسلیان نوعی دَک کردن ایشان بوده و این عقلانی نیست. شاید در فیلم به این موضوع خوب پرداخته نشده و این یکی از ضعفهای فیلم است. وقتی نیروهای ما به آنجا میروند، متوجه میشوند اصلا ارادهای برای انجام عملیات وجود ندارد و نیروهای ما را در یک پادگان مخروبه بلاتکلیف نگاه داشتهاند که حاج احمد بلافاصله برای کسب تکلیف از امام (ره) به ایران بازمیگردد و نزد امام میرود. امام در جلسه فرماندهان به ایشان نهیب میزند که ایشان را برای چه فرستادید چراکه رفتن ایشان به لبنان یک فریب و دام بیش نبوده که شما در آن گرفتار شدید.
این دام از طرف چه کسی بوده؟
بعد از اینکه ما چند عملیات موفق نظیر بیتالمقدس، فتحالمبین و ... را انجام دادیم؛ کشورهای حامی صدام به این نتیجه رسیدند که باید ترمز این عملیاتها کشیده شود و چون میدانستند ایرانیها نسبت به فلسطین و لبنان حساسیت دارند حملهای از طرف اسرائیل در جنوب لبنان انجام شد و همچنین وضعیت نابسامان شیعیان در جنوب لبنان باعث میشود تا وقتی استمدادطلبی کنند؛ ایران به آن جواب مثبت دهد. ایشان میتوانستند از این طریق خلائی را در پیشرویهای ایرانیها ایجاد کنند تا عراقیها فرصت پیدا کنند. همان موقع هم مستشاران آمریکایی ازجمله رامسفلد در محله المنصور بغداد دفتری را دایر کردند و مستشاران آمریکایی در آنجا طرحِ زمینگیر کردن نیروهای ایرانی مطرح میکردند. در عملیات رمضان و شرایط مسلح کردن زمین، کانال و کاشتن دوشکا در زمین و ... ما مجبور بودیم وجب به وجب خاک ایران را آزاد کنیم. در عملیات فتحالمبین 100کیلومتر در عمق آزاد میشد اما در رمضان ما باید میلیمتری پیش میرفتیم آنهم با تلفات زیاد. دشمن با فرستادن نیروهای ما به دنبال ایجاد این فرصتها بود که دام و فریبشان نیز موثر واقع شد. ولی امام دستور میدهد که راه قدس از طریق کربلا میگذرد و نیروها برگردند که نیروهای ما از لبنان برمیگردند اما حاج احمد برای یکسری کارهای هماهنگی با سیدمحسن موسوی (کاردار ایران در لبنان) به آنجا میرود که در آن مسیر بازداشت میشوند.
بعد از آن سرنوشت حاج احمد را که پیگیری کردید؛ به کجا رسیدید؟
خیلیها رفتند و پیگیری کردند حتی سیدرائد (پسر سیدمحسن) که مستندی چند قسمتی را در خصوص این موضوع ساخت و تا زندانهای اسرائیل هم رفت اما نتوانستند سرنخ و نتیجهای بدست بیاورند. دوستان نزدیک حاج احمد معتقدند با شناختی که از حاج احمد دارند احتمالا ایشان در همان پست بازرسی شهید شدند یعنی درگیر شده یا در اولین بازجویی درگیر شده اما پاسخ قطعی در خصوص وضعیت آنها داده نشده و جمهوریاسلامی بر این موضع است که ایشان زندهاند و این مطالبه را همیشه از رژیم صهیونیستی دارد. سیدرائد هم در فیلم مستند خود با ایشان صحبت میکند ولی هیچکدام پاسخ صحیحی ندادهاند. به این دلیل که گروههای مختلف ازجمله فولانژها در این قضیه دست داشتند هیچکس پاسخ درستی در این زمینه نمیدهد و در اسرائیل هم نمیتوانیم اطلاعاتی را به دست بیاوریم. تا امروز که از زنده بودن قطعی ایشان خبر میرسد.
