دیگر پیکر نحیفم تحمل کتک های همسرم را ندارد. در طول 2 سال زندگی مشترک همواره مرا با این بهانه که من تو را از مادرت خریده ام مورد ضرب و جرح قرار داده است. او حتی به دختر یک ساله ام نیز رحم نمی کند و من باید با چشمانی اشک بار و اعصابی به هم ریخته به او شیر بدهم. قساوت و سنگدلی های همسرم بدان جا رسیده است که شب گذشته باز هم به بهانه ای مرا کتک زد و از خانه بیرون انداخت و من در حالی که دختر کوچکم را در بغل می فشردم تا صبح در خیابان ها آواره بودم تا این که تصمیم گرفتم به قانون پناه ببرم و...
شهدای ایران:زن 19 ساله در حالی که دست نوازش به سر دختر کوچکش می کشید، اشک هایش را پاک کرد و به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: من یک ایرانی هستم، اما هیچ گونه مدرکی که ایرانی بودنم را ثابت کند ندارم. چرا که 19 سال قبل زمانی که مادرم مرا باردار بود از پدرم طلاق گرفت در آن زمان پدرم نیز به خاطر لجبازی با مادرم هیچ گاه حاضر نشد برای من شناسنامه بگیرد. مادرم می گوید وقتی من به دنیا آمده ام آن ها در کشاکش طلاق بوده اند به همین دلیل توجهی به آینده من نداشته اند حتی وقتی به 7 سالگی رسیدم باز هم مادرم به خاطر گرفتاری های خودش و این که وضعیت مالی مناسبی نداشت برای گرفتن شناسنامه من اقدامی نکرد. این گونه بود که من نتوانستم به مدرسه بروم و برای همیشه بیسواد باقی ماندم.
در واقع من قربانی اختلافات پدر و مادرم شدم به طوری که هر کدام از آن ها مرا سپر مشکلات خودش قرار می داد تا دیگری را به زانو درآورد. بعد از این ماجرا نیز پدرم حاضر نشد مخارج من و خواهرم را بپردازد و ما مجبور بودیم زندگی سختی را تحمل کنیم. سال ها به همین ترتیب سپری شد تا این که 2 سال قبل مردی که تبعه خارجی است مرا از مادرم خواستگاری کرد. او پولی به عنوان شیربها به مادرم داد و مرا به عقد خودش درآورد. مادرم از این موضوع خیلی خوشحال بود چرا که نه جهیزیه ای میداد و نه به دنبال شناسنامه و محضر ازدواج می رفت. در هر صورت زندگی مشترک من و «جمعه خان» در یکی از اتاق های منزل مادر شوهرم آغاز شد، اما او مردی خشن و عصبانی بود که به هر بهانه ای مرا زیر مشت و لگد میگرفت و کتک می زد. رفتارهای بی رحمانه او با به دنیا آمدن دخترم شدت گرفت چرا که او نمی توانست مخارج زندگی را تأمین کند و هر بار تقاضای پول می کردم عصبانی میشد و مرا کتک می زد. من هم کسی را نداشتم تا از من دفاع کند یا نزد او درد دل کنم. همسرم می گفت من تو را از مادرت خریده ام بنابراین حق اعتراض نداری تا این که شب گذشته باز هم مرا کتک زد و از خانه بیرون انداخت. اگر چه تا صبح به همراه فرزندم در خیابان ها سرگردان بودم اما امروز به کلانتری آمده ام تا برای رهایی از این وضعیت مرا یاری دهید. شایان ذکر است به دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری طبرسی جنوبی) با معرفی زن جوان به مراجع قضایی پرونده ای در این رابطه تشکیل شد و این موضوع مورد رسیدگی قضایی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
*خراسان
در واقع من قربانی اختلافات پدر و مادرم شدم به طوری که هر کدام از آن ها مرا سپر مشکلات خودش قرار می داد تا دیگری را به زانو درآورد. بعد از این ماجرا نیز پدرم حاضر نشد مخارج من و خواهرم را بپردازد و ما مجبور بودیم زندگی سختی را تحمل کنیم. سال ها به همین ترتیب سپری شد تا این که 2 سال قبل مردی که تبعه خارجی است مرا از مادرم خواستگاری کرد. او پولی به عنوان شیربها به مادرم داد و مرا به عقد خودش درآورد. مادرم از این موضوع خیلی خوشحال بود چرا که نه جهیزیه ای میداد و نه به دنبال شناسنامه و محضر ازدواج می رفت. در هر صورت زندگی مشترک من و «جمعه خان» در یکی از اتاق های منزل مادر شوهرم آغاز شد، اما او مردی خشن و عصبانی بود که به هر بهانه ای مرا زیر مشت و لگد میگرفت و کتک می زد. رفتارهای بی رحمانه او با به دنیا آمدن دخترم شدت گرفت چرا که او نمی توانست مخارج زندگی را تأمین کند و هر بار تقاضای پول می کردم عصبانی میشد و مرا کتک می زد. من هم کسی را نداشتم تا از من دفاع کند یا نزد او درد دل کنم. همسرم می گفت من تو را از مادرت خریده ام بنابراین حق اعتراض نداری تا این که شب گذشته باز هم مرا کتک زد و از خانه بیرون انداخت. اگر چه تا صبح به همراه فرزندم در خیابان ها سرگردان بودم اما امروز به کلانتری آمده ام تا برای رهایی از این وضعیت مرا یاری دهید. شایان ذکر است به دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری طبرسی جنوبی) با معرفی زن جوان به مراجع قضایی پرونده ای در این رابطه تشکیل شد و این موضوع مورد رسیدگی قضایی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
*خراسان