افشاگری درباره مسائل خانوادگی انگیزهای بود که مرد جوان به خاطر آن دست به قتل زد و بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشود به گزارش خبرنگار ما، مأموران پلیس آبان هفت سال قبل در جریان گمشدن مردی قرار گرفتند که به گفته خانوادهاش، از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته بود.
به گزارش شهدای ایران، یک روز بعد از اعلام این خبر، مأموران جسد مردی را پیدا کردند که با واردآمدن ضرباتی بر بدنش جانش را از دست داده بود. اولیایدم مردی که خبر مفقودشدن پدرشان را داده بودند، جسد را شناسایی کردند و هویت او را مورد تأیید قرار دادند. جسد امیر به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات پلیس دراینباره آغاز شد. مأموران از طریق خانواده امیر متوجه شدند تلفن همراه او گم شده است.
تلفن همراه متهم مورد ردیابی قرار گرفت و درهمینحال مأموران متوجه شدند امیر با مردی به نام سعید اختلاف داشت و چندباری با هم درگیر شده بودند. پلیس سعید را بازداشت کرد و از او خواست درباره اختلافش با امیر توضیح دهد. او قبول کرد که با امیر درگیری داشت، اما مدعی شد در جریان قتل امیر قرار ندارد. او گفت: درگیری ما به خاطر یک فقره چک بود.
امیر من را متهم میکرد و میگفت تو چک را سرقت کردهای درحالیکه من اصلا در جریان سرقت چک نبودم. او درباره نحوه آشناییاش با امیر گفت: برادر من مستأجر امیر بود و در رفتوآمدهایی که با برادرم داشتم، با امیر آشنا شدم و رابطه دوستانهای با هم برقرار کردیم و با هم رفتوآمد داشتیم، اما مدتی بعد او مرا متهم به دزدی کرد. وقتی مأموران موفق شدند رد تلفن همراه مقتول را پیدا کنند، به مردی افغان رسیدند که تلفن دست او بود.
این مرد گفت نمیدانست تلفن متعلق به امیر است و آن را از فردی به اسم سعید خریداری کرده است. سپس آدرس مظنونی را که مأموران یکبار از او بازجویی کرده بودند، به پلیس داد. مرد افغان گفت: من این تلفن را به مبلغ کمی از سعید خریدم. او به من گفته بود تلفن متعلق به خودش است و در جریان سرقتیبودن آن نبودم. سعید که دید دیگر راهی برای انکار ندارد، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و امیر رابطه دوستانهای داشتیم و مدتها با هم رفتوآمد داشتیم من او را به خانه خودم دعوت کرده بودم اما به من تهمت زد و گفت چکش را سرقت کردهام.
حرفش را قبول نکردم و همین باعث اختلاف ما شد. روز حادثه از او خواستم تا جایی قرار بگذاریم و با هم درباره اختلافمان صحبت کنیم. وقتی در محل قرار حاضر شد توضیح دادم چک دست من نیست و او حق ندارد دیگر من را متهم کند و باید شکایتش را پس بگیرد و موضوع را تمام کند، اما او حرفهایی زد که حالم را خیلی بد کرد و عصبانی شدم. متهم توضیح داد: امیر مسائلی را درباره همسر برادرم و سایر اعضای خانوادهام مطرح کرد که من را خیلی عصبانی کرد.
او از من چیزی خواست و گفت اگر این کار را انجام دهم، موضوع چک را فراموش میکند. من هم نمیتوانستم حرفش را تحمل کنم. چیزی که از من خواست خارج از اخلاق و بسیار زشت و بد بود. متهم گفت: مقتول مردی قویهیکل بود نمیتوانستم حریف او شوم بههمیندلیل هم سکوت کردم چیزی نگفتم و از او خواستم سوار ماشین شود تا او را برسانم بعد هم در فرصتی مناسب در ماشین با ضربات چکش او را به قتل رساندم و جسدش را همانجا رها کردم. البته قصدم از اینکه تلفنش را برداشتم، سرقت نبود فقط میخواستم از این طریق ردیابی نشوم که اشتباه کردم و بازداشتم کردند. این درحالی بود که پزشکی قانونی هم تأیید کرد علت مرگ ضرباتی بوده که بر سر مقتول وارد شده و شکستگی جمجمه شدیدی را به وجود آورده است.