جایگاه احمد متوسلیان را در میان دیگر فرماندهان جنگ چگونه میتوان دید یعنی ایشان همتراز با کدامیک از فرماندهان هستند؟
حاج احمد فرمانده حاج همت بود و همت بعد از ایشان شد فرمانده تیپ محمدرسولالله(ص) و بعد از اسیر شدن حاج احمد، همت نیروها را آماده میکند و در عملیات رمضان شرکت میکند. حسن باقری هم به نوعی مافوق حاج احمد بود یعنی حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر بود که لشکر 27 یکی از زیرمجموعهها و نیروهای تابع قرارگاه نصر بوده. آن زمان شاید این مسائل خیلی اهمیت نداشته و آن مسئولیتی که به ایشان محول میشده؛ اهمیت بیشتری داشته و این مسائل خیلی مهم نبود. حاج احمد فرمانده تیپ 27 بوده که 14 گردان بوده که در هیچ جای دنیا تیپ بیش از 4 یا 5 گردان ندارد درحالیکه در این تیپ 14 گردان تحت امر بودند و 2 یا 3 گردان هم حین عملیات اضافه شدند یعنی 16 الی 17 گردان تحت امر و این در حد لشگر است ولی عنوان حاج احمد فرمانده تیپ بود. این مسائل برای ایشان مهم نبوده و آن چیزی که اهمیت دارد و باید به آن پرداخته شود و نویسندهها و کارگردانها باید به بیشتر به آن بپردازند؛ این مسئله است که در ارتشهای کلاسیک دنیا یک حکم داده میشود و براساس آن حکم شخصی به عنوان فرمانده لشکر منصوب میشود. این لشکر در این شهر پادگان دارد و در یک مراسم رسمی نظامی فرمانده لشکر معرفی میشود ولی در سپاه اینگونه نیست. محسن رضایی در مریوان حاج احمد را پیدا میکند به ایشان حکم میدهد و میگوید برو تیپ تشکیل بده؛ حتی نیروی آن را خودت تامین کن. در کتاب هم آمده که یک پادگان متروکهای را آماده میکنند و بدون هیچ امکانات و تجهیزات نظامی، وقتی میخواهند آن 18 کیلومتر را حفظ کنند هنوز فشنگها به ایشان نرسیده و در مسیر نیروها خشابگذاری میکردند و با این سختی و مشقت تیپ با 14 گردان تشکیل میشود و عملیات انجام میدهند و موفق هم میشوند. این؛ همان مسئلهای است که باید نشان داده شود اما اینکه با چه ظرافتی و چه تکنیکی؛ دیگر هنر کارگردان است.
آیا فیلم ایستاده در غبار را فیلم موفقی میدانید؟
بله؛ قطعا باید به شخصیتهای دیگری مانند همت، باکری و دیگران هم پرداخت. زیرا زندگی آن سرداران نیز سرشار از این حوادث است ولی اگر قرار است اینها را در یک فیلم سینمایی محدود کنیم؛ نظر من این است که موضوعی برخورد کنیم به یک موضوع تکیه کنیم و آن را خوب پرداخت کنیم و ارائه دهیم. اگر میخواهیم همه زندگی را در یک فیلم نشان دهیم خیلی جالب نیست. بهطور مثال فقط احمد متوسلیان را در بیتالمقدس نشان دهیم. هرکدام از این فرماندهان یک فراز برجستهای در زندگیشان است که اگر سریال بسازیم میتوانیم از صفر تا صد را بگوییم اما در فیلم مجبوریم کمفروشی کنیم.
قبل از ساخته شدن این فیلم دو کتاب «در هالهای از غبار» و «همپای صاعقه» به قلم گلعلی بابایی درباره زندگی احمد متوسلیان نوشته شد. سازندگان فیلم ایستاده در غبار نیز در زمان ساخت از این دو کتاب استفاده کرده و بارها به آن مراجعه کردهاند. به همین مناسبت با گلعلی بابایی؛ نویسنده دو کتاب «در هالهای از غبار» و «همپای صاعقه» و تفاوتها و شباهتهای آن با مضمون کلی فیلم ایستاده در غبار و برخی حوادث مربوط به دوران فرماندهی سردار متوسلیان گفتگو کردهایم.
گلعلی بابایی کیست؟
گلعلی بابایی را امروز به عنوان نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس میشناسند. او متولد سال 1339 در روستای برار از توابع شهرستان چالوس است. بابایی ازجمله رزمندگان دفاع مقدس است که پس از پایان جنگ رسالت خود را بهعنوان نویسنده و با ثبت و ضبط خاطرات و تجلی بخشیدن به صحنههای حماسی دفاع مقدس دنبال کرده است. "غربت هور"، "از الوند تا قراویز"، "حکایت مردان مرد"، "نبردهای جنوب اهواز (کارنامه تاریخی، جغرافیایی، نظامی منطقه عملیاتی جنوب و جنوب غربی اهواز)"، "حکایت مردان مهر (براساس زندگینامه سرداران شهید غلامعلی پیچک و مهدی خندان) " و "نقطه رهایی"، برخی آثار او هستند.
سازندگان فیلم ایستاده در غبار اصرار دارند فیلم را براساس مکالمات بیسیمی شهید متوسلیان ساختهاند. از نگاه خودتان این فیلم چه اندازه وامدار کتابهای شماست و آیا در تیتراژ آن اشارهای به کتابهایتان شده؟
من در کتاب "در هالهای از غبار" به زندگی حاج احمد متوسلیان پرداختهام و کتاب "هم پای صاعقه" نیز تاریخچهای از لشکر 27 و چگونگی آمدن حاج احمد به لشکر 27، تاسیس و جمعآوری نیروهای لشکر 27 و حضورش در عملیات بیتالمقدس و فتحالمبین و همچنین سفر به لبنان و دستگیری ایشان است. مبنای جزئی فیلم "ایستاده در غبار" نیز از کتاب "همپای صاعقه" است ولی سیر داستانی آن برگرفته از کتاب "هالهای از غبار" است که از دوران کودکی حاج احمد شروع و تا دوران اسارت ایشان ادامه دارد. کتاب "همپای صاعقه" مربوط به دوره حضور حاج احمد در کردستان و حوادث مریوان است. عوامل فیلم مدتی در اینجا مستقر بودند و کل مکالمات و نوارهایی که موجود است را با مطالب کتاب تطبیق دادند و مطالبی که بهصورت اصل از صدای حاج احمد بود را از نوارهای تاریخی استخراج کردند. البته فکر میکنم در تیتراژ فیلم هم به اسامی کتاب اشاره نشده و فقط تشکر کردهاند.
فیلم ایستاده در غبار را چگونه ارزیابی میکنید؟ این فیلم چه جنبههایی از زندگی این سردار را نشان میدهد و از کدامین جنبهها غفلت کرده است؟
قطعا کار فیلم با کتاب متفاوت است بهطور مثال زندگی حاج احمد در کتابی به نام "ترانه حاجی بابا" در 300 صفحه تالیف شده که در آن کل فرازهای زندگی ایشان از کودکی تا زمان اسارت آمده است. اما این مسئله که بخواهیم تمامی این وقایع را در یک فیلم 90 دقیقهای بیاوریم؛ قطعا مشکل است. مثلا در فیلم به فتحالمبین اشارهای نشده که یکی از شاهکارهای حاج احمد در جنگ است؛ البته به این دلیل که زمان اجازه نمیداد نمیتوانستند به آن اشارهای داشته باشند. تفاوتی که این فیلم با سریال آخرین روزهای زمستان داشت این است که سریال 12 الی 13 قسمت بود و میتوانست به اتفاقات بیشتری بپردازد، در فیلم دستِ کارگردان بسته است چون باید در یک بازه زمانی کوتاه به همه اتفاقات بپردازد پس قطعا خیلی از فرازهای زندگی در آن نیست و این دلیلی بر ضعف فیلم نیست و علت آن، همان محدود بودن زمان است.
درباره فردمحوری حاج احمد غلو کردهاند
آیا این فیلم و اصولا فیلمهایی که به ژانر تاریخ جنگ و دفاع مقدس میپردازند را موفق میدانید؟
این فیلم سینمایی کاری بوده که تاکنون سابقه نداشته. در این اثر یک فرماندار جنگ که یکی از الگوهای جوانان ماست؛ بهصورت مستند به کل جامعه نشان داده میشود. این کار جدیدی است و انشاالله ادامه هم پیدا میکند. باید فیلمسازان ما این فیلم را به عنوان سرمشق و الگو بگیرند و از ایرادهای آن درس بگیرند. مثلا بعضی از بخشها که به حواشی پرداخته ناشی از تفکر کارگردان بوده که شاید به مذاق برخی از همرزمان ایشان خوش نیامده باشد اما این موضوع هم از ضرورتهای فیلمهای داستانی است.
فیلم "ایستاده در غبار" یک مستند داستانی است یعنی فیلمی که هم مستند و هم داستانیست. در بعضی موارد کارگردان میتواند وارد فضای داستانی شود و سکانسی را به آن اضافه یا کم کند پس نمیتوانیم بگوییم غفلت صورت گرفته و این مربوط به محدودیت زمان یعنی ضعف زمانی است. البته قول دادهاند در سریال 5 الی6 قسمتی که قرار است از متن ساخته شود؛ همه این موارد را بیاورند؛ در سریال طبعا زمان بیشتری وجود دارد و میتوانند همه نواقص را برطرف کنند. به هر حال کارگردان زندگینامه فرد را میخواند و شخصیت محوری داستان را ارزیابی میکند و به نتیجهای میرسد که چه قسمتهایی از آن قابل به تصویر کشیدن است و از بعضی قسمتها رد میشود. اسم این را نمیشود گذاشت غفلت.
شما مدتی نیز معاونت انتشارات بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس را برعهده داشتهاید و در همان زمان چند کتاب درباره لشگر 27 که عملیات بیتالمقدس هم مرتبط با آن است؛ منتشر کردهاید. درباره این عملیات و نقش شهید متوسلیان بگویید.
حاج احمد یکی از فرماندهان دفاع مقدس است که از ابتدا بهعنوان نیرو وارد این دفاع مقدس شد. شروع فعالیت ایشان از درگیریهای کردستان در سال 58 بود. کمتر از یکماه بعد از پیروزی انقلاب غائلههای قومی آغاز شد که البته بیشتر ضدانقلاب و کشورهای همجوار این درگیریها و حوادث را مدیریت میکردند. در موضوع کردستان هم یکسری از افراد که از رژیم گذشته بودند و همچنین افراد ضدانقلاب با تهیه اسلحه توانسته بودند مشکلاتی را در این منطقه ایجاد کنند. یک هفته بعد از پیروزی انقلاب بود که پادگان مهاباد را خلعسلاح کردند و اسلحههای سبک و سنگین به دست مردم افتاد و از آنجا غائله کردستان کلید خورد و به شهرهای دیگر کشیده شد. حاج احمد متوسلیان همراه اولین گروهی بود که به آنجا اعزام شدند و از سنندج به مهاباد و چند شهر دیگر رفتند و نهایتا استقرار اصلی ایشان در مریوان بود. چند سکانس از این فیلم هم به ماجراهای مریوان میپردازد. البته در فیلم به اتفاقات قبل از آن مانند آزادسازی پاوه و ... پرداخته نشده و فقط بخشهایی از حضور ایشان در مریوان و عملیات دزلی آمده است. ایشان در مریوان جوهره اصلی خود را بهعنوان یک فرمانده دلسوز مردمی نشان داد، فرماندهای که علاوه بر جنگ و درگیری با ضدانقلاب در تامین ارزاق و مایحتاج زندگی مردم نیز کمک میکند و مشکلات آنها را برطرف کند و مردم او را بهعنوان یک فرمانده مردمی دوست دارند. حاج احمد چند عملیات بزرگ انجام میدهد که آخرین آن عملیات محمدرسولالله(ص) است که در دوازدهم دیماه سال 60 انجام میشود.
در عملیات بیتالمقدس احتمال اسارت صدام بود
ویژگی خاص متوسلیان چیست و ایشان چگونه فرماندهی بود؟ گفته میشود ایشان ازجمله فرماندهان موثر در اجرای عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر بود که با فرماندهی نفوذ به قلب مواضع دشمن؛ از نزدیک راهکارهای مناسب عملیات را شناسایی میکرد؟
آقای محسن رضایی میگویند ما آنجا (در خوزستان) متوجه شدیم که ایشان جوهره خوبی دارند و میتوانیم کارهای بزرگتری به ایشان واگذار کنیم و این همزمان بود با انجام عملیاتهای بزرگی مانند طریقالقدس که در سپاه در حال شکلگیری بود همچنین آنها درحال آمادهسازی برای انجام عملیات فتحالمبین بودند. آقای رضایی میگویند ما قصد داشتیم تیپها را گسترش دهیم، متوجه شدیم که چند نفر ازجمله حاج احمد متوسلیان، حاج همت، پاوه و محمود شهبازی فرمانده سپاه همدان هستند که استعداد فرماندهی را دارند، از ایشان خواستیم در یک زمان مشخص یک تیپ را تشکیل دهند.
در نهایت این جمع تصمیم گرفتند حاج احمد در سمت فرماندهی تیپ، محمود شهبازی جانشین و حاج همت هم رئیس ستاد تیپ باشد و تیپ با 9 گردان آماده شده و کمتر از یکماه در اول فروردین سال 61 عملیات فتحالمبین آغاز شد. در شب اول عملیات به توپخانه چهارم ارتش بعث حمله میکنند و همان شب 180 قبضه توپ عمل نشده را به غنمیت میگیرند و بخشهای وسیعی از غرب شهر دزفول آزاد میشود و شهرهای اندیمشک، دزفول و پادگاه وحدتی را از تیررس دشمن خارج میکنند. حتی در مرحله آخر عملیات فتحالمبین یکی از گردانهای تحت فرماندهی حاج احمد نزدیک بوده صدام را به اسارت بگیرد چراکه صدام برای اینکه بتواند جلوی پیشرویها را بگیرد در تپههای بنغازه مستقر شده بود و عملیات را هدایت میکرد که تپه توسط نیروهای حاج احمد محاصره میشود و عدنان خیراله (وزیر دفاع عراق) و صدام و عمرخطاب (مسئول دفتر صدام) نجات پیدا میکنند. عمرخطاب در خاطراتش ماجرای نجات از آن مخصمه را بازگو میکند و میگوید هنگامی که متوجه شدند محاصرهی کامل شده؛ با ماشینی که در اختیارشان بوده؛ دور میشوند و زمانی که گردان شهید محسن وزوایی به آنجا میرسد، یکی از عراقیها میگوید دیر آمدید، اگر زودتر آمده بودید صدام را به اسارت میگرفتید.
این عملیات در دهم فروردین ماه به پایان میرسد و کمتر از یکماه با 14 گردان آمادهی آزادسازی خرمشهر میشوند. اگر سه عامل اصلی تاثیرگذار برای آزادسازی خرمشهر را درنظر بگیریم حاج احمد متوسلیان در دو عامل حضور داشته است. اولین عامل عبور از رودخانه کارون و طی کردن مسیر 18 کیلومتری از رودخانه کارون تا جاده اهواز ـ خرمشهر و بعد از آن نگه داشتن جاده در مقابل پاتکهای شدید دشمن که حاج احمد متوسلیان و نیروهایش یک هفته مقاومت میکنند و جاده را نگه میدارند و آماده مرحله دوم میشوند در مرحله دوم به مرز میرسند. عامل دیگری که نقش حاج احمد در آن مشهود بوده، مرحله آخر عملیات بیتالمقدس است زمانی که حدود 20 هزار نفر از نیروهای عراقی در داخل خرمشهر در حال جنگ هستند و تنها راه ارتباطی آنها شلمچه است که از آنجا به سمت بصره بروند و همه امیدشان این است که بتوانند از این راه خارج شوند که حاج احمد این راه یعنی شلمجه به الخلیل را مسدود میکند. عراقیها که دیگر هیچ راهی نداشتند؛ نزدیک به 19 هزار نفر از ایشان اسیر میشوند.
گویا ایشان به دلیل برخی ویژگیهای شخصیتی مثلا فردمحوری و اصراری که بر تصمیمات خود داشتند؛ با برخی فرماندهان ازجمله شهید صیاد شیرازی نیز دچار مشکلاتی بودند. حتی گفته میشود اصرار ایشان به سفر به لبنان نیز ازجمله همین تصمیمات است. این جنبه از شخصیت ایشان تا چه اندازه مورد بحث قرار گرفته و درباره آن چه میتوان گفت؟
حاج احمد اهل نظر بود و اصلا خنثی نبود، نظراتش هم کارشناسانه بود. در تمرینات به محسن وزوایی میگوید که اگر ما در آموزش تلفات بدهیم؛ ارزش دارد به اینکه در عملیات به دلیل ضعف آموزش در مقابل دشمن کم بیاوریم. وقتی میگویید در این زمان نیروها را آموزش دادم، برای من قابل قبول نیست باید همان زمانی را که مشخص کردم؛ تمرین کنید. در مرحله آخر عملیات بیتالمقدس وقتی که نیروها سه مرحله عملیات میکنند و به دروازه خرمشهر میرسند، دیگر توانی ندارند تا بتوانند عملیات انجام دهند، شهید صیاد میگوید با محسن رضایی جلسهای گذاشتیم تا تکلیف کار را روشن کنیم؛ نمیشد به مردم بگوییم که تا دروازه شهر رسیدیم و نمیتوانیم به شهر برویم. صیاد شیرازی میگوید ما طرحی را پیشبینی کرده بودیم ولی قابل اجرا نبود و طرح را تغییر دادیم و به فرماندهان اطلاع دادیم اما نگران بودیم که حاج احمد متوسلیان اولین کسی باشد که از طرح انتقاد کند. درنهایت طرح از طرف شهید صیاد اعلام میشود. در این میان فرماندهان ارتش مخالفتی نداشتند اما در میان فرماندهان سپاه حاج احمد متوسلیان با آن مخالفت کرد و ما ایشان را توجیه کردیم. حاج احمد وقتی توجیه میشد تا پایان کار همراه بود و اینگونه نبود که بخواهد فردمحور باشد. او نظر خود را بیان میکرد.
یکی از چیزهایی که در جنگ مغفول مانده و به آن پرداخته نمیشود، بحث تعقل و تدابیریست که ازسوی فرماندهان جنگ برای پیدا کردن یک راهکار ارائه میشد. ایشان برای طرحهای عملیاتی ساعتها جلسه برگزار میکردند که در کتاب "هم پای صاعقه" کامل به آن پرداخته شده اما تحلیلهایی که دیگران بخصوص تحلیلگران غربی بیان میکنند و میگویند فرماندهان ما براساس نیروی انسانی جنگ را پیش میبردند و تلفات میدادند، اشتباه است. فرماندهان ما برای اینکه یک نفر کمتر تلفات بدهند؛ ساعتها باهم جلسه میگذاشتند و طرحها را بررسی میکردند. حاج احمد به دلیل نگاه نظامی که داشت و میتوانست تشخیص دهد که بعضی از طرحهای عملیاتی موفق است یا نه، در بعضی موارد سعی میکرد حرفش را به کرسی بنشاند.