با پایان تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته قرار بود متهم پای میز محاکمه برود که به دلیل حضورنیافتن اولیایدم جلسه رسیدگی تجدید و وقت جدیدی برای او تعیین شد. پیش از این اولیایدم درخواست قصاص را در دادسرا اعلام کرده بودند، اما با وجود ابلاغ احضاریه در این جلسه حاضر نشدند.
*شرق
تلفن همراه متهم مورد ردیابی قرار گرفت و درهمینحال مأموران متوجه شدند امیر با مردی به نام سعید اختلاف داشت و چندباری با هم درگیر شده بودند. پلیس سعید را بازداشت کرد و از او خواست درباره اختلافش با امیر توضیح دهد. او قبول کرد که با امیر درگیری داشت، اما مدعی شد در جریان قتل امیر قرار ندارد. او گفت: درگیری ما به خاطر یک فقره چک بود.
امیر من را متهم میکرد و میگفت تو چک را سرقت کردهای درحالیکه من اصلا در جریان سرقت چک نبودم. او درباره نحوه آشناییاش با امیر گفت: برادر من مستأجر امیر بود و در رفتوآمدهایی که با برادرم داشتم، با امیر آشنا شدم و رابطه دوستانهای با هم برقرار کردیم و با هم رفتوآمد داشتیم، اما مدتی بعد او مرا متهم به دزدی کرد. وقتی مأموران موفق شدند رد تلفن همراه مقتول را پیدا کنند، به مردی افغان رسیدند که تلفن دست او بود.
این مرد گفت نمیدانست تلفن متعلق به امیر است و آن را از فردی به اسم سعید خریداری کرده است. سپس آدرس مظنونی را که مأموران یکبار از او بازجویی کرده بودند، به پلیس داد. مرد افغان گفت: من این تلفن را به مبلغ کمی از سعید خریدم. او به من گفته بود تلفن متعلق به خودش است و در جریان سرقتیبودن آن نبودم. سعید که دید دیگر راهی برای انکار ندارد، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و امیر رابطه دوستانهای داشتیم و مدتها با هم رفتوآمد داشتیم من او را به خانه خودم دعوت کرده بودم اما به من تهمت زد و گفت چکش را سرقت کردهام.
حرفش را قبول نکردم و همین باعث اختلاف ما شد. روز حادثه از او خواستم تا جایی قرار بگذاریم و با هم درباره اختلافمان صحبت کنیم. وقتی در محل قرار حاضر شد توضیح دادم چک دست من نیست و او حق ندارد دیگر من را متهم کند و باید شکایتش را پس بگیرد و موضوع را تمام کند، اما او حرفهایی زد که حالم را خیلی بد کرد و عصبانی شدم. متهم توضیح داد: امیر مسائلی را درباره همسر برادرم و سایر اعضای خانوادهام مطرح کرد که من را خیلی عصبانی کرد.
او از من چیزی خواست و گفت اگر این کار را انجام دهم، موضوع چک را فراموش میکند. من هم نمیتوانستم حرفش را تحمل کنم. چیزی که از من خواست خارج از اخلاق و بسیار زشت و بد بود. متهم گفت: مقتول مردی قویهیکل بود نمیتوانستم حریف او شوم بههمیندلیل هم سکوت کردم چیزی نگفتم و از او خواستم سوار ماشین شود تا او را برسانم بعد هم در فرصتی مناسب در ماشین با ضربات چکش او را به قتل رساندم و جسدش را همانجا رها کردم. البته قصدم از اینکه تلفنش را برداشتم، سرقت نبود فقط میخواستم از این طریق ردیابی نشوم که اشتباه کردم و بازداشتم کردند. این درحالی بود که پزشکی قانونی هم تأیید کرد علت مرگ ضرباتی بوده که بر سر مقتول وارد شده و شکستگی جمجمه شدیدی را به وجود آورده است.
با پایان تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته قرار بود متهم پای میز محاکمه برود که به دلیل حضورنیافتن اولیایدم جلسه رسیدگی تجدید و وقت جدیدی برای او تعیین شد. پیش از این اولیایدم درخواست قصاص را در دادسرا اعلام کرده بودند، اما با وجود ابلاغ احضاریه در این جلسه حاضر نشدند.
*شرق