حمله به لبنان فریبی از طرف متحدان صدام بود
آیا رفتن به لبنان به دلیل این اختلافنظرها بوده چراکه خیلی عقلانی نیست چنین فرماندهای به لبنان فرستاده شود؟
وقتی آن اتفاق در جنوب لبنان رخ داد و رئیسجمهور لبنان از دیگر کشورهای اسلامی درخواست کمک میکند، محسن رضایی میگوید ما قصد داشتیم تا زبدهترین فرماندهمان را بفرستیم. احمد متوسلیان بهعنوان یک فرمانده مقتدر و فرمانده نیروی تهران بود چون قرار بود این نیروها به کشور دیگری اعزام شوند. قطعا فرهنگ نیروهای تهران با نیروهای شهرستانی بسیار متفاوت بود به همین دلیل نیروهای تهران و تیپی که فرمانده آن حاج احمد متوسلیان بود را انتخاب کردیم. ایشان هم وقتی در آنجا به رفعت اسد (وزیر دفاع حافظ اسد) که الان یکی از معارضین سوریه است و در یکی از کشورهای غربی است؛ میگوید اگر شما ما را به عنوان اهرمی برای امتیاز گرفتن در میز مذاکره به اینجا آوردهاید بسیار در اشتباه هستید، ما شناساییهایمان را انجام دادیم؛ اگر با دوربین تانکهای آنها را ببنید متوجه میشوید که عکس امام را روی تانکهای اسرائیلی چسباندهایم و میدانیم از چه راههایی باید عملیات کنیم؛ شما هم باید بدانید که ما به این دلیل وارد سوریه شدیم و میخواهیم در این عملیات شرکت کنیم، ما 400 تابوت سفارش دادهایم یعنی ما فکر برگشت در سر نداریم و آمدهایم که با اسرائیل بجنگیم چون میدانیم اسرائیل دشمن بشریت و اسلام است. باتوجه به این مسائل نمیشود گفت که فرستادن حاج احمد متوسلیان نوعی دَک کردن ایشان بوده و این عقلانی نیست. شاید در فیلم به این موضوع خوب پرداخته نشده و این یکی از ضعفهای فیلم است. وقتی نیروهای ما به آنجا میروند، متوجه میشوند اصلا ارادهای برای انجام عملیات وجود ندارد و نیروهای ما را در یک پادگان مخروبه بلاتکلیف نگاه داشتهاند که حاج احمد بلافاصله برای کسب تکلیف از امام (ره) به ایران بازمیگردد و نزد امام میرود. امام در جلسه فرماندهان به ایشان نهیب میزند که ایشان را برای چه فرستادید چراکه رفتن ایشان به لبنان یک فریب و دام بیش نبوده که شما در آن گرفتار شدید.
این دام از طرف چه کسی بوده؟
بعد از اینکه ما چند عملیات موفق نظیر بیتالمقدس، فتحالمبین و ... را انجام دادیم؛ کشورهای حامی صدام به این نتیجه رسیدند که باید ترمز این عملیاتها کشیده شود و چون میدانستند ایرانیها نسبت به فلسطین و لبنان حساسیت دارند حملهای از طرف اسرائیل در جنوب لبنان انجام شد و همچنین وضعیت نابسامان شیعیان در جنوب لبنان باعث میشود تا وقتی استمدادطلبی کنند؛ ایران به آن جواب مثبت دهد. ایشان میتوانستند از این طریق خلائی را در پیشرویهای ایرانیها ایجاد کنند تا عراقیها فرصت پیدا کنند. همان موقع هم مستشاران آمریکایی ازجمله رامسفلد در محله المنصور بغداد دفتری را دایر کردند و مستشاران آمریکایی در آنجا طرحِ زمینگیر کردن نیروهای ایرانی مطرح میکردند. در عملیات رمضان و شرایط مسلح کردن زمین، کانال و کاشتن دوشکا در زمین و ... ما مجبور بودیم وجب به وجب خاک ایران را آزاد کنیم. در عملیات فتحالمبین 100کیلومتر در عمق آزاد میشد اما در رمضان ما باید میلیمتری پیش میرفتیم آنهم با تلفات زیاد. دشمن با فرستادن نیروهای ما به دنبال ایجاد این فرصتها بود که دام و فریبشان نیز موثر واقع شد. ولی امام دستور میدهد که راه قدس از طریق کربلا میگذرد و نیروها برگردند که نیروهای ما از لبنان برمیگردند اما حاج احمد برای یکسری کارهای هماهنگی با سیدمحسن موسوی (کاردار ایران در لبنان) به آنجا میرود که در آن مسیر بازداشت میشوند.
بعد از آن سرنوشت حاج احمد را که پیگیری کردید؛ به کجا رسیدید؟
خیلیها رفتند و پیگیری کردند حتی سیدرائد (پسر سیدمحسن) که مستندی چند قسمتی را در خصوص این موضوع ساخت و تا زندانهای اسرائیل هم رفت اما نتوانستند سرنخ و نتیجهای بدست بیاورند. دوستان نزدیک حاج احمد معتقدند با شناختی که از حاج احمد دارند احتمالا ایشان در همان پست بازرسی شهید شدند یعنی درگیر شده یا در اولین بازجویی درگیر شده اما پاسخ قطعی در خصوص وضعیت آنها داده نشده و جمهوریاسلامی بر این موضع است که ایشان زندهاند و این مطالبه را همیشه از رژیم صهیونیستی دارد. سیدرائد هم در فیلم مستند خود با ایشان صحبت میکند ولی هیچکدام پاسخ صحیحی ندادهاند. به این دلیل که گروههای مختلف ازجمله فولانژها در این قضیه دست داشتند هیچکس پاسخ درستی در این زمینه نمیدهد و در اسرائیل هم نمیتوانیم اطلاعاتی را به دست بیاوریم. تا امروز که از زنده بودن قطعی ایشان خبر میرسد.
جایگاه احمد متوسلیان را در میان دیگر فرماندهان جنگ چگونه میتوان دید یعنی ایشان همتراز با کدامیک از فرماندهان هستند؟
حاج احمد فرمانده حاج همت بود و همت بعد از ایشان شد فرمانده تیپ محمدرسولالله(ص) و بعد از اسیر شدن حاج احمد، همت نیروها را آماده میکند و در عملیات رمضان شرکت میکند. حسن باقری هم به نوعی مافوق حاج احمد بود یعنی حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر بود که لشکر 27 یکی از زیرمجموعهها و نیروهای تابع قرارگاه نصر بوده. آن زمان شاید این مسائل خیلی اهمیت نداشته و آن مسئولیتی که به ایشان محول میشده؛ اهمیت بیشتری داشته و این مسائل خیلی مهم نبود. حاج احمد فرمانده تیپ 27 بوده که 14 گردان بوده که در هیچ جای دنیا تیپ بیش از 4 یا 5 گردان ندارد درحالیکه در این تیپ 14 گردان تحت امر بودند و 2 یا 3 گردان هم حین عملیات اضافه شدند یعنی 16 الی 17 گردان تحت امر و این در حد لشگر است ولی عنوان حاج احمد فرمانده تیپ بود. این مسائل برای ایشان مهم نبوده و آن چیزی که اهمیت دارد و باید به آن پرداخته شود و نویسندهها و کارگردانها باید به بیشتر به آن بپردازند؛ این مسئله است که در ارتشهای کلاسیک دنیا یک حکم داده میشود و براساس آن حکم شخصی به عنوان فرمانده لشکر منصوب میشود. این لشکر در این شهر پادگان دارد و در یک مراسم رسمی نظامی فرمانده لشکر معرفی میشود ولی در سپاه اینگونه نیست. محسن رضایی در مریوان حاج احمد را پیدا میکند به ایشان حکم میدهد و میگوید برو تیپ تشکیل بده؛ حتی نیروی آن را خودت تامین کن. در کتاب هم آمده که یک پادگان متروکهای را آماده میکنند و بدون هیچ امکانات و تجهیزات نظامی، وقتی میخواهند آن 18 کیلومتر را حفظ کنند هنوز فشنگها به ایشان نرسیده و در مسیر نیروها خشابگذاری میکردند و با این سختی و مشقت تیپ با 14 گردان تشکیل میشود و عملیات انجام میدهند و موفق هم میشوند. این؛ همان مسئلهای است که باید نشان داده شود اما اینکه با چه ظرافتی و چه تکنیکی؛ دیگر هنر کارگردان است.
آیا فیلم ایستاده در غبار را فیلم موفقی میدانید؟
بله؛ قطعا باید به شخصیتهای دیگری مانند همت، باکری و دیگران هم پرداخت. زیرا زندگی آن سرداران نیز سرشار از این حوادث است ولی اگر قرار است اینها را در یک فیلم سینمایی محدود کنیم؛ نظر من این است که موضوعی برخورد کنیم به یک موضوع تکیه کنیم و آن را خوب پرداخت کنیم و ارائه دهیم. اگر میخواهیم همه زندگی را در یک فیلم نشان دهیم خیلی جالب نیست. بهطور مثال فقط احمد متوسلیان را در بیتالمقدس نشان دهیم. هرکدام از این فرماندهان یک فراز برجستهای در زندگیشان است که اگر سریال بسازیم میتوانیم از صفر تا صد را بگوییم اما در فیلم مجبوریم کمفروشی کنیم